(ماهنامه اميدان فردا – 1382/08/15 – شماره 3 – صفحه 44)
چنانچه فرهنگ را مجموعهاي از باورها، ارزشها و آداب و رسوم بدانيم، انقلاب اسلامي در اولين گام موجب ارتقاي جايگاه فرهنگ در نگاه مردم و مسئولين شد. براساس ديدگاه بنيانگذار انقلاب، حضرت امام(ره)، فرهنگ پايه همه تحولات جامعه است و بنابراين توجه به فرهنگ اصليترين وظيفه و ماموريت انقلاب قلمداد ميشود. ايشان در اولين ديدار دولت موقت، دستور و وظيفه دولت را اينگونه بيان ميفرمايند:
بايد در اين سال جديد عنايت زيادي شود اول به فرهنگ كه اين خليل مهم است. اين فرهنگ بايد متحول شود؛ فرهنگ استعماري فرهنگ استقلالي شود. بايد معلمين براساس فرهنگ اسلامي انتخاب شوند و اشخاصي صحيح و سالم، جوانان ما را تربيت صحيح كنند، نه اين كه تربيت انگلي كنند. چنانچه كه تا بحال اين گونه بوده كه آنها را غربي بار آوردهاند. اين هم يك مطلبي است كه در فرهنگ بسيار مهم و بالاخره بايد فرهنگ متحول شود به يك فرهنگ سالم و يك فرهنگ مستقل و يك فرهنگ انساني.
2-2- اصلاح اهداف فرهنگي:
در اصل دوم قانون اساسي جمهوري ايران، بند ششم آمده است: "جمهوري اسلامي ايران نظامي برپايه ايمان به كرامت و ارزش والاي انسان و آزادي توام با مسئوليت او در برابر خداست."
اصل سوم قانون اساسي نيز وظايف دولت جمهوري اسلامي ايران را به شرح زير بر شمرده است:
دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است براي نيل به اهداف مذكور در اصل دوم همه امكانات خود را براي امور ذيل به كار برد:
1. ايجاد محيط مساعد براي رشد فضايل اخلاقي براساس ايمان و تقوي و مبارزه با كليه مظاهر فساد و تباهي.
2. بالا بردن سطح آگاهيهاي عمومي در دهه زمينهها با استفاده صحيح از مطبوعات و رسانههاي گروهي و وسايل ديگر.
3. آموزش و پرورش و تربيت بدني رايگان براي همگان در تمام سطوح و تسهيل و تعميم آموزش عالي.
4. تقويت روح بررسي و تتبع و ابتكار در همه زمينههاي علمي، فني، فرهنگي و اسلامي از طريق تاسيس مراكز تحقيق و تشويق محققان
بنابراين توجه به حوزه فرهنگ و تلاش در جهت رشد بالند آن از اولين وظايف دولت است كه صراحتا در قانون اساسي بر آن تاكيد شده است. توجه به تربيت و تعالي انسان و ايجاد زمينه و محيط مناسب براي رشد فضايل انساني، اصلي بنيادين است كه ريشه در اعماق جهانبيني و انسانشناسي اسلامي دارد. نه تنها هدف نظام جمهوري اسلامي بلكه به تعبير قرآن مجيد هدف از بعثت انبياي الهي و فراتر از همه، هدف از آفرينش نيز تزكيه و تعليم انسان است و بنابراين اصليترين هدف نظام اصلي نيز ايجاد جامعهاي متعالي است كه تجليگاه ارزشهاي والاي انساني و معنوي باشد.
براساس اين هدف، دولت جمهوري اسلامي موظف است محيط عمومي جامعه را به نحوي سامان دهد و امور را به گونهاي تدبير نمايد كه تك تك افراد جامعه به سعادت حقيقي دست يابند. علاوه بر اين، اهداف فرهنگي ديگري نيز مورد توجه بوده است كه ميتوان آنها را به عنوان اهداف فرعي يا راهبردهاي دستيابي به هدف اصلي قلمداد نمود. از ميان اين اهداف ميتوان به 4 هدف اساسي فرهنگي اشاره كرد.
الف. تربيت الهي انسان
دستيابي به كمال انسانيت اصليترين هدف نظام است. اكنون پس از گذشت 23 سال از پيروزي انقلاب جا دارد كه برآورد دقيقي از ميزان تحقق اين هدف داشته باشيم.
نظام جمهوري اسلامي با وجود مشكلات متعددي كه در راه تحقق اهدافش داشته، در اين بخش به توفيقهاي چشمگيري دست يافته است. تقديم صدها هزار شهيد كه براساس ارزشهاي اسلامي الهيترين و كاملترين انسانها قلمداد ميشوند، تربيت جوانان متعهد با انگيزه و مخلص در قالب تشكل بسيج مستضعفان تربيت حافظان و قاريان بيشمار قرآن كريم، رشد روزافزون جوانان مسجدي و نمونههايي از اين موفقيت چشمگير هستند. براساس آمارهاي سازمان ملي جوانان و آموزش و پرورش، درصد بسياري از جوانان، نمازخوان و به مسائل مذهبي معتقد هستند. اين موفقيت تربيتي و فرهنگي انقلاب اسلامي در مقايسه با ساير انقلابهاي ايدئولوژيك، توجه بسياري از انديشمندان را به خود جلب كرده است.
ب. پيرايش و پالايش فرهنگ خودي از مظاهر بيگانه
پالايش فرهنگ خودي از ناخالصهاي وارداتي فرهنگ غربي، در جامعهاي كه ساليان دراز زير موج خودباختگي فرهنگي در حال نابودي بوده است. بيشترين توجه بنيانگذار جمهوري اسلامي را به خود جلب كرده بود. عدم تناسب اين فرهنگ وارداي با نظام ارزشي، موجب دوگانگي و خودباختگي بخشي از جامعه جوان كشور در سالهاي پيش از انقلاب شده بود.
اين تهاجم آشكار فرهنگي كه هدفي جز استحاله و خودباختگي نداشت، خطرات بالفعل و بالقوه زيادي را متوجه فرهنگ ملي كرده بود از اين رو پيش از هر چيز، جهتگيري كلي انقلاب اسلامي در جهت زدودن آثار مهلك اين تهاجم شكل گرفت.
ج. غنيسازي و بازپروري فرهنگ خودي
همزمان با زدودن فرهنگ بيگانه، تقويت فرهنگ خودي نيز ضرورت بود در واقع اين دو مورد در صورت تحقق ميتوانستند اثرات مطلوبي بر يكديگر داشته باشند. تحقق اهداف مذكور با تمسك به احكام و ايدئولوژي اسلامي و بهرهگيري از مواريث فرهنگ ايراني ميسر مينمود. تقويت فرهنگ خودي موجب حفظ آن از آسيبهاي فرهنگي و ارتقاي سطح فرهنگ عمومي ميشد. تلاش مجموعه نظام در جهت تقويت فرهنگ ملي و دفع فرهنگ غير خودي، بر كسي پوشيده نيست.
د. استقلال فرهنگي
چنانچه فرهنگ عمومي كشور از مظاهر فرهنگ غيرخودي زدوده شود و همزمان فرهنگ خودي به گونهاي دقيق و متناسب با نيازهاي روز تقويت گردد، زمينههاي استقلال فرهنگي فراهم آمده است. استقلال در همه ابعاد آن و به خصوص استقلال فرهنگي از اصليترين دغدغههاي بنيانگذار جمهوري اسلامي بود. انقلاب در صدد ايجاد فرهنگي مستقل و مبتني بر ايدئولوژي اسلامي بود. ما از چنين فرهنگي در سايه تعاليم انقلاب به عنوان فرهنگ پيشروي ايراني اسلامي ياد ميكنيم. توجه به پيريزي فرهنگ مولد و پيشرو، به جاي فرهنگ پيرو از مهمترين اهداف انقلاب است.
2-3- ايجاد زمينه توسعه فرهنگي
از آن جهت كه انقلاب اسلامي انقلاب فرهنگي است و مهمترين هدف آن ايجاد تحول معنوي و فرهنگي انسان است، بايد بيشترين توجه خود را به حوزه فرهنگ معطوف نمايد. به عبارت ديگر بايد به توسعه فرهنگي كه به اعتقاد برخي صاحبنظران مقدمترين نوع توسعه است، توجه اساسي نمود.
كشورهاي اروپايي شركتكننده در كنفرانس هلسينكي در سند نهايي كنفرانس متفقا توسعه فرهنگي را به عنوان جزء لاينحل توسعه عمومي دانستند و سياست فرهنگي را عامل اساسي توسعه اجتماعي و اقتصادي هر ملتي بر شمردند.
توسعه فرهنگي و مباحث مربوط به آن كه از مفاهيم جديد است، از سال 1970 به اين سو تحت تاثير تلاشهاي يونسكو به عنوان ضرورتي قابل توجه پذيرفته شد و در زمان پيروزي انقلاب اسلامي، مبناي علمي نداشت. فرهنگشناسان در تعريف توسعه فرهنگي گفتهاند:
توسعه فرهنگي تمامي مردمان را هدف ميگيرد نه فقط نخبگان را، هدف توسعه فرهنگي فراهم آوردن اسباب دسترسي تودههاي مردم به فرهنگ و مشاركت آنان در زندگي فرهنگي است.
بنابراين ميتوان گفت دسترسي و مشاركت به عنوان دو شاخص اصلي توسعه فرهنگي، مورد توجه بسياري از انديشمندان قرار گرفته است.
در روند توسعه فرهنگي انقلاب اسلامي، از حيث دسترسي عموم مردم به حوزه فرهنگ، نه تنها محدوديتي از سوي حاكميت اعمال نشده است بلكه تلاش دولت در جهت ايجاد زمينهها و امكانات دسترسي عمومي به فرهنگ و امكانات فرهنگي در راس برنامههاي درازمدت و كوتاه مدت، قرار گرفته است. بررسي برنامههاي اول، دوم و سوم توسعه در بخش فرهنگ و جهتگيري كلان نظام در جهت دستيابي به مشاركت همگاني و دسترسي مردم به حوزههاي فرهنگي تا حدي نشاندهنده اين مدعاست.
اين نكته به خوبي روشن است كه پس از انقلاب دسترسي عموم مردم به دانشگاهها، مكانهاي فرهنگي، آموزش و پرورش، صدا و سيما و براساس امتيازات خاص و ويژگيهاي طبقاتي و صنفي نبوده است، اما توجه به اين مطلب نيز مهم است كه بنا به دلايل اقتصادي، امكانات كشور توان پاسخگويي به تمام نيازهاي را نداشته، به همين جهت در حوزه آموزش عالي، پاسخگويي به تمام نيازهاي را نداشته، به همين جهت در حوزه آموزش عالي، سيستم گزينشي دانشگاهها به نحوي تنظيم شده است كه هر فرد ايراني كه استعداد و توانايي بيشتري دارد، برگزيده شود.
بر اساس آمار ارائه شده در اين زمينه تعداد دانشجويان ورودي دانشگاهها و موسسات عالي كشور از 150000 نفر در سال 1357 به 950000 نفر در سال 1379 رسيده است كه از اين تعداد 25.6 درصد در مقطع كارداني، 58.6 درصد در مقطع كارشناسي، 7.1 درصد در مقطع كارشناسي ارشد و 8.8، در مقطع دكتري جذاب شدهاند. در دسترسي به صنايع فرهنگي و همچنين مطبوعات نيز محدوديتي جز حذف موارد خلاف اخلاق و قانون صورت نگرفته است. از سوي ديگر، تلاش در جهت توزيع عادلانه امكانات فرهنگي در مناطق مختلف كشور و اولويت دادن به مناطق محروم از راهكارهاي اساسي دولت براي تامين امكانات همگاني بوده است.
اختصاص بودجههاي خاص فرهنگي به اين مناطق، نشان از اين اهتمام دارد. از آنجا كه انقلاب اسلامي با اتكا بر توان عظيم تودههاي مردمي پيروز شد، مشاركت مردمي نيز به عنوان اصلي اساسي و مثالزدني در انقلاب نمايان شده است. پس از پيروزي انقلاب، مردم در عرصههاي گوناگون فرهنگي مشاركتي فعال داشتند. براي مثال ميتوان به يكي از موارد ممتاز آن يعني نهضت سوادآموزي اشاره كرد. نهضت سوادآموزي از ميان جريان خودجوش مردم برخواست و تنها با اتكاي به اين مشاركت موفق شد به تعداد بسياري از بيسوادان خواندن و نوشتن بياموزد.
براي آن كه ميزان موفقيت جمهوري اسلامي در اين زمينه روشن شود، به گوشهاي از خاطرات اسدالله علم وزير، دربار پلهوي در مورد رشد بيسوادي اشاره مينمايئم:
گزارشي از قسمت اجتماعي وزارت دربار را در ارتباط با آموزش مبارزه عليه بيسوادي تقديم كردم چيزي كه خيلي قابل توجه است اين است كه هفت سال بعد از شروع پروژه و به رغم وعده مسئولان مبني بر اين كه بيسوادي ظرف كمتر از ده سال ريشهكن خواهد شد، در واقع تعداد بيسوادان از 12 به 14 ميليون نفر رسيده است.
كسب مدالهاي و نشانهاي زير از سوي يونسكو به سازمان نهضت سوادآموزي براي ملت ايران افتخاري بزرگ است.
الف. ديپلم افتخار و جايزه نوما در سال 1369 به دليل حجم گسترده عمليات سوادآموزي در كشور.
ب. نشان افتخار در سال 1377 به دليل راهاندازي مرحله بعد از سوادآموزي.
ج. جايزه مالكوم آديسه شيا در سال 1378 به خاطر نوآوري در برنامه پس از سوادآموزي و آموزش مداوم بزرگسالان.
د. جايزه سوادآموزي نوما در سال 1379 به خاطر ايجاد انگيزه در فراگيران به حرفهآموزي در كنار آموزش و عرضه توليدات.
جهاد سازندگي نيز كه بخشي از فعاليتهاي اساسي آن فرهنگي بود، با مشاركت مردم، روستاهاي بسياري را از خطر نابودي نجات داد فعاليتهاي فرهنگي جهاد در قالب تاسيس كتابخانهها و مدرسههاي روستايي و از موارد درخشان عملكرد اين نهاد است. دانشگاه آزاد اسلامي نيز با مشاركت مردم تاسيس شد و دانشآموختگان بسياري را در رشتهها و مقاطع مختلف دانشگاهي به جامعه تقديم نمود. نمونههاي متعددي از مشاركت مردمي در بخش فرهنگ وجود دارد كه نشاندهنده رشد مشاركت فرهنگي در كشور است.
2-4- اصلاح و تربيت كارگزاران فرهنگي
تربيت الهي انسان كه مهمترين هدف انقلاب اسلامي است، پيش از انقلاب نيز به عنوان مهمترين دغدغه حضرت امام مطرح بود. اين دغدغه پس از پيروزي انقلاب مورد توجهي جدي و سازمانيافته قرار گرفت. اين جريان ارزشمند تربيتي، پيش از سال 1342 آغاز شد و حضرت امام (قدس سره) به عنوان رهبر نهضت بيشترين توجه خود را در دوران تبعيد و ديگر مراحل مبارزه، معطوف به اين مهم كردند. فرصت پانزده ساله بين سالهاي 1342 تا عنوان رهبر نهضت بيشترين توجه خود را در دوران تبعيد و ديگر مراحل مبارزه، معطوف به اين مهم كردند. فرصت پانزده سال بين سالهاي1342 تا 1357 نيز زمان خوبي براي تحقق اين هدف بود. لذا پس از پيروزي انقلاب افراد بسياري كه تحت تاثير اين تربيت الهي قرار گرفته بودند، وارد عرصه مديريتي كشور شدند.
نيروهاي جوان كه بدين صورت عهدهدار مسئوليت گوناگون شدند، به لحاظ ارزشهاي والايي كه كسب كرده بودند، صلاحيت تصدي مسئوليتهاي خرد و كلان كشور را داشتند. اين نيروها به مسئوليت خويش به عنوان تكليف الهي و اداي دين به مردم و كشور مينگريستند. براساس ادبيات انقلاب اسلامي، وزارت، رياست، وكالت و مسئوليت قلمداد – ميشود و فرد مسئول خود را در برابر خدا و مردم پاسخگو ميداند. در چنين نظام ارزشياي، يك مسئول به انجام هر كاري مجاز نيست و خودسازي و تربيتيافتگي وي، اولين شرط پذيرش مسئوليت است. حضرت امام نيز بارها بر اين موضوع تاكيد كرده بودند كه مسئولين نظام بايد بيش از هر چيز به خودسازي خويش بپردازند، چرا كه مسئوليت، محل ابتلا و امتحان الهي است.
ديدگاه امام به مسئوليت، نگرشي ارزشي و الهي و اساسا ديدگاهي هماهنگ با فرهنگ انقلاب بود. امام در بيانات خويش در جمع پاسداران انقلاب اسلامي و در روزهاي آغازين پس از پيروزي فرمودند:
اگر بخواهيد به اسلام و ملت خودتان خدمت كنيد، اگر بخواهيد خدمت شما دوام داشته اشد، اگر بخواهيد خدمت شما پيش خداي تبارك و تعالي اجري داشته باشد، مقصد را مقصد الهي كنيد. براي خدا قدم برداريد براي خدا مجاهده و پاسداري كنيد.
در منطق انقلاب و امام، مسئوليت و وظيفهاي الهي است. حضرت امام در سخناني ديگر وظيفه مسئولين را اين گونه بيان مينمايند:
شما خيلي زحمت ميكشيد. شما به اسلام حق داريد لكن جهاد كنيد. جهاد نفس كنيد، اين شبزندهداريها كه الان مجاهدين ما دارند، در اين دل شب با خداوند مناجات كنيد، از خدا بخواهيد كه شما را توفيق دهد. توفيق شهادت، توفيق عزت، شما از هيچ چيز نترسيد. حقيقت ملت شما هستيد واقعيت ملت عبارت از همين تودهها است و انشاءالله بر مشكلات غلبه خواهيد كرد.
با اين نگرش در ميان كارگزاران نظام اسلامي شب زندهداري و نماز شب يك ارزش است. استفاده صحيح از بيتالمال، رعايت حقوق ديگران، رسيدگي به امور مردم، سادهزيستي، كار و توليد زياد و مصرف كم و بسياري ديگر از ارزشهاي والاي انساني، ارزش تلقي ميشوند. ميتوان نمونههاي فراواني از حافظان اين ارزشها را در گنجينه نهفته تاريخ انقلاب جستوجو كرد.
هنوز خاطره زندگي ساده امام، شهيد رجايي، شهيد بهشتي، و بسياري ديگر از تربيت يافتگان اين مكتب در رعايت حقوق مردم از ذهنها پاك نشده است. امام با مردم خويش زيست و زندگي خود را در حد پايينترين فرد جامعه تنظيم كرد. دقت فوقالعاده ايشان در رعايت حقوق ديگران و توجه به امت خود، بر دوست و دشمن پوشيده نيست. ياران امام نيز سرچشمه جوشان فضايل و خصايل عالي انساني بودند و تمام توجه آنها معطوف به تربيت انساني خود و ديگران بود. شهيد بزرگوار دكتر بهشتي در خصوص اين حركت تربيتي ميفرمايند:
به هر حال بعد از كودتاي 28 مرداد در يك جمعبندي به اين نتيجه رسيديم كه در آن نهضت ما كادرهاي ساخته شده كم داشتيم. بنابراين تصميم گرفتيم كه يك حركت فرهنگي ايجاد كنيم و در زير پوشش آن كادر بسازيم و تصميم گرفتيم كه اين حركت اسلامي و پيشرفته باشد و زمينهاي براي ساخت جوانها، دبيرستاني به نام دين و دانش در قم تاسيس كرديم، با همكاري دوستان كه مسئوليت ادارهاش مستقيما به عهده من بود در سال 1333 تاسيس شد. تا سال 1342 كه در قم بودم و همچنان مسئوليت اداره آن را به عهده داشتم و در ضمن در حوزه هم تدريس ميكردم و يك حركت فرهنگي نو هم در حوزه به وجود آورديم و رابطهاي هم با جوانها دانشگاهي برقرار كرديم.
توجه به سادهزيستي مسئولين نظام و عدم برخورداري از امتيازات ويژه در اصل 142 قانون اساسي به آن تصريح شده است، نشان از توجه نظام اسلامي به سلامت مادي معنوي مسئولان دارد:
دارايي رهبر، رئيسجمهور، معاونان رئيسجمهور، وزيران و همسر و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت، توسط رئيس قوه قضائيه رسيدگي ميشود كه برخلاف حق، افزايش نيافته باشد.
با اين حال در بررسي ويژگيهاي كارگزاران نظام در دوران پيش از انقلاب، تفاوتها و واقعيت آن چنان ملموس و قابل دسترسياند كه حتي در ميان خاطرات وابستگان گوناگون رژيم نيز به آنها اشاره شده است. براي بررسي بيشتر و ويژگيهاي كارگزاران حكومت پهلوي، از ميان خاطرات شخصيتهاي گوناگون، پارهاي از نكات را برگزيدهايم.
در زندگي محمدرضا پهلوي كه شخص اول حكومت محسوب ميشد، ميتوان موارد متعددي از اعمال غير اخلاقي، فساد مالي و سرسپردگي را مشاهده كرد. وي به دليل تربيت غربي و تاثيرپذيرياش از افراد غربزده به شردت با فرهنگ ايراني اسلامي بيگانه بود. تحصيلات وي كه در كالح له روزه سوئيس و متاثر از تربيت و فرهنگ غربي انجام شده بود نيز در سالهاي نوجواني و جواني موجب ناآشنايي بيشتر او با فرهنگ ايراني اسلامي شده بود.
محمدرضا از اولين روزهاي تحصيل خود در سوئيس تحت نظارت فردي به نام ارنست پراون از عوامل سازمان اطلاعاتي انگليس قرار داشت. در واقع تلاش دستگاه اطلاعاتي انگليس براي تربيت مهرهاي وابسته و متاثر از فرهنگ غربي توسط افراد مختلفي پيگري ميشد كه پراون اولين آنها بود. آلوده شدن محمدرضا به فساد حتي از آغازين روزهاي نوجواني به خوبي عمق اين تربيت غلط را آشكار ميسازد. حسين فردوست، صميميترين دوست وي در كتاب خويش با عنوان ظهور و سقوط سلطنت پهلوي از روابط نامشروع و فساد اخلاقي وي در روزهاي آغاز جواني پرده برميدارد.
فردوست در كتابش اذعان ميدارد كه محمدرضا در سالهاي اول جواني در 16 سالگي با خدمتگذار خود رابطه جنسي برقرار كرده بود و در اثر اين رابطه، معشوقه حامله شده بود. وي در اين زمان از فردوست كمك ميخواهد. به هر حال مساله فساد اخلاقي محمدرضا، هيچگاه محل اختلاف و تامل نبوده و همه كساني كه از دور و نزديك با زندگي وي آشنايي داشتهاند به اين موضوع اعتراف كردهاند. فردوست در بخشي از خاطرات خويش مينويسد:
درباره زندگي زناشويي محمدرضا با فوزيه قبلا توضيح دادم و گفتم محمدرضا مخفيانه با دختري با نام موديب سالار رابطه پيدا كرد. مسلما محمدرضا به موديب سالار بسيار نزديك شده بود زيرا در سفر به آمريكا او را ديدم خانمي بود بسيار زيبا با وسايل مدرن كه متعلق به خودش بود و ترديدي نيست كه چند برابر ارزش خانهاش پول در بانك و جواهرات داشت.
بدون شك اين فساد سرسامآور محمدرضا و دربار، در ماجراي مرموز جدايي فوزيه از وي نقشي اساسي داشته است
اين فسادهاي متعدد و مكرر، علاوه بر گسترش فرهنگ فساد و فحشا، نتيجه تاسفآور ديگران نيز در پي داشت و قرباني كردن منافع ملي در پاي اين گونه مفاسد از گناههاي نابخشودني وي است فردوست در اين مورد ميگويد:
در مسافرت به آمريكا به نيويورك من دو نفر را به محمدرضا معرفي كردم محمدرضا دوبار با يكي از آنها ملاقات كرد و به وي يك سري جواهر به ارزش حدود يك ميليون دلار داد. وي به نفر دوم نيز يك سري جواهر داد كه حدود يك ميليون دلار ازش داشت.
تا كنون در اسناد و مدارك زيادي به عياشيهاي محمدرضا اشاره شده است. فريده ديبا مادر همسر شاه نيز در كتاب خاطرات خود مينويسد:
براي محمدرضا كنار گذاشتن تفريحات شبانه، كه به آن معتاد بود، واقعا غير ممكن بود. محمدرضا هر كار مهمي كه داشت راس ساعت 10 شب كنار گذاشته و دنبال زندگي شبانه خود ميرفت و نزديك صبح به كاخ اختصاصي خود مراجعت مينمود.
وي در جاي ديگري با اشاره به معشوقههاي شاه مينويسد:
بيتفاوتي فرح نسبت به كامجوييهاي محمدرضا باعث شد كه شاه جسارت را از حد بگذراند.
محمدرضا علاوه بر عياشي، اعتياد به مواد مخدر و شرابخواري، ضعف مهم ديگري نيز داشت و آن فساد مالي بود. دزدي علني از اموال عمومي تا جايي بود كه در فاصله سالهاي 1332 تا 1357 وي به تنهايي 23 ميليارد دلار به عنوان سرمايه شخصي پسانداز و در بانكهاي سوئيس سرمايهگذاري كرد.
سهم محمدرضا در بازار طلا و دريافتيهاي وي بابت كميسيون قراردادهاي بزرگي چون پروژههاي راهسازي، كارخانههاي صنعتي و غيره موجب شد تا به رغم هزينههاي سرسامآور، دربار، موفق به ذخيره منابع قابل توجهي ارز خارجي شود. اين سرمايه به غير از اموال غير منقول وي مانند خانه و زمين است. فردوست به نمونههايي از اين فساد مالي اشاره كرده است:
در دوران مسئوليتم در بازرسي متوجه شدم كه اصولا موارد سواستفاده و حيف و ميل نهايت ندارد. از سال 1350 تا سال 1357 تنها در بازرسي، 3750 پرونده سوءاستفاده كلان تشكيل شد. رسيدگي به اين پروندهها اصلا پيشرفتي نداشت و صفر بود همه پروندهها بايگاني ميشد و محمدرضا نيز اهميتي به اين امر نميداد و از نظر او بيايراد بود.
وي در كتاب خاطرات خويش نمونههاي متعددي از اين موارد را ذكر كرده و يادآور شده است كه به دستور محمدرضا تمام اين پروندهها بايگاني ميشدند.
فرحديبا ملكه ايران و نايبالسلطنه، يكي ديگر از چهرههاي پر نفوذ دربار بود كه متاثر از تربيت غربي خويش در كشور فرانسه، با تاسيس بنياد فرح پهلوي كه مشخصا در زمينه هاي فرهنگي فعاليت ميكرد، سعي در تبليغ و ترويج فرهنگ خودباختگي داشت. به اعتقاد فردوست وي كه فرزند خانواده فقيري بود و در اوايل جواني تمايلات كمونيستي داشت، سعي كرد با تاسيس بنياد فرح پهلوي فقر خانوادگي خود را جبران نمايد. فردوست مينويسد؛ فرح با اين تشكيلات و با اين همه كارمند حقوق بگير چه ميكرد؟ آنها به قسمتهاي مختلفي تقسيم شده بودند كه هر قسمت در زمينه هنرهاي زيباي معاصر و قديم فعال مايشاء و به اصطلاح متخصص بودند؛ مثلا يك قسمت متخصص ساختمانهاي قديمي دوره قاجاريه بود.
اين افراد ساختمانهاي قديمي را پيدا ميكردند و دفتر فرح ميگفتند و پس از تاييد و تصويب، آن خانه به تصرف دفتر فرح ميآمد، چرا كه در آن خانه مثلا حمامي وجود داشت كه كاشي كارهاي آن مربوط به دوره سلسله قاجاريه ميشد و عتيقه به شمار ميرفت! از اين قسمتها در دفتر فرح زياد بود. يك بخش براي قلمدان بود، يك بخش براي تابلو، يكي براي كتب خطي، يكي براي اسناد تاريخي كه به امضاي مقامات مهم گذشته رسيده بود، يك قسمت براي فرش كه بسيار وسيع بود و سوءاستفاده از آن بسيار زياد بود. حال اين سوال پيش ميآيد كه با وجود يك وزارتخانه مستقل براي اين كارها اين بخشها در دفتر فرح چه معني ميداد و پول پرداختي اين اقلام، كه دو سه برابر براي سوءاستفاده قيمتگذاري ميشد و مخارج هنگفت دفتر فرح از كجا ميآمد؟ پاسخ اين است كه همه اين بساط براي سرگرمي خانم فرح بود و ميلياردها تومان از بودجه كشور هزينه ميشد.
ماجراي جالب ازدواج وي با محمدرضا را از زبان فردوست پي ميگيريم:
فرح از فرط استيصال براي كمك مالي به سراغ اردشير زاهدي در حصارك ميرود تا بتواند تحصيل و زندگي كند اگر ندانيم حصارك چيست شايد اين جريان به خوبي مفهوم نشود. در حصارك ويلايي بود كه اردشير زاهدي از رفقاي خود منتظر شكار زنان و دختران مينشستند. اين كار، شغل زاهدي بود و البته دوستان آمريكايي و انگليسياش هم از اين شغل بهرهاي ميبردند.
حال اين دختر با چنين وضعي براي درخواست پول به سراغ زاهدي در حصارك ميرود يعني!!! و لابد زاهدي از دختر خوشش نيامده و به محمدرضا تلفن ميزند و ميگويد دختري به اينجا آمده است و اگر اجازه دهيد وي را بياورم. محمدرضا ميپذيرد و بدون تحقيق قبلي كه او كيست و خانواده وي كيست او را به فرودگاه ميبرد و در هواپيما به وي پيشنهاد ازدواج مي دهد. معلوم است كه فرح نيز بلافاصله قبول ميكند.
دختري كه تا يك ساعت پيش از زاهدي پول ميخواست و نسبش معين است حال ميخواهد با شاه ازدواج كند. بدين ترتيب فرح در حصارك ملكه ايران ميشود و در مراسم تاجگذاري با آن همه تجملات تاج بر سر ميگذارد. اهتمام انقلاب به مبارزه با فساد خصوصا در ميان مسئولان، امروزه به عنوان يكي از دغدغههاي اصلي مسئولين درجه اول نظام و مردم مطرح شده است. بيهيچ شك و ترديدي، انقلاب توانست تاثير بسزا و عميقي در كارگزاران مملكتي به وجود آورد. به همين جهت پاسداري از اين ارزش امروز دغدغهآفرين و مسئوليتآفرين است. حضرت امام بارها بر ضرورت خدمتگذاري مسئولين تاكيد كرده، اشاره ميكنند كه حاكميت بايد در خدمت مردم باشد. ايشان در وصيتنامه خويش، خود را خدمتگذار مردم ميدانند و ميفرمايند:
با رفتن يك خدمتگذار در سد آهنين ملت خللي حاصل نخواهد شد. البته بديهي است خطاهاي برخي از مسئولان را نبايد به عنوان اصلي كلي و قابل تعميم پذيرفت. اين امر كه حاكميت بايد خدمتگذار مردم باشد، گوياي اصلي اساسي در انقلاب اسلامي و مبين ارزشي بزرگ در نظام برآمده از اين انقلاب است.
ش.د820768ف