«من مسئله اشتغال را هم مطرح کنم. مسئله اشتغال یک مسئله وسیعتری از مسئله کارگری است. اشتغال مسئله مهمّی برای کشور است. هر مسئولی و هر کسی که مسئول کشور یا مسئول دولت یا مسئول بخشهای اقتصادی دولت در دولت آینده بشود، بایستی از روز اوّل، همّت خود را بگمارد به مسئله اشتغال، بین اشتغال و تولید ملّی ارتباط وجود دارد. اگر ما بخواهیم اشتغال در کشور به وجود بیاید، باید به تولید ملّی ـ تولیدِ به معنای عامّ کلمه؛ تولید صنعتی، تولید کشاورزی، تولید خدمات ـ اهمّیّت بدهیم؛ همه اینها بایستی مورد توجّه قرار بگیرد و برای اینها برنامهریزی بشود. اینها چیزهایی نیست که جایز باشد ما اینها را تأخیر بیندازیم، باید در اوّلین فرصتها مسئولان ذیربط ـ هر که مسئول است و مسئول خواهد بود ـ به این مسئله بپردازد. بنابراین، این مسائل، جزو مسائل اولویّتدار و درجه اوّل نظام است.» امام خامنهای(10/2/1396) برای تبیین سخنان رهبر معظم انقلاب در زمینه اشتغال و تولید، خبرنگار صبح صادق گفتوگویی را با حجتالله عبدالملکی اقتصاددان و عضو هیئت علمی دانشگاه امام صادق(ع) انجام داده است . مشروح مصاحبه با این استاد اقتصاد را در موضوع اهمیت نامزدهای انتخاباتی با توجه به ظرفیتهای داخلی در ادامه میخوانید.
* با توجه به اینکه رهبر معظم انقلاب تأکید دارند، نامزدها باید به ظرفیتهای ملی اهتمام داشته باشند، بفرمایید این ظرفیتها چیست و چگونه میتوان آنها را فعال کرد؟
ایران تمام ظرفیتهای لازم را برای تبدیل شدن به یک قدرت فرامنطقهای دارد؛ بخشی از این ظرفیتها به ظرفیتهای اقتصادی، توانمندیهای ژئوپلیتیکی و ظرفیتهای جامعهشناختی و انسانی برمیگردد. در واقع، همه اینها تحت ظرفیت ویژه ایدئولوژیکی است که انقلاب اسلامی ایران ایجاد کرده است! کسی که میخواهد رئیسجمهور بشود در وهله اول باید این ظرفیتها را بشناسد و برای آنها برنامه داشته باشد، برای اینکه از این منابع و توانمندیهای بالقوه به نحو شایستهای بهرهبرداری بشود. در مقابل این تفکر، تفکری وجود دارد که ملت و کشور را در موضع ضعف میبیند و با آن نگاه در واقع پروژه وابستگی را پیش میبرد.
کسی که متوجه نشود ملت ایران چه قدرت هنگفتی دارد، هم به لحاظ جمعیتی (که ما داریم) و هم به لحاظ پیشینه تاریخی و اعتقادات دینی و انگیزههای انقلابی، یا کسی که ظرفیتهای اقتصادی کشور را در بعد منابع طبیعی، سرمایهای و عرصههای علم و فناوری و حوزه زیرساختهای صنعتی، کشور را به قهقرا بکشاند، همچنین کسی که واقعیت جغرافیایی کشور را درک نکند و به تعیینکنندگی آن حداقل در معادلات منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا و به قدرت ایدئولوژیک فوقالعاده انقلاب اسلامی باور و اعتقاد نداشته باشد و نداند که این توانمندیها و قدرتمندیها به پشتوانه تفکر اسلام ایجاد شده، در نهایت کشور را حراج میکند و پروژه وابستگی را در دستور کار خود قرار میدهد. اما اگر این موفقیتها و توانمندیها دیده بشوند، مسیر عزت، رفاه و پیشرفت کشور طی میشود و اگر دیده نشود، مسیر ذلتی است که در نهایت به بردگی ملت منتهی خواهد شد؛ یعنی در واقع در پروژه وابستگی این رفاه ملت نیست که تأمین میشود.
* در این میان، افکار عمومی که میخواهند به یک شناخت مناسبی از نامزدها برسند باید چه کار کنند؟
افکار عمومی طبیعتاً باید در وهله اول به گفتار آن نامزد انتخاباتی توجه کنند و در گام بعدی رفتار، عملکرد و خط مشی مدیریتی و کاری او را در نظر بگیرد. بالاخره کسی که در میدان رقابت انتخاباتی، هجمه وارد میکند، با یک ادبیات، استدلال و محتوایی در بیان صحبت میکند. محتوا مهم است، یک وقت کسی هجمه میکند میگوید کسی که الان سرکار است چرا به ظرفیتهای ملی و عزت مردم توجه نمیکند؟! چرا باعث شده ساختار نظام متزلزل شود و به معیشت، آسایش و رفاه مردم لطمه وارد آید؟! یک نمونه هجمه دیگر این طور اتفاق میافتد که چرا شما نمیخواهید ملت به غرب وابسته بشوند و نمیگذارید ما بیاییم با غرب تعامل کنیم؟ چرا نمیگذارید پای آمریکا به ایران باز شود؟ اینها همه هجمه است. در هیجان گفتوگوها و مناظرات ممکن است از هر لحنی استفاده شود؛ اما محتوایی که در هر یک از این گفتارها وجود دارد، به علاوه عملکرد نامزد مربوطه میتواند نشان دهد که میخواهد مبتنی بر ظرفیتها کار کند، یا مبتنی بر یک وابستگی!
* ایستادگی رئیسجمهور بر منافع ملی چقدر میتواند کشور را به اهدافش نزدیک کند؟
اگر رئیسجمهور در رأس قوه اجرایی بخواهد از ظرفیتها استفاده کند و باور و شناخت داشته باشد، طبیعتاً میتواند مسیر کشور را به نوعی تنظیم کند. حتی اگر یک قوه در اختیار او باشد، میتواند راه خودش را در مسیر پیشرفت هموار سازد. یک وقتی هست رئیسجمهوری نخواهد ظرفیتها را درک کند، یا در واقع مخالفت کند حتی اگر قوای دیگر و توده مردم هم تلاش کنند، طبیعتاً خیلی سخت میتوان به پیشرفت و تعالی رسید. رئیسجمهور خوب میتواند کل کشور را یکپارچه کند و رئیسجمهور بد هم میتواند به راحتی مانع همین حرکتها و اقدامات شود.
* به نظر شما انتخاب یک رئیسجمهور سستنهاد، در معادلات بینالمللی چه هزینههایی به کشور تحمیل خواهد کرد؟
طبیعتاً رئیسجمهور نماینده یک ملت است. او در مجامع مختلف حضور پیدا میکند و در صورت ضعیف بودن تداعی یک ملت ضعیف را به همگان دارد. رئیسجمهوری که خودباخته است و به توانمندیها و ظرفیتهای داخلی و ملی باور ندارد، دقیقاً تداعی آن را دارد که مجموعه ملت این طور هستند. رئیسجمهور به مثابه نماد یک ملت در عرصههای جهانی و بینالمللی میتواند عزت مردم را بالا ببرد و حتی باعث ذلتشان بشود.
* چرا برخی نامزدها از آمریکا و غرب میترسند، راهکار مقابله با این ترس چیست؟
ترس آنها به این دلیل است که توانمندیها و ظرفیتهای داخلی را باور ندارند و تصور میکنند اگر غرب همراهی نکند و آمریکا نخواهد، امکان پیشرفت وجود ندارد. در واقع تفکر وابسته باعث میشود که همه این ظرفیتها و توانمندیها بدون استفاده بماند و بر روی آن تأکید نشود.
* به نظر شما کسی که میخواهد در مسند ریاستجمهوری قرار بگیرد باید کدام چارچوب اقتصادی را در دستور کار خود قرار بدهد؟
نظریه مبنایی برای پیشرفت کشور، اقتصاد مقاومتی است. این نظریه میگوید اگر سازوکارهای اداره کشور و نوع نگاه به ظرفیتها و روشهای بهرهبرداری از منابع اصلاح بشود؛ مثلاً نظام بانکی، الگوی مالیاتی، نظام تجارت بینالملل و ساختارهای اداری و اجرایی تکمیل و اصلاح بشوند، ظرفیتهای کل کشور به فعلیت درمیآید و ما در بلندمدت میتوانیم یکی از کشورهای قدرتمند بشویم و در کوتاهمدت هم میتوان مسئله معیشت مردم را با سرعت بسیار بالا و حل کرد تا کشور بر مسیر پیشرفت بلندمدت قرار بگیرد.
* شما معتقدید نظریه حال حاضر کشور، اقتصاد وابسته است که این نظریه در تعارض با اقتصاد مقاومتی است، در نظریه اقتصاد وابسته اساساً جایگاه مردم چگونه تعبیر و تفسیر شده است؟
نظریه توسعه وابسته به رفاه مردم منجر نمیشود. نظریه اقتصاد وابسته حتی در صورت موفقیت هم سبب افزایش رفاه درصد اندکی از جامعه میشود که در نظام سرمایهداری و در جنبشهای اخیر اسم آن را «یک درصد» گذاشتهاند. هدف نظریه توسعه وابسته، رفاه توده مردم نیست. هدف این نظریه رشد اقتصادی است که این رشد عمدتاً بین نیروهای محدودی توزیع میشود، اما آنچه مایه تأسف است اینکه ما با این نظریه دولتی هم به رشد چندانی نرسیدیم. در این دولت ضریب جینی افزایش یافته و درآمد نابرابرتر شده است؛ یعنی ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقیرتر شدهاند و بیکاری هم بسیار افزایش پیدا کرده است. نرخ بیکاری در این دولت ۷/۱۲ درصد اعلام شده است که این حجم بیکاری در پنج یا شش سال گذشته بیسابقه بوده است. افزایش بیکاری به معنای سختتر شدن زندگی مردم است. افزایش ضریب جینی نیز نشان میدهد درآمدها ناعادلانه توزیع میشود. در همین راستا ۷۰۰ هزار میلیارد تومان سرمایه از نظام بانکی در طول سه سال و نیم گذشته در بین اقشار بسیار محدودی که چند هزار نفر بیشتر نیستند، توزیع شده است و توده مردم برای یک وام ازدواج ۱۰ میلیونی باید معطل بمانند و آخر معلوم نیست تعلق بگیرد یا خیر. وام مسکن که بیشتر اقشار ضعیف به دنبال آن هستند با نرخ مؤثر نزدیک به ۳۱ درصد به مردم پرداخت میشود. اینها نشان میدهد الگوی اقتصادی دولت، مردممدار نیست؛ چرا که اولاً، راهبرد آن تعامل با غرب است و ثانیاً، هدف آن گروههای محدود و کوچک در اقتصاد است.
* یک سال و چند ماه است که از برجام میگذرد و باید منابع آزادشده از این توافق در اقتصاد تأثیر خود را میگذاشت، از سویی در زندگی مردم هم نه برجام و نه سیاستهای اقتصادی دولت تأثیر محسوسی نگذاشته است؛ آیا دولت با این شرایط و رویکرد میتواند گامهای مؤثری در حوزه اقتصاد مقاومتی بردارد؟
دولت جدید باید این نظریه اقتصادی معیوب و بیمار را به طور کامل کنار بگذارد و به نوعی اقتصاد را درمان کند و به نظریه اقتصاد اسلامی و اقتصاد مقاومتی که برآمده از الگوی انقلاب اسلامی است، روی آورد. دولت باید نوع نگاهش را به اقتصاد غرب تغییر دهد و بپذیرد غربیها و حتی شرقیها برای ما کار خاصی نمیکنند. اگر ما با اتکا به منابع داخلی و با توکل به خدا جلو برویم، حتماً موفق میشویم و اگر بخواهیم به اتکای دشمنانمان برنامهریزی و حرکت کنیم به جایی نخواهیم رسید. دولت باید نظریهاش را به طور کامل تغییر دهد. البته بنده بعید میدانم این دولت با این خط مشی اندیشهای و مدیران فعلی آن که دهها سال با این تفکرات زندگی کردهاند، این اتکال را بپذیرند.