(روزنامه وطن امروز ـ 1396/03/21 ـ شماره 2180 ـ صفحه 1)
اسپینوزا با این دیدگاه طبیعت را به مقام خدایی رساند و البته این دیدگاه بعدها به مبانی نهضت رمانتیک بدل شد.
این ایده حدود 300 سال بعد توسط «جولیان هاکسلی» (Julian Huxley)، زیستشناس داروینیست بریتانیایی و نخستین رئیس سازمان یونسکو بازتولید شد و به عنوان مبانی نظری فعالیتهای یونسکو در نظر گرفته شد.
در گزارش 40 صفحهای یونسکو که سال 1976 به مناسبت 30 سالگی یونسکو و با محوریت جولیان هاکسلی به 15 زبان مختلف منتشر شد، تفکرات او به صورت مبسوط شرح داده شده است. هاکسلی که علاوه بر زیستشناسی به مطالعات فلسفی و مذهبی نیز مشغول بوده، هسته اصلی «دین بدون وحی» را بنیاد مینهد.
در صفحه 12 این گزارش آمده است: «از خیلی سالها پیش، هاکسلی هیچ اعتقادی به هیچ نوعی از منابع ماوراءالطبیعه و متافیزیکی نداشته است. او در این فکر بوده که یک سیستم اخلاقی صرفا علمی که قابلیت اشاعه به عنوان دین متحد جهانی برای نوع بشر داشته باشد، ایجاد کند. با این نگاه «عشق به خدا»، جای خود را به «عشق به طبیعت» و «عشق به انسانیت» خواهد داد. دینی بدون اصول عقاید وحیانی، بدون خدا و بدون [تفکیک] بهشت یا زمین».
او برای تشریح و تفسیر بیشتر عقاید خود در سال 1927، کتابی با عنوان «مذهب بدون وحی» که از لحاظ فلسفی بسیار قابل اهمیت است، تالیف میکند. مبانی فلسفیای که بعدها به عنوان مبانی نظری اقدامات یونسکو در حوزه آموزش، علم و فرهنگ قرار گرفت. او بعدها در سال 1946 و قبل از تاسیس رسمی یونسکو نیز مقالهای جنجالی با عنوان «تعصبات غیرمذهبی» منتشر کرد.
اما این تمام ماجرا نیست. بررسی سند دکترین امنیت نظامی آمریکا که سال 2007 منتشر شد نشان میدهد سازمان ملل و همه آژانسهای زیرمجموعه آن نظیر یونسکو، یونیسف و آژانس زنان که اتفاقا در تدوین سند آموزش 2030 به طور مستقیم یا غیرمستقیم نقش داشتهاند، جزئی از «ساختار ملی مرکز عملیات نظامی- غیرنظامی(Civil-Military) آمریکا هستند. ایضا سازمان صلیب سرخ جهانی و سازمانهای غیردولتی(NGOs) نظیر حفاظت از کودکان، پزشکان جهانی و مراقبت.
بنابراین چشماندازی که یونسکو برای جهان متصور است «ناتورالیسم» و «دین واحد غیروحیانی» برای جهان است که در پس مفاهیم عامهپسند و پرطمطراق گسترش فرهنگ و آموزش انسانها برای عدالت، صلح و آزادی نهفته است؛ مفهوم صلح و عدالت نیز از بزرگترین تناقضها و دروغهای تاریخ بعد از جنگ دوم جهانی است. طبق گزارشی که در ماه مه سال 2017 در سایت گلوبال ریسرچ به قلم «جیمز لوکاس» منتشر شد، آمریکا بعد از جنگ اول جهانی بیش از 20 میلیون نفر از 37 کشور جهان را [برای برقراری صلح!] کشته است. طبق گزارش صندوق بینالمللی پول و سازمان ملل، بیش از نیمی از مجموع ثروت 223 تریلیون دلاری جهان، در اختیار فقط 2 درصد جهان است و 80 درصد جمعیت جهان فقط 6 درصد از ثروت کل جهان را دارند و عجیبتر اینکه 300 نفر اول ثروتمند جهان معادل 3میلیارد نفر فقیر جهان ثروت دارند. 300 نفری که اکثریت قریب به اتفاق آنها، این روزها در اجلاس بیلدربرگ دور هم آمدهاند. آماری که نشاندهنده شکاف عمیق اقتصادی بین معدود کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی با سایر نقاط جهان است. مفهوم مد نظر یونسکو از آزادی نیز همانطور که صراحتا در متن گزارش 30 ساله یونسکو عنوان شده، Liberty و لاقیدی و نفی حدود است. مفهومی که شمهای از آن در به رسمیت شناختن حقوق اقلیتهای جنسی (نظیر هموسکچوالها، بایسکچوالها و ترنسسکچوالها و...) در هدف شماره 4 سند 2030 و در به رسمیت شناختن روابط جنسی قبل از ازدواج و آموزشهای مبتنی بر آن، در این سند، نشان داده شده است. مفهومی که حاصل آن تولدهای خارج از ازدواج 70-60 درصدی در آمریکای جنوبی و 40-30 درصدی در اروپای غربی و 41درصدی در ایالات متحده، طبق گزارش World Family Map است.
نتیجه آنکه علاوه بر اینکه بخشهای متعدد سند آموزش 2030 با اسناد بالادستی (نظیر قرآن، روایات، قانون اساسی و سند تحول آموزشوپرورش، نقشه جامع علمی کشور، نقشه مهندسی فرهنگی و...) در تناقض است، روح حاکم بر سند 2030 نیز با توجه به عقبه فلسفی مبانی تئوریک یونسکو که به دنبال بسط دین واحد غیروحیانی و ناتورالیسم است، با اندیشه دینی و الهی قطعا در تعارض است. ناتورالیسمی که در فیلمهایی نظیر آواتار، به بهترین شکل ممکن از طریق مدیا تصویرسازی و در حوزه برنامهریزی بلندمدت نیز در قالب اسناد بالادستی نظیر سند 2030 به کشورها دیکته میشود.
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/2180/1/176713/0
ش.د9600794