(روزنامه جوان – 1396/04/20 – شماره 5134 – صفحه 5)
رهبر معظم انقلاب بهرغم رفتار نامناسب آيتالله طاهري، به آن نامه پاسخي درخور و مؤدبانه با خطاب به خود او ميدهند. نكات جالب توجه استخراج شده از نامه رهبري را با هم مرور ميكنيم:
1- آيتالله طاهري در نامه خود همه امور كشور را آن هم در دوراني كه محمد خاتمي رئيسجمهور است، سياه و همه وعدههاي اول انقلاب را برباد رفته توصيف ميكند، با ادبياتي تند و توهينآميز. با اين حال، رهبري در نامه خود از توهينها صرفنظر ميكنند و ميفرمايند: «اينجانب جفاي به خودم را فراموش ميكنم» گرچه تأكيد دارند كه از امام آموختهاند «جفاي به ملت و تلاش براي سُست كردن بنيان نظام اسلامي قابل بخشش نيست» و در پايان اشاره دارند كه: «اينجانب از كسي شِكوه نميكنم و به مدد الهي اطمينان دارم...»
2- رهبري كاستيهاي بيان شده را مطالب حقي ميدانند كه خود بارها هشدار دادهاند اما در عين حال تأكيد دارند كه خود شما هم مسئول هستيد: «اينها مطالب حقّي است كه اينجانب در چند سال اخير بارها در اجتماعات عمومي و نيز در ديدار مسئولان ذيربط درباره آن هشدار داده و بسيج همه امكانات را براي مبارزه با فقر و فساد و تبعيض از همه خواستهام... يقيناً از جنابعالي كه سوابق ممتدي در انقلاب داريد، بيشتر از خيليها انتظار و توقع داشته و دارم و اكنون كه طبق اين اعلاميه به اين فكر افتادهايد، آن را به فال نيك ميگيرم.»
3- رهبري سه محور را براي حل مشكلات مطرح ميفرمايند؛ توليد كار و اشتغال براي نسل جوان، مبارزه با فساد اقتصادي در دستگاهها و از همه مهمتر وحدت ملي و يكصدايي مسئولان و خواص، يعني نگاه آيتالله خامنهاي در مسير پيشرفت كشور و مبارزه با فساد، ايستادگي و پاي كار بودن و تلاش براي رفع موانع است و نه كنار كشيدن و توهين كردن و انزوا گرفتن.
4- رهبر معظم انقلاب به سفر چند ماه قبل خود به اصفهان و نظر آيتالله طاهري در مورد آن اشاره ميكنند: «پس از آنكه عظمت و هيبت اجتماع مردم را در ميدان امام و خيابانهاي اطراف آن به چشم خود ديديد به اينجانب گفتيد كه من از اوايل انقلاب چنين جمعيت متراكم و پرشوري در اين ميدان عظيم نديدهام.» اينها براي آن است كه امام جمعه مستعفي غيرمستقيم نسبت به اشتباهي كه دچار آن شده، متوجه شود و انديشه كند چطور اگر كل كشور بر باد فناست، آن جمعيت عظيم به استقبال رهبر آمده است، پس شايد جايي از تحليلش دچار اشتباه يا تأثيرپذيري از اطلاعات غلط و كاناليزه شده است.
هشداري كه رهبري در ادامه با مثال تلويحي در مورد اطرافيان آيتالله منتظري آن را بيان ميكنند و در مورد نزديكان تذكر ميدهند: «بلاي گرفتاري در مشت اطرافيان نامطمئن موجب شد كه يكي از ياران و شاگردان نزديك امام در اواخر عمر آن يگانه زمان، مطرود ايشان واقع شود و او را از دخالت در امور سياسي منع شرعي كنند.» ايشان نيز همچون امام راحل تلاش دارند تا امام جمعه اصفهان گرچه از امام جمعه بودن استعفايي شديداللحن داده، اما دورتر نرود و همچنان در هواي نظام تنفس كند، حتي دو جاي نامه تصريح ميكنند «نامه منسوب به جنابعالي» تا بگويند آنچه را منتشر شده، دقيقاً از جانب شما نميدانيم...
5- آيتالله خامنهاي مثل هميشه در باب اينكه حرف و اقدامي باعث سوءاستفاده و گستاخي ضدانقلاب شود، هشدار ميدهند: «روزي كه اطلاعيه منسوب به جنابعالي صادر شده ضدانقلاب بيشترين سوءاستفاده را از آن كردند و آن را مقابله با سياستهاي امام راحل و نفي و رفض نظام اسلامي و شعارهاي آن وانمود كردند.» اما همچنان بر تلاش براي حفظ مرحوم طاهري در دايره نظام تلاش ميكنند: «البته بنده با سابقه رفاقت و آشنايي با جنابعالي و اطلاع از سوابق ممتدتان در انقلاب و نيز اطلاع از محبّتي كه همواره نسبت به اينجانب ابراز كردهايد، چنين برداشتي نميكنم...» و اينها همه تلاشي مقدس براي حفظ آيتالله در دايره نظام است...
6- دعوت هميشگي رهبر معظم به آرامش و وحدت كه در جاي جاي نامه به چشم ميخورد، خصوصاً خطاب به مردم اصفهان و باز خصوصاً خطاب به كساني كه آنان را «فرزندان انقلابيام» خطاب ميكنند.
رهبري نامهاي را كه خطاب به ايشان نيست، بزرگوارانه پاسخ ميدهند، از نظر مثبت خود نسبت به آيتالله طاهري ميگويند، او را تحسين ميكنند، انتقادات را ميپذيرند، راهحل ارائه ميدهند و راه تعامل و گفت و گو را باز ميگذارند، اما آن سو ديواري كشيده تا تعاملي نكند، تا گفت و گويي پيش نبرد، تا مسير مفاهمه بسته باشد. تيرماه 92 و هفتههايي پس از درگذشت آيتالله طاهري شاگردي از نزديكان آيتالله طاهري (شيخ عباسعلي روحاني، امام جمعه موقت منصوب از ناحيه مرحوم آيتالله طاهري) مصاحبهاي در حمايت از او دارد و نكتهاي جالب توجه ميگويد: «آن نامه مورد بهرهبرداري خيليها قرار گرفت.
حتي جورج بوش هم به آن اشاره كرد. آن نامه بوي اين ميداد كه مزرعه سوخته. خود ايشان هم ناراحت شد به توصيه آيتالله اميني، آقاي كروبي و آقاي خاتمي بنا شد ايشان نامه دومي بنويسد و برداشتهاي غلط را اصلاح كند. ايشان هم قبول كرد و امضا هم كرد، اما مديريت آن گروه افراطي سبب شد در آخرين لحظه نامهاي كه قرار بود آقاي خاتمي به رهبري بدهد، پيچ بخورد. نامه را آقاي طاهري امضا كردند. اگر آن نامه منتشر ميشد، آقاي طاهري به چرخه نظام بر ميگشت. رهبري هم علاقهمند بودند آقاي طاهري حفظ شود.»
اما كساني در آن سالها و همه سالهاي پس از آن خواستند كه آيتالله طاهري در مقابل نظام باشد تا بهره سياسي لازم را ببرند.
ش.د9601170