(روزنامه آرمان ـ 1396/04/25 ـ شماره 3368 ـ صفحه 7)
** شورای شهر اول تهران اولین شورایی بود که پس از قانون تشکیل شوراها شکل گرفت و به همین دلیل از تجربه کافی و پشتوانه لازم برخوردار نبود. بسیاری از اتفاقاتی که در شورای شهر اول رخ داد به دلیل این بود که شورا تازه تأسیس شده بود. از سوی دیگر بسیاری از مجادلات و مباحثاتی که در شورای شهر اتفاق افتاد، جزئی از کارکرد پارلمان شهری است و ممکن است در هر شورای دیگری اتفاق بیفتد. با اینهمه، در سال پایانی شورای شهر اول چالشها شکل جدیتری به خود گرفت و در نهایت به انحلال شورا منجر شد. نکته مهم در این زمینه این بود که اغلب چالشهای شورای شهر از بیرون به شورا منتقل میشد و شورای شهر به زمین بازی تشکلهای سیاسی تبدیل شده بود. مساله مهم دیگری که درباره شورای شهر اول رخ داد انحلال شورا بود که این کار نیز توسط شورای حل اختلاف که اغلب اعضای آن اصلاحطلب بودند صورت گرفت. به نظر من انحلال شورای شهر اول تهران یک خودکشی سیاسی برای اصلاحطلبان بود.
* آیا در شرایط کنونی که شورای شهر تهران دوباره به دست اصلاحطلبان افتاده احتمال تکرار اتفاقات شورای شهر اول وجود دارد؟ یکدستی شورا برای اصلاحطلبان یک تهدید به شمار میرود یا فرصت؟
** یکدست شدن شورا هم یک فرصت است و هم میتواند یک تهدید به شمار برود. به همین دلیل برنامهریزیها و نحوه ورود شورای شهر پنجم به مسائل مختلف دارای اهمیت است. بنده به اعضای شورای شهر پنجم توصیه میکنم بهخوبی اتفاقات و مصوبات شورای چهارم و شوراهای گذشته را مطالعه کنند و تلاش کنند از نقاط مثبت شوراهای گذشته استفاده کنند و نقاط ضعف را پوشش بدهند. در شورای اول ما به دنبال شکلگیری ساختارهای کلی بودیم و به همین دلیل بیشتر وقت شورا به مهیا کردن زمینههای تأثیرگذاری شورا در مدیریت شهری گذشت. از سوی دیگر در آن مقطع زمانی، شهرداری تهران نیز وضعیت ناپایداری داشت، طوریکه آقای کرباسچی به عنوان شهردار تهران و برخی معاونان و مديران ایشان در بازداشت به سر میبردند. این در حالی است که در شرایط کنونی شورای شهر تهران در آستانه تشکیل شورای پنجم است و تجربه تشکیل چهار شورا را در گذشته دارد. اعضای شورای پنجم باید مصوبات گذشته شورا را بررسی کنند و اگر مشاهده کردند نیاز به تغییر وجود دارد مصوبات جدیدی تصویب کنند. مصوبات زیاد مشکلات را حل نمیکند، بلکه ممکن است مشکلات را افزایش دهد. ما در شورای چهارم شیب مصوبات را کاهش دادیم و تنها در مقاطعی که نیاز بود مصوبه جدیدی تصویب میکردیم. به همین دلیل بسیاری از مصوبات شورای چهارم کاربردی است و تنها ضمانت اجرایی میخواهد. توصیه بنده به اعضای شورای پنجم این است که ابعاد نظارتی شورا را افزایش و به جای آن جلسات روتین را کاهش دهند.
* مشکلات و دودستگیها در شورای شهر اول تهران از زمان انتخاب شهردار تهران آغاز شد. در شرایط کنونی نیز مهمترین تصمیم شورای شهر انتخاب شهردار است. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟ چرا تاکنون نام افراد زیادی برای شهرداری تهران مطرح شده است؟
** به نظر من مطرح شدن نام افراد زیادی برای شهرداری تهران یکی از مشکلات جدی شورای شهر در آینده خواهد بود. این مساله که هر روز نام یک نفر برای شهرداری تهران در رسانهها مطرح میشود در جامعه استرس و حساسیت ایجاد میکند و همین مساله کار را برای اعضای شورای شهر سختتر میکند. نکته دیگر اینکه مطرح شدن اسامی زیادی از مدیران توانمند کشور سبب تحتالشعاع قرار گرفتن شخصیت آنها در آینده خواهد شد. به هر حال از بین تمامی افرادی که تاکنون مطرح شدهاند یک نفر به شهرداری خواهد رسید و همین مساله ممکن است به وجهه و اعتبار کسانی که شهردار نشدهاند، آسیب برساند. در شورای شهر اول نیز در ابتدا قرار شد اعضای شورا نفرات دارای صلاحیت را به شورا معرفی کنند و سپس شورا درباره گزینههای پیشنهادی اعضا تصمیمگیری کند. در نتیجه شورا با جمعبندیهایی که صورت داد به این نتیجه رسيد که بهترین گزینه برای شهرداری تهران آقای الویری است. با اینهمه، آقای الویری گزینه نخست ما نبود.
* گزینههایهای اول شورا در آن مقطع زمانی چه کسانی بودند؟
** شورای شهر اول برای انتخاب شهردار تهران به یک لیست 9نفره رسیده بود. سه نفر از این 9نفر یعنی آقای عطریانفر، اصغرزاده و غرضی، عضو شورا بودند. دو نفر دیگر یعنی آقایان حقانی و تقیزاده خامسی از معاونان شهرداری بودند. چهار نفر نیز از بیرون از شورا در لیست قرار داشتند که شامل خانمها سهیلا جلودارزاده، آقای فخرالدين دانشآشتيانى، مرحوم گنابادی و مرحوم عزتا... سحابی میشد. شورای شهر اول به این نتیجه رسیده بود که بهترین گزینه برای شهرداری تهران آقای فخرالدین دانشآشتیانی است. با اینهمه، شش نفر از اعضای شورا با انتخاب آقای دانشآشتیانی موافق نبودند. این در حالی بود که 9نفر دیگر با ایشان موافق بودند. در نتیجه شش نفری که مخالف بودند آبستراکسیون کردند و جلسه را از رسمیت انداختند. شش نفری که با انتخاب آقای دانشآشتیانی مخالف بودند، آقایان عطریانفر، عبدا... نوری، علیزاده طباطبایی، غرضی، فروزش و خانم جمیله کدیور بودند. در مقابل 9نفری که با انتخاب ایشان موافق بودند، آقایان حجاریان، اصغرزاده، دوزدوزانی، خسروی، لطفی، خانم وسمقى، درودیان، بنده و خانم جلاییپور بودیم. وقتى كار به اين صورت درآمد براى حفظ وحدت شورا فرايند از نو و در شكل ديگر شروع شد كه خروجى آن الويرى بود. شورای شهر اول در سه سال نخست خود رویکرد مناسبی داشت. با اینهمه، در سال پایانی شورا بود که چالشها شکل جدیتری به خود گرفت. در این مقطع زمانی گروهی ششنفره در مقابل گروهی هشتنفره قرار داشت و آقای دوزدوزانی نیز در بين اين دو گروه قرار داشت. در اين زمان، ديگر آقایان نورى و غرضى و خانم كديور از شورا رفته و براى شركت در انتخابات مجلس ششم استعفا داده بودند و بهجاى آنها حسين حقيقى، امير عابدينى و سيدمنصور رضوى، از اعضاى علىالبدل آمده بودند.
* نقطه آغاز چالشهای شورای شهر اول در سال پایانی کجا بود؟
** چالشهای از زمانی آغاز شد که موضوع فروش تراکمها در تهران مطرح شد و متاسفانه دستهایی نیز در پشت پرده تلاش میکرد این موضوع را به سود خود تمام کند. نکته دیگر اینکه تا سال پایانی شورای اول، موضوع تقسیمبندی سیاسی مطرح نشده بود، اما در ادامه کار حزب کارگزاران سازندگی و جبهه مشارکت نیز با هم متحد شده بودند. در این شرایط ما جزو اصلاحطلبان مستقل به شمار میرفتیم و در کنار اصولگرایان معتدل در شورا قرار داشتیم. گلایه ما نیز این بود که جریان اصلاحات بیش از آنکه به مشکلات اقتصادى، اجتماعی و فرهنگی جامعه توجه کند، به دنبال مسائل سیاسی است.
* برخی کارشناسان بر این باورند که اتفاقات و حاشیههای پیرامون شورای اول شهر تهران یکی از پیشزمینههای شکست کلی گفتمان اصلاحات در انتخابات ریاستجمهوری ٨٤ بود. شما به عنوان عضو شورای اول با این دیدگاه موافق هستید؟
** به نظر من ماجرای تحصن اصلاحطلبان در مجلس ششم و اتفاقاتی که در این ماجرا رخ داد، زمینه شکست جریان اصلاحات را فراهم کرد. متاسفانه برخی دوستان برای اینکه از پاسخگویی به انتقادات طفره بروند چنین مسائلی را مطرح میکنند و همه كاسهكوزهها را سر شوراى اول مىشكنند، البته من سهم شوراى اول را مىپذيرم ولى درحد خودش، شما ببينيد شوراى اول پرچالش بود يا مجلس ششم كه يك نهاد ملى بود و تبعات سراسرى براى كل كشور داشت؟ دولت اصلاحات پس از انحلال شورای شهر اول تا دو ســـال و شش ماه دیگــر هنـوز بر سر کار بود. این در حالی است که مجلس ششم نیز در حدود یک سال و شش ماه به پایان کار خود فرصت داشت. در نتیجه اصلاحطلبان در این مدت میتوانستند اشتباهات شــــــورای شهر اول را جبــــــران کنند. پس چرا جبران نکردند؟ حزب اصلاحطلبى كه اكثريت مجلس را در اختيار داشت باید این مساله را قبول کند که با تحصن نمایندگان مجلس ششم که اغلب نیز عضو جبهه مشاركت بودند، زمینه شکست اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری به وجود آمد. در آن مقطع زمانی برخی اصلاحطلبان دچار توهم شده بودند و مدعی بودند در شرایط کنونی که اصولگرایان در صحنه سیاسی کشور حضور ندارند، بهتر است گروههای مختلف جریان اصلاحات با همدیگر رقابت کنند. این سخن دبیرکل وقت جبهه مشارکت است که به صراحت عنوان کرده بود. بدون شک استرس و حاشیههایی که مجلس ششم به سطح جامعه انتقال میداد و نيز تحريم انتخابات مجلس هفتم توسط آنها یکی از دلایل اصلی شکست اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری ٨٤ بود. این در حالی است که شورای شهر اول تهران تلاش میکرد گفتمان اصلاحات را به طبقات فرودست جامعه انتقال دهد. با این حال برخی اصلاحطلبان با انحلال شورای شهر اول تهران دست به خودکشی سیاسی زدند. در نتیجه انحلال شورای شهر اول نیز در شکست اصلاحطلبان تأثیرگذار بود.
* لیست انتخاباتی شورای شهر پنجم تهران با توجه به چه سازوکاری بسته شد؟ چرا برخی افرادی که دارای صلاحیت نیز بودند در لیست قرار نگرفتند و چرا کسی به صراحت مسئولیت بستن لیست را برعهده نگرفته است؟
** در شرایط کنونی سوالهای زیادی در این رابطه وجود دارد و افکار عمومی به دنبال اتفاقات پشتپرده در این زمینه است. به همین دلیل باید با نگاهی آسیبشناسانه به این قضیه نگاه کرد و به دنبال پاسخگویی تعالیبخش به جامعه به عنوان یک فرصت بود. در نتیجه طفره رفتن از این موضوع و توجيهات سطحى پىدرپى كه توسط برخى صورت مىگيرد، میتواند برای جریان اصلاحات پیامدهای منفی داشته باشد. متاسفانه برخی نسبت به پاسخگویی به افکار عمومی بیاعتنایی میکنند و از موضع بالا به پایین با این قضیه برخورد میکنند. با اینهمه، بهتازگی پیشنهاد تشکیل کارگروهی داده شده تا وضعیت شورای عالی سیاستگذاری را آسیبشناسی کند و نقاط ضعف و قوت این شورا را برای افکار عمومی تشریح و تبیین کند. بنده در جریان بستن لیست اصلاحطلبان برای مجلس دهم به عنوان هياترئيسه شوراى سياستگذارى عضو کارگروه 12نفره تصمیمگیرنده در این زمینه بودم. قرار بود اگر یک یا چند عضو کارگروه نسبت به حضور فردی در لیست معترض بودند آن فرد از بررسى خارج شود.
بنده با حضور خانمى با دلايلى كه داشتم در لیست مخالفت کردم و به همین دلیل ایشان از لیست خارج شدند. با اینهمه، پس از مدتی خانم کولایی دوباره ایشان را وارد لیست کردند. من در واکنش به این مساله عنوان کردم ما باید برای هر اقدامی که انجام میدهیم به افکار عمومی پاسخگو باشیم. به همین دلیل نیز نمیتوانیم تصمیمى اتخاذ کنیم که بعدا امکان پاسخگویی برای ما وجود نداشته باشد. درباره لیست شورای شهر نیز همین اتفاق رخ داد. در این زمینه پس از غربالگریهای متعدد در نهایت 42نفر در آستانه حضور در لیست قرار گرفتند. برای هر عضو تخصصی شورا دو کاندیدای نهایی وجود داشت و قرار بود بین هر دو نفر برای یکی از تخصصهای شورا بین اعضای کارگروه رأیگیری صورت بگیرد. با اینهمه، چند ساعت مانده به اعلام نهایی لیست شورا، برخی ترکیب لیست را به هم زدند و برای اینکه برخی افراد خاص در لیست قرار بگیرند تخصصها را جابهجا کردند و ترکیب لیست را به شکلی درآوردند که این افراد خاص فارغ از تخصصی که دارند در لیست قرار بگیرند. برای مثال فردی که در مسائل مدیریت شهری تعریف شده بود سر از جایگاه مالی و اداری درآورد و فردی که در زمینه حقوقی دارای تخصص بود به عنوان عضو فرهنگی معرفی شد. به نظر میرسید برخی از بیرون از کارگروه مربوطه تصمیم خود را گرفته بودند و به دنبال این بودند که برخی افراد حتما در لیست اصلاحطلبان حضور داشته باشند.
به نظر من محسن هاشمی نیز پتانسیل ارائه یک لیست مستقل را داشت. شاید اگر محسن هاشمی به صورت مستقل یک لیست انتخاباتی ارائه میکرد، افراد شایستهتری وارد شورای شهر پنجم میشدند و لازم نبود از اعتبار بزرگان اصلاحات هزينه شود. با اینهمه، آنطور كه گفته مىشود محسن هاشمی میثاقنامه شورا را امضا نکرده است. مساله مهم دیگر اینکه کسانی که لیست اصلاحطلبان را بستند بیش از آنکه به کارکرد اعضای لیست تکیه کنند به اعتبار رئیس دولت اصلاحات و پیام ایشان به مردم تکیه کرده بودند. برای این افراد این نکته مسجل شده بود که با حمایت رئیس دولت اصلاحات از لیست دوباره تمام افراد مانند انتخابات مجلس مورد حمایت مردم قرار خواهند گرفت. این در حالی است که رئیس دولت اصلاحات نیز تا شش روز حاضر نبودند از لیست شورای شهر حمایت کنند و در نهایت با صحبتهایی که بین برخی اصلاحطلبان و ایشان صورت گرفت این اتفاق رخ داد. براساس اطلاعات ما، در حدود 30نفر در روزهای قبل از معرفی لیست به یکباره به120 نفر موردنظر کارگروه تصمیمگیرنده در لیست اضافه میشود که از این 30نفر در نهایت هشت نفر وارد شورا میشوند.
* آقای شکوریراد عنوان کردهاند پس از اینکه بزرگان اصلاحات پس از شش روز حاضر شدند از لیست حمایت کنند آقای عارف کار را رها کرده است. آیا این مساله صحت دارد؟
** در شرایط کنونی فضا برای بیان برخی حقایق مساعد نیست و بنده ترجیح میدهم سکوت کنم تا جریان اصلاحات کمتر آسیب ببیند. به نظر من جریان اصلاحات در سه بعد گفتمان، ساختار و رفتار، نیاز به بازنگری و اصلاح دارد. این در حالی است که برخی در جریان اصلاحات تلاش میکنند تنها از پتانسیل بزرگان اصلاحات برای پیروزی در انتخابات استفاده کنند. بدون شک بزرگان اصلاحات منحصر به یک جریان نیستند و هیچ جریانی نباید ایشان را در انحصار خود قرار دهد. بنده قصد ندارم درباره آقای عارف صحبت کنم. دلیل این مساله نیز این است که معتقدم ماجرا بسیار پیچیدهتر از این بوده که در رسانهها عنوان شده است. در شرایط کنونی دو طیف خاص در شورای عالی سیاستگذاری راى بیشتری دارند که این مساله به هیچ عنوان دموکراتیک نیست و با روحیه نهادگرایی و خرد جمعی منافات دارد. به همین دلیل برخی اعضای شورای عالی سیاستگذاری احساس ناکارآمدی میکنند. به نظر میرسد در شرایط کنونی آفت «فرصتطلبی»، «برتریطلبی» و«خودمحوری» جریان اصلاحات را تهدید میکند. به همین دلیل باید مراقب باشیم این ویروسها جریان اصلاحات را بیمار و زمینگیر نکند. متاسفانه برخی اصلاحطلبان ناشکری میکنند و از اشتباهات گذشته درس نگرفتهاند. کسانی که در انتخابات ریاستجمهوری سال92 اصلا رای ندادهاند، پس از اینکه مردم از جریان اصلاحات و آقای روحانی حمایت کردند داعیهدار شدهاند و خود را طلبکار جریان اصلاحات میدانند و انتظار دارند محوریت جریان اصلاحات در اختیار آنها قرار گیرد.
http://www.armandaily.ir/fa/news/main/191449
ش.د9601088