گروهک نفاق، متحدان منطقهای و فرا منطقهای و سمپاتهای داخلی آنها به این نتیجه مشترک رسیده اندکه، امكان سرنگوني جمهوري اسلامي ازطريق نظامی ممكن نيست. در داخل ايران نیز امكان سقوط نظام از طريق نيروهاي اپوزيسيون و اقدامات تروريستي وجود ندارد. بنابراین باید روی ظرفیتهای خارجی سرمایه گذاری کنند.
پنجم مرداد، سالروز شکست منافقین در عملیات مرصاد است. سازمان منافقین تمام توان خود را در این عملیات -که آن را فروغ جاویدان نامگذاری کرده بودند- بکار گرفت ولی نتوانست به کمترین هدف خود نیز دست یابد. بعد از این ماجرا این سازمان تبدیل به یک سازمان اطلاعاتی امنیتی و ابزار در دست قدرت های منطقهای و فرا منطقهای شد. در مقاله نگاهی کوتاه داریم به روابط این سازمان با کشورهای معاند جمهوری اسلامی ایران.
سازمان منافقین و اعراب
سازمان ¬منافقین ¬در طول حیات¬ سیاسی و نظامی خود درکنار همكاري تشکیلاتی با دوکشور عراق و اردن، با ساير كشورهاي منطقه بویژه رژیم صهیونیستی رابطه اطلاعاتی داشت. اما این رابطه زنجیره ای پس از همكاري سازمان با صدام دراشغال كويت، قطع گردید و سازمان مورد تحریم سیاسی اعراب قرارگرفت، رابطه سازمان در سطح رسمی از میان رفت و تنها همكاري برخي اشخاص و محافل خاص در تعدادي ازكشورهاي عربي مانند عربستان، امارات يا اردن و حمايت مالي از سازمان ادامه داشته است. مانند حمایت برخی سران عرب از جمله بندر بنسلطان، دبير شوراي امنيت ملي عربستان که چندي پيش 750 هزار دلار به این سازمان كمك كرد ( پايگاه خبري آفتاب، 24 تير 1386).
سازمان منافقین و رژیم صهیونیستی
نکته قابل توجه، تعامل و همکاری سازمان منافقین و رژیم صهیونیستی علیه جمهوري اسلامي است که تاكنون نيز به صورت پنهاني و گاهی آشکار ادامه داشته است. این رابطه حتی به ارتباط سازمان با محافل و مؤسسات مدافع صهیونیست ها در خارج ازمنطقه نیز کشیده¬ شده است، ازجمله این مراكز¬ صهيونيستي آمريكا، مؤسسه «انستيتوي¬ واشنگتن براي سياستگذاري خاور نزديك» و مؤسسه اينترپرايز است كه با تکیه به چهره های مانند مايكل لدين، سازمان مجاهدین خلق ¬را بهترين الترناتیو نظام اسلامی می دانستند. ( 27 فروردين 1384،: http://didgah.net/2)
مهمترين نمونه در مورد روابط اسرائيل و سازمان، مربوط به همکاریهای اطلاعاتی درزمینه فعالیتهای هسته ای و مراکز نظامی و امنیتی ایران بود. در اين موضوع، اسرائيل درقبال دریافت اطلاعات و جاسوسی سازمان منافقین، درصدد تقويت جايگاه تبليغاتي سازمان منافقین به عنوان تغذيهكننده اطلاعاتي غرب عليه نظام جمهوري اسلامي ايران برآمد و در نتيجه جایگاه اين سازمان را در غرب ارتقاء داد. از سوي ديگر اسرائيل از طريق شركت PRST ، كه مركز آن در تلآويو است، اقدام به تقويت پخش برنامههاي سازمان منافقین از شبكه ماهوارهاي کرد. (http://www.nejatngo.org/fa/post )
سازمان منافقین و کشورهای اروپایی
رابطه سازمان با برخي كشورهاي اروپايي شکل ويژه و پيچيده تری به خود گرفته است. در بین اين کشورها، رابطه فرانسه از همه کشورها برجسته تراست و این رابطه به سالهاي 60 تا 65 برمی گردد؛ رجوي در مذاكراتش با سپهبد طاهر جليلحبوش، رئيس سازمان كل اطلاعات عراق، دراین باره می گوید: «همانگونه كه اطلاع داريد من در سالهاي 1981 تا 1986 در پاريس بودم. در آن سالها... به ما تروريست نميگفتند؛ هر چندكاخ سفيد و كاخ اليزه ميدانستند. با كاخ اليزه هم ارتباط داشتم، ميدانستند كه چه كسي حزب جمهوري را در ايران منفجر كرد و چه كسي و چرا عمليات عليه رئيسجمهور و عليه رئيسالوزراي ايران انجام داد. آنها ميدانستند و خوب هم ميدانستند، ولي صفت تروريست هم به ما ندادند».(سازمان مجاهدين خلق؛ پيدايي تا فرجام، ج 2، ص 643.) اگرچه رابطه سازمان منافقین با دیگرکشورهای اروپایی مانند انگلستان، ايتاليا، آلمان و كشورهاي حوزه اسكانديناوي، به گستردگی فرانسه نبوده و نیست ولی این کشورها نیزمرکز فعاليتهاي سياسي، تبليغاتي و مالي این سازمان هستند.
سازمان منافقین و آمریکا
رابطه آمریکا با سازمان به سال 1987برمی گردد و برمبنای بهره گیری اطلاعاتی و امنیتی شکل گرفت. این ارتباط با درخواست 152 نفر از نمايندگان و سناتورهاي آمريكا از وزير خارجه که خواستار استفاده از سازمان مجاهدين خلق در اقدام عليه جمهوري اسلامي ايران در 19 ژوئن 1988 بودند، وارد مرحله جدیدی شد. که خروجی آن هماهنگي عمليات فروغ جاويدان (عملیات مرصاد) بود. بطوریکه بخشی از فرودگاه واشنگتن قبل از عمليات مرصاد به مدت 3 روز براي انتقال نيرو به عراق در اختيار سازمان قرار گرفت. این تعاملات و ارتباطات تا آنجا پیش رفت که 15 پادگان گروهک در حمله هوایی آمریکا به عراق درحمایت از کویت در سال در 1991 به عنوان اهداف امن اعلام شد. و دولت بوش حمایت همه جانبه خود از گروهک را در دستور کار قرار داد، دولت کلینتون نیز پا را فراتر گذاشت و در 4 نوامبر 1993 رجوي را فردي دمكرات خواند. در این دوره ما شاهد اوج حمایت های آشکار مقامات کاخ سفید از این گروهک تروریستی هستیم.
اما به ناگاه به درخواست وزارت خارجه آمریکا، كميته روابط خارجي مجلس نمايندگان در سال 1994 درگزارشی رسمي سازمان را فرقهاي با ماهيتي تروريستي معرفی کرد.( U.S. State DepartmentReport on The People's Mojahedin of Iran,1994) این سازمان با اعلام قانون ضد تروريسم وزارت خارجه آمريكا در اكتبر 1997 جزءگروه های تروریستی اعلام شد و هرگونه حمایت از آن را در داخل آمریکا ممنوع گردید. در 15 اوت 2003 بود که دولت آمريكا در پاسخ به درخواست 150 عضو كنگره در نامهاي، نام سازمان را در فهرست گروههاي تروريستي اضافه کرد. البته این به مفهوم قطع حمایت های آمریکا ازاین گروهک و تحت تعقیب قرا دادن سران و زیرمجموعه آنها نبود بلکه حرکتی نمادین برای عبور از وضعیتی به وضعیت جدید بود.
مرحله سوم از ارتباط آمریکا با سازمان بار دیگر در یک روند تدریجی شکل رسمی به خود گرفت. آمریکایی ها در این مقطع ضمن مخالفت با رأي شوراي حكومتي عراق براي اخراج اعضاي سازمان از اين كشور در دسامبر 2003 ارتش آمريكا در 26 ژوئيه 2004 اعضاي مستقر در قرارگاه اشرف را تحت حمايت ماده27 كنوانسيون چهارم ژنو قرارداد. در چارچوب توافق جدید ارتش آمریکا با پادگان اشرف، آمريكا در ژانويه 2005 بهطور رسمی سازمان را مأمور جمعآوري اطلاعات در عراق کرد ( Borger, Julian and Ian Traynor, 18 January 2005.).
در فوريه 2005 سازمان مأموریت جاسوسی از داخل ايران و بهویژه برنامه هستهاي را دریافت کرد.( Dickey Christopher and Hosenball Mark and Hirsh Michael, Newsweek 14, February 2005) پس از مشارکت اعضای سازمان در سرکوب ناآراميهاي نجف و شهرك صدر در سال 2007 و با بالا گرفتن حساسیت عمومی در عراق نسبت به تعاملات پنهان و آشکار سازمان، در 30 آگوست 2008، بعد از انتقال سران ارشد سازمان به پايگاه البلدآمريكا، مسئوليت حفاظت از پايگاه اشرف به ارتش عراق واگذار شد.
نگاه آمریکا به سازمان یک نگاه راهبردی است و بر همین اساس این رابطه بهرغم تظاهر آمریکا در مقاطع مختلف به قطع رابطه هیچگاه تعاملات و تبادلات دو طرف قطع نگردیده و همواره برمدار تعریف شده ای یعنی استراتژي تغيير رژيم ايران استوار بوده است. از این رو دگردیسی و تطور در روابط آمریکا با گروهک نفاق یک تغییر راهبردی نبود بلکه یک حرکت تاکتیکی برای عبور از وضعیتی به وضعیت جدید بوده که خود متأثر از تحولات سیاسی و امنیتی داخل ایران و تحولات منطقهای بود. بر همین اساس است که در- تحولات سياسي – اجتماعي داخلي ايران پس از انتخابات رياست جمهوري 88، زمينه توجه بيشتر مقامات آمريكايي به این سازمان براي سرمايهگذاري در راستاي افزايش فشار بر ايران فراهم شد. درخواست حذف نام سازمان از ليست گروههاي تروريستي آمريكا از سوی نمايندگان كنگره نیز در چهارچوب نگاه تغییر در ایران قابل ارزیابی است. چراکه به زعم آمریکایی ها اين سازمان بهرغم فقدان پایگاه مردمی در داخل ایران، تنها گروه نظامي اپوزيسيون ايران بوده كه با همكاري آمريكا توانايي بيثباتسازي ايران را دارد. بنابراین می توان گفت که روابط سازمان با آمریکا اگرچه دارای فراز و فرود های بسیاری است ولی این تغییرات تاکتیکی بوده و در یک سیر راهبردی مسیر و سیاست ثابتی را دنبال کرده است.
چشمانداز
گروهک نفاق، متحدان منطقهای و فرا منطقهای و سمپاتهای داخلی آنها به این نتیجه مشترک رسیده اندکه، امكان سرنگوني جمهوري اسلامي ازطريق نظامی ممكن نيست. در داخل ايران نیز امكان سقوط نظام از طريق نيروهاي اپوزيسيون و اقدامات تروريستي وجود ندارد. محدویتهای مانند پیری اعضای اصلی و فروپاشی ساختاری و سیاستهای رادیکالیزم و مستبدانه حاکم بر سازمان، کاهش روحیه اعضا و مقبولیت و مشروعیت مقامات ارشد سازمان را به دنبال داشته است، لذا آنان توان و انگيزه لازم براي انجام عمليات نظامي را ندارند. بنابراین باید روی ظرفیتهای خارجی سرمایه گذاری کنند.
باید دقت داشت این گروه وطن فروش، بخشی از راهبرد بی ثبات سازی و ایجاد ناامنی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران است و جزء ظرفیتها استراتژیک آمریکا در کنار سایرگروهای تروریستی به حساب می¬آید که در برنامه¬های آتی جبهه ضد مقاومت و مأموریتها این گروه در جغرافیای جبهه مقاومت در عراق، لبنان و سوریه جایگاه ویژه ای دارند.( حميدغريافي، «سازمان مجاهدين خلق؛ سپر حفاظتي اسرائيل در برابر حزبالله»، ايران ديدهبان، 21/12/1385) . موج تحرکات و تبلیغات سیاسی و تبلیغی در داخل و منطقه در راستای تبرئه چهره تاریخ سیاسی و امنیتی سازمان حکایت از یک پروژه جدی برای بازسازی و سازماندهی مجددآنها دارد که آینده شاهد ابعاد تازه ای ازآن خواهیم بود.
م/ب