(روزنامه شرق – 1396/05/01 – شماره 2917 – صفحه 19)
او افزود: شهید بهشتی در کنار تجلیل و تکریم نیاز به نقد نیز دارد. بخشی از مشکلات داخل نظام حکومتی از عملنکردن به قانون اساسی است؛ اما بخش مهمی نیز به خود قانون اساسی برمیگردد که تدوینکننده اصلی آن آقای بهشتی بودند و آن بخشها در بازنگری باقی ماندهاند؛ بااینحال آیا مطلق نشاندادن بزرگان کار درستی است؟
مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی با بیان اینکه «شهید مطهری و دیگران را نیز باید نقد کرد»، گفت: اگر این نقدها مطرح شود، میتواند روی افکار کسانی که تصور میکنند همهچیز خوب است، تأثیر بگذارد و آنها را متوجه اشتباهشان بکند. من به دوستان دانشمند و محققی که قصد برگزاری همایشی علمی درباره اندیشههای آیتالله هاشمیرفسنجانی را هم داشتند، همین را عرض کردم که در کنار تبیین اندیشههای ایشان، نقد هم ضروری است.
قدرت باعث تغییر امام خمینی )ره( و شهید بهشتی نشد
مهاجری با بیان خاطراتی از شهید بهشتی گفت: اگر به ایشان نقد شود، به معنای ایرادگرفتن از شهید بهشتی نیست؛ بلکه برای گوشزدکردن به دیگرانی است که میخواهند راه شهید بهشتی را ادامه دهند و این ویژگی گذشت روزگار و اندوختن تجربه است که انسان را تکامل میبخشد. خاطرم هست در سفری که من همراه آقای هاشمی حدود ۱۰ سال قبل به عمره داشتیم، از مسئولان عربستان نخواستند امکانی فراهم کنند که به داخل خانه کعبه مشرف شوند؛ درحالیکه در سال ۷۶ که تازه ریاستجمهوری ایشان تمام شده بود، ایشان وارد خانه کعبه شده بودند. زمانی که دلیل این موضوع را از ایشان جویا شدم؛ گفتند من در دید مردم هستم و ممکن است مردم عادی هم آرزوی این توفیق را داشته باشند و حسرت بخورند. من همانجا به ایشان گفتم تفاوت آقای هاشمی در قدرت با زمانی که در قدرت نیست، این است و در قدرت نبودن این آثار را دارد. برخی از مسئولان نیز اگر امروز در قدرت نبودند. با شرایطی که در جامعه ایجاد شده است، کفن میپوشیدند و با بسیاری مفاسد به مبارزه میپرداختند؛ ولی چون بر سر قدرت هستند، سکوت میکنند.
آیتالله خامنهای گفت میخواهم نیروی نظام تربیت کنم
مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی ادامه داد: در اردیبهشت ۱۳۶۸ زمانی که دو ماه به پایان ریاستجمهوری آیتالله خامنهای مانده بود، از ایشان پرسیدم که بعد از پایان این دوره چه میکنید. ایشان گفتند که احساس میکنم قم از نیروهای کارآمد خالی شده است و همه درگیر مسائل اداری و اجرائی کشور هستند و من تمایل دارم به قم بروم تا عدهای را تربیت کنم که نیروی نظام شوند. این نشان میدهد که آرمانها و ذهنیت ایشان درباره اولویتهای انقلاب چه بود.
مهاجری درباره تأثیر قدرت بر مسئولان گفت: اینطور نیست که همیشه خروج از مسئولیت اثر مثبت داشته باشد؛ مثلا درباره دکتر روحانی، بنده آقای روحانی را از نوجوانی میشناسم و با هم همراه بودیم و از ایشان شناختی حدود ۵۰ سال دارم؛ اما فکر نمیکردم ایشان در مقابل هجمه و سیلی که در این انتخابات از همه طرف علیه او ایجاد شده بود، بتواند دوام بیاورد و تسلیم نشود؛ اما توانست یک سیل خروشانتری به تنهایی راه بیندازد تا این هجمه را هضم کند و در انتخابات پیروز شود. من چنین وجهی از شخصیت آقای روحانی سراغ نداشتم و نمیشناختم. ایشان را یک شخصیت رسمی و بسیار محافظهکار میدانستیم.
مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی گفت: البته افراد بسیار کمی وجود دارند که در زمانی که در قدرت هستند، با زمانی که در قدرت نیستند، تفاوت ندارند. امام خمینی(ره) در زمره این معدود افراد بودند. همچنین آقای بهشتی هم اگر در قید حیات بودند، فکر میکنم اینگونه بودند؛ زیرا ایشان رئیس قوه قضائیه و در مدت کوتاهی رئیس شورای انقلاب شدند؛ اما هیچ تفاوتی نکردند و اخلاق، رفتار و مواضعشان به همان صورت اول باقی ماند. آقای بهشتی از معدود کسانی بود که اگر به قدرتهای بالاتر هم میرسید، این وضع را حفظ میکرد و از دست نمیداد.
بهشتی در قانون اساسی ابزار مناسبی برای سالمماندن قدرت در نظر نگرفته است
مهاجری مهمترین سرفصل نقد خود به شهید بهشتی را «تدبیرنکردن ابزارهای نظارتی کافی در برخی بخشها در قانون اساسی» عنوان کرد و افزود: شاید لازم بود درباره مکانیسمها و ساختارهای حکومتی و ارتباط و تعامل آنها با یکدیگر و توزیع متوازن ابزارهای نظارتی در ساختار بیشتر فکر میشد و آینده درازمدت پیشبینی میشد؛ بهنحویکه مکانیسم براساس افراد طراحی نشود.
او در ادامه گفت: اگر بهشتی را نقد کنم، در کنارش خواهم گفت که بهشتی ۴۰ سال پیش آن تصمیمات را گرفته است و تجربههای این سالها را نداشته است. ایشان در زمان خودش بسیار خوب فکر میکرد و خوشبینانه (مانند امام) به مسائل نگاه میکردند؛ ولی اگر میدانستند بعدا چه اتفاقی میافتد، شاید طور دیگر عمل میکردند؛ بااینحال باید نقد کنیم تا اینگونه به نظر نیاید که شهید بهشتی تا قیامت را میدیدند.
منتقدان امام هم مصون از مسائل شخصی نبودند
مهاجری درباره این موضوع که آقای بازرگان گفته بود «امام ردایی از ولایت دوخته است که فقط به تن خودشان مناسب است»، گفت: روزهای نخست انقلاب که امام به بازرگان حکم نخستوزیری دادند، نهضت آزادی یک اعلامیهای داد که در آنجا ولایت فقیه را بسیار امر خوبی دانستند و اعلام کردند امام بهعنوان ولی فقیه کار بزرگی انجام دادهاند و ما باید اطاعت محض بکنیم. اما مرحوم بازرگان فرد خاصی بود، به این معنا که یک جایی اینگونه واکنش نشان میداد، اما در تلویزیون بهکنایه میگفت خط امام در جیب من است که منظورش دستخط امام بود یا جملهای که این ولایت ردایی است که فقط برای امام مناسب است. او با این حرفها میخواست اصل ولایتفقیه را کنار بزند. این موضوعات نشان میدهد نظر آنها این بود در جایی که به نفع ما باشد، ولایت فقیه امر خوبی است و اگر چیزی گیر ما نیاید چیز بدی است. به همین دلیل حرفهای آقای بازرگان هم معیار نیست. اینکه بعضی حرفهایی که ایشان میزد درست است فکر نکنید، همیشه حرف درست میزد.
ناطقنوری کار اجرائی قبول نمیکند
مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی درباره کنارهگیری حجتالاسلام ناطقنوری هم گفت: ایشان کنار نکشیدهاند، فقط مسئولیت در دولت قبول نمیکنند. پیشنهاداتی را که از طرف آقای رئیسجمهور به ایشان شده است، قبول نکردهاند.
http://www.sharghdaily.ir/News/136636
ش.د9601246