(روزنامه وقايع اتفاقيه – 1396/04/19 – شماره 448 – صفحه 3)
با نگاهي تحليلي به اين اظهارا نظرها که البته هنوز با واکنشي از سوي اعضاي شوراي سياستگذاري اصلاحات مواجه نشده است، بيش از هر چيز نبود تفکر حزبي در ساخت سياسي کشور بهويژه در ميان اصلاحطلبان توجه را به خود جلب ميکند. يک تحليل بر اين پايه استوار است که در چنين شرايطي که مردم نه از ليست شورايعالي اصلاحطلبان، بلکه از ليست مورد تأييد رئيسدولت اصلاحات حمايت ميکنند، به نظر ميرسد حمايت محمد خاتمي نميتواند بيش از يک يا دوبار، کارآمد باشد و محبوبيت چهرههايي مثل خاتمي نميتواند خلأ تفکر حزبي در کشور را پر کند.
پژمان گرامي، عضو شوراي مرکزي حزب نداي ايرانيان در گفتوگو با «وقايعاتفاقيه» در نقد شرايط موجود ميگويد که خلأ تفکر حزبي در ايران باعث شده احزاب در جايگاه واقعي شان قرار نداشته باشند. او اغلب احزاب ايران را موسمي و فصلي ميداند و دراينباره ميگويد: «در ايران چند صد حزب داريم که از کميسيون ماده 10 احزاب مجوز دارند اما موسمي و فصلي هستند. اين احزاب عملا کارايي لازم را ندارند. تعداد محدودي از احزاب هستند که کنگرههايشان شکل گرفته و شعب استاني و حوزههاي خودشان را فعال کردهاند اما تعداد آنها به انگشتان دو دست هم نميرسد.» اين فعال سياسي اصلاحطلب با اشاره به سه ديدگاهي که در خانه احزاب وجود دارد، بيان داشت: «در خانه احزاب سه ديدگاه وجود دارد: اصلاحطلبان، اصولگرايان و مستقلين. تقسيمبندي بين احزاب شناخته شده است اما مستقلين گاهي به اصولگرايان گرايش پيدا ميکنند و در انتخاباتي ديگر به اصلاحطلبان گرايش دارند.
اين درحالي است که حزبي بهعنوان مستقل در دنيا وجود ندارد. هر فعال حزبي بايد يک تابلو و مانيفست مشخصي داشته باشد.» او مطرح شدن جريان اعتدال توسط طرفداران روحاني را نيز شفاف نميداند و ميگويد: «برخي افراد به صورت سيال عمل ميکنند. ما شاهد آن هستيم که کساني که در دورههاي قبل اصولگراي تندرو بودند بهطور ناگهاني لباس اعتدال به تن ميکنند و ميگويند ما جزو معتدلين هستيم. درحاليکه در زمان برگزاري انتخابات مردم بايد بتوانند به احزاب رأي دهند و اگر فردي وارد ليستي شود و برخلاف اساسنامه و مرامنامه حزب عمل کند بدنه حزب بايد از او بازخواست کنند.»
مزيت رقابتي بين احزاب وجود ندارد
«يکي از موانع فعاليت حزبي در ايران کانونهاي قدرتي هستند که بهدليل نقش شفافسازي احزاب تمايلي ندارند، آنها تقويت شوند.» گرامي اين را ميگويد و تأکيد ميکند که اين شرايط هزينه فعاليت حزبي را در اين بالا برده است. اين فعال سياسي اصلاحطلب ادامه ميدهد: «به دليل بالارفتن هزينه فعاليت حزبي، بسياري از افراد تمايلي ندارند در قالب احزاب فعاليت کنند و ترجيح ميدهند بهعنوان چهره سياسي فعال اصلاحطلب يا مثلا اصولگرا شناخته شوند. اما اين مشخص نميکند که افراد در چه قالب و حزبي جاي ميگيرند. حتي بسياري از افرادي که عضو حزب هستند ميگويند ما فعال سياسي اصلاحطلب يا اصولگرا هستيم و برند حزبي خودشان را مطرح نميکنند. زيرا احزاب ما برنامه محور نيستند و برنامهاي براي اداره کشور ندارند؛ بنابراين افراد با صفت شخصي شان عمل ميکنند.
او با مطرح کردن اين موضوع که احزاب در ايران، چه اصولگرا و چه اصلاحطلب برنامه مشخص و مدوني که به مردم عرضه کنند ندارند، خاطرنشان کرد: «تنها يک اساسنامه و مرامنامه وجود دارد که وزارت کشور آن را مهر ميکند و وقتي آن را بررسي ميکنيد همه يکسان هستند. اما مزيت رقابتي بين احزاب زماني ارائه ميشود که برنامههايشان را ارائه کنند درحاليکه کمتر حزبي پيدا ميشود که مسائل و مشکلات کشور را شناسايي کند؛ برنامه بدهد؛ پيگيري کند و آن را به سرانجام برساند.» گرامي با اشاره به شرايطي که در شوراي شهر وجود دارد، توضيح ميدهد: «تعدادي از کانديداها تک حزبي وارد شدهاند و تعدادي هم مورد حمايت حزب مشخصي هستند. اما چقدر احزاب کانديداهاي خودشان را از لحاظ فکري کمک ميکنند از آن دغدغههايي است که هميشه وجود دارد. افراد با ليست احزاب وارد مناصب شوراي شهر يا مجلس ميشوند اما آن حزب را رها ميکنند يا آن حزب آنها را رها ميکند و ديگر نميتواند کنترلي داشته باشد يا به آنها خوراک فکري بدهد. حتي گاهي ديده ميشود که مواضع افراد با مواضع؛ اساسنامه و مرام نامه حزبشان تناقض دارد.»
احزاب، فعاليت علني، عيني و ملموس ندارند
يکي ديگر از معضلاتي که باعث تضعيف احزاب ميشود ورود آسان به حزب و طي نکردن مراحل تعريف شده براي ورود به شوراي مرکزي احزاب است. گرامي معتقد است افراد بايد اول بهعنوان هوادار، سپس عضو رسمي و در نهايت عضو شوراي مرکزي وارد حزب شوند اين درحالي است که احزاب طيف وارونه هستند: «برخي احزاب براي اينکه بتوانند با کانونهاي قدرت ارتباط برقرار کنند و براي شوراي شهر ليست ببندند از چهرههاي نامي استفاده ميکنند. مثلا فردي اصلا جزو آن حزب نيست اما حزب او را به عضويت شوراي مرکزي در ميآورد تا بتوانند از محبوبيت يا مشهوريت آن فرد استفاده کنند. درحاليکه اصلا مشخص نيست آن فرد اساسنامه و مرامنامه حزب را قبول دارد يا خير. بههميندليل ميبينيم بعضي از افراد مدتي در شوراي مرکزي حزبي هستند و بعد عضو شوراي مرکزي حزب ديگري ميشوند يا از عرصه سياسي کنارهگيري ميکنند يا حزب جديدي تشکيل ميدهند.» راهکاري که گرامي براي اين مشکل ارائه ميدهد آغاز فعاليت حزبي از مدارس است.
او دراينباره ميگويد: «فعاليت حزبي بايد از فعاليت در مدارس شروع شود و دانشآموزان تجربه فعاليتهاي انتخاباتي را پيدا کنند البته به شکل واقعي و نه به شکل فرمايشي. اين آموزشها بايد در قالب فعاليتهاي گروهي از مهدکودکها آغاز شود تا بعد در دبيرستانها افراد بتوانند با طرز تفکرهاي مختلف نه يک تفکر حاکم و غالب فعاليت کنند.» از نظر او هر چه به سمنها و ان.جي.اوها بها داده شود فردي که وارد دانشگاه ميشود با آگاهي بيشتري جذب احزاب و گروهها ميشود. درحاليکه احزاب به دنبال عضوگيري در دانشگاهها هستند نه اينکه دانشجوها بهدليل طرز تفکرشان به احزاب بپيوندند. پيشنهاد ديگر گرامي براي حل مشکل خلأ تفکر حزبي در ايران، تشکيل دو يا سه حزب فراگير داراي شناسنامه است که به صورت شفاف فعاليت کنند و نه اينکه در انتخاباتها به صورت جبههاي و با تابلوهاي مختلف فعاليت داشته باشند. از نظر او اگر اين چند صد حزب موجود درقالب چهار يا پنج حزب فراگير خلاصه و در شعب و استانها فعال شوند و برنامه ارائه دهند از بسياري از مشکلات فعاليت حزبي و سياسي در ايران کاسته خواهد شد.
گرامي با بيان اينکه در هيچ کجاي دنيا اين تعداد حزب و تشکل ناکارآمد وجود ندارد، يادآور ميشود: «به دليل عدم فعاليت خوب احزاب، در نهايت مجبور ميشويم در هر انتخاباتي ليستي تهيه کنيم و براي موفقيت در انتخابات تأييد يا عکس بزرگان را براي آن ليست داشته باشيم. زيرا احزاب ما فعاليت علني، عيني و ملموس ندارند. احزابي هم که برنامه ميدهند با زبان مردم با مردم ارتباط برقرار نميکنند و بسيار روشنفکرانه و آرمان خواهانه برنامه ميدهند.»
http://vaghayedaily.ir/fa/News/76339
ش.د9601157