(روزنامه جوان – 1396/04/28 – شماره 5141 – صفحه 2)
سيلاك درياسالار هخامنشي پايهگذار «استراتژي دريايي» معتقد بود هر كشوري كه بر سه نقطه كليدي و استراتژيك بحرين، عمان و يمن (تنگههاي استراتژيك هرمز و بابالمندب) مسلط شود بر جهان حكومت خواهد كرد. در قرنهاي بعد نيز نه تنها اين نظريه منسوخ نشد بلكه بر قوت و استحكام آن افزوده شد و نظريهپردازاني نظير «كارل هاوس هافر»، «نيكولاس اسپايكمن» و «آلفرد تير ماهان» در تئوريهاي «هارتلند» «ريملند» و «تئوري قدرت دريايي» از اهميت منطقه خليج فارس بر اساس عواملي همچون: «موقعيت جغرافيايي»، «ويژگيهاي طبيعي»، «طول ساحل»، «جمعيت»، «خصوصيات ملي» و «خط مشي حكومت و رهبران سياسي» سخن گفتهاند.
موقعيت ژئوپليتيك، ژئواستراتژيك و ذخاير عظيم انرژي، از مهمترين عواملي است كه باعث اهميت مضاعف اين منطقه شده است. از اين رو، هركدام از بازيگران و سازمانهاي بينالمللي، منطقهاي و فرامنطقهاي، براي توسعه نفوذ و حضور در غرب آسيا به رقابت پرداخته و در صدد دستيابي به منافع و اهداف خاص خود در منطقه هستند.
امريكا به عنوان مهمترين بازيگر فرامنطقهاي دخيل در معادلات سياسي، امنيتي و اقتصادي، در راهبردهاي خاورميانهاي خود اهداف كوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدتي را دنبال ميكند و توأمان از ابزارهاي متنوع سخت و نرم براي تحقق اين اهداف استفاده ميكند. نظم جديد حاكم بر خاورميانه مورد نظر امريكا، مبتني بر ايجاد توازن قوا و جلوگيري از ايجاد يك ابرقدرت منطقهاي است. به عبارت ديگر، امريكا در تلاش است با كمك قدرتهاي منطقه به طور موازي از قدرت گرفتن بيش از حد يكي و تضعيف ديگري جلوگيري و از اين طريق اهداف سياسي، اقتصادي و امنيتي خود را در اين منطقه دنبال كند.
انقلاب اسلامي ايران از همان آغاز پيدايش در نقطه مقابل اهداف نظام سلطه به رهبري شيطان بزرگ امريكا قرار گرفته و در جهت محو استعمار حركت خود را آغاز نمود و طي چهار دهه گذشته با عبور از گردنههاي صعبالعبور و غلبه بر انواع دسيسههاي دشمنان در حوزههاي جنگ سخت، نيمه سخت و نرم بر اساس گزارش پايگاه امريكن اينترست در سه سال گذشته به دليل دارابودن اقتدار مسلط، مستقل و كاملاً بومي نظامي بهعنوان هفتمين قدرت برتر جهان معرفي شده است.
هم اينك جمهوري اسلامي ايران به عنوان مهمترين بازيگر قدرتمند منطقهاي و داراي عمق استراتژيك مؤثر در منطقه غرب آسيا، بيشترين نقش را در ايجاد نظم منطقهاي و شكلدهي به ساختارهاي سياسي، اقتصادي و امنيتي منطقه دارد و از اين رو، شايسته است سياستهاي راهبردي خويش را متناسب با ساختارهاي قدرت در اين منطقه و سياست خارجي ديگر بازيگران منطقهاي و فرامنطقهاي به خصوص امريكا تنظيم و بازسازي شود تا از اين طريق هم از فرصتهاي به وجود آمده بهرهبرداري نمايد و هم هزينههاي احتمالي ناشي از قدرت بازيگري ديگر بازيگران را به حداقل ممكن برساند.
در شرايط كنوني هيئت حاكمه امريكا با همراهي شركاياروپايي و آسيايي خود در صددند با ارائه نشانههاي غلط و آدرسهاي اشتباهي كه ذيلاً به برخي از آنها اشاره ميشود مسئولان و دولتمردان ايران را متقاعد سازند كه در شرايط بحراني كنوني بهتر است بر خلاف چشمانداز ۲۰ ساله جمهوري اسلامي ايران به جاي حركت در راستاي تبديل شدن به قدرت مسلط و درجه اول منطقه غرب آسيا، در جهت اهداف و اميال شيطان بزرگ و كمك به توازن قدرت كشورهاي منطقه حركت كنند:
۱ - تلاش براي ورود داعش به داخل ايران
۲ - كشتن ملوان ايراني و گروگانگيري توسط رژيم سعودي حاكم بر حجاز
۳ - برگزاري كنگره گروهك منافقين در فرانسه
۴ - تشديد عملياتهاي تروريستي در مرزهاي شرقي
۵ - افزايش تحرك گروهكهاي تجزيه طلب در كردستان
۶ - تشديد حملات رژيم صهيونيستي به سوريه
۷ - تشديد عمليات رواني و منازعات لفظي رژيم سعودي حاكم بر حجاز با ايران
۸ - اعلام علني تلاش براي اسقاط حكومت ايران
۹ - جلو انداختن پروژه ولايتعهدي محمد بن سلمان
۱۰ - تلاش براي ايجاد ناتوي عربي
واقعيت و حقيقت تلخ اين است كه محور شرارت «غربي، عبري، عربي» به شدت به مرگ و اسقاط نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران تشنه و خواب راحت از آنان گرفته شده است و اما حقيقت بزرگتر و شيرينتر اينكه غرب و اذناب و همپيمانان منطقهاي غرب به دلايل متعدد مطلقاً نه امكان حمله به ايران را دارند نه اراده چنين جسارتي را دارند.
امروز بايد توجه داشته باشيم كه:
۱- هژموني غرب با سرعت برقآسا در حال فروپاشي است.
۲ - امكان ترميم هژموني غربي وجود نداشته و كاستها به سرعت جايگزين هژموني مذكور خواهد شد.
۳ - بر اساس قرائن و شواهد بسيار تنها هژموني كه امكان ظهور و بروز دارد، هژموني انقلاب اسلامي مبتني بر بيداري اسلامي ملتهاي مسلمان است.
۴ - قدرت اقتصادي امريكا نيز به شدت در حال افول و فروپاشي بوده و كسري بودجه نظام امريكا را رنج ميدهد.
۵ - حجم مشكلات داخلي امريكا در حوزههاي مختلف آنقدر بالاست كه به هيچ وجه امكان عرضاندام امريكا در قامت يك ايرقدرت وجود ندارد.
۶ - مباني قدرت در جهان تغيير كرده و بر همين اساس امكان ايجاد اتحاد عليه يك كشور مثل سابق وجود ندارد.
۷ - ساختار سازمان ملل متحد نيز كارآمدي خود را از دست داده و نميتواند كمك مؤثري به اهداف غرب بنمايد.
۸ - عمق استراتژيك جمهوري اسلامي در منطقه امكان هرگونه تحرك نظامي را از غرب عليه ايران از بين برده است.
۹ - قدرت موشكي ايران بهعنوان سومين قدرت موشكي جهان امكان تحقق تهديد سخت را از دشمنان سلب نموده است.
۱۰ - كشورهاي همسايه ايران در بدترين شرايط ممكن نسبت به ايران به سر ميبرند و امكان همكاري مؤثر با غرب عليه ايران را از دست دادهاند.
با توجه به مباحث و مطالب گفته شده ضروري است دولتمردان و مسئولان جمهوري اسلامي ايران با درك صحيح از صحنه قدرت در منطقه غرب آسيا خود را براي جهش اقتدار و تفوق حوزه نفوذ و رفع موانع و ايجاد اتحاد بينالملل اسلامي (همانگونه كه حضرت امام راحل پيشبيني كرده بودند) آماده سازند.
http://www.javanonline.ir/fa/news/862848
ش.د9601500