* آقاي مهندس از وقتي كه از مجلس رفتيد ديگر ما آقاي باهنر «لابي من» را نديديم، در حال حاضر كجا از اين ظرفيت لابيگریتان كه در مجلس خيلي هم قدرت داشت، استفاده میكنيد؟ در دوره انتخابات هم ظهور و بروز پر رنگي نداشتيد، حالا كه انتخابات به پايان رسيده است آيا شما به عرصه «لابي من»بودنتان باز ميگرديد تا از اين طريق ليدري جريان اصولگرا را به دست بگيريد؟
** من در هر صورت ارتباطم را با رسانهها قطع نكردم.معمولا به طور متوسط در ماه يك كنفرانس خبري داريم و گاهي هم مصاحبههاي اختصاصي به اقتضاي موضوعات انجام میدهم.
در فضاي سياسي كشور هم سعي كردم مشي سياسي گذشته خود را حفظ كنم.خب! طبيعي هم است كه در مجلس بيشتر در معرض دید بودم.من الان وقتي با مسئولين تماس ميگيرم، منشي گوشي را بر ميدارد و ميپرسد شما؟ ميگويم باهنر هستم.ميپرسد از كجا؟ من هم ميگويم از منزل!(خنده) الان جايي نداريم ديگر! اما در هر صورت فعاليتهايم سرجايش است و كارهايمان را انجام ميدهيم.
* خب ديدارتان با مسئولين كمتر شده است اما با دوستانتان در جريان اصولگرايي كه ارتباط داريد؟
** بله.با دوستان هستيم و ارتباط هم داريم.اما سعي ميكنم بيشتر در مواردي كه لازم است ظهور و بروز رسانه اي داشته باشد.
* الان ليدري جريان اصولگرايي دست چه كسي است؟
** دست خداوند متعال! (خنده)
* خداوند كه كل جهان را میگرداند! اما بالاخره در جريان اصولگرايي يك محوريتي كه بقيه دوستان اصولگرا از آن محوريت تبعيت و حرف شنوي داشته باشند، وجود دارد یا نه؟
** الان، نه! آنطور كه ليدري اصولگرایان متمركز در يك نفر باشد، اينگونه نيست.جريان اصولگرايي طيف وسيعي است از افرادي كه مقداري تند مزاج هستند تا آدمهايي كه يك مقدار نرم تر برخورد ميكنند.اينها معمولا در بزنگاههايي مانند انتخابات تلاش ميكنند جمع شوند و حرف واحدي را بيان كنند.اما در شرايط غير انتخاباتي و شرايط طبيعي دنبال آن شخصيتي كه باشد و حرف آخر را بزند، نيستند.
* فكر میكنيد از ميان چهرههاي اصولگرا چه كسي ميتواند در جايگاه ليدري اصولگرايان قرار بگيرد؟ به عنوان مثال ميتوان آقاي لاريجاني را در اين جايگاه قرار داد يا اينكه با توجه به صحبتهايي كه پيرامون آقاي ناطق نوري به وجود آمده است، ميتوانيم آقاي ناطق را به عنوان ليدر اصولگراها در آينده درنظر بگيريم؟
** هر كدام از اين افرادي كه اسم میبريد يا حتي از اسامي ديگري هم ميشود نام برد.اين افراد گرايشهايي به يك بخش از اين طيف اصولگرايي دارند.بخشي از اين طيف اين افراد را قبول دارند و بخشي هم ممكن است قبول نداشته باشند و حتي مخالف اين افراد باشند.
اگر قرار باشد براي آينده فكري شود، بايد بگويم كه ديگر دوران چهرههاي كاريزماتيك در سپهر سياست در حال تمام شدن است و بايد «ساختار» جايگزين اين نگاه شود.
به نظرم چه جريان اصلاح طلب، چه جریان اصولگرا و جريانهاي ديگر، ناچار از داشتن يك حزب فراگير تمام عياري هستند كه آن ساختار حزب بايد جريان را مديريت كند.آن ساختار ممكن است، شوراي مركزي يا هيئت موسس باشد.الان ديگر زمان اين نيست كه دنبال چهره كاريزماتيك بگرديم.البته اين هم خسارتهاي خاص خودش را دارد، موقعي كه يك چهره كاريزماتيك وجود داشته باشد، اين چهره هم ميتواند در درون جريان رقابتهاي غيرضروري ايجاد كند كه اين خودش موجب گرفتاري میشود، از سوي ديگر هم زماني كه اين چهره كاريزماتيك حضور نداشته باشد، دوباره آن جريان دچار تزلزل ميشود.
* اين شكل سازمان يافتهاي كه در موسم هر انتخاباتي ميخواهيد شكل دهيد، چه جبهه متحد اصولگرايان، جمنا يا شوراي نيروهاي انقلاب، هميشه يك نقصهايي دارد.از جمله محوريت چهرههايي كه در فضاي اصولگرايي به عنوان تندرو شناخته میشوند.مثلا در اين دوره در جمنا از محوريت زياد آقاي زاكاني، فدايي و حداد عادل گله میشود.اين موارد هم ضعف شكل سازمان يافته است.سكانداري اين چهرهها را باقي اصولگراها میپذيرند؟
** اين چهرهها چون يك مقدار شناخته شده تر هستند، برخي از رسانهها به عمد و برخي هم به طور طبيعي بيشتر روي اين چهرهها تمركز میكنند.مثلا در همين جمنا، رئيس شوراي مركزي آقاي رحيميان بود، كه شما هم در گزينههايي كه مطرح كرديد نام ايشان را نبرديد! شما اگر تركيب آن شوراي مركزي را نگاه كنيد، اتفاقا تركيبي است كه ميتواند بسياري از اين طيفها را پوشش بدهد.اما هم رسانههاي رقيب دوست ندارند اين اتفاق بيفتد، بنابراين برخي از چهرهها را پر رنگ میكنند و هم رسانههاي خودي تلاش ميكنند آنهايي را پر رنگ كنند كه به تفكر خودشان نزديك تر است.برهمين اساس من ميگويم كه اين محوريت بايد اصولا از اشخاص سلب شود و به ساختارها سپرده شود.
* اصلا بحث رسانهها را كنار بگذاريم.شما كه در جريان فعاليتهاي جمنا بوديد.واقعا همه اعضاي شوراي مركزي، افراد تأثيرگذاري بودند يا نه، اين تأثيرگذاري هم به يك سري از افراد خاص داده میشد؟
** اين داستان خيلي جاها است، مثلا در جامعه اسلامي مهندسين ما 21 نفر عضو شوراي مركزي داريم.با هم بحث میكنيم و گاهي هم تصميمهايي گرفته ميشود كه ممكن است من شخصا آن را قبول نداشته باشم اما چون كار جمعي میكنيم، سعي میكنيم با هم تصميم بگيريم.ولي بيرون در رسانهها وقتي میگويند جامعه اسلامي مهندسين، این تصور وجود دارد که باهنر همه كارها را انجام میدهد.اينكه فرد ديگري را به رسميت نشناختند، دو دليل دارد، يا اينكه نمیخواهند يا نقص ما است.
در جمنا هم همين اتفاق میافتد يعني در 25 نامي كه در شوراي مركزي وجود دارد، ميبينند كه مثلا نام آقاي زاكاني كه بنده خدا حتي در شوراي مركزي هم نبود، زياد مطرح میشود.افرادي در اين مسير تابلو میشوند كه از قبل به يك مشي سياسي شناخته شده بودند.به طور كلي بگويم كه بايد در دراز مدت اين مسئله حل شود.من نميخواهم بگويم كه حتما رسانهها به صورت عمدي اين كار را انجام میدهند، اما رسانهها ناخودآگاه به سمت چهرههايي كشيده میشوند كه مشهورتر هستند.
* در همين دوره انتخابات، شما كه از قدماي جريان اصولگرا هستيد.چقدر از ظرفيت مذاكره كردن و لابي خودتان در زمان انتخابات استفاده كرديد؟ مثلا با آقاي رئيسي و قاليباف جلسه اي داشتيد؟ يا اينكه خصوصي توصيهاي به آنها كرديد؟
** ما ملاقاتهاي خصوصي با هم داشتيم و مذاكره و صحبت هم ميكرديم.واقعيت قضيه عدم حضور بنده در شوراي مركزي جمنا هم به اين دليل نبود كه ديگران نمیخواستند، بلكهخودم نمیخواستم.وگرنه قاعدتا خيلي سدي براي ورود من به شوراي مركزي جمنا نبود.
اما درخصوص انتخاب كانديداها اين بار دوستان جمنا خواستند كه روشهاي دموكراتيك را در درون خود رعايت كنند.در مجلس نهم كه ما داشتيم ليست مجلس دهم را ميبستيم، من همواره به سوال خبرنگارها كه «آيا ليست 30 نفره تهران مطلوب تو هست يا نه؟» جواب ميدادم كه ما 20 تا 22 نفر بوديم و ميخواستيم كه ليست 30 نفره را ببنديم.به هر كدام از ما اگر تك تك اختيار تام ميداديد، حتما اين ليست 30 نفر حاضر در لیست نهایی ارائه نمیشد.اما جمع بندي اين 22 نفر، اين ليست سي نفره بود.
جمع بندي جمنا هم اين بود.اينكه تصور كنيم كه از روز اول منعقد شدن جمنا مثلا تصميم داشتند كه آقاي رئيسي را بياورند، من به شما اطمينان ميدهم كه اصلا اينطور نبود.در اين مسير آقاي قاليباف و آقاي رئيسي ماندند و در نهايت آقاي قاليباف كناره گيري كرد.
* موافق كنارهگيري آقاي قاليباف به نفع آقاي رئيسي بوديد؟
** موافقت و مخالفتم با ادامه حضور انتخاباتی آقای قالیباف شناور بود.مثلا يك هفته مانده به انتخابات جمع بندي من اين بود كه مثلا هر سه يا 4 نفر باشند، يعني آقاي رئيسي، قاليباف و ساير دوستان هم باشند.اما سه شنبه يا چهارشنبه من هم به اين نتيجه رسيدم كه آقاي قاليباف كنار برود بهتر است.
* براساس نظرسنجيها؟
** بله. براساس نظرسنجيها و مناظرهها و چيزهاي ديگر به اين نتيجه رسيديم.
من فكر ميكنم كه يك زماني اين موضوع بايد در رسانهها بررسی شود كه اصولا اين مناظرهها علي رغم اينكه خوب است اما چطور پیش میرود؟ در حال حاضر در انتهای مناظرات - بدون اينكه خدايي نكرده بخواهم توهيني به كسي بكنم- کسی پیروز است که بیشتر اتهام میزند! به نظر میرسد كه اگر اينگونه ادامه یابد، دوره آينده ممكن است يك «حراف» اگر بتواند از كانال شوراي نگهبان بگذرد، وارد رقابت انتخابات شود و راي هم بياورد!
در كشورهاي غربي هم اين اتفاقات میافتد اما آنها يك پشتوانه ديگر دارند.حزب، آنها را میفرستد جلو و بعد آنها با هم مبارزه میكنند.ما در ايران كه حزبي نداريم.مثلا يك زماني در دانشگاه تبريز به من گفتند كه شما براي سخنراني آمديد، دو سوم سالن پر نشده است.گفتم اگر آقاي خاتمي بود چقدر پر میشد؟ گفتند خيلي پر میشد.من گفتم اگر آقاي احمدي نژاد بود چقدر پر میشد؟ گفتند براي آن هم خيلي پر میشد.بعد من به شوخي سوال سوم را مطرح كردم كه حالا اگر يكي از بازيگران معروف سينما بود، چه میشد؟ بازهم گفتند آره خيلي شلوغ میشد!
میخواهم بگويم كه وضعيت مناظرههاي ما متاسفانه به سمتي میرود كه مخاطبين توجهي به برنامهها ندارند و بيشتر اينگونه است كه چندنفر «حراف» آنجا باشند و از ميان آنها چه كسي بهتر میتواند مچ گيري كند، چه كسي ميتواند راحت پينگ پنگی بازي كند يا اينكه چطور لوله كند و ...
* یعني شما موافق مناظرهها نبوديد؟
** نه! من نمیخواهم قطعي صحبت كنم.اما ميخواهم بگويم كه اين مسير حتما بايد اصلاح شود.ظرف 20 روز يا يك ماه فردي به صحنه میآيد و اين اتفاقات میافتد.شما اگر نظرسنجيها را ببينيد، در دورههاي مختلف از آقاي خاتمي گرفته تا آقاي احمدينژاد يك ماه مانده بود به انتخابات، يك باره خيز گرفتند و بالا آمدند.يعني يك رشد طبيعي مبتني بر برنامه و سوابق نداشتند.به نظر من اين راه بايد اصلاح شود وگرنه تصور كنيد براي دو يا سه دوره بعد اگر از فيلتر شوراي نگهبان يك فردي كه «حراف»است، بتواند عبور كند، به راحتي رئيس جمهور میشود!
* اين انتقاد در سال 84 و 88 هم به آقاي احمدي نژاد وارد بود.كسي كه صريح تر از بقيه صحبت كرد و اتهام زد.
** بله در سال 84 هم اينگونه بود.سال 88 و 92 هم همينطور بود.اين مسيري كه به سمت جلو میرود، فكر كنم كه آخر و عاقبت خوبي نداشته باشد.منهاي بحث قضاوت روي افراد اين را ميگويم.اين مسير، مسير مطمئني نيست.
* شما در مورد نوع حضور اصولگراها در مناظرهها، با نامزدها صحبتي داشتيد؟ چون مناظره اول فضا بيشتر برنامه محور بود اما از مناظره دوم، ديديم كه مواجه آقاي رئيسي و قاليباف با آقاي جهانگيري و روحاني كاملا متفاوت بود.
** نه! اينكه صحبت شخصي با نامزدها داشته باشم يا اينكه مشاوره بدهم، اينگونه نبود.حتي برخي از دوستان هم پيشنهاد كردند كه من بروم مسئول ستاد يكي از آنها بشوم، من فكر ميكردم كه ما داريم اين نامزدها را با هم جلو میبريم. بنابراين اگر من به هر طرف تمايل نشان بدهم، بخشي از جريان اصولگرايي ممكن است از من گلايهمند بشوند.ما هدفمان اين بود كه اين كاروان را با هم جلو ببريم.شايد يكي از دلايلي كه من پر رنگ پشت سر هيچكدام از اين كانديداها نبودم، رعايت اين امر بود.
* به نظر شما آقاي رئيسي و آقاي قاليباف بعد از انتخابات رياست جمهوري، چه ظرفيتي براي جريان اصولگرايي دارند؟ از يك طرف بحث آن راي 16 ميليوني آقاي رئيسي هست كه برخي پيشنهاد میكنند، آقاي رئيسي ليدر جريان اصولگراها شوند اما در مقابل هم برخي معتقد هستند كه ايشان كاريزماي لازم را براي به دست گرفتن اين جايگاه ندارند.شما فكر میكنيد، سرنوشت اين دو بزرگوار چگونه رقم میخورد؟
** من الان علاقه ندارم روي آدمها حرف بزنم، بالاخره ممكن است هر كدام از اين افراد بالقوه و بالفعل توانمنديهايي داشته باشند.حتي اينكه بخواهيم اين 16 ميليون راي را تحليل كنيم و بخواهيم جدا كنيم كه چه مقدار از اين آراء براي شخص آقاي رئيسي و چه ميزانش سهم جريان اصولگرايي بود، خيلي كار سختي میشود.يك زماني ما در انتخابات مجلس از حوزه تهران 500هزار رأي میآورديم و انتخاب میشديم، هر كسي میآمد و ميگفت مثلا در فلان محله براي شما 50 هزارتا راي جمع كردم.يكي هم میآمد و ميگفت من 200 هزار راي در ميان كارگرها براي شما جمع كرده ام و ...وقتي اين موارد را جمع ميزديم، راي من به 5 ميليون رأي میرسيد! در حالي كه من 500 هزار رأي بيشتر نياورده بودم اما 5 ميليون مدعي داشتم!
اينكه بخواهيم اين 16 ميليون رای را تفكيك كنيم يك مقدار سخت است.اين موضوع در مورد طرف برنده هم صدق میكند.خدا درجات آقاي رفسنجاني را متعالي بگرداند، اين اواخر يك جايي گفته بودند كه اگر ما از آقاي روحاني در سال 92 حمايت نمیكرديم، ايشان 5 درصد رأي بيشتر نمیآورد.نميخواهم بگويم اين عدد دقيق است اما به هر حال اگر حمايت اقاي هاشمي و اصلاح طلبان نبود، رأي آقاي روحاني اينگونه نبود.
شما ميتوانيد اين سئوال را دقيقا از طرف مقابل داشته باشيد، اينكه آقاي روحاني رأي آورده است، میتواند چهره كاريزماتيكي براي مديريت يك جريان باشد؟ من جواب نه نميدهم، اما جواب بله هم نمیتوانم بدهم.
* منظورتان از جريان، جريان اعتدال هست يا اصولگرا؟
** نه! منظورم جريان اعتدال است.در حال حاضر در جريان اصولگرايي، آقاي روحاني به عنوان رقيب شناخته میشوند.
* حالا كه صحبت از آقاي رئيسي شد، به اين موضوع هم بپردازيم كه با توجه به تحركات رسانه اي و سياسي كه آقاي جليلي و رئيسي بعد از انتخابات دارند و از سويي هم آقاي جليلي صحبت از دولت در سايه میكنند.تحليل شما از اين تحركات چيست؟ به نظر شما اين دو چهره اصولگرا خودشان را براي 1400 آماده میكنند؟
** براي 1400 فكر كنم همين هزار و 600 نفر که این دوره ثبت نام کردند، دارند خودشان را آماده میكنند! همان مردم عادي كه در انتخابات ثبت نام كردند.طبيعي است كه آقاي رئيسي و آقاي قاليباف هم میتوانند براي 1400 نامزد باشند.بنده هم میتوانم باشم! (خنده) نه اينكه حالا شما اين را تيتر كنيد و بنویسید باهنر نامزد ریاست جمهوری بعد است! من خودم را جزو آن گروهي گذاشتم كه بيكار بودند و ثبت نام میكردند.خيالتان را راحت كنم كه من جزو ثبت نام كنندگان 1400 نيستم! ميخواهم بگويم كه خيليها ميتوانند بالقوه براي انتخابات 1400 نامزد باشند.اما اينكه چطور اين موضوع بالفعل شود و چطور جريان سازي انجام شود، بايد بررسي شود.
برخي تصورشان اين است كه بعد از انتخابات وقتي دو هفته گذشت، فضا آرام میشود اما من معتقدم كه اين فضا بعد از استقرار كابينه آرام میشود.يعني هنوز بعضي از بحثها، جدلها و پينگ پنگها براي اين است كه هر كسي تلاش ميكند سهمي از كابينه داشته باشد يا اينكه در كابينه افرادي بروند كه خيلي با سياستهايشان زاويه نداشته باشد.اينهايي كه هنوز جنجالهاي انتخابات را ادامه میدهند...
* دنبال سهم خواهي هستند؟
** نه نميتوانيم اسمش را هم سهم خواهي بگذاريم، ميخواهند كابينه طوري چيده شود كه به مواضع خودشان نزديك تر باشند.حتي عده اي تلاش ميكنند كساني كه ميخواهند در كابينه مستقر شوند، خيلي موضع ضد آنها نداشته باشند.حتي من باهنر هم ممكن است نااميد باشم از اينكه كسي از دوستان من به كابينه برود، اما شايد علاقهمند باشم كساني در كابينه جاي بگيرند كه خيلي هم شمشير را از رو براي من و دوستانم نكشند!
بنابراين جريان انتخابات رياست جمهوري به آن فضاي آرام بعد از استقرار كابينه میرسد و از آن زمان ميشود مقداری معقول تر در مورد جريانهاي سياسي صحبت كرد.آن موقع ممكن است حتي بتوان خط روشني ميان جريانهاي اصلاح طلب، اصولگرا و اعتدالي بكشد.
* اصولگراها تا 1400 به قول شما «رئيس جمهور تو دل برو» خواهند داشت؟
** (خنده) هنوز براي اظهار نظر خيلي زود است!
ممكن است كه چهره جديدي را وارد كنيد يا همان افرادي كه هستند را مقداري بزك ميكنيد كه دوباره وارد گود شوند؟
فعلا كه اين سه رئيس جمهور اخير ما كه فيالبداههاي بودند.آقاي خاتمي، آقاي احمدي نژاد و آقاي روحاني يك ماه مانده بود به انتخابات آمدند و رئيس جمهور شدند.حالا ممكن است كه دور آينده هم يك فردي همينطور انتخاب شود.
* يعني ممكن است كه اصولگراها دوباره دنبال يك چهره خلق الساعه براي انتخابات باشند؟
** در زمان انتخابات، شايد همه جريانها دنبال چهرهاي هستند كه ميزان رأي آوريش بالا باشد.روي رأي آوري هم خيلي از پارامترها اثر دارد.من باز تكرار ميكنم در اين فضايي كه ما جلو میرويم، ميترسم که در انتخابات ریاست جمهوری 1400 يك «حراف» انتخاب شود!كسي كه در انتخابات رياست جمهوري بتواند زود جواب دهد، پايين و بالا كند و سريع لوله كند و از اين حرفها....اين مسائل را بايد برايش فكري كرد.اين مسير، مسير عاقبت به خيري نيست.بايد صدا و سيما و رسانهها، اين مسير را يك مقدار اصلاح كنند.
* در كشورهاي اروپايي به دليل وجود تحزب امكان شكل گيري دولت در سايه هست، اما به نظر شما دولت در سايه چقدر در ايران احتمال حضور دارد؟ و اينكه اگر اين مثمر ثمر است، چرا در زماني كه دولت دست اصولگراها بود، اين كار را انجام ندادند؟
** من نظرم اين است كه بدون وجود حزب چارچوب دار اين كار عبث است و معنا ندارد.وقتي ضوابط حزب وجود نداشته باشد، افراد به هيچ تعهدي پايبند نيستند و لازم نيست كه پايبند باشند.من از رقيب مثال ميزنم.مثلا در مجلس 130 يا 140 نفر از نردبان ليست اميد بالا رفتند و راي آوردند.اما وقتي كه به كرسي مجلس دست يافتند به ریاست آقاي عارف در مجلس رأي نمیدهند.اينها قرارشان اين بود كه به مجلس بروند و قرارشان اين نبود كه به كسي پايبند باشند!در ميان اصولگراها هم ممكن است اينگونه باشد.بنابراين دولت در سايه بدون وجود حزب هيچ تعهدي براي افراد ايجاد نميكند.نه آن كسي كه خودش را رئيس دولت میداند به اعضاي كابينهاش متعهد میشود و نه اعضاي كابينه به رئيسشان متعهد میمانند.در غيبت احزاب كابينه در سايه اصلا معنا ندارد.
* پس موضوعي كه جمنا و آقاي جليلي در حال پيگيري هستند.در عمل امكان اجرايي شدن ندارد؟
** مگر اينكه جمنا را يك حزب تمام بدانند، كه من اين گمان را ندارم.تا آنجايي كه من شنيدم جمنا اين ادعا را ندارد و گفته است كه ميخواهد احزاب اصولگرا را حول يك محور جمع كند.بنابراين اگر جمنا خودش يك حزب نباشد ديگر دولت در سايه هم معنا ندارد، لازمه استقرار دولت در سايه وجود يك حزب است.
* مجموعه اين موارد از دولت در سايه گرفته تا توهين به رئيس جمهور در روز قدس، باعث شده است كه يك چهره مظلوم از رئيس جمهور ايجاد شود كه برخي بگويند اين اتفاقات در شأن رئيس جمهور نبود و برخي هم روحاني را با شهيد بهشتي مقايسه كنند.شما چقدر ظلم به دولت و به رئيس جمهور منتخب اعتقاد داريد؟
** من تصورم اين است كه در دو سوي جريان يك عده تندرو هستند كه ميخواهند فضا را تند نگه دارند و تندترش كنند و من اين را به مصلحت استقرار دولت و رسيدن به سمت اهداف نظام نمیدانم.شما حالا يك طرف را مثال میزنيد اما من ميتوانم دو طرف را بگويم كه يك عده هستند كه ميخواهند انگشتشان را در چشم هم فرو كنند.اين افراد را بايد يك مقدار آرام كرد.
من گفتهام كه الان ديگر موفقيت دولت را موفقيت نظام میدانم.شايد تا چند روز قبل رقيبمان بود اما امروز حتي آنهايي كه اعتقاد دارند دولت ضعيف است، بايد همراه آن باشند و کمک کنند.مثلا دولت را يك ليوان آب فرض كنيم كه يك مقداري از ليوان خالي است، فرض كنيد 50 درصد از اين ليوان آب دارد، اما برخي ميخواهند وانمود كنند كه تنها 30 درصد ظرفيت اين ليوان آب است، خب اين 50 درصد دارد براي نظام كار ميكند و هر چه ظرفيتش را كمتر كنيم نظام و مردم ضرر میبينند.
يك عده هم ممكن است كه تلاش كنند تا اين 50 درصد را 70 درصد نشان دهند كه اين هم درست نيست.اين دو ديدگاه متفاوتي است كه من روي اين دو ديدگاه فارغ از بحث سياسي و جناحي ارزش گذاري ميكنم.
http://www.mardomsalari.net/4370/page/7
ش.د9601380