(روزنامه مردم سالاري – 1396/05/19 – شماره 4385 – صفحه 15)
ظهور صفویه در ایران، مشروعیت و قدرت خلافت عثمانی در استانبول را به چالش کشید. در طول قرنهای پس از به قدرت رسیدن صفویه، نگاه جهان تسنن به ایران نگاه یک غریبه بود. انقلاب اسلامی با حمایت از فلسطینیان و طرح هدف آزادی قدس، نه تنها این نگرش را تغییر داده و موجب شکستن این نگاه شد، بلکه ایران را متولی مهمترین موضوع جهان اسلام و از نگاهی مسأله جهان تسنن کرد.
انقلاب اسلامیایران، همانگونه که از نامش پیداست، انقلابی اسلامیبود. در بعد سیاست خارجی، مهمترین پیام انقلاب ایران وحدت مسلمانان و آزادی قدس بود. برای بسیاری از عربها و ترکها که سابقه خلافت و رهبری مسلمانان را داشته و برای خود جایگاهی ویژه از منظر رهبری جهان اسلام قایل بودند، ایفای نقش رهبری توسط ایران غیرقابل پذیرش و بسیار سنگین بود. جنگ تحمیلی توسط عراق با جمعیتی غالب شیعی و دولت سنی و با حمایت دولتهای عربی و قدرتهای جهانی، نتوانست به مهار انقلاب و شکست جمهوری اسلامی بیانجامد.
پس از جنگ، ارتحال امام و نبود شخصیت تاثیرگذار کاریزمایی وی، برای مخالفان انقلاب این شبهه را ایجاد کرد که میتوان با تغییر شیوهها نه تنها انقلاب اسلامیرا مهار کرد، بلکه میتوانند آن را از ویژگی اسلامیدور کرده و محدود به نگرشی شیعه نمایند. تحولات رخ داده در عراق پس از صدام و همچنین برنامهریزی کشورهای مخالف ایران، در کنار برخی عملکردهای اشتباه تهران و شیعیان عراقی و... فرصتی را ایجاد کرد تا کشورهای سنی منطقه بتوانند برای عملیاتی کردن این دیدگاه و برنامه کار و سرمایه گذاری کنند. با سقوط رژیم بعثی، حاکمیت در عراق به شیعیان انتقال یافته و با همگرایی ایجاد شده استراتژیک میان تهران - بغداد معادلات منطقهای به سود تهران تغییر یافته بود. قبل و بعد از این تحول در استانبول سخن از قدرت گیری اندیشه و دولت صفوی و در اردن سخن از خطرات تشکیل هلال شیعی مطرح شده و ایران هراسی رنگ شیعه گرفته بود.
در همین راستا مراکز قدرت در خاورمیانه در هماهنگی پنهان و آشکار توافق کرده بودند که ایران و سیاستهای آن را تبلور رویکردی شیعه معرفی کرده و حول مبارزه با آن به وحدت برسند. نشستهای مختلف برگزار شده در استانبول و امان در ضدیت با ایران، با بروز چالش جدی میان اهل تسنن عراق با شیعیان اولین تاثیرات خود را نشان داده بود. در نتیجه این رویکردها شیعیان و کردها این متحدین قبل از پیروزی، از هم جدا و اهل تسنن به کردها نزدیک شده بودند. ترک بغداد توسط الهاشمیمعاون رییس جمهور عراق و استقرار در حوزه اقلیم و ایجاد رابطه نزدیک با آنکارا و ریاض پیش درآمد حرکت جدی عراق برای ایجاد قطب بندی مذهبی در این کشور شد. این اقدام و در نهایت کم تجربه بودن شیعیان در امر دولتداری و تحریک دول خارجی و از همه مهمتر بستر اجتماعی مساعد در عراق و سوریه در نهایت به ظهور داعش و بحرانی فراگیر در عراق و سوریه انجامید.
در این میان خوانش تهران از برخی تحولات بیش از درک عمیق، خوانشی سطحی بود. ایران از روی کار آمدن دولت حزب عدالت و توسعه در ترکیه به رهبری اردوغان که در نگاه حداقلی الگوی رقیب ایران بود، نه تنها حمایت کرد، بلکه در برخی تحولات دنباله روی آن شد. در حالی که موضوع فلسطین برای ایران موضوعی راهبردی، فرامذهبی و نقطه ثقل نگاه اسلامیبا تکیه بر نگرش انقلابی بود. برای ترکیه موضوع فلسطین، با توجه به نوع ارتباطاتی که با غرب و تل آویو داشت موضوعی تاکتیکی بود که تأمین منافع مهمترین عامل توجه آنکارا به آن بود.
ایران در نمایش اردوغان در داووس چنان از وی و سیاستهای ترکیه حمایت کرد که عملا سبب شد پرچم فلسطین که تا آن روز در دست ایران بود، به دست ترکیه بیفتد. ایران در ارزیابی دور از واقع، تحت تاثیر مشاجره لفظی اردوغان- پرز در داووس قرار گرفته و با این حرکت او همراه شد. اردوغان در ایران و تا حدودی به تبع آن در منطقه، قهرمان تلقی شده و تهران با ارسال قرآن امضا شده توسط مراجع، بازوبند قهرمانی و پیامهای رییس جمهور و.... به اردوغان کمک کرد تا نام وی در غزه نام اول و نام امام، نام دوم کودکان تازه متولد شده غزه شود.
در حالی که سیاست از بحر تا نهر ایران، با سیاست ترکیهای که به دنبال ایفای نقش میانجیگری میان فلسطین و تل آویو و تبدیل نهضت انقلابی فلسطین به یک جریان سیاسی بود، از بسیاری جهات با یکدیگر متفاوت بود.
خارج کردن برگ برنده فلسطین از دست ایران شیعی و جدا و بدبین کردن کشورهای اسلامیو افکار عمومیمسلمانان نسبت به ایران، به یک هدف مشترک و راهبردی ترکیه و کشورهای عربی مخالف ایران تبدیل شده بود که همچنان این هدف تعقیب میگردد.
در سالهای اخیر با درگیریهای میدانی که میان مسلمانان شیعی و سنی در سوریه، عراق و یمن رخ داده است، عملا این کشورها به بخش مهمیاز اهداف خود نایل شده و از بعدی به اهداف انقلاب اسلامیایران، صدمهای جدی وارد شده است. در حال حاضر با توجه به تحولاتی که در منطقه در حال وقوع است این روند وارد فاز جدیدی شده است که نیاز مبرم به درک ابعاد و تاثیرات آن توسط تهران دارد.
به نظر میرسد پس از موفقیت نسبی جدایی جهان اهل تسنن از ایران، برنامه ریزی شده است که شیعیان نیز از تهران فاصله بگیرند. هرچه میزان این فاصله بیشتر باشد برای متولیان این جدایی با تعریف ساختاری خاص، امکانات مادی، معنوی تامین خواهد شد. به معنای سریع کلمه دوری و نزدیکی به ایران برای شیعیان کشورهای دیگر نمره استقلال عمل و عدم وابستگی خواهد بود. در حال حاضر این پروژه به طور جدی در عراق کلید خورده و پس از عراق به لبنان، پاکستان و... نیز سرایت خواهد کرد. در حالی که تهران درگیر سیاستها و بعضا اختلافات داخلی و حاشیههای برجام و... است، تحولات عمیق در حال وقوع، میتواند ضربهای جدی به نفوذ ژئوپلیتیک ایران وارد کند. درک تحولات آغاز شده و تعریف نقشهای جدید برای حکیم، صدر، عبادی، مالکی و... در عراق، آسیب شناسی سیاستها و ابعاد و تاثیرات آن، برای ایران ضرورتی استراتژیک بوده که تعلل در آن بخشودنی نیست.
جنگ و بحران در سوریه و عراق فارغ از اینکه چه دستاوردی داشته در نگاه کلان ضربه به جهان اسلام بوده و هست. این بحران به بخش مهمیاز عقبه اسلامیمتکی بر جهان تسنن به ایران صدمه زده و به جدایی و بدبینی افکار عمومیمسلمانان نسبت به ایران منجر شده است.
با تعریف شیعه ایرانی، عرب، ترک و... و تقسیم آنان به شیعیان خوب و بد و انتساب بدها به ایران، عقبههای شیعی نیز میتواند در آینده به سرنوشت عقبه سنیها دچار شود. اگر این تحول رخ دهد صدمه وارده میتواند به میراث هزار و چهارصد ساله عام و میراث پانصدساله خاص ایران صدمه جدی وارد کرده و بر امنیت ملی ایران تاثیرات عمیق بگذارد.
نکته آنکه لابی عراق در ایران بسیار قوی است که فارغ از فرصت و تهدید بودن آن، در این مقطع این لابی سعی دارد جدایی حکیم از مجلس اعلا و تشکیل حکمت ملی را امری انتخاباتی تفسیر کند. با مد نظر قرار دادن سفر العبادی و صدر به عربستان، نزدیک شدن ایاد علاوی به صدر، جدایی احتمالی العبادی از مالکی و... تقلیل تحولات به تحولاتی انتخاباتی تفسیری به بیراهه است.
منبع: دیپلماسی ایرانی
http://www.mardomsalari.net/4385/page/15/19401
ش.د9602090