شهیدان راه را نشان میدهند و در سر سفره رحمت خدا با تمام وجود حواسشان به دل دادگان کاروان عشاق هست که مبادا راه را گم کنند و بیراهه ها را راه به حساب بیاورند و کاروانیان در بیابان سراب هوس گمگشته شوند ناامید شوند و دل از این راه برگیرند، شهدا سازندگان شهر های دل هستند شهری که پایانش تا قیامت امتداد دارد و وجودش سراسر از نور است شهری در انتهای افق
که آنطرفش به دریا میرسد!
به ساحل
به آزادی
به صلح
شاید از خیابان جنگ گذر کنی
معبریست به آسمان
به حیاط امامزادهای نامکشوف پر از زائر دل باخته که آمده اند برات کربلا بگیرند
شهری در کنج آسمان شهادت
مدینهای که هر روز صبح
نیزارها ایستاده به
به «گل نرگس» سلام میکنند
تمام نامه رسان های این شهر
باید «پلاک» یک «ستاره» را
که هنوز در «جبهه جنوب» زندگی میکند
به دست مادرش برسانند… مادری که درب خانه اش همیشه باز است اما سوی چشمانش همراه خوبی نبود برایش
در مسیر امتداد نگاهی منتظر با چشمانی خیس از امید که دنبال اثرهای مفقود است
درخانه ای که آجر های نمورش از اشک، بوی وفا میدهد، بوی مهر مادری که معامله با خدا برایش شیرین است
درها و پنجره های این خانه هر روز به امید گرمای مسافری که از سمت قبله خواهد آمد با خورشید روبرو میشوند
شهیدان شهری برپا کرده اند در دل آسمانیان همه نشانه ها کامل است
فرشتگان آرزوی سر زدن به این شهر را در خواب ها هم میبینند شهری که خدا به ساکنانش افتخار میکند
همه چیز برمدار وظیفه میچرخد حتی دستورات، صلح وجنگ ندارد آماده باش همیشگی است دل ها همیشه آماده دیدارند اما از غم انتظار سرشار
و شهری که ساخته دلهای غریب است
شهری بدون نفاق، بدون بانک، بدون دروغ
شهری که مجنون درانتظار است، انتظار پایان شب هجران
شهری با پرچم های برافراشته که نماد راه های رفته هستند. در امتداد جاده ای که شهر برپا گردیده است شهری که لامکان ولازمان است وهمه ابعادش وجهه الله است
لابه لای ابرها کمی دورتر از سه راهی شهادت که صدای بیسیمها دلنواز ترین امید از رسیدن کمک به دل های خسته که بیسیمها شب های جشن را چراغانی میکنند
شهر روی اصول شهادت بنا شده است این شهر نماد راه شهیدان است شهری با آب های آبی و آسمان آبی و دلهای آبی که نمادش سرخی خون است در شاهراه خونین شهر بعد از سیم خاردارهای نفس با فواره های معرفت و نورافشانی ادب
شهری که
که همه فصلهایش «بهار»
و همه زنانش «فاطمه»
و همه مردانش «آدم»
و همه سربندهایش «یا زهرا»
و همه کوچههایش «بنیهاشم»
و همه روزهایش «9 دی»
و همه رودهایش «اروند »
و همه جزایرش «مجنون»
و همه منتظرانش «مادر»
وهمه چشمهایش «یعقوب»
و همه موحدانش «ابراهیم هادی»
و همه حاجیانش عازم «منا»
همه موکب هایش «اربعین»
همه قمقمه هایش «زمزم»
همه سنگرهایش «اخلاص»
و همه اسرایش«متوسلیان»
و همه حواریونش «عیسی»
و همه پادگانهایش «دوکوهه»
و همه فرماندهانش «حاجاحمد»
و همه شبشکنانش «نصرالله»
و همه مساجدش «مسجدالاقصی»
و همه کانالهایش «کمیل»
و همه شب جمعههایش «بارانی»
و همه تقاطعهایش «ولایت»
و همه کربلاهایش «پنج»
و همه خندههایش «خرازی»
وهمه شهردارانش «باکری»
و همه خیابان هایش «ادوارد انیلی»
همه تیم هایش «ضد اسرائیلی»
همه نخبگانش «احمدرضا احدی»
وهمه تولیداتش «داخلی»
همه اقتصادش «مقاومتی»
همه دانشجویان «علم الهدا»
همه دیپلمات هایش «رسول حیدری»
همه آتشنشانانش «پلاسکو»
همه اساتیدش «چمران و شهریاری»
همه روسای جمهورش «رجایی»
همه وزرایش «تند گویان»
همه هنرمندانش «آوینی»
همه پرنده هایش «سیمرغ»
همه دردهایش «زخمِ پهلو»
همه شعرهایش از «سر»
همه انتخاباتهایش «شب قدر»
همه مدرسه هایش «رفاه»
همه دانشگاه ها «جبهه»
همه سیاست ها «دینی»
همه تمدن ها «اسلامی»
همه فرهنگ ها «حسینی»
همه مذاکراتش «حدیبیه»
همه آرایَش «جمهوری اسلامی»
همه ناوهایش «جماران»
همه موشک هایش «زلزال»
همه آزادگانش «ابوترابی»
همه جشنواره هایش «عمار»
همه درس هایش «دهقان فداکار»
همه حسین هایش «فهمیده»
همه علی هایش «هاشمی»
همه احمد هایش «کاظمی»
همه حسن هایش «باقری»
همه محمد هایش «جهان آرا»
همه مرتضی هایش «آوینی»
همه مرادش «خمینی»
همه مهندسینش «احمدی روشن»
همه تولید کنندگانش «طهرانی مقدم»
همه سنگر سازانش «بی سنگر»
همه راویانش «سید مرتضی»
همه برادرهایش «علم الهدا»
همه باغ هایش «فکه»
همه چاه هایش «بدر»
همه حزب هایش «حزب الله»
همه سرمایه هایش «محبت اهل بیت»
همه دعا ها «فرج»
همه دایه هایش «حلیمه واسیه»
همه توابینش «ضرغام»
همه خنده هایش «بروجردی»
همه پدرانش «بلباسی»
همه عطر هایش «پلارک»
همه ارتشیهایش «صیاد»
همه سپاهیانش «همت»
همه پیرمردهایش «حاج بخشی»
همه نمایندگانش «دیالمه»
همه کتاب هایش «قرآن»
همه میدان های مینش «پاک»
همه ورودی هایش «باب الجواد»
همه شربت هایش «شهادت»
همه مستند هایش «روایت فتح »
همه سرمایه مردمانش «محبت خاندان علی»
همه هفته هایش «وحدت »
همه دهه هایش «کرامت»
همه ایستگاه ها «صلواتی»
همه تانک ها «ذوالفقار»
همه عملیات ها «فتح المبین»
همه آسمان ها «شلمچه»
همه بیمارستان ها «صحرایی»
همه قضات «لاجوردی»
همه نویسندگان «مطهری»
همه علامه ها «منتظری»
همه لایک ها در «محضر خدا»
همه قلبها «خانه خدا»
همه شب ها «عاشورا»
همه حسینیه ها «تخریب»
همه هور ها «عظیم»
همه قرارگاهها «نجف»
همه لشکر ها «محمد رسول الله»
همه گردانها «مسلم»
همه ابوذرها «غفاری»
همه سلمان ها «محمدی»
همه پادشاهان «سلیمان»
همه مورچه هایش «نمل»
همه مرغانش «تسبیح گوی»
همه تکیه گاه ها «خدا»
همه کارها برای «خدا»
همه امیدها به «خدا»
در این شهر سیمان ها مورد اتهام نیستند. اینجا کسی اعتماد به دشمن ندارد و کسی به دشمن لبخند نمیزند اینجا ابرقدرت خداست. اینجا کلا بازرس ها، جاسوسین و تجسس گران حق ورود ندارند. اینجا ورزشکاران هم میجنگند. مردمان این شهر به نامه ها و به قول هایشان وفا کرده اند. اینجا تجربهها خوب چشیده شدهاند. اینجا کسی خواب شیطان نمیبیند. اینجا کسی پرونده ندارد، همه چیز عیان است. این جا کسی گزارش غلط نمی دهد. اینجا همه شعب ابی طالب را خوب به یاد دارند. اینجا بعد از گردنه احد است. اینجا در خیبر زمزمه همه دلها خداست اینجا انصار و مهاجر یکیست. اینجا همه روزیخوار بیت الله هستند و کسی تا به حال به بیت المال نگاه چپ نکرده است. اینجا سر ها رفته است اما حرف دلها فریاد بادهاست. اینجا خورشید به احترام منتظر اعظم طلوع وغروب میکند. روزنامه های این شهر به تاریخ ظهور منتشر میشوند. در این شهر کسی با بند پوتین ها را خفه نمیکند. اینجا در این شهر کسی نمیپرسد جان دادن چند؟ دراینجا ابرها همیشه میگریند اینجا همه صلاحیت ها تایید است. اینجا مهر تاییدیه همه سرخ است. رای همه مردم اینجا یکیست. در این شهر ولی حرفها تَکرار نمیشوند. در این شهر اصلا خانه ها سقف ندارند. در این شهر همیشه حق با علیست.