میخائیل رمضان با این شباهت توانست ۱۹ سال نقش صدام را در عرصههای اجتماعی، سیاسی و نظامی بازی کند. او در کتاب خاطرات خود با عنوان عربی «شبیها صدام: فقه الرجل الذی بقی ۱۹ عام شبیه الصدام» که عنوان برگردان آن در ایران «شبیه صدام» است، اسرار زیادی را فاش میکند. او حتی با حسنی مبارک، رئیس جمهور مخلوع مصر و یاسر عرفات رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین ملاقات میکند، بدون اینکه آن دو پی ببرند که او صدام واقعی نیست. شبیه صدام از جبهه جنگ عراق با ایران و روزهای اشغال کویت دیدارهای متعددی داشته است.
دیدارهای راوی با صدام، زندگینامه صدام، انجام تمریناتی برای تقلید رفتار، حرکات و سخن گفتن صدام، جنگ با ایران و دیدار راوی از جبهههای جنگ به جای صدام و شرح مجروح شدن وی، حکایتهای رعبآوری از جنایتهای صدام، وجود بدلهای دیگری از صدام، کینهتوزیها و دشمنیهای صدام با شیعیان، ترور یکی از شبیههای صدام، تحلیل اندیشه صدام و شخصیت او، محاصره تسلیحاتی ایران از جانب آمریکا، ربوده شدن همسر و فرزندان راوی، آزمایش سلاح میکروبی بر اسیران زن ایرانی توسط صدام، اشغال کویت، دستور صدام مبنی بر حمله شیمیایی به حلبچه و شرح فرار راوی، مهمترین موضوعهای مطرح شده در کتاباند.
این اثر از سوی انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده و مطالعه آن، میتواند در شناخت رازهای ناگفتهای از نحوه عملکرد دیکتاتور عراق و آشنایی با زندگی یکی از بزرگترین جانیان تاریخ مؤثر باشد. کتاب، همانطور که قبلاً نیز اشاره شد، از بخشهای مختلفی تشکیل شده است؛ هم در آن میتوان از زندگی خصوصی صدام اطلاع یافت و هم در بعد اجتماعی و سیاسی، با افکار و عملکرد او آشنا شد. «شبیه صدام» بیش از هر چیز، سند محکمی است از جنایتهای صدام در سایه حمایت دولتهای غربی. فروش سلاحهای شیمیایی با حمایت کشورهای انگلیس و آلمان، تأثیر آمریکا در آغاز جنگ عراق علیه ایران، بیتوجهی به قربانیان سلاحهای شیمیایی در حلبچه، سکوت مجامع بینالمللی در خصوص جنایتهای صدام در ایران و حتی در قبال مردم خودش و ... از جمله مواردی است که در این کتاب به آن اشاره شده است.
زندانهای مخوف صدام
میخائیل رمضان، خود صدام را چنین توصیف میکند: صدام مانند یک جنایتکار معمولی و حتی جنایتکار جنگی یا یک جنایتکار تاریخی نیست؛ او جنایتکاری است از نوعی خاص که نظیری ندارد و هیچ کس در جنایت به پای او نمیرسد. او تنها در حق یک طایفه جنایت نکرده است. جرم او سنگینتر از یک جنایتکار بینالمللی است؛ زیرا در حق همة ملتها و طوایف و ادیان جنایت کرده است. بالاتر از اینها، وجود صدام به انسانیت لطمه وارد میکند. او لکة ننگی بر پیشانی جهان است. وجود او بیانگر نبود انسانیت است. سرتاسر عالم با همة ملتها و طوایفش باید برای نابودی این شخص، که انسانیت را به بازیچه گرفته است، تلاش کنند. من تا زمانی که صدام در قید حیات است، سازمانهای بینالمللی را به ضعف و همة قدرتهای جهانی را به سازش متهم میکنم. کسی که اخبار جنایتهایش سرتاسر کره خاک را در بر گرفته، چگونه تا به حال سالم مانده است؟! من برای رهایی از این طاعون، وجدان انسانیت را برمیانگیزم. اگر با این جنایتکار مبارزه نشود، در مناطق دیگری افرادی از او پیروی خواهند کرد.
موزهای در محل سابق یک زندان مخوف در سلیمانیه عراق
یکی از بخشهای خوفناک کتاب، به شرح زندانهایی میپردازد که صدام در آن به صورت مخفیانه انسانهای بیگناهی را شکنجه و زندانی کرده است. به گفته نویسنده این اثر، مخوفترین زندانها مربوط به افرادی است که به دلیل اعتقادات دینی دستگیر شدهاند:
«زشتترین و فجیعترین نوع شکنجة جسمی و روحی را در «شعبه پنجم» یا «شعبه مبارزه با فعالیتهای مرتجعانه دینی» مشاهده کردم. این شعبه در طبقة سوم مدیریت امنیت کل مستقر است و دارای سالنهای درازی است که در دو سوی این سالنها، اتاقهایی مقابل هم وجود دارد. در داخل آنها، وسایل شکنجه و زنجیرهای متصل به برق و بطریهای بزرگ گاز و ابزار کُشنده آلات فلزی دیگری وجود دارد که با آنها پاهای زندانیان را میبندند. بطریهای شیشهای، مانند بطری نوشابه پپسی نیز وجود دارد. این بطریها از بالا شکسته شده بود و از آنها برای نشاندن زندانی روی آنها استفاده میکنند. حکایتهای عجیب دیگری وجود دارد که هیچ گاه عقل من آنها را باور نمیکرد».
حمایت دولتهای غربی از خرید تسلیحات شیمیایی توسط صدام
حمله رژیم بعث به حلبچه در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ توسط حکومت بعث عراق صورت گرفت. این بمباران بخشی از عملیات گستردهای بهنام عملیات انفال بود که بر ضد ساکنان مناطق کردنشین عراق انجام گرفت. در پی عملیات والفجر ۱۰ توسط ایران و پیشروی رزمندگان ایرانی در مناطق غربی و استقبال مردم این مناطق از نیروهای ایرانی، صدام حسین به پسرعمویش علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی، دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد. در پی این حمله حدود پنج هزار تن از مردم حلبچه که غیرنظامی بودند کشته شدند. بسیاری از کارشناسان بر این باورند که حمله شیمیایی به حلبچه یک نسلکشی از سوی صدام بود.
میخائیل رمضان در اینباره میگوید: ایران برخی از مناطق را بازپس گرفت و از فاو، که مساحت آن پنجاه کیلومتر است، دفاع کرد. فاو نقطة تماس عراق با خلیج [فارس] به حساب میآید؛ اما در طی سال ۱۹۸۴، جریان جنگ به نفع عراق شد و در ماه فوریه، جنگ هوایی، که بعداً به «جنگ اول شهرها» معروف شد، شدت یافت؛ به نحوی که عراق با موشک به شهرهای دزفول، شوشتر، اندیمشک، اهواز، کرمانشاه، ایلام و آبادان حمله کرد.
ایران با بمباران بصره، خانقین و مندلی جواب این حملات را داد و رسانههای گروهی جهان، خبرهایی دربارة شمار زیاد کشتهشدگان انتشار دادند. آنگاه طرفین، حملاتِ خود را، پس از دخالت سازمان ملل متحد، متوقف ساختند.
تحلیل من از این مسئله این بود که صدام مایل به تشدید نزاع نیست؛ مگر اینکه پیروزی خود را در این امر تضمینشده ببیند. ایرانیها، پس از آن، صد کیلومتر مربع از خاک عراق را در منطقه هورهای هویزه، نزدیک مجنون، تصرف کردند. این منطقه برای عراق از اهمیت بسیاری برخوردار است؛ زیرا پنجاه حلقه چاهِ نفتِ استفادهنشده در آن وجود دارد. صدام مطرح کرد که اینک زمان کاربرد سلاح شیمیایی فرارسیده است. کاربرد این نوع سلاح، بر اساس معاهده ۱۹۲۵ ژنو، ممنوع است؛ اما این امر، مانع نشد که صدام از گاز خردل در بمباران منطقه معروف به مجنون استفاده نکند. ژنرال ماهر عبدالرشید نیز در به اجرا درآوردن اوامر ویژه مربوط به این مسئله تردید به خود راه نداد. او همیشه میگفت: «به من آن حشرهکشها را بدهید تا با آن حشرهها را از بین ببرم.»
حضور تعداد زیادی سرباز و غیر نظامی عراقی در منطقه، مانعی در مقابل ماهر عبدالرشید برای استفاده از سلاح شیمیایی نبود. همان طور که انتظار میرفت، عکسالعمل بینالمللی در قبال این قضیه شدید بود؛ اما صدام، به سرعت، کشورهای غربی را به اتخاذ سیاست یک بام و دو هوا متهم کرد.
صدام به ترکیبات گاز خردل از انگلستان دست یافت؛ اما شرکت سازنده ادعا کرد که آن مواد سموم دفع آفات زراعی است که به صدام فروخته است. یک شرکت دیگر انگلیسی به فروش دههزار قطعه وسایل ضد سلاح شیمیایی به صدام اقدام کرد. این معامله با اطلاع کامل وزارت دفاع انگلستان انجام پذیرفت».
بعد از سقوط صدام، فیلمها و کتابهای متعددی در خصوص خوی وحشیانه او منتشر شده است. آثاری که نه تنها این بعد از شخصیت او را در مسائل سیاسی و بینالمللی که حتی در مسائل خانوادگی نیز بیان میکند. کتاب «شبیه صدام» نیز روایتهای متعددی از این دست دارد. روایتهایی که خواننده را به تأمل وامیدارد و گاه احساس رعب از فراموشی انسانیت در مخاطب ایجاد میکند. بسیاری از این روایتها چنان تکاندهندهاند که در بخشهایی از آن، تنها این سخن به ذهن میآید: «دارم خجالت میکشم از اینکه انسانم».