(روزنامه بهار – 1396/05/11 – شماره 244 – صفحه 3)
** سالهاست که بسیاری از جمله آقای ناطق نوری و دیگران این موضوع را مطرح کردند که جبهه اصولگرایی باید یک خانهتکانی جدی انجام دهد و یک بازنگری کلی در رفتارها و کنشهای خود داشته باشد. به همین دلیل اصولگرایان در سالهای اخیر شاهد تحولاتی بودند و طیف وسیعی به نام اصولگرایان معتدل را تشکیل دادند و در راستای درک منافع ملی از آقای روحانی حمایت کردند، چه در انتخابات سال 92 و چه در سال 96. واژه نواصولگرایی که قالیباف آن را به کار میبرد، قبلا در جبهه اصلاحات هم برخی تحت عنوان نواصلاحات به کار بردند اما هیچ کاربرد و تعریف مشخصی نداشت، و این واژه نیز از همان جنس است.
کاربرد این واژه جدید بیشتر برای طرح سیاستهای خود قالیباف است که شاید از این طریق بتواند رهبری جبهه اصولگرایی را به دست بگیرد. زیرا واقعیت این است که جبهه اصولگرایی با یک تشتت و پراکندگی و عدم فرماندهی جدی روبهرو شده است و اصولگرایانی که خارج از دایره اصولگرایی معتدل هستند، با این موضوع مواجهاند. اصولگرایانی که تحت عنوان جمنا تشکیل جبهه دادند هم دقیقا برای انتخابات یک کار تشکیلاتی کردند که شکست سنگینی هم خوردند و از انتخابات بیرون آمدند. بعد از انتخابات هم تمام تشکیلاتشان عملا از هم پاشیده شد و دچار تفرقه جدی شدند.
اینکه قالیباف میگوید روش اصولگرایان باید تغییر کند، یک روند مثبت در آینده این جبهه خواهد داشت و یا او با این حرفها سعی میکند خود را از شکستی که به اصولگرایان تحمیل شده است جدا کند؟
آقای قالیباف هنوز معتقد است که اگر در ائتلاف با آقای رئیسی کنار نمیرفت و به جای او قرار میگرفت، انتخابات حتما به شکست روحانی منجر میشد و یا حداقل به دور دوم کشیده میشد. این موضوع یک توهم است که او به طور جدی به آن باور دارد و تیم ایشان هرچند وقت یک بار به تکرار آن میپردازند. بنابراین قالیباف از آنجایی که خود را برنده مقدر میدانست، اما در نهایت تدبیری اتخاذ شده که او را از صحنه جدا کرده است، اتفاقی که مشابه آن در سال 84 رخ داده بود، او میخواهد با طرح مسائل این چنینی در عرصه سیاست باقی بماند.
* بنابراین تصور میکنید قالیباف بتواند با به راه انداختن تشکل نواصولگرایی، نقشی در آینده سیاسی این جریان ایفا کند؟
** به طور جدیتردید دارم که قالیباف بتواند در آینده سیاسی جبهه اصولگرایی نقشی بازی کند و معتقدم چنین اتفاقی خیلی بعید است رخ دهد. با توجه به تجربه سه بار شکست و 12 سال عملکرد در شهرداری تهران و حتی در پلیس تهران، قالیباف حتی درون جبهه اصولگرایی هم دیگر ویژگی و چهرهای برای عرض اندام سیاسی ندارد و سرنوشت محسن رضایی را در این جبهه پیدا کرده است. او باید حداقل سالها به بازسازی و بازپروری خود بپردازد تا بتواند دوباره در فرصتی مناسب اعلام حضور کند.
* بالاخره جبهه اصولگرایی باید به سمتی برود که در راستای پاسخ به مطالبات مردم برآید. با توجه به اینکه آنها در چند سال گذشته و کارزارهای انتخاباتی اخیر با شکست مواجه بودهاند، اگر نخواهند به سمت نواصولگرایی قالیباف بروند، چه روندی را باید پیش بگیرد؟
** در حال حاضر بخش قابل توجهی از جبهه اصولگرایی ضمن حفظ هویت اصولگرایی خود، به واقعبینی نزدیک شدند و حتی میتوان گفت در بسیاری از موارد تحت تاثیر گفتمان اصلاحطلبی، گفتمان اصولگرایی خود را نو کردند. بنابراین وقتی قالیباف از نواصولگرایی سخن میگوید میتوان گفت تا حدود زیادی قبلا هم در جبهه اصولگرایان شاهد این نوگرایی بودیم. اگر چنین اتفاقی رخ نداده بود، اصولگرایان معتدلی شکل نمیگرفتند و در کنار آقای روحانی نمیآمدند و در انتخابات سال 94 مجلس شورای اسلامی، جبهه فراگیری را با اصلاحطلبان شکل نمیدادند. اینها امروز به منافع ملی و شرایط خطیر کشور و ضرورت توسعه همهجانبه پی بردند و به رسمیت شناختن جریان رقیب را کاملا پذیرفتند. البته اگر کسی قرار باشد سردمدار جریان نواصولگرایی باشد، امثال آقای ناطق نوری و علی لاریجانی هستند، نه آقای قالیباف.
* یعنی شما فکر میکنید اصولگرایی باید به عقبه خود برگردد؟
** دقیقا اصولگرایی باید عقبه خود را بازسازی کند. مخصوصا با شکافی که احمدینژاد با هشت سال مدیریت خود در میان آنها ایجاد کرده است. آنها باید نقش فعالتری از لحاظ تشکیلاتی و گفتمانی پیدا کنند که بتوانند در آینده یک هویت گسترده را شکل دهند. وقتی صحبت از اصولگرایی میکنیم امروز دیگر نمادها و رهبران و شخصیتهای مطرحشان معلوم هستند، اصولگرایی را دیگر در قالیباف و احمدینژاد و محسن رضایی نمیتوان تعریف کرد، اصولگرایی در ناطق نوری و لاریجانی و باهنر و امثال آنها تعریف میشود.
ش.د9602077