حماسه و جهاد >>  دفاع مقدس >> یادداشت حماسه وجهاد
تاریخ انتشار : ۰۴ مهر ۱۳۹۶ - ۲۰:۱۳  ، 
کد خبر : ۳۰۴۷۹۹

امتدادِ دفاع(5)

هر چه از زمان دفاع مقدس می‌‌گذشت فرهنگ عزت و قناعت دفاع کمرنگ‌تر می‌‌شد و مسئولین از مردم دورتر می‌‌شدند. وضعیت اندیشه ها رنگ و بوی غربی‌تر و دنیایی‌تری می‌گرفت انگار دفاع مقدس را در قطعه ای از مزار شهدا خاک کرده بودند.
پایگاه بصیرت / گروه حماسه و جهاد/ سیدعلی موسوی

دفاع مقدس مقطعی از زمان نبود که بیاید و برود. به قول شهید آوینی شهدا ماندند اما زمان زندگان را با خود برد. دفاع مقدس عمق عمل در عقیده بود، مبنای زمان بود برای ابتلایی که خدا قرار بود تا خوبان را گلچین کند و به مردم نشان دهند حق کجاست و باطل چیست؟ خدا دفاع مقدس را قرار داد تا رویش سروهای تنومند استقامت را در خاک ایران به ثمر نشاند. ریشه ای را محکم کرد، با خون ریشه ایران را آبیاری کرد. هشت سال زمان زیادی بود تا همه خواب رفتگان هم لمس کنند حقیقت، زوال ناپذیرست. و همه باید به مرحله شناختِ معامله با خدا برسند و همه بدانند شعار چیست و عمل کدام است؟ دفاع در ذهن برخی آقایان زمانش تمام شده بود، آن‌ها خودشان محکوم زمان و مکان بودند، به معراج شهدا معتقد نبودند، خودشان محدود بودند، بی‌نهایت‌ها را نمی‌توانستند ببینند، نمی‌توانستند عرفان خمینی را در رنگ خاکی لباس شهدا ببینند، نمی‌فهمیدند که این پیرجماران چطور دل ها را به سمت خدا کشاند، فرهنگ دفاع مقدس را باور نداشتند، فکر می‌‌کردند دیوانه ای آمده سنگی به شیشه زده و حالا هم رفته است. نگاهشان به الطاف خدا نبود که به سوی ایران سرازیر بود، که دفاع لطف خدا به ایران بود تا ایرانیان ردپای خدا را در فرهنگ دفاع مقدس بیابند و به اوج بندگی برسند. زمان جبهه‌ها که گذشت، منکَر عزت شدند و فرهنگ دفاع را خشونت نامیدند. دل به دریای مدرنیته دادند، برنامه ها و اهداف را از غیر خدا طلبیدند و مردم را نامحرم دانستند. دفاع مقدس آمده بود تا ایران را بیمه کند، تا راه عمل را در مدیریت بحران ها در عمل آموزش دهد، تا همه ببینند با دستان خالی هم می‌‌شود استقامت کرد.

 هر چه از زمان دفاع مقدس می‌‌گذشت فرهنگ عزت و قناعت دفاع کمرنگ‌تر می‌‌شد و مسئولین از مردم دورتر می‌‌شدند. وضعیت اندیشه ها رنگ و بوی غربی‌تر و دنیایی‌تری می‌گرفت انگار دفاع مقدس را در قطعه ای از مزار شهدا خاک کرده بودند. هر چه زمان بیشتری می‌گذشت رنگ ها از خاکی دورتر می‌شد و مفاهیم و ارزش ها با دفاع غریب تر، هر روز تبلیغ اشرافی‌گری بیشتر می‌شد، داشت ارزش ها بر اساس متراژ خانه و نوع ماشین و برند لباس و سفر خارجی شکل می‌گرفت. با دوری از فرهنگ دفاع مقدس هر روز فقر و فحشا بیشتر نمود پیدا می‌کرد و آسیب‌های اجتماعی در جامعه بیشتر می‌شد.

در این شرایط رهبر انقلاب یه تنه هم باید با فرهنگ غیر ایرانی و غیر اسلامی می‌جنگید و هم با سیاست و اقتصادی که مبنایی در اندیشه‌های ایران اسلامی نداشت. دیگر هنر هم مبنای‌ش سیاه نمایی شده بود، به جز اندیشه ها نگاه ها هم به غرب بود، سینما غرب پرست شده بود، دانشگاه هم، بانک ها هم، مسئولین مبنای جذب را بر مدرک داشتن از دانشگاه های خارجی گذاشته بودند. بازار مدارک خارجی چنان گرم شده بود که دانشگاه هاوایی در تهران دستگاه چاپ مدرک تعبیه کرده بود تا شاید دیگر فرزندان عزیز مسئولین مجبور نباشند زحمت رفتن را بکشند. همین جا به لطف پدران و مادران مدرک می‌گرفتند و آماده تحویل پست‌شان بودند.

شهدای زنده رانده شده جامعه بودند، کسانی که بیشتر به فرهنگ دفاع مقدس معتقد بودند و بیشتر لمس کرده بودند، بیشتر در آتش ندانم کاری آقایان می‌سوختند و بیشتر برچسب خشونت طلبی و تندرویی را دریافت می‌کردند و بیشتر مورد هجمه اندیشه‌‌های مخالف دفاع مقدس قرار داشتند.

جامعه داشت از همه لحاظ دسته بندی می‌شد، چه از لحاظ ظاهر و پوشش، که داشت تفاوت ها به چشم می‌آمد‌‌، و چه از لحاظ دارا و فقیر که شهرها دوباره داشتند طاغوتی تقسیم می‌شدند، بالا و پایین شهرها داشت اختلافات طبقاتی را به رخ می کشید، ماشین ها، خانه ها، مدارس، بیمارستان ها، تفریحات، غذاها و حتی مساجد. همه چیز داشت باعث دسته بندی می‌شد. دنیاطلبی و اشرافی‌گری مبنای دسته بندی شده بود، طوری که مساجد بالای شهر بزرگتر بودند، فرش های بهتر داشتند و لوستر های بزرگتر و قیمتی‌تر که مزین بودند به سنگ های ایتالیایی تر و آخوندهایی که ماشین‌های بهتر داشتند. آن بالا با پایین شهر متفاوت بود، اندیشه و فرهنگ دفاع مقدس شاید در دل جاماندگان از شهادت آتشی داغ بود. هر روز طعنه‌ها بیشتر می‌شد. شهرها خودشان داشتند نشان می‌دادند نگاه‌ها و ارزش ها از کجا نشات می‌گیرد.

وسط این بازی دنیا بعضیها آتش دلشان داشت خاموش می‌شد، همرنگ جماعت می‌شدند. خودشان خواستند لباس خاکی را از تن بیرون بیاورند، خواستند رنگ های دیگر را به تن کنند و کمی عافیت طلب شوند و با اراده خویش روزگار دفاع مقدس را فراموش کنند و سهم بیشتری از دنیا داشته باشند.

در تمام این دوران مردم ایران نگهبان ارزش‌های‌شان بودند، در حالی که ویراژ بنزها و سر برآوردن برج ها را در کنار کارتن خوابی ها می‌دیدند اما هنوز به ارزش‌های خمینی معتقد بودند، هنوز آتش شرف‌شان از محرم حسین و عزت جبهه‌ها ارتزاق می‌کرد. برای مردم ایران شهدا فقط اسم کوچه ها نبودند، آن‌ها خوب می‌دانستند مسئول نابسامانی‌ها کیست و خوب می‌دانستند رنگ های دنیا ماندگار نخواهد شد. آن‌ها هنوز هم به راه شهدا معتقد بودند و خوب داستان پروانه ها و شمع ها در جانشان حک شده بود. اما ضربه های کاری را برجان هایشان حس می‌کردند، به خوبی می‌دیدند که نام شهدا بیشتر لغلغه زبان برج نشینان بنز سوار شده و سهم مردم از دنیای بعد از دفاع مقدس شده است. این‌ها همه نتیجه ناشایستگی مسئولینی بود که مدارکشان مبنای ارزش آن‌ها بود و ارتباطات نسبی و سببی‌شان برایشان مهمتر بود تا لیاقت و شایستگی افراد.

مردم ماندند پای انقلاب خودشان و دفاع را در جان‌هایشان زنده نگه داشتند. پای عمل هم بودند و شعارهای خمینی را روی دست داشتند. داستان بوسنی نمونه ای بود که نشان می‌داد مردم هنوز پای عهدی که با پیرجماران بسته اند، ثابت قدم و استوار ایستاده اند. جان هایشان را دادند تا بگویند درِ باغ شهادت باز است، اما وجه غالب بیشتر به سمت غربزدگی می‌رفت و ظاهرها و باطن ها داشت شرک را بیشتر از غرب وام می‌گرفت و خدا بیشتر در سر زبان‌هایشان بود. در عمل دنیا گرایی مبنا بود تا شاید بتوانند به آمریکا و اروپا برسند و اسمشان از بین کشورهای جهان سوم خارج شود اما همیشه فقط تغییرات ظاهری در حد چند تا خیابان بود. هر روز خط فقر پر رنگ تر می‌شد، نرخ طلاق بالاتر می‌رفت، ثروت ثروتمندان بیشتر می‌شد و فقر فقرا هم بیشتر، میزان فروش کلیه ها روندی صعودی داشت.

هر چه از اعتقادات شهید آوینی و چمران دورتر می‌شدیم بیشتر در دام بدهی خارجی‌ها و قواعد دیکته شده سازمان‌های به اصطلاح جهانی گرفتار می‌شدیم. سختی سهم مردم بود و خوشی مال مسئولین، بار انقلاب بر دوش مردم بود و اسم انقلاب در دهان مسئولین. سیدعلی هم امیدش به آتش‌هایی بود که در دلها هنوز به وعده حق خدا امیوار بودند.

سردی فاصله طبقاتی دین مردم را هدف گرفته بود، روزگار شاید داشت امتحان می‌کرد، شاید هم داشت مجازات می‌کرد دوری از نعمت خدا را، نعمتی که خدا داد تا همه لطف و کرم او را در سخت ترین شرایط ببینند و ایمان بیاورند، اما انگار شکر نعمت را انکار کردند و خدا داشت دوباره یادآوری می‌کرد که فقط خدا شما را تنها نمی‌گذارد و دفاع هدیه خدا بود. و عزتی که به هر ملتی نداده است...

ادامه دارد...

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات