از او پرسیدندچرا با توجه به موقعیتی كه داری، شاه را نمیكشی؟ وی در پاسخ گفته بود:«باید دستور برسد،نباید خودسرانه عمل كرد و بی گدار به آب زد، زیرا من از آقا حضرت امام خمینی(ره) دستور میگیرم» اینها جملات مردی بود که در گارد جاویدان شاهنشاهی عضویت داشت ولی لحظهای از توجه به اسلام و قرآن و نهضت ملت ایران دست برنداشت و هر کاری انجام داد با هدف خدمت به نهضت اسلام و راه امام خمینی بود.
او نماد یک ارتشی مسلمان بود که در زمان حکومت طاغوت وارد آن سازمان می شود و در درون لایه های آن سازمان نفوذ می کند و جز به جذب ارتشیان به راه امام خمینی نمی اندیشد. این یعنی اینکه این مرد به درستی دریافته است که پس از پیروزی انقلابی که خمینی کبیر داعیه دار حرکت عظیم آن است قطعا نیاز به افرادی دارد که در حکومت اسلامی در کسوت نیروهای نظامی به خدمت بپردازند. مبارزه او با حکومت فاسد شاهنشاهی را می توان در قالب مبارزه نرم نامید که با هدف کادر سازی برای ارتش جمهوری اسلامی صورت می گیرد.
در این راه و برای نیل به این هدف اقدام به ارتباط گیری با شخصیت های انقلابی از جمله شهید محمد منتظری و شهید آیت الله بهشتی می کند.
که البته توجه بی حد او به قرآن و مقدسات به قدری زیاد است که باعث حساسیت سران ارتش در آن برهه شده و باعث می گردد که به تعقیب او بپردازند. اما تیزهوشی و ذکاوت او باعث شد تا باعث خوش بینی آنها به خود شده و موجبات انتقال او به گارد شاهنشاهی را فراهم کند. برای پذیرش این موقعیت نیز گرچه دو دل بود و در ابتدا برای آن شک داشت اما تکلیف را نزدیکی هر چه بیشتر به راس هرم می دانست و اینگونه میپنداشت که قطعا تاثیرگذاری در آن منصب برایش بیشتر خواهد بود. ورود او به گارد در حكم وسیلهای بود كه بتواند اطلاعات كسب، و به دستگاه ضربه وارد كند و هستههای بینش را در گارد و ارتش شكل دهد. پس با امام رابطه برقرار كرد، و با راهنماییهای ایشان، نیروهای متعهد و انقلابی را جذب، و سعی كرد اطلاعات سری را در اختیار مبارزان مسلمان قرار دهد. در دانشكده افسری تدریس میكرد چون از این راه بهتر میتوانست نیروهای متعهد و انقلابی را شناسایی كند و در زمینه تبلیغ اسلام در ارتش، انواع فعالیتها را انجام دهد.
او به دنبال مبارزه مسلحانه با رژیم شاهنشاهی نبود، چرا که فکر می کرد با روشی که پیش گرفته می تواند بیشتر منشا اثر بوده و بتواند کارهای مبنایی تری را انجام دهد. و از طرفی در هر فعالیتی که انجام می داد ترجیح می داد تابع نظر امام خمینی باشد. به همین دلیل با چند واسطه با ایشان ارتباط برقرار کرده و از راهنمایی های ایشان بهره می برد.
او عاشق ولایت فقیه بود و از هر راهی که می توانست خود را به ریسمان ولایت متصل می کرد تا بتواند راه راست را از غیر آن تشخیص دهد.
اما کار ویژه ای که در شب پیروزی انقلاب انجام می دهد عبارت است از اینکه بعد از آن که متوجه نقل و انتقالات مشكوكی در سطح پادگان، و متوجه نقشههای فاجعهآمیز آنها میشود. از اینرو شب، پست نگهبانی را از افسر نگهبان تحویل میگیرد و به هر وسیلهای خود را به اتاق تیمسارها میرساند و متوجه نیت پلید آنها میگردد. سپس از پادگان خارج میشود و خبر را به بیت امام میدهد و به پادگان باز میگردد و تا صبح مشغول بیرون آوردن سوزن چكاننده تانكها میشود و بدینترتیب بزرگترین توطئه رژیم را مبنی بر گلولهباران فرودگاه، مجلس، مركز رادیو و تلویزیون، میدان ارگ، راهآهن و بیت امام را عقیم میگذارد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی او به همراهی شهید منتظری و تنی چند از نیروهای متعهد تشكیلاتی به نام پاسداران انقلاب را ایجاد كرد. شهید کلاهدوز جزو اولین کسانی است که به سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی روی می آورد، قضیه ای که رهبر انقلاب بعدها آن را اینگونه بازگو میکند: «چهرهی درخشان دیگری را نیز سراغ داریم که داوطلبانه از ارتش جمهوری اسلامی ایران به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منتقل شد و در رتبههای بالا و ممتاز این سازمان قرار گرفت و خدمات بسیار باارزشی انجام داد و سرانجام هم به افتخار شهادت در راه خدا نایل شد. «شهید کلاهدوز» را میگویم؛ همان افسر ارتشی که سپاه او را پذیرا شد و بدیهی است که حضور یک ارتشیِ مطلع- همچون آن عزیز بزرگوار- در ردههای بالای سپاه پاسداران در آن زمان، چه آثار و برکاتی را در برداشت.»
این جملات نشان دهنده آن است که حضور شهید کلاهدوز به عنوان یک افسر کارکشته ارتش درون سپاه چه آثاری را در شکل گیری آن سازمان مردمی و انقلابی توانسته است بر جای بگذارد. او که امر آموزش در این سازمان تازه تاسیس را بر عهده می گیرد، چنان توفیقی در این راه پیدا می کند که و در نتیجه فعالیتهای چشمگیر، به سمت قائممقامی فرمانده سپاه منصوب می شود. او صاحب ایده تشکیل نیروی منظم زمینی و هوایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که این اتفاق 6 سال پس از شهادت او و با دستور امام خمینی(ره) صورت می گیرد.
او را می توان نماد یک افسر ولایی و مطیع رهبری دانست که هیچ گاه بدون تایید و تاکید رهبری انقلاب اقدام به کاری نکرده است. و این تمام داشته یک سرباز در مقابل فرماندهش می تواند باشد.
او در حادثه انفجار دفتر نخست وزیری در 8 شهریور به طور سطحی مجروح می شود که از آن زمان همواره در انتظار شهادت بوده است، انتظاری که خیلی زود به سر رسید و بالاخره در 7 مهرماه به هنگامیكه با دیگر سرداران اسلام و حدود یك صد تن از رزمندگان اسلام از جبهههای جنوب به تهران برمیگشت بر اثر سانحه هوایی در منطقه كهریزك تهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد.