* در ماههاي پاياني دولت اوباما، اختلافات ميان روسيه و امريكا به صورت روزافزوني شدت يافت، به گونهاي كه به اعتقاد بسياري مناسبات اين دو كشور به پايينترين سطح روابط پس از دوران جنگ سرد رسيد. به نظر ميرسيد كه با روي كار آمدن ترامپ، واشنگتن و مسكو به سرعت روابطشان را نزديك كنند اما تا به امروز چشماندازي براي بهبود روابط ميان امريكا و روسيه وجود ندارد. تا چه اندازه ميتوان گفت كه فضاي ضدروسي در جامعه و ساختارهاي امريكا تشديد شده است؟
** اصولا كساني كه درخصوص روابط بينالمللي نظريهپردازي ميكنند يا به تحليل سياست خارجي كشورها ميپردازند، در تحليلها و نظريهپردازي خود به سه سطح اشاره ميكنند: تحليل در سطح فردي، تحليل در سطح ساختارهاي سياسي و تحليل در سطح نظام بينالمللي. اگر ما اين سطوح از تحليل را در قالب روابط ميان روسيه و امريكا، پيش و پس از رياستجمهوري دونالد ترامپ مورد بررسي قرار دهيم، اگرچه سطح فردي تغيير پيدا كرده يا بهطور كلي، قدرت سياسي در كاخ سفيد از حزب دموكرات به حزب مخالف آنها يعني جمهوريخواهان رسيده است اما در دو سطح ديگر، شاهد هيچ نوع تغييري نبودهايم؛ به عبارت ديگر، پيروزي ترامپ و روي كار آمدن جمهوريخواهان موجب تغيير در ساختارهاي سياسي در امريكا و نظام بينالملل نشده است، هرچند كه ترامپ خود را فردي ضدسيستم معرفي ميكرد و ميگفت ميخواهد با ساختارهاي فساد نظام سياسي امريكا مبارزه كند و با آنها در حال جنگ است ولي بدنه حزب جمهوريخواه اين تلقي را نداشت و فارغ از لفاظيهاي انتخاباتي تغييري هم در نظام سياسي امريكا صورت نگرفته است.
در سطح جهاني نيز هيچ گونه تغييري در رفتار و سياستهاي روسيه صورت نگرفته و از سويي، در پيوندهاي استراتژيك امريكا با متحدان اروپايياش نيز شاهد تحولي و تغييري نبودهايم. همين مسائل موجب ميشد تا پيش از ورود ترامپ به كاخ سفيد اين مساله قابل پيشبيني باشد كه حتي با ورود ترامپ به كاخ سفيد و رييسجمهور شدن وي، امكان آشتي و رفاقت ميان مسكو و واشنگتن وجود ندارد و اگر وضعيت وخيمتر از گذشته نشود، حداقل روابط ميان اين دو كشور به صورت چشمگيري بهبود پيدا نميكند. در نهايت ميتوان گفت اين انتظار به وجود آمده در افكارعمومي كه توسط رسانهها دامن زده ميشد، از ابتدا قابل اجرا نبود و امكان تحقق نداشت.
* دموكراتها در دوران رياستجمهوري اوباما بهشدت رويكردهاي تقابلي با روسيه را در پيش گرفتهاند. نوع نگاههاي جمهوريخواهان به رابطه با روسيه چگونه است؟
** بحث مناسبات امريكا و روسيه، يك بحث حزبي و انتخاباتي نبوده و نيست كه اين فرض را داشته باشيم كه يك حزب موافق بهبود روابط با روسيه و يك حزب مخالف بهبود مناسبات با مسكو است بلكه يك جريان بزرگتر، فضاي كليتر، مسلط و بانفوذ فارغ از صفبنديهاي حزبي و انتخاباتي در امريكا وجود دارد كه بهشدت ضد روسي است و از قضا، بسياري از جمهوريخواهان نيز در اين فضاي كليتر و جريان بزرگتر همانند دموكراتها حضور دارند، هرچند يك جريان كوچكتر و كم نفوذ هم وجود دارد كه مخالف بهبود مناسبات با روسيه و ايجاد همكاري با مسكو نيست. با اين حال، در زمان رياستجمهوري باراك اوباما، جمهوريخواهان نيز بهشدت به سياستهاي روسيه حمله و انتقاد ميكردند و به ويژه پس از ماجراي اوكراين، آنها با دولت دموكرات همسو شدند و حتي افراطيتر از دولت اوباما، خواستار تحريمهاي شديدتري عليه روسيه بودند.
انتقاد و نگراني آنها درخصوص مسكو تنها محدود به سياستهاي روسيه در اوكراين نيست و نوع سياستهاي روسيه در سوريه، گسترش نفوذ روسيه در غرب آسيا، شرق آسيا و شرق اروپا را هم شامل ميشود. به نظر ميآيد به دليل آنكه در گذشته دولت در اختيار دموكراتها بوده و جمهوريخواهان در فرآيند تصميمگيري حضور نداشتهاند، صداي انتقاد و اعتراض آنها به روسيه در گذشته چندان به گوش نميرسيد، مگرنه آنها مخالف سياستهاي ضد روسي دولت و هيات حاكمه امريكا نبودند. همين مساله موجب ميشود فارغ از نتيجه، بگوييم جريانهاي ضدروسي در امريكا، هم در احزاب اصلي اين كشور نفوذ دارد و هم در ساختارها و قواي امريكا بهشدت فعال هستند و شامل سياستمداران و نظاميان هم ميشود. اين جريانها، آنقدر قدرتمند هستند كه فعلا اجازه تغيير نظر در نوع رابطه واشنگتن با مسكو را نميدهد مگر آنكه روسيه در سياستهاي بينالمللي و منطقهاي خود تجديدنظر بكند كه احتمالا روسها اين كار را نخواهند كرد.
* به يك جريان كمنفوذ حامي بهبود روابط با روسيه اشاره كرديد. اين جريانها چه كساني هستند؟
** جريان حامي دونالد ترامپ يا جرياني كه هماينك ترامپ تبديل به سخنگوي آنها شده است، اعتقاد دارد مسائل داخلي امريكا در اولويت نخست قرار دارد و معتقد هستند كه براي بازسازي و ترميم، امريكا نيازمند يك نوع آتشبس و جمعبندي با قدرتهاي جهاني از جمله روسيه است تا فرصت لازم براي احياي قدرت امريكايي فراهم شود. آنها به نوعي انزواطلبي مدرن را در دستوركار خود دارند و معتقدند قبل از هر كار، بايد با قدرتهاي همترازي همچون روسيه به توافق رسيد. جريانهايي مانند تيپارتي و محافظهكاران كلاسيك و سنتي جمهوريخواه از اين رويكرد حمايت ميكنند. با اين حال، به نظر ميآيد كه اين افراد و جريانها در اقليت و انزوا هستند و حتي فردي مانند ترامپ هماينك از گسترش ارتش امريكا و افزايش سلاحهاي اتمي سخن ميگويد كه حتما با مخالفت روسيه همراه خواهد شد.
* ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتي از بهبود روابط و گسترش همكاريها ميان امريكا و روسيه سخن ميگفت و از دولت اوباما به دليل اختلاف و عدم همكاري با مسكو انتقاد ميكرد. او اكنون پس از نزديك به دو ماه رياستجمهوري اقدام خاصي انجام نداده است. تا چه اندازه ميتوان گفت كه ترامپ در مقابله با اين فضا و ساختارهاي ضدروسي توان مقابلهاي ندارد؟
** اتفاقاتي كه پس از ورود دونالد ترامپ به كاخ سفيد به ويژه در ماجراي مايكل فلين رخ داد و افشاگريهايي كه انجام شده است، نشان ميدهد جريان ضدروسي در امريكا بسيار قدرتمند است و اگر اين جريان احساس كند كه به استراتژي بلندمدت ايالات متحده درخصوص سوريه، قرار است خدشهاي وارد شود، دست به اقدامات خطرناكي ميزنند تا اندازهاي كاخ سفيد را تحت فشار قرار ميدهند كه ترامپ به استعفاي فرد كليدي و تاثيرگذاري همچون فلين راضي شود. آنها به اين مساله و تجديدنظر لفظي ترامپ اكتفا نكرده و درصدد ترسيم يك چهره ضدروسي از او هستند. اينكه ارتباط جف سشنز، وزير دادگستري با روسها به ميان ميآيد و افشاگريهايي عليه اعضاي كليدي ستاد ترامپ همچون جرد كوشنر، داماد و مشاور ارشد ترامپ انجام ميشود، نشان ميدهد كه مساله ضديت با روسيه، بحثي جدي و موضوعي گسترده است و به زودي فروكش نخواهد كرد.
حتي يك نوع همسويي ميان جمهوريخواهان و دموكراتها وجود دارد كه هرچند معتقد به استيضاح و بركناري ترامپ از رياستجمهوري نيست، ولي اين عزم هم وجود دارد تا او در مسير دولتهاي پيشين امريكا درخصوص مسكو كه همان مهار روسيه است، بازگردد و در آن راه حركت كند. آنها تا اين اطمينان را پيدا نكنند، بعيد است از فشارهايشان بكاهند و احتمالا دردسرهاي ترامپ درخصوص رابطه مخفيانه اعضاي كليدي دولت و ستاد انتخاباتي او به پايان نخواهد رسيد.
* در دو ماه اخير، هم مايك پنس، معاون ترامپ و هم سفير امريكا در سازمان ملل از تداوم تعهدات امريكا به متعهدان اروپايي امريكا و تداوم تحريمهاي روسيه سخن گفتهاند. تا چه اندازه اين مساله را ميتوان گفت كه ترامپ اندكاندك در حال فاصلهگيري از شعارهاي انتخاباتياش است؟
** من اين فاصلهگيري را بيشتر از اندكاندك ميدانم. فاصله بسيار بزرگ و عميقي ميان گفتارها و رفتارهاي ترامپ پيش و پس از پيروزي در انتخابات رياستجمهوري درخصوص مسائل مختلف از جمله روسيه وجود دارد. ما اگر صحبتهاي ترامپ قبل از پيروزي و پس از پيروزي مورد مقايسه قرار بدهيم، متوجه عقبنشينيهاي جدي او درخصوص مساله روسيه خواهيم شد. ترامپ پيش از پيروزي در انتخابات، گفته بود كه ممكن است الحاق كريمه به روسيه را مورد پذيرش قرار دهد، امكان لغو تحريمها عليه روسيه وجود دارد، اگر روسيه به كشوري كه عضو ناتو است، حمله كند، حمايت امريكا از آن كشور منوط به رعايت تعهدات آن كشور نسبت به ناتو است. او در مناظرههاي انتخاباتي خود با هيلاري كلينتون گفت كه مسكو، تهران و دمشق در سوريه در حال مبارزه عليه تروريسم هستند كه سخن بسيار جسورانه، غيرمنتظره و حاكي از رويكردهاي جديد و رفتارهاي نو است.
ترامپ در دو ماه گذشته نه تنها اين اقدامات را انجام نداده است بلكه هماينك او ميگويد كه ميخواهد ارتش امريكا را گسترش بدهد، از نوسازي ارتش و تجهيزات ارتش سخن ميگويد، از افزايش كلاهكهاي اتمي سخن گفته است و پنتاگون از طرحي درخصوص ايجاد يك منطقه امن در شمال سوريه سخن گفته است كه ميتواند عملياتها و نقشههاي روسيه در سوريه را بر باد بدهد. همچنين او در اين مدت عليه ناتو سخني نگفته و اعضاي كليدي دولت او همچون مايك پنس از حمايت قاطع دولت جديد امريكا درخصوص ناتو و متحدان اروپايي امريكا سخن گفتهاند. همه اين مسائل نشانگر آن است كه دولت ترامپ نيز ناچار است سر سازشي با دولت روسيه نداشته باشد و احتمالا روسها پس از مدتي تحمل، دست به اقداماتي متقابل خواهند زد و چهبسا فضاي تنشآلود ميان طرفين تشديد هم بشود.
* اروپاييها به دليل سخنان و رويكردهاي ترامپ نسبت به اتحاديه اروپا و نوع نگاه او به روسيه بهشدت از رييسجمهور امريكا انتقاد ميكردند. تا چه اندازه ميتوان گفت كه فشارهاي اروپاييها در فاصلهگيري ترامپ از نوع رويكردهاي قبلياش و تشديد فضاي ضدروسي در امريكا موثر بوده است؟
** وجود يك جريان قوي ضدروسي در هيات حاكمه امريكا به معناي آن نيست كه اين جريان تنها در داخل مرزهاي امريكا در حال فعاليت است بلكه اين جريان در امتداد اتحاديه اروپا، غرب و شرق آسيا نيز حضور دارند و در حال فعاليت هستند و نگرانيهاي خودشان را از طريق لابيها و مذاكرات فشرده پشت پرده و فشارهاي مستقيم و غيرمستقيمي كه به كاخ سفيد وارد ميكنند، انتقال ميدهند و اينگونه ميتوانند منجر به تغيير رفتار دولت امريكا درخصوص مسائل مختلف از جمله رابطه با روسيه شوند. حتما يكي از مهمترين مناطقي كه از بهبود مناسبات روسيه و امريكا نگران است، اروپا است. آنها عميقترين روابط و مناسبات را با امريكا دارند. همچنان اروپاييها بزرگترين شريك تجاري امريكا محسوب ميشوند و از هفت دهه گذشته تا به امروز، مناسبات راهبردي ميان طرفين برقرار است.
حفظ اروپا هم براي امريكا حياتي است و واشنگتن خود را متعهد به حفظ و تامين امنيت در دو سوي اقيانوس يعني هم آتلانيك و هم پاسفيك ميداند. اروپاييها نيز آنقدر در امريكا از نفوذ برخوردار هستند تا جريانهاي قدرتمند را عليه دولت ترامپ در خصوص اين رفتار و آن سياست بسيج كنند و حتما لابيهاي گستردهاي از سوي سياستمداران، سرمايهگذاران و تجار در اين باره انجام شده است و به نوعي يك نوع ائتلاف را همسو با جريانهاي ضدروسي در امريكا تشكيل دادهاند.
* پس از ارتباط مايكل فلين، مشاور سابق امنيت ملي ترامپ با سفير روسيه كه منجر به استعفاي او شد، طي روزهاي اخير مشخص شده است كه وزير دادگستري امريكا به همراه جرد كوشنر، داماد و مشاور ارشد ترامپ هم با سفير روسيه ديدار كرده است. همين مساله موجب شده تا مجلس نمايندگان امريكا به دنبال تحقيق درخصوص ديدارهاي اعضاي ستاد ترامپ با مسوولان روسيه باشند. تا چه اندازه اين فشارها ميتواند به استعفا يا استيضاح او منجر شود؟
** فعلا اين فشارها موجب عقبنشينيهاي گستردهاي از سوي دولت امريكا شده است. مواضع اخير دولت امريكا به وضوح نشاندهنده ضربهها و فشارهاي سنگيني است كه به كاخ سفيد وارد و موجب شده تا اظهارات متفاوتي را نسبت به گذشته بيان كند. با اين حال، درخصوص اين تحقيقات دو ديدگاه وجود دارد: نخستين ديدگاه، آن است كه يك تعدادي از افراد اعتقاد دارند كه اين فشارها صرفا براي منضبط كردن دولت ترامپ و به راه آوردن اوست و اگر دولت در ماههاي آتي در مسير گذشته سياستهاي واشنگتن درخصوص مسكو بازگردد و همان دستوركارهاي هيات حاكمه را سرلوحه خويش قرار دهد، اين فشارها كمتر ميشود و ترامپ ميتواند مانور بيشتري از خود نشان بدهد؛ بهخصوص آنكه تا دو سال آينده اكثريت كنگره در اختيار جمهوريخواهان باقي خواهد ماند.
دومين ديدگاه، اين است كه عدهاي نيز معتقد هستند كه اين فشارها پيشزمينهاي براي استيضاح و بركناري ترامپ از مقام رياستجمهوري است كه در شرايط كنوني تا حدي غيرواقعي به نظر ميآيد. دليل اين مساله نيز آن است كه اكثريت كنگره جمهوريخواه است. هرچند كاخ سفيد و كپيتول هيل در رابطه با مساله روسيه و نوع مناسبات مسكو و واشنگتن با يكديگر اختلافنظر دارند ولي اين اختلافنظر در حد و اندازهاي نيست كه منجر به استيضاح و قرباني كردن رييسجمهور همحزبيشان بشود.
با اين حال، اگر جمهوريخواهان در انتخابات آتي كنگره شكست بخورند و دموكراتها اكثريت كنگره را تشكيل بدهند، آنگاه بحث استيضاح جديتر خواهد شد ولي اين مساله مشروط به آن است كه در فرآيند تحقيقات يا افشاگريها، حتما اثبات شود كه ترامپ يك تخلف و اشتباه بزرگ و جدي انجام داده و سوگند رياستجمهورياش را زيرپا گذاشته است مگرنه صرف انتقاد و اختلافنظر، استيضاح و بركناري يك رييسجمهور كليد نخواهد خورد. بايد حتما رييسجمهور يك تخلف بزرگ و اشتباه جدي انجام داده باشد و در اين چارچوب، يك پرونده قضايي براي او شكل گرفته باشد. در مرحله نهايي اين پرونده، ميتوان پروژه استيضاح توسط كنگره را كليد زد مگرنه ساختار حقوقي امريكا اجازه استيضاح و بركناري رييسجمهور را به كنگره ولو آنكه همه نمايندگان كنگره مخالف جدي و سرسخت او باشند نميدهد.
* در شرايطي كه فضاي روابط ميان امريكا و روسيه روزبهروز در حال سردتر شدن است و اينكه مبارزه با تروريسم از اصليترين شعارهاي ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتي بود. ديويد پترائوس، رييس سابق سازمان سيا گفته است كه روسيه و امريكا ميتوانند در خصوص منافع مشترك با يكديگر همكاري كنند. آيا فضاي لازم براي همكاري مسكو و واشنگتن درخصوص سوريه فراهم است؟
** در بحث مبارزه با تروريسم، همواره فرصت همكاري ميان كشورها حتي آنهايي كه با يكديگر درخصوص نوع مبارزه با تروريسم اختلاف نظر دارند، وجود دارد. اين فرصت تنها درخصوص روسيه نيست و شامل ايران يا هر كشور ديگري هم ميشود. حداقل شكل اين همكاريها نيز به صورت غيرمستقيم است تا اقدامات طرفين همديگر را خنثي نكند. بحث تروريسم فرصتي است تا كشورهاي مختلف به نوعي توافق و همكاري با يكديگر برسند ولي مشكل تنها مختص به اين مساله نيست. از ديد هيات حاكمه امريكا، پوتين در حال احياي قدرت و نفوذ روسيه و بازسازي امپراتوري شوروي بدون تاكيد و تكيه بر مفاهيم ايدئولوژيك است. در واقع، از نظر هيات حاكمه امريكا، روسيه در حال بسط نفوذ خود براي تغيير در نظم بينالمللي و محدود ساختن قدرت امريكا است.
در اين چارچوب از منظر آنها، روسيه در قفقاز ابتدا به سراغ گرجستان رفت، در شرق اروپا به سوي اوكراين حركت و در غرب آسيا نيز حضورش را رسميت بخشيده و در سوريه جولان ميدهد. روسها روزبهروز در حال گسترش نفود و بسط قدرتشان هستند و اين مساله، نه تنها اروپاييها را بلكه امريكاييها را هم ميترساند وگرنه براي همكاري درخصوص مبارزه با تروريسم اينگونه عليه رييسجمهور صفآرايي نميكنند.
* تا چه اندازه سخنان فردي مانند پترائوس ميتواند موجب فراهم شدن زمينههاي همكاري شود؟
** روانشناسي سياسي امريكاييها نشان ميدهد كه آنها هيچگاه پذيراي قدرت برابر نبوده و نيستند. در واقع، آنها زماني وارد تعامل با جريانها و كشورهاي مختلف ميشوند كه مطمئن شوند مياندار اصلي و راهبر اصلي در مسير مدنظرشان هستند ولي روسها هم از نظر سياسي و هم از نظر ميداني دست بالا را در سوريه برخوردار هستند و با حمايتهاي ايران، به توفيقات شاياني در سوريه دست يافتهاند. اين مسائل موجب ميشود تا بعيد باشد كه آنها نيز بخواهند در مسير برقراري صلح و مبارزه با تروريسم پشت سر امريكا قرار بگيرند و از واشنگتن تبعيت كنند. اين دو نگاه، زمينه همكاري ميان مسكو و واشنگتن درخصوص تروريسم در سوريه را دشوار ميكند. حداقل تا زماني كه امريكاييها به اين جمعبندي نرسند كه بايد به خواستهاي طرف مقابل يعني ايران و روسيه تن بدهند، من فكر نميكنم راهحل قابل تصوري براي همكاري ميان طرفين قابل تصور نباشد.
* جان مكلاگلين، رييس پيشين آژانس سيا گفته است كه من به صورت جدي احساس ميكنم كه ما تنها يك اشتباه تا جنگ فاصله داريم. چقدر شرايط كنوني به سمت يك درگيري جدي در حال حركت است؟
** به نظر نميرسد كه جنگهايي از نوع قرن بيستمي در شرايط كنوني رخ بدهد و اعتقاد دارم كه پرونده اين جنگها پس از حضور نظامي امريكا در عراق بسته شد؛ حداقل آنكه امريكا وارد اين نوع درگيريهاي نظامي و توپخانهاي نخواهد شد ولي اين مساله به معناي آن نيست كه تنش و درگيري ميان روسيه و امريكا در ابعاد و عرصههاي ديگر وجود ندارد. هماينك يك درگيري و جنگ سايبري و اقتصادي جدي ميان روسيه و امريكا در جريان است. روسها در فرآيند انتخابات امريكا دخالت ميكنند و اطلاعات حزب دموكرات را هك ميكنند و در اين كشور از طريق افشاگريهاي ويكي ليكس بحران سياسي ايجاد ميكنند و در طرف مقابل، امريكا تمامي رفتارهاي سفير روسيه را مدنظر دارد و مكالمات او را شنود ميكند و به سرنخهايي كه نشان از ارتباط روسيه و ستاد ترامپ ميدهد، ميرسد. همچنين جنگ اقتصادي از طريق تحريمها در حال اجرا است.
* هشدارهايي از اين دست تا چه اندازه ميتواند در كنترل فضاي بحراني ميان روسيه و امريكا تاثيرگذار باشد؟
** آنچه مسلم است، اين است كه نگرانيهايي وجود دارد و اين نگرانيها نيز براي اكنون نيست. حتي در زمان رياستجمهوري بوش وقتي بحث استقرار سامانههاي موشكي در شرق اروپا مطرح بود، بسياري از وقوع جنگ نظامي ميان مسكو و واشنگتن سخن ميگفتند اما دور از انتظار است كه اين هشدارها جنبه عيني هم به خود بگيرند و طرفين وارد يك جنگ نظامي با يكديگر بشوند.
* به نظر ميآيد كه اوكراين اساسيترين مساله مشترك ميان روسيه، امريكا و اروپا باشد. در شرايط كنوني چشمانداز حل و فصل اين پرونده چگونه به نظر ميآيد؟ سفير امريكا در سازمان ملل از تداوم تحريمها سخن گفته است. آيا ما بايد شاهد تشديد تنشها باشيم يا آنكه بايد منتظر روزنههاي از اميد براي برداشته شدن تحريمها و حل اين پرونده بود؟
** آنچه به نظر ميآيد، اين است كه روسيه به هيچوجه قصد بازگرداندن كريمه به اوكراين را ندارد و نشانهاي هم از قطع حمايتهاي مسكو از جداييطلبان دونتسك و لوهانسك وجود ندارد. اتحاديه اروپا به هيچوجه نميتواند از اين مساله چشمپوشي كند زيرا خاك يك كشور اروپايي به اشغال درآمده و مرزهاي جغرافيايي هم تغيير يافتهاند. اتحاديه اروپا به هيچوجه نميتواند اين مساله را بپذيرد و تا زماني كه آنها به اين وضعيت رضايت ندهند و روسها نيز تغيير در سياستهايشان اعمال نكنند، تحريمها نيز ادامه خواهد داشت اما بايد به اين مساله هم توجه داشت كه با گذشت زمان، تاثيرگذاري تحريمها نيز كاهش مييابد و مسكو ميتواند از زير بار فشارها خارج شود. هماكنون به نظر ميآيد كه طرفين به يك بنبستي براي حل بحران اوكراين رسيدهاند مگر آنكه اين مساله در قالب مصالحه بزرگتري حل شود.
* اين مصالحه بزرگتر چيست؟
** اگر امريكاييها جايگاه روسيه را در اداره نظام بينالمللي بپذيرند، روسها نيز در مابهازاي اين مساله ميتوانند امتيازاتي را به اتحاديه اروپا و غرب بدهند كه شامل مساله اوكراين هم ميشود.
* چقدر احتمال تشديد تحريمها عليه روسيه در اين پرونده از سوي امريكا وجود دارد؟
** احتمال اين مساله وجود دارد ولي بعيد به نظر ميرسد كه آن تحريمها در تغيير رفتارهاي روسيه موثر واقع شود. با اين حال، چيزي فراتر از تحريمها و اقداماتي كه واشنگتن تا به امروز عليه مسكو اعمال كرده، در دسترس امريكاييها نيست ولي تشديد تحريمها ميتواند تاثير منفي براي هر دو طرف به همراه داشته باشد. از يكسو، تحريمها ميتواند اقتصاد روسيه را بيش از پيش تحت تاثير قرار دهد اما به دليل وابستگي اروپا به انرژي روسيه، اروپاييها در اين مساله احتمالا تحت فشار مسكو قرار خواهند گرفت. هماينك امريكا درخصوص اوكراين در يك دو راهي قرار گرفته است؛ نه ميتواند اين تحريمها را تشديد بكند و نه ميتواند آنها را كنار بگذارد. ممكنترين وضعيت تداوم شرايط كنوني است.
* ما شاهد نوعي خويشتنداري از سوي روسها در برابر امريكا هستيم. دليل اين سكوت مسكو چيست؟ برخي آن را سكوتي استراتژيك ميدانند. تا چه زمان ميتوان انتظار داشت كه كرملين خويشتنداري كند و پاسخ تندروي امريكاييها را ندهد؟
** همه متفقالقول هستند و قبول دارند كه تغيير دولت در امريكا فرصت بهبود روابط ميان مسكو و واشنگتن را ايجاد كرده است ولي كاخ سفيد هنوز زير سايه جنجالهاي انتخاباتي قرار دارد. روسها با سكوت خودشان اين فرصت را به ترامپ دادهاند تا بهانه لازم براي بازنگري در روابط با مسكو داشته باشد و كشمكشها بيش از پيش افزايش پيدا نكند اما اگر دولت ترامپ اقداماتي فراتر از دولت اوباما انجام دهد يعني تشديد فشارها به كاخ سفيد منجر به يك تحرك نظامي عليه روسيه يا تشديد تحريمها شود، حتما آن اقدامات احتمالي با واكنش كرملين مواجه خواهد شد.
اينكه امريكاييها از افزايش و گسترش سلاحهاي اتمي سخن ميگويند، حتما با واكنش روسيه روبهرو ميشود و روسها احتمالا اقداماتي تلافيجويانه انجام خواهند داد. مسكو هماينك سياست صبر و انتظار را در پيش گرفته است ولي اين سياست به معناي آن نيست تا پايان راه آنها اين خويشتنداري را ادامه بدهند. شايد پس از آرامش موقتي به وجود آمده از سوي مسكو، روسها مشاهده كنند كه اميدهايشان بر باد رفته و جريان ضدروسي توانسته تمام فرصتها را از بين ببرد، آنگاه نوعي تهاجم از سوي كاخ كرملين عليه كاخ سفيد را شاهد باشيم.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=69834
ش.د9504745