- كارگزاران ۲۱ سال مشغول فعاليت در كشور است. گمان ميكنم در اين مدت مشخص شده باشد كه چه قدر اصولگرا و چه قدر اصلاحطلب است. ما در طول اين سالها با وجود اختلافنظرها در ابعاد سياسي و اجرايي با جناح موسوم به اصلاحطلب، بخشي از جناح اصلاحطلبي كشور بودهايم. اگر قدرت براي اصلاح و توسعه كشور باشد بد نيست. حزب اصولا براي فعاليت سياسي و رسيدن به قدرت است تا بتواند اثرگذار باشد. عملكرد مجموعه كارگزاران در اين ۲۱ سال نشان ميدهد كه چه قدر در پي قدرت و چه قدر در پي اصلاحات بوده است.
- جاي بحثهاي نظري در دانشگاههاست. سياست، محل عمل است نه صحنه حرفهاي درست يا غلط سياسي. كارگزاران در صحنه عمل سياسي نه در صحنه گفتمان، متوجه اين است كه اگر حرف سياسي موافق يا مخالف فردي ميزند، آيا نتيجهاي براي مردم يا كشور دارد يا صرفا عقدهگشايي يا شعار سياسي است. ما در پي شعار صرف بدون تاثير در شرايط كشور نيستيم.
- عملكرد مجموعه دولت احمدينژاد، بسياري افراد در جناح اصولگرا را به اين نتيجه رسانده بود كه بايد تغييري در كشور رخ بدهد و يك عقل و اعتدالي حاكم شود. لذا ممكن بود كه كارگزاران هم نباشد اما آنها به سمت اعتدال بروند.
- حتي اگر مرحوم هاشمي هم نبود، آن ائتلاف شكل ميگرفت. ممكن بود كه روحاني توسط خود نيروهاي معتدل جناح اصولگرا انتخاب شود. روحاني در سال ۹۲ - همين الان همچنين است - نيامد خودش را به عنوان نيروي اصلاحطلب معرفي كند. وي به عنوان فرد تعقلگرا و معتدلي كه شعارهايش در جهت مصالح كشور و نه در جهت حزب كارگزاران يا اصلاحطلبان يا اصولگرايان بود، وارد صحنه شد. مبناي ادامه رياستجمهوري روحاني در دوره بعد، حاكم شدن اين يا آن حزب يا جناح، نيست.
- مشي فكري آقاي روحاني اعتدال و ميانهروي است. اما چون لااقل الان كارگزاران و اصلاحطلبان بيشتر مصالح كشور را با اعتدال ميبينند، شما ميگوييد روحاني نزديك به اين جريانات است. حزب كارگزاران در سال ۷۶ مايل بود تا آقاي روحاني به عنوان يك فرد معتدل، وارد عرصه اجرايي كشور شود. منتهي روحاني در آن سال آمادگي نداشت. هميشه اين قرابت و نزديكي فكري ميان روحاني و نيروهاي معتدل بوده است. كارگزاران همواره آقاي روحاني را يك نيروي معتدل و معقول ميدانسته است.
- گرايش مجموعه جريان اصلاحطلب اعم از كارگزاران و ديگران، با توجه به تجربيات تشنجآفرين از جمله در سال ۸۸، به سمت روشهاي مسالمتآميز در مسائل سياسي، بيشتر شده است و همين باعث شد كه به آقاي روحاني راي بدهند. جامعهاي كه در سال ۹۲ به آقاي روحاني راي داد، جامعهاي بود كه از سال ۸۸ عبور كرده و به اين نتيجه رسيده بود كه بايد شخصيتهاي در چارچوب معقولتر و معتدلتر، زمام امور اجرايي كشور را به دست بگيرند. آقاي روحاني جاذبههاي شخصي ندارد. روحاني يك انسان منضبط و چارچوبداري است و با وجود اينكه گاهي هم ميخندد اما آن لبخندهاي رييس دولت اصلاحات را ندارد.
- اصلاحطلبان هيچگاه از قدرت كنارهگيري نكردهاند. اگر فردي در انتخاباتي راي نميآورد به معني عدم حضورش در قدرت نيست. همين كه اصلاحطلبان وارد عرصه انتخابات ميشوند و با وجود همه موانع ميتوانند صحنه انتخابات را تغيير دهند، اين نشان ميدهد كه در قدرت حضور دارند. شما نميتوانيد قدرت را فقط به چند وزارتخانه تفسير كنيد. هيچگاه نميشود گفت كه اصلاحطلبان و نيروهاي معتدل در اين سالها از قدرت كنار بودند.
- گرايش مجموعه نيروهاي اصلاحطلب به اينكه آقاي روحاني ميتواند مشكلات كشور را حل كند، از سال ۹۲ بيشتر شده است. در حالي كه اگر «رحم اجارهاي» مطرح بود، خب ميگفتيم، استفادهمان را كرديم و حالا به سراغ فرد ديگري ميرويم. به اضافه اينكه شخصيتهاي ديگري در سال ۹۲ بودند و همين الان هم حضور دارند كه ميتوانستند از سد شوراي نگهبان عبور كرده و اصولا جزو جرگه اصلاحطلبان هم به حساب ميآمدند اما با اين تحليل كه توانايي حل مشكلات در آقاي روحاني بيشتر از بقيه است، اصلاحطلبان به سمت آنها نرفتند و به سمت روحاني آمدند.
- بايد ببينيد كه جيب مردم چه زماني و توسط چه كسي خالي شده است. يك وقت ممكن است جيب به گونهاي خالي شده باشد كه الان هر چه درونش تزريق كنيم، به اين زودي پر نشود. در ضمن كلان اقتصاد كشور چيزي است كه به جيب مردم سر ريز ميشود. وقتي اقتصاد كشور رشد داشته باشد، بالاخره پس از مدتي سرمايهگذاري در بخشهاي مختلف، نتيجه توليد اشتغال را ميدهد.
- امروز آقايان اصولگرا غر ميزنند كه چرا تحريم بانكي برداشته نشده است؛ تحريم بانكي را كه اين دولت نياورده است. بايد بگوييم تحريم از كجا آمده؟ از آسمان نازل شده؟ تحريمهاي بانكي در آن دوره و با نحوه سياستورزياي كه در سياست خارجي وجود داشت، به وجود آمد.
- آقاي روحاني و همه وزرا بايد بگويند كه تاكنون چه كردهاند، اما نميشود از اين مساله هم عبور كرد كه هنوز مهمترين معضل كشور در زمينه اقتصاد است و چالههايي در اقتصاد ايجاد شده كه اين دولت در طول سه سال و نيم گذشته نتوانسته آنها را پر كند. دولت در شرايطي قرار دارد كه تا حدود زيادي مشكلات كشور و مسائل سياست خارجي را حل كرده اما همزمان با آن نتوانسته ركود را از بين ببرد و اشتغال را به اندازهاي كه لازم است، ايجاد كند. حل اين مسايل، نياز به كار بيشتر و تداوم همين سياستها را دارد.
- اعتدال براي يك قشر خاصي از جامعه نيست بلكه براي همه مفيد است. اعتدال هم براي حاشيهنشينها خوب است هم براي طبقه متوسط و هم براي سطوح بالاي اقتصادي. اميدواريم كه روحاني شعار ندهد بلكه عملي انجام دهد كه به نفع همه باشد. اينكه رييسجمهور شعاري بدهد تا يك عده خاصي از مردم دنبالش راه بيفتند، معلوم نيست كه بتواند همه مشكلات كشور را حل كند. من قبول ندارم كه رييسجمهور بايد شعار بدهد؛ رييسجمهور بايد عمل كند. مصالح ملي كشور اگر به صورت معتدل و عادلانه ديده شود، همگان منتفع خواهند شد.
- آقاي روحاني رييسجمهور است و دارد از عملكرد خودش دفاع ميكند اما شما جناح اصولگرا را ميبينيد كه مدام دارد به اين مساله (دو قطبي كردن فضا) دامن ميزند. آقاي جليلي هنوز دارد اينجا و آنجا ميرود و عليه برجام سخنراني ميكند و احتمالا ميخواهد كانديداي رياستجمهوري هم بشود. هنوز جليلي يا آقايان ديگري كه در آن زمان بودند، دارند عليه برجامي كه با نظر و تاييد رهبري و لحاظ شرايطي در اين كشور اتفاق افتاد و بسياري از آثارش نظير رفع تحريمها اجرايي شد، صحبت ميكنند؛ خب طبيعي است كه اين عليه برجام صحبت كردن، فضا را دو قطبي ميكند و روحاني هم بايد از برجام دفاع كند؛ نميتواند بگويد من بد عمل كردم.
- اگر يك قطب نخواهد مصالح ملي را در نظر بگيرد، به نظرم آقاي روحاني همواره در پي مصالح بوده است و مسلما راي مردم هم با همه جوسازيها به سمت مصالح ميرود اما اگر نوعي تعقل در همه اقشار سياسي ايجاد شود كه يك حداقلهايي را در مصالح ملي در نظر بگيرند، ميتواند در يك فضاي آرام كار پيش برود.
- آن چيزي كه براي روحاني مشكل درست ميكند، نابرابري در استفاده از امكانات تبليغاتي كشور است. متاسفانه صدا و سيما كه دستگاه اصلي تبليغاتي كشور است، مسووليت اصلي خود را در ارايه انتقادات به دولت قرار داده است. البته اين مسائل را طبيعي ميدانم چراكه وقتي چهرههايي در دولت قبل مسووليت داشتند، الان در صدا و سيما مشغولند. مثلا فردي كه معاون شوراي عالي امنيت ملي بوده، الان معاونت سياسي صدا و سيما را بر عهده گرفته است. خب اين گرايش تاثير ميگذارد. چالش روحاني اين است كه در فضاي سياسي كشور اعم از رسانه ملي يا تريبونهاي مذهبي و نمازجمعه، مساوات و عدالت نسبت به دولت وي رعايت نشود.
- آقاي هاشمي شخصيت برجستهاي بود و نقش منحصر به فردي به لحاظ ايجاد تعادل در وزنههاي سياسي كشور داشت. آنچه از آقاي هاشمي در ذهن مردم يا سياسيون باقي مانده، پايدار است. اينكه آقاي هاشمي بعد از انتخابات ۹۲ گفت كه «ديگر ميتوانم راحت بميرم»، نوعي پيشگويي براي ۴ سال آينده بود. سال ۹۲ تمريني بود كه اگر هاشمي - كه شخصيت كاريزمايي در ميان مردم بود - حذف شود، مردم و نخبگان ميتوانند جامعه را به سمتي سوق بدهند كه از بحرانها نجات پيدا كنند. فكر ميكنم كه اين ديد و نگرش آقاي هاشمي كه در سال ۹۲ مطرح شد، امسال و سال آينده هم وجود خواهد داشت.
- قطعا اگر مردم بتوانند پيام رييس دولت اصلاحات را در همين انتخابات ببينند، به روحاني راي خواهند داد. در سال ۹۴ دو سال از عملكرد آقاي روحاني گذشته بود. مردم به آقاي روحاني و ليست اميد چه قدر راي دادند؟ مردم ضعفها را هم ميبينند اما دليل ضعفها را هم ميدانند. مردم از بيكاري ناراضياند اما مسبب آن را فقط آقاي روحاني نميدانند. مرحوم هاشمي جملهاي داشت مبني بر اينكه «معدل فهم مردم، هميشه درست است.» مجموعه افكار عمومي اشتباه نخواهند كرد.
- درباره گزينه پوششي، دو ديدگاه و استدلال در مجموعه نيروهاي اصلاحطلب و معتدل وجود دارد. هيچكدام از افرادي كه گزينه پوششي را مطرح ميكنند، معتقد نيستند كه آن گزينه بيايد و با روحاني رقابت كند. بحث اين است كه جناح مخالف دولت دارد تعداد زيادي كانديدا به عرصه ميآورد كه هيچ كدامشان پيشينه موفقي در عمل و اجرا ندارند جز اينكه به صورت يك شوي تبليغاتي، عليه دولت جوسازي ميكنند. در اين صورت يك نفر بايد در برابر چند نفر قرار بگيرد و جواب همه آنها را بدهد. اما اگر افرادي در جناح دولت باشند و تا نزديكيهاي انتخابات بتوانند پاسخ اين تخريبها را بدهند، اين به نفع دولت خواهد بود.
- كسي معتقد نيست كه افرادي بيايند و تا روز رايگيري در مقابل روحاني قرار بگيرند. بحث دوم اين است كه آقاي روحاني انساني مانند ديگر انسانهاست و ميتواند در معرض حوادث باشد. حتي زماني كه شخصيتهايي مانند آقاي هاشمي يا مقام رهبري كانديدا ميشدند در كنار اينها افراد همفكري حضور داشتند. مثلا وقتي آقاي عسگراولادي با رهبري يا آقاي شيباني با آقاي هاشمي رقابت ميكرد، به معني اين نبود كه تا انتها بايستند. خودشان هم ميگفتند كه ما به رهبري يا آقاي هاشمي راي ميدهيم. چون نميشود فقط يك نفر در انتخابات حضور داشته باشد.
- ما مطمئن هستيم كه شوراي نگهبان معيارهايي را براي تاييد صلاحيت كانديداها مدنظر قرار ميدهد. امروز و بعد از گذشت چهارسال از خود شوراي نگهبان ميشنويم كهاي كاش سال ٩٢ فلان اتفاق در شوراي نگهبان نميافتاد. به فرض شايد آقاي روحاني در رايگيري نهايي، نتوانست اكثريت آراي شوراي نگهبان را از آن خود كند، اين اتفاق نادري هم نيست؛ وقتي آقاي هاشمي با اختلاف يكي دو راي رد صلاحيت ميشود، احتمال رد صلاحيت روحاني هم وجود دارد. در چنين شرايطي نبايد يك جناح مهم سياسي در كشور به يكباره احساس خلأ كند.
- عدهاي هم معتقدند كه احراز صلاحيت بين صد و صفر اتفاق نميافتد. فردي كه سوابقش معلوم بوده و رييسجمهور مستقر كشور است، بسيار بعيد است و هزينه سنگيني هم دارد كه بخواهند ردصلاحيت كنند. در اين صورت، حضور گزينه پوششي به تفرق و تشتت نيروها و امكانات منتهي خواهد شد.
- بايد فضا را باز گذاشت. البته هر چه جمع تصميم بگيرد؛ ما در تشكيلات خودمان رايگيري نهايي در اينباره نكردهايم. بحثهاي مختلفي در كميته سياسي و شوراي مركزي شده اما هنوز به جمعبندي نرسيدهايم. ما ترجيح ميدهيم كه برخلاف نظر آقاي روحاني كه كانديداي نهايي اصلاحطلبان است، كاري انجام نشود.
- مرحوم هاشمي هم موافق كانديداي پوششي بودند. الان شخصيتهاي مختلفي هم نظرشان اين نيست كه اين كار صورت نگيرد اما خب بعضيها هم نظرشان اين است كه چون رد صلاحيت بعيد است، اين كار به تشتت ميانجامد.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=70477
ش.د9504727