نقض برجام از سوی دولت و کنگره آمریکا ثابت کرد دیگر نمی توان به اعتماد و قول و قرار آمریکایی ها امید داشت. این موضع گیری مناسب و ضروری وزیر خارجه کشورمان که ناشی از تجربه عملی است اگر تبدیل به یک چارچوب و قاعده در عرصه تعاملات بین المللی شود گره گشای برخی چالش ها و مسائل کشور در مناسبات جهانی بویژه تعامل با قدرت های بزرگ خواهد بود.
توافقنامه هسته ای بین جمهوری اسلامی و کشورهای 5+1صرف نظر از نقاط قوت و ضعف آن، که خودش جای بررسی و تأمل دارد، در حوزه های دیگری نیز قابل نقد و بررسی است. یکی از این حوزه ها، زمینه های شکل گیری، تبعات و پیامدهای آن است که بایستی به بحث و ارزیابی دقیق گذاشته شود. در همین باره رهبر معظم انقلاب مذاکرات درباره طراحی راهبرد جمهوری اسلامی معطوف به مذاکرات و توافق هسته ای تأکید کردند که چنانچه توافق هسته ای به رفع تحریم های ظالمانه علیه ملت ایران منتهی شود این اتفاقی مطلوب است و اگر هم آنچه می خواستیم محقق نشود و با کارشکنی طرف بدحساب آمریکایی مواجه گردیم، این برای ما یک«تجربه»محسوب می شود؛ در این خصوص توجه به چند نکته برای حل مسائل کنونی و آینده کشور گره گشا و کارساز است.
1- دولت و ملت ایران از یکسو شاهد باقی ماندن تحریم ها بر سر اقتصاد و امور مالی و بانکی ایران هستند و از سوی دیگر نظاره گر نقض های مکرر برجام توسط طرف غربی، بخصوص آمریکایی ها در پایبندی به توافق هسته ای هستند، بنابراین می توان به صراحت اظهار داشت که مطابق با راهبرد اعلام شده از سوی رهبر معظم انقلاب، دولت و ملت در مرحله کسب تجربه ها و عبرت ها در خصوص مذاکرات و توافقنامه هسته ای قرار دارند.
۲- فهم و شناخت دقیق تجربه ها از آنچه بر دولت و ملت ایران در طی چند سال اخیر در حوزه مسئله هسته ای گذشته است بایسته ای است که بی اعتنایی و غفلت کردن از آن، خسارت ها و هزینه های بعدی و سنگین تری را در پی دارد. تدبر در این موضوع از آن جهت که در طی دورهای گذشته تاریخ ایران، بخشی از نخبگان فکری و اجرایی کشور حل مسائل گوناگون کشور را در گرو مذاکره با آمریکا می دانستند، اهمیت بیشتری نیز یافته است.
۳- بنابراین بررسی واقع بینانه و تفکر خردمندانه به دوران پسابرجام یک مسیر جدید برای اداره کشور بر اساس توانمندی ها و ظرفیت های بومی و ملی را فراهم خواهد کرد. مضافاً اینکه کمک می کند یک الگو و شاخص جدید برای نحوه تعامل با قدرت های جهانی در عرصه بین المللی را فراهم نماید. در همین خصوص دکتر ظریف وزیر امور خارجه در روزهایی که در سازمان ملل متحد حضور داشت در مصاحبه با رسانه ها اعلام کرد که نقض برجام از سوی دولت و کنگره آمریکا ثابت کرد دیگر نمی توان به اعتماد و قول و قرار آمریکایی ها امید داشت. این موضع گیری مناسب و ضروری وزیر خارجه کشورمان برای منافع ملی کشور مفید به نظر می رسد. این اعلام موضع اگر ناشی از فهم و تجربه عملی باشد و تبدیل به یک چارچوب و قاعده شود در عرصه تعاملات بین المللی گره گشای برخی چالش ها و مسائل کشور در مناسبات جهانی بویژه تعامل با قدرت های بزرگ خواهد شد.
4- اعلام بی اعتمادی به آمریکا از سوی دکتر ظریف از آن جهت که وی تفکر و روشی را در درون کشور و یک جریان سیاسی خاص نمایندگی می کند که معتقد به پذیرش ساختارهای کنونی نظام بین الملل و سیستم تک قطبی به رهبری آمریکا هستند می تواند یک نقطه عطف در اصلاح این باور غلط باشد که گفته می شد برای حل مسائل کشور باید به سراغ کدخدا رفت. نکته مهم آن است که تبعیت از هنجارها و ساختارهای کنونی نظام بین الملل و قدرت های بزرگ، هسته مرکزی تفکر جریان غربگرا و متجدد در عرصه سیاست خارجی بوده است. حال اگر اظهار این سخن که دیگر نمی توان به آمریکا اعتماد کرد، زمینه های اصلاح فکری در ساحت گفتمانی یک جریان سیاسی را در پی داشته باشد، خود یک پدیده ای مطلوب و به نفع کشور محسوب می شود.
5- سخن پایانی در باب تجربه های برجام آن است که توافق برنامه جامع اقدام مشترک حاصل تنازل های فراوان برای ما بوده است.تنازل هایی که ما به ازای آنها از سوی طرف غربی و به ویژه دولت آمریکا فراهم نیامده و محقق نشده است.حال درک این نکته خیلی کار سختی نخواهد بود که اگر چنانچه مسئله و عرصه دیگری برای مذاکره بوجود آید باز نتیجه اش همان است که اینک در قضیه هسته ای می بینیم. از این رو اگر به تجربه ای که اکنون پیش رویمان است بیاموزیم که آمریکا در برابر تنازل و پذیرش محدودیت ها نه پایبند به اقدامات متقابل خواهد بود و نه از اقدامات خرابکارانه خود دست برخواهد داشت،خدمتی بزرگ به کشور و اصلاح باور عمومی و طرز تفکر حوزه نخبگی نسبت به نظام سیاسی آمریکا صورت گرفته است.