* کارشناسان بر این باورند که ترکیه خیلی بهتر ميتوانست در منطقه رفتار کند و براین باورند که سهم ترکیه در فضای متشنج کنونی در منطقه و در همکاری با عربستان زیاد بوده است. همچنین براین باورند که این رفتار با نظریه تنش صفر که داود اوغلو مطرح کرده بود، در تضاد کامل بوده است. آیا این درست است که رفتار ترکیه پس از بهار عربی ناگهان تغییر کرد؟
** قائممقامی: در بررسی این موضوعات باید به گذشته بازگردیم. من فکر ميکنم که بهار عربی آغاز کننده چنین مسائلی نبود. رجب طیب اردوغان قبل از رسیدن به قدرت با بیعت با لابیهای صهیونیستی آمریکا مانند اتحادیه مبارزه با افترا و انکار ... Anti-Defamation League, ADL و کنگره جهانی یهودیان The World Jewish Congress -WJC و شورای روابط خارجی آمریکا The Council on Foreign Relations (CFR) ارتباط برقرار کرد. طی این دیدارها اردوغان موارد همکاری خود را را مطرح کرد و در ادامه از جریان ملی گوروش Milli Görüş و حزب رفاه به رهبری نجم الدین اربکان منشعب شد و حزب نوینی به اسم عدالت و توسعه تاسیس کرده و در نوامبر 2002 حکومت جدیدی را در ترکیه تشکیل داد.
در آن مقطع اردوغان خود را دموکرات- مسلمان معرفی کرد در حالیکه در اساسنامه از آن به نام حزب لائیک طرفدار نظم نوین جهانی و بازار آزاد بینالمللی یاد شده است. عضویت ترکیه درناتو سبب شده تا این کشور از نظم نوین جهانی و بازار آزاد بینالمللی تبعیت کند. علاوه بر این موارد ترکیه در سال 1999 اعلام کرد که خواستار عضویت در اتحادیه اروپا است و در سال 2005 ترکیه و اتحادیه اروپا بر اساس 35 سرفصل مذاکرات برای عضویت کامل قراردادی را امضا کردند.
در تاریخ 7 فوریه 1992 قرارداد ماستریخت امضا شد. اصول و معیارهای کپنهاک Copenhagen criteria در 22 ژوئن 1993 تدوین و اعلام شد. در 14 ژوئن 1985 قرارداد شنگن Schengen Agreement امضا شد. در تاریخ ۲۹ اکتبر4 ۲۰۰ قانون اساسی اروپا (Treaty establishing a Constitution for Europe امضا شد. ولی از دور خارج شده و پیمان لیسبون در ۱۳ دسامبر ۲۰۰۷ تدوین و جایگزین و اجرا شد. ترکیه ميبایست همه اصول کپنهاک را اجراکند. یکی از اصول اتحادیه اروپا هم بر مبنای نظام آزاد اقتصاد جهانی است و در نتیجه ترکیه در محوریت اروپا قرار گرفت. پس از اشغال عراق توسط آمریکا، ترکیه درصدد بود تا نیروهای آمریکا از طریق این کشور وارد شمال عراق شوند، تا به نوعی بتواند از عملیات آمریکا حمایت کند که در نتیجه آن مجلس ترکیه این موضوع را رد کرد و طرح اردوغان در این راستا با شکست مواجه شد. در ادامه اردوغان اذعان داشت که ترکیه با رد این طرح بسیار متضرر شده است.
بعد از مدتی که آمریکا از عراق به تدریج خارج شد، اردوغان گفت که آمریکا اشتباه بزرگی انجام داده است و نباید نیروهای نظاميخود را از عراق خارج ميکرد و عراق را به دست شیعیان ميداد. همچنین اردوغان اعلام کرد که این اقدام آمریکا نفوذ ایران را در منطقه گسترش خواهد داد. از سال 2005 تا 2009 میلادی ترکیه تلاش کرد تا بشار اسد را به جناح سازشکار عرب با اسرائیل نظیر عربستان سعودی بکشاند و او را از صف ایران جدا کند. در همین راستا آمریکاییها نیز گفتند که اگر بشار اسد از محور مقاومت و ایران جدا شود و به محور سازش عربی نزدیک شود، ميتواند به کار خود ادامه دهد. میانجی گری اردوغان بین بشار اسد و اسرائیل برای عادی سازی روابط سوریه و اسرائیل تا اواخر 2009 ادامه یافت که با حمله اسرائیل به غزه، مردم ترکیه علیه رژیم صهیونیستی قیام گسترده ای را انجام دادند و در نتیجه اردوغان مجبور شد که این روند را متوقف کند.
اردوغان در عراق و سوریه نقش بسیار مخربی را بر عهده گرفت که در زمان بهار عربی و حتی قبل از آن شروع شده بود، اما حالت پنهانی داشت. شورشی که 4 مارس 2011 در سوریه رخ داد و منجر به سرکوب شد، باعث شد تا سوریه متشنج شود. البته اینکه آیا این سرکوب توسط بشار اسد یا سرویسهای امنیتی اطلاعاتی انجام شده است جای بحث دارد. اما از این تاریخ به بعد مساله ورود ترکیه، به علاوه غرب، عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی و کشورهای وابسته به آمریکا مطرح شد و همه در ترکیه گرد هم آمدند.
ترکیه تمام پایگاههای نظاميخود را در اختیار سرویسهای ویژه و عملیات مخصوص آمریکا، انگلیس و فرانسه قرار داد و در ادامه شورای ملی سوریه و شاخه نظاميارتش آزاد به وجود آمد که در این راستا عملیاتهای ترور در سوریه آغاز شد که حدود 120 نفر از نیروهای پلیس را قتلعام کردند و مرکز فرماندهی و امنیتی سوریه را منفجر کردند که مقامهای عالی رتبه امنیتی- اطلاعاتی و نظاميسوریه کشته شدند. نکته جالب پخش مستقیم این حوادث از تلویزیون ترکیه و تائید این نوع از انفجارها بود. ارتش آزاد سوریه که وابسته به شورای ملی سوریه بود، اکثراً جزو سرویسهای اطلاعاتی فرانسه بودند و افراد دیگری از این قبیل مانند «برهان غلیون» بودند.
همچنین فرماندهی ارتش آزاد سوریه هر شش ماه یکبار توسط عربستان سعودی و قطر دست به دست ميشد ولی سرانجام متلاشی شد و در نتیجه شبکههای سلفی تکفیری وارد سوریه شدند که این اتفاق به سرعت گسترش پیدا کرد و گروههای تروریستی مانند داعش، جبهه النصره شکل گرفت. نکته بعدی موضوع اخوان المسلمین در مصر و در راس آن«مرسی»بود که کودتای عبدالفتاح السیسی موفق شد و روابط ترکیه و مصر بر هم خورد و اردوغان این کودتای نظاميرا محکوم کرد و گفت که تا زمانی که السیسی در راس قدرت حضور دارد ما مذاکره ای با آنان نخواهیم داشت. از طرفی دیدیم که ترکیه در امور داخلی عراق نیز دخالت ميکرد، نمونه آن حمایت از مسعود بارزانی برای تضعیف حکومت مرکزی بغداد بود. دلیل دیگر آن نیز مقابله با نفوذ ایران در عراق بود. از طرفی دیگر ترکیه با عشایر سنی عراق در ارتباط بود و آنها را تحریک ميکرد که علیه بغداد شورش کنند.
اردوغان در همین راستا نیز اعلام کرده بود که اگر نوری المالکی بخواهد شمال عراق یا کردستان و تعدادی از مناطق مانند موصل و کرکوک را تصرف کند، به کمک پیشمرگان کرد خواهد شتافت . ترکیه در شمال عراق و در حوزه ساختمان سازی و نفت حدود هشت یا نه میلیارد دلار سرمایه گذاری کرده است و علاوه برآن زمینههای حضور شرکتهای آمریکایی و انگلیسی را نیز در این منطقه به وجود آورده و مسعود بارزانی را از لحاظ نظامی- اطلاعاتی کمک کرده تا بغداد را تضعیف کند. بنابراین موضوع تنش صفر داود اوغلو حداقل در حوزه عراق و سوریه دستاوردی برای اردوغان نداشت و از بین رفت و این کشور در لیبی هم دخالت کرد.
ابتدا از حملات هوایی ناتو به لیبی انتقاد و سپس از آن استقبال کرد و باز هم در این رابطه متضرر شد. ترکیه در لیبی حدود بیست و هشت میلیارد دلار قرارداد تجاری و سرمایه گذاری داشت. در نتیجه اشغال لیبی باعث شد تا ترکیه و روسیه از لیبی خارج شوند. به عنوان نکته آخر عرض کنم که ترکیه چه قبل از بهار عربی و چه بعد از آن در راستای منافع آمریکا عمل کرده است و با اتحاد با عربستان سعودی، قطر و دیگر کشورها، حتی در خلیج فارس نیز یک سری اقداماتی را که خلاف امنیت منطقه و تهدیدی برای امنیت ملی ایران است انجام داده است.
* آقای دکتر اطهری پیش از این که پاسخ دهید این نکته را هم یادآور شویم که برخی این موضوع را مطرح ميکنند که متشنج شدن فضای عراق و سوریه بیشتر به ضرر ترکیه بوده است تا ایران و از این بابت معتقدند که ترکیه ناگزیر از دخالت و تغییر رفتار در منطقه بوده است. نظر شما چیست؟
** اطهری: معتقدم که تا سال 2011 سیاست خارجی ترکیه بر مبنای تنش صفر با همسایگان بود.اما نکته مهمتر این بود که چرا این سیاست به سمت و سوی دیگری رفت. در آن مقطع کسی صحبتی از وابستگی اردوغان به آمریکا نميکرد و عنوان نميکرد که وی عامل ناتو است. همچنین او در ایران پذیرفته شده بود. اما یا عده ای از این موضوع با خبر بودند و یا شرایط به گونه ای بود که آن را بیان نکنند. اکثر مقامات ترکیه نیز تحت تاثیر انقلاب ایران و افرادی مانند علی شریعتی و سید حسین نصر بودند. سخنگوی دولت ترکیه یعنی«ابراهیم کالین» نیز از شاگردان نصر بود. بعدها مطرح شد که اسلام پیروز شد و دموکراتها به قدرت رسیدند و اذعان داشتند که این افراد فرزندان انقلاب اسلاميهستند.
اما وقتی در این مورد از آنها سوالها ميکنیم ميگویند آنها«ملی گوروش» بودند و از طرفداران اربکان بودند که به گفته آنان از انقلاب ایران پشتیبانی ميکرد. در سیاست خارجی نیز این افراد گفتند که بایستی با همه کشورها همسایه ارتباط برقرار کنیم و تئوری «شامگن» را در برابر «شینگن» مطرح کردند. همچنین با سوریها علیرغم میل آمریکا که گفته بودند جزو محور شرارت است ارتباط برقرار کردند. حتی میانجی گری بین سوریه و اسرائیل کردند و در ادامه مانورهای نظاميمشترک انجام شد. در همین راستا رابطه خوبی میان اردوغان و بشار اسد برقرار شد و این روابط خوب با کشورهای دیگری مانند ایران و ارمنستان ایجاد شد.
بعدها حتی ترکهای آذربایجان از این روابط حسنه عصبانی ميشوند و به ترکیه ميگویند که شما حق ندارید قبل از ما و در موارد اقتصادی و تجاری با ارمنستان وارد معامله شوید، بنابراین کشور ترکیه با ظهور دموکراتهای مسلمان و تئوری آشتی مسیحیت و اسلام، وارد سیاست شدند. جامعه در آن زمان از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه واهمه داشت و عقیده عمومي بر این باور بود که حزبی سرکار ميآید که نه با اسرائیل و نه با ایالات متحده مشکلی دارد و همینطور از سیاست و از دموکراسی غربی نیز نميهراسد. مقامات ترکیه اعلام داشتند که این طور نیست اسلام مخالف غرب و یا ایالات متحده باشد و این نظر مقامات ایران است و ما باید از رابطه برقرار کردن با این کشورها ترسی نداشته باشیم ضمن اینکه ميتوانیم با جهاد اسلاميو حماس رابطه برقرار کنیم. نگاه مقامات ترکیه به گروهها به شکل ایدئولوژیک نبود و به صورت حقوقی بود. بنابراین این نوع رویکرد ترکیه و دیپلماسی این کشور آن را در چارچوب ناتو قرار داد.
در عرصه داخلی ترکیه دموکراسی، تأثیرات زیادی داشت. به نظر من چند نوع دموکراسی وجود دارد، یک نوع آن به صورت نخبه گرایانه، نوع دیگر چند گونگی، قانونی و در آخر نیز مشارکتی است. من فکر ميکنم که نوعی رقابت نخبه گرایانه در ترکیه رخ داد و دموکراتها، سکولارهای مسلمان و اسلامگرایان با این ایدهای که داشتند به قدرت رسیدند. اینکه آیا آمریکاییها و اسرائیلیها موافق یا مخالف بودهاند جای خود دارد. به نظر من استقبال از ایده شان باعث موفقیت آنان شد. دلیل آن هم این بود که این ایدهآلترنتیوی برای مدل ایران و یا القاعده، بود. اما باید بررسی کرد که پس از سال 2011 چه اتفاقاتی رخ داد و موضوع تنش صفر تبدیل به تئوری دیگری در روابط بینالملل تحت عنوان سازه انگاری شکل گرفت و ژئوپلیتیک به اضافه هویت و فرهنگ شکل گرفت. البته اردوغان صریحاً از سازه انگاری نام نبرد ولی کامل به تشریح جزئیاتی پرداخت.
* داود اوغلو به عنوان استاد دانشگاه در مالزی تدریس ميکرد و سفری هم به تهران داشت و مقالاتی نوشته بود که ترجمه هم شده بود. وی دریافت که به چه علتی ترکیه باید سیاستی را پیاده کند که غرب و اتحادیه اروپا با آن مخالف است. تئوری کمالیزم در ایران هم در زمان شاه نمونه آن بود که بیانگر این سیاست بود که برای حکومت کردن در منطقه، کشورها نیاز به حمایت غرب دارند و بایستی با قدرتهای هژمون سازش کرد تا بتوان در سطح منطقه آقایی کرد. بعدها این سوال مطرح شد که اولین بمبی که در ژاپن فرود آمد توسط چه کشوری انجام شد و یا هیروشیما را کدام کشور بمباران کرد؟
** از این مورد که بگذریم، موضوع مهم بهار عربی بود که بسیاری از کارشناسان آن را پیشبینی کرده بودند. مثالی در این رابطه ميزنم. همسر ملک عبدالله گفت که جمعیت جوان در حال خیزش است. متفکران در ایران و خاورمیانه اظهار داشتند که دولتهای منطقه در حال ورشکستگی هستند. گزارشهای توسعه انسانی نیز تمام این موارد را اثبات کرد.نکته بعدی جمعیت آواره حاصل از جنگها بود که دولتها نميتوانستند آنها را کنترل کنند.کنترل اردوگاه آورهگان درسوریه ولبنان خارج از توانایی دولتها بود. موارد دیگری مانند کهنه سربازان در افغانستان و یا کسانی که در چچن جنگیده بودند وجود داشت. حال باید توجه کرد که ترکیه در این مقطع چه بازی را ميتوانست انجام دهد. بنده معتقد هستم که ترکیه در محاسبات خود دچار اشتباه شد.
اگر ایران و ترکیه به عنوان دو قدرت بزرگ منطقه با یکدیگر همکاری ميکردند ميتوانستند موفق تر عمل کنند. اما عواملی بود که ترکیه با ایران مشورت کند. یک مورد این بود که نیروهای اطلاعاتی و امنیتی ایران به ترکیه درباره سوریه هشدار داده بود که در آینده بحرانهایی به وجود خواهد آمد. در سوریه سیستم سکولار حاکم است و یکدست نیست و به صورت قوميقبیله ای است که شامل اقوام و مذاهب متفاوت است. بشار اسد نماینده اقلیتهاست. همه این موارد را که عرض کردم نیروهای امنیتی و اطلاعاتی ترکیه بدان توجه نداشتند زیرا آن را تجربه نکرده بودند. حزب جمهوری خلق در ترکیه نیز مخالف سیاستهای اردوغان در سوریه بود زیرا این حزب گرایشات عربی دارد. ارتش نیز به نظر من خواستار دخالت اردوغان در منطقه بود تا در فرصت مناسب ضربه خود را بزند. بنابراین تئوری سازه انگاری شکست خورد و ترکیه مقداری به روسیه و ایران نزدیک شد و معتقدم که رفتار اردوغان با کشورمان خیلی بهتر از کشورهای شیخ نشین حاشیه خلیج فارس بود.
* وقتی از نگاه رئالیستی به روابط ایران و ترکیه مينگریم تضادهای زیادی مشاهده نميکنیم، بنابراین دو کشور همسایه باید پیش تر به فکر روابطی خوب بودند که دارای فضای ایده آلی باشد. اما در حال حاضر این رابطه شکل نگرفته است و کافی است تا موضوعی جدید مطرح شود تا تنش دیگری ایجاد شود، چرا این خلاء در روابط دو کشور شکل گرفت؟
** قائممقامی: کادر اصلی حزب عدالت و توسعه پرورش یافته مکتب نجم الدین اربکان بود. اربکان در گذشته اصطلاحی را تحت عنوان «دموکراتور» مطرح کرد که کاملاً با دموکراسی تفاوت داشت. بدین معنا که فقط از دموکراسی استفاده ابزاری ميکنند و اعتقادی به آن ندارند. اربکان قبل فوت، پیش بینی کرده بود که حزب عدالت و توسعه به رهبری اردوغان درگیر سوریه خواهد شد و این کشور را در جهت منافع رژیم صهیونیستی به آتش خواهند کشید، که در حال حاضر با گذشت چند سال به خوبی مشاهده ميکنیم که این پیشبینی به وقوع پیوسته است. در پاسخ به اظهارات آقای اطهری مبنی بر طرفداری حزب عدالت و توسعه از ایران عرض کنم که بله اینگونه بوده است اما خط مشی خود را تغییر داده بودند. حتی اینجانب کتابهای دکتر شریعتی را ترجمه و با کمک افرادی آنرا چاپ ميکردم.
ولی اکنون برخی آنها بعلت بحران سوریه گرایشات تکفیری-سلفی دارند و کاملاً با تشیع و ایران مخالف هستند و با آن دشمنی ميکنند. دلیل آن هم وجود و تاثیر نفوذ خط فکری وهابیت عربستان سعودی بر اینگونه از افراد ميباشد. نهضت ملی گوروش از این جریان جدا بود و است. این نهضت یک جریان ضد امپریالیستی، ضد صهیونیستی و ضد ناتو است.
قبل از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه یعنی تمام حکومتهای لائیک قبل از حزب عدالت و توسعه جرات نداشتند که با اسرائیل روابط بسیار گسترده ای داشته باشند. البته شبه کودتای 1997 ارتش که با اسرائیل متحد شده بود از این قاعده مستثنی بود. ولی حکومت حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان با اسرائیل گسترده ای روابط برقرار کرده است در حکومتهای لائیک حجم تجارت با اسرائیل حدود یک میلیاردو دویست میلیون دلار بود. این رقم در دوره حاکمیت اردوغان به چهار میلیاردو دویست میلیون رساندند و علاوه بر این همکاریهای اطلاعاتی و نظاميبین دو کشور افزایش یافت. حتی پس از حادثه کشتی مرمره آبی، همکاریهای تجاری دو کشور که براساس قرارداد تجارت آزاد اسرائیل-ترکیه است، حدوداً دو نیم برابر گسترش یافت.
در ادامه تمام کالاهای اسرائیل از اتحادیه اروپا وارد ترکیه ميشود و همانطور که عرض کردم دو کشور سرمایهگذاریهای عظیمي را انجام دادند و همکاریهای اطلاعاتی و نظاميترکیه کاهش نیافت و فقط شکلی پنهان به خود گرفت و هماکنون نیز این روابط به شکلی آشکار ظاهری تازه به خود گرفته است. به نظر من ده ماده ای که دو کشور برای عادیسازی روابط امضا کردهاند، جنبه واقعی نداشته زیرا روابط اسرائیل و ترکیه عادی بوده و امضای اینگونه سندها و یا صحبت از عادی سازی جنبه پوششی دارد زیرا دیپلماتها و نظامیان اسرائیل و موساد در ترکیه فعال بودند و در حال حاضر نیز براساس ده مادهای که به امضا رسیده است فعال هستند. بنابراین میتوان نتیجه گیری کرد که دولت ترکیه برخلاف مردم این کشور گرایشات ضدصهیونیستی نداشته است.
از این مبحث که عبور کنیم موضوع بعدی ناتو و شامگن است. شامگن شامل کشورهایی مانند سوریه، عراق، ایران و ترکیه را شامل ميشد. مانند D8 که اردوغان درصدد تشکیل آن بود. در سال 2011 شامگن تبدیل به یک سیاست تهاجميو خرابکارانه در کل منطقه تبدیل شد. علاوه بر این موضوع ميبینیم که در نشست آنتالیای ناتو در 13=14 مي2015، ترکیه اعلام آمادگی کرد که یکی از کشورهایی باشد که در عملیات ویژه جهانی ناتو به نام «سرنیزه ناتو» شرکت کند که در همین راستا Jens Stoltenbergدبیر کل ناتو از ترکیه تقدیر به عمل آورد و ترکیه به نوعی به ماشه کش آمریکا در منطقه تبدیل شد. این کشور در خلیج فارس با کشورهایی چون عربستان، امارات متحده عربی و قطر قراردادهای نظاميعظیميمنعقد کرده و در همین راستا پایگاههای نظاميایجاد کرده است. ترکیه به رهبری اردوغان در مسئله یمن از تهاجم خونین و مخرب رژیم آل سعود حمایت و عبد الربه منصورهادی را رئیس جمهور مشروع ميداند و با حوثیها مخالفت کرده و از رژیم عربستان سعودی بطور علنی حمایت لجستیکی و اطلاعاتی به عمل ميآورد.
نکته مهميکه وجود دارد مخالفت و ممانعت آمریکا و ناتو برای ایجاد روابط استراتژیک بین ایران و ترکیه است. ترکیه با ایران مشارکت استراتژیک سطح پایین را انجام ميدهد اما شاهد بودیم که ترکیه با عربستان، امارات متحده عربی، قطر، پاکستان و پیش تر مصر با مجوز آمریکا و ناتو همکاریهای استراتژیک نظاميداشته و دارد. اما ایران نیز ميتواند با ترکیه همکاریهایی در حوزه اطلاعاتی و امنیتی انجام دهد ولی ارتش ترکیه نميتواند با ارتش ایران مانورها و رزمایشهای نظاميمشترک و یا همکاری نظاميداشته باشد. در نتیجه موارد ذکر شده از جمله موانع مهميهستند که دو کشور با آن مواجه هستند. به نظر من ترکیه ميبایست طرح D8 را در کل منطقه دنبال ميکرد که این طرح هم به نفع این کشور و هم به سود کشورهای جهان اسلام بود. بدین معنا که D8 شامل هشت کشوری بود که سیستمهای اقتصادی، تجاری، امنیتی، فکری، فرهنگی توریستی و غیره را در بر ميگرفت که در ادامه به 60 و 120 کشور افزایش پیدا ميکرد.
اردوغان این طرح و نیز طرح «شامگن» (طرح همکاری اقتصادی گسترده ترکیه و ایران و عراق و سوریه بود) را از دست داد که در صورت تحقق آنها ميتوانست بسیار سازنده باشد و به جای آن سیاست تهاجمي را ادامه دادند. داود اوغلو در شهر قیصریه ترکیه سخنرانی داشت و اظهار داشت که ترکیه باید به مرزهای 1911 بازگردد؛ البته نه به این معنا که درصدد اشغال کشورها باشد بلکه با آنها روابط گسترده اقتصادی و فرهنگی داشته باشد.
اما هم اکنون که با دقت مينگریم در ميیابیم که سیاستهای این کشور منطبق با طرح بزرگ خاورمیانه آمریکا است که ظاهرا اشاره به دموکراسیسازی دارد و بر رعایت حقوق زنان و گسترش سطح فرهنگ و تجزیه برخی از کشورها تاکید دارد، ترکیه نیز در همین راستا چنین طرحی را به اجرا گذاشت، اما چون منبع و سرچشمه آن نبود، با شکست مواجه شد. به نظر من ترکیه بجای رقابت تخریبی با ایران، ایران و ترکیه باید رقابت سازنده را در پیش بگیرند و در راه خیر رقابت کنند و در این صورت این دو کشور ميتوانند امنیت کل منطقه را تامین کنند. اما ترامپ با ورود به کاخ سفید طرح مثلث ترکیه، آمریکا و روسیه و همچنین ترکیه، عربستان سعودی و اسرائیل را مطرح کرد.
** اطهری: نکتهای که آقای قائم مقاميفرمودند؛ پیشنهاد داشتند که دو کشور مسلمان بایستی با هم همکاری داشته باشند، ایشان ميفرمایند که آمریکا و ناتو مهمترین متغیرهایی هستند که مانع نزدیکی دو کشور به هم است. نکته سوميکه ایشان فرمودند این بود که باید D8برگردد. یعنی اگر به D8برگردند راهکاری عملیاتی است که ميتواند چاره ساز باشد. من اما باید متغیرهای دیگری را مطرح کنم . به نظر من یک تجربه خیلی خوبی که وجود دارد ایران و ترکیه یک نگاه چالدرانی را پشت سر گذاشته اند. هر دو کشور تجربیات تلخ و خونینی در گذشته داشتند و محافلی که در تهران و استانبول بودند خطر زرد را در رابطه با ترکیه مطرح ميکردند و محافلی در ترکیه خطر یاران را مطرح ميکردند. این تجربیات را دو کشور پشت سر گذاشتند. هر دو کشور تجربیات مشترکی را در رابطه با ورود به دوره مدرن، در رابطه با قانون اساسی، در رابطه با ایجاد زیر ساختها ارتباط با غرب داشتند که تا به انقلاب اسلاميدر ایران ميرسد.
در مورد ناتو باید گفت که ترکیه برعکس مصدق که مقابله با غرب را برگزید عدنان مندرس ورود به ناتو و همکاری با غرب را پذیرفت. عدنان مندرس به هر حال نماینده دموکراتها و اسلام گراها بود و در مقابل لائیکها قرار داشت. وقتی وارد سازمانی ميشوید بایستی چارچوب آن سازمان را رعایت کنید. مثلا دوگل در فرانسه قسمتی از سازمان را ميپذیرفت قسمتی از آن را مورد نظامينميپذیرفت و سارکوزی آن را دوباره برگرداند. از این رو ساختار ترکیه حضور در ناتو را پذیرفته است. در 28 نقطه ترکیه، پایگاه وجود دارد.
وقتی انقلاب شکل گرفت روابط خاصی وجود داشت. افراد و مبارزین ترک رفت و آمد داشتند. در مبارزه با شوروی و کمونیزم، مداخلات روسیه در افغانستان مقابله ميکردند. ولی علیرغم آنکه دو سیستم متفاوت در ترکیه و جمهوری اسلاميوجود داشت چیزی که دو کشور را به هم نزدیک ميکرد اقتصاد بود. متغیر اقتصادی متغیرهای دیگر اعم از متغیر ایدئولوژی و سیاسی را تحت تاثیر قرار ميگذارد. زمان جنگ ایران و عراق کشور ترکیه از این مناسبات سود ميبرد و با حفظ بی طرفی منافع خود را پیش ميبرد. به نوعی هم راه تنفس اقتصادی ایران بود.
منطق حکم ميکند هر دو کشور به عنوان دو کشور مستقل و طبیعی و دارای دولت- ملت و برآمده از مردم ميتوانند با هم همکاری کنند. اگر بخواهند از تروریسم و خشونت و جنگ عبور شود باید با هم همکاری کنند و مسائل اقتصادی، توریسم، انرژی و مسائل فرهنگی ميتواند بیش از حد دو کشور را به هم نزدیک کند.
* جای سوال است که چه اراده ای برای برآوردن این مسائل وجود دارد؟ چه کسانی در این عرصه فعال هستند؟ برای نزدیکی دو کشور کدام گروههای تجاری، مدنی و روزنامه نگاری و بخش خصوصی فعالیت ميکنند؟
** چه روابطی بین لایهها و جامعه مدنی ایران و ترکیه سازماندهی شده است. به نظر ميرسد که هر دو کشور و مخصوصا ایران در این رابطه، کوتاهی کرده است. ایران بخش خصوصی قدرتمندی ندارد. روابط فقط در حد اطلاعاتی امنیتی است و به بخشهای دیگر اقتصادی وارد نميشود و باید گفت که این موضوع اراده و گفتوگو برنامه ميخواهد.
روابط بازرگانی، شهرکهای صنعتی در نقاط صفر مرزی و چیزهای دیگر باید توسط طبقه متوسط دو طرف، انجمنهای اقتصادی و بازار دو طرف پی گیری شود. اینها چیزهایی است که بیش از اندازه نیاز به کار دارد. اگر دو کشور در موضوع انرژی و اقتصاد به همدیگر وصل شوند نیاز نیست که دو کشور مواظب اطلاعات امنیتی همدیگر باشند.
به نظر ميرسد که ایران باید مواظب باشد که ترکیه از سمت ایران به سمت شیخنشینهای عربی رانده شود. نقاط اشتراک بسیار زیادی وجود دارد کما اینکه اختلافات خاصی وجود دارد نباید اشتراکات تبدیل به تعارضات شوند و ضمن اینکه باید اختلافاتی که وجودشان طبیعی است را مدیریت کرد.
علیرغم اینکه ترکیه، ناتو و ایالات متحده با اسرائیل روابط گرميدارند ولی هرگز در رفتار ترکیه مشاهده نميشود که بخواهد در رابطه با ایران مانند غرب یا شیخ نشینهای خلیج فارس رفتار کند. آنها پراگماتیست و اقتصادی هستند و با نگاه تجارتی به مسائل نگاه ميکنند و شاخصهای که باعث پیوند دو کشور ميشود خیلی بیشتر از مسائل اختلافزا است و ميتوان روی این اشتراکات کار کرد و روابط موجود را به همگرایی ارتقا داد. همگرایی اقتصادی را ميتوان به همگراییهای سیاسی و استراتژیک ارتقا داد. چطور است که اسرائیل یا روسیه بتواند روابط ویژه و استراتژیک برقرار کنند ولی ایران قادر نباشد این را انجام دهد.
ما باید دنبال نقاط ضعف خود بگردیم، چرا ما باید به جای رفتن به سمت تعامل با نظام بینالملل به سمت درگیری برویم. تمام ظرفیتهای ما اعم از انرژی و خطوط لوله نفت و گاز توسط ترکیه تخلیه شده است. چه اتفاقی افتاده است که ما بایستی نقش ایفا ميکردیم تخلیه ژئوپلیتیکی شدهایم و ترکیه جایگزین ایران شده است. از استانبول به چند کشور سفر صورت انجام میشود؟ از تهران به چند کشور؟ مرکز ترانزیت منطقه ایران است چطور ميشود که این ظرفیتها از دست رفته و آنها به جای ما نشستهاند.
* مسئله امنیتی کردن بحثهای قومیتی را ميتوان در این موضوع تاثیرگذار دانست؟
** اطهری: من نميتوانم این متغیر را تاثیرگذار بدانم. چون کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز حوزه تمدنی ایران هستند. ممکن است که این کشورها از ابزار تبلیغاتی و چیزهای دیگر استفاده کنند ولی نميتواند به سطح بالایی تاثیرگذار باشد و روی کسانی کار ميکنند که روی تاریخ مشروطه تاثیرگذار است. کسانی که به ناسیونال بودن مشهور هستند. در زمان مشروطه وقتی عثمانیها رفتند سراغ سران مشروطه جوابهای مشخصی داده شد. بسیاری از نویسندگان مشروطه مانند تقیزاده وجود دارد. به نظر من ناسیونالتر از تبریز سراغ نداریم. احساسات ناسیونالیستی آنها بسیار قوی است.
اینها هستند که ایران را حفظ کردند. ترکها هستند که در جنگ ایران و عراق از تبریز که با جنوب فاصله زیادی هم دارد در جنگ شرکت ميکنند. کسانی مانند باکری از تبریز بسیار در این زمان مقدم بودند و شهدای بسیاری دادهاند. از این رو نميتوان تبلیغاتها را با واقعیت و باطن مردم یکی دانست. از این رو مردمان ترک که در همه کشور هم وجود دارند به کشور یکپارچه و مستقل بیشتر از هر کسی دیگر معتقد هستند. آذربایجانیها به ایران با شکوه و با عظمت اعتقاد دارند. ایران کشوری خاص است. مرزهای فرهنگی کشور فراتر از مرزهای خاکی است و خیلی از مردمان خارج از مرزهای جغرافیایی خود را حوزه تمدنی فرهنگی ميدانند.
از این رو اگر مسائل اقتصادی و روابط تجاری در دو سوی مرزها رونق داشته باشد خیلی از موضوعات قابل حل است. اگر شاخصها را نگاه کنیم در نهضتهای عدالت خواهی، انقلاب مشروطه، انقلاب اسلامی، نوشتن قانون اساسی و پدید آمدن دولت ملت مدرن و مبارزات علیه بیگانگان مردم آذربایجان پیشرو بودهاند.
* آقای دکتر قائم مقاميشما چه نظری دارید؟
** قائممقامی: نظر من هم این است عامل زبانی نباید عامل تفرقه و جدایی ملتها شود. این عامل باید تبدیل به فرصت در راستای همگرایی شود. همچنان که اتحادیه عرب داریم، ميتوانیم اتحادیه ترک زبان هم داشته باشیم. اما این را باید در نظر گرفت که اتحادیه عرب در کنار اتحادیه ترک زبان در کنار ایران، جهان اسلام را تشکیل ميدهد که با داشتن اشتراکات فراوان، سالها به شکل مسالمتآمیز زندگی کردهاند. این موضوع نباید باعث نگرانی کشورها باشند. هر زبانی برای افراد آن مقدس است و هرکسی بتواند زبان زنده دیگری یاد بگیرد او را ميتواند از لحاظ زبانی دو انسان دانست. بر عکس کشورهای اروپایی که نژاد و زبان باعث تفرقه و جدایی آنها شده است. بیگانهستیزی هنوز ادامه دارد. ولی کشورهای اسلاميميتوانند با گوناگونی زبانی و نژادی در کنار هم زندگی کنند.
** اطهری: باید گفت نبایستی مسائل قومی، مذهبی و نژادی به شکل امنیتی نگاه شود. هرکدام از این موضوعات فرصتهای بسیار مناسبی هستند اگر هر گروه ميتواند با تنوعاتی که دارند ميتواند قدرت سیستم را افزایش دهد. همه کشورهای اطراف مسلمان هستند و از این اشتراک باید در دیپلماسی سیسات خارجی در حوزه عربی بخصوص استفاده شود از موضوع کردها در سوریه و عراق، از ترکمنها در حوزه ترکمنستان، از موضوع ایرانشهری و زبان فارسی در حوزه آسیای میانه و قفقاز استفاده شود. نباید به این مسائل نباید نگاه امنیتی داشت. این موضوع ظرفیتهای ایران را ميتواند افزایش دهد.
* در مورد مذاکرات آستانه، باید گفت که ترکیه و روسیه روابط شکنندهای داشتند که در حال حاضر به روند مناسبی رسیدند، ترکیه و ایران در موضوع بشار اسد و حضور معارضان در سوریه نقطه اشتراکی نداشتند و در حال حاضر ترامپ موضوع مناطق آزاد را مطرح کرده است آیا ميتوان با حضور بازیگران مختلف به آینده آتشبس امیدوار بود یا نه؟
** قائممقامی: ترکیه، عربستان، قطر، آمریکا، انگلیس و حتی فرانسه به شدت تلاش ميکردند که حلب آزاد نشده و تحت کنترل دوباره ارتش سوریه و نیروهای مقاومت قرار نگیرد. آنها که خود را به شکل «گروه دوستان مردم سوریه» معرفی ميکردند 11 کشور هستند که از آزادی حلب ممانعت ميکردند. آنها تلاش داشتند حلب را به نوعی تبدیل به بن غازی کنند که در عملیات تهاجميبه لیبی مورد استفاده قرار گرفت و نیروهای پیاده نظام و شبهنظامیان خود را در بن غازی مستقر کردند و از آن شروع به پیشروی در سایر شهرها کردند و باعث سقوط قذافی شدند. حلب را ميخواستند به همان شکل مورد بهرهبرداری قرار دهند و حتی رسانههای گروهی و روزنامهای وابسته به اردوغان ميگفتند که اگر ارتش سوریه وارد حلب شود سه میلیون نفر از مردم حلب آواره ميشوند و به ترکیه ميآیند و اینها چون اهل سنت هستند ایران و حزبالله و ارتش سوریه آنها را قتل عام خواهند کرد. از این موضوع برای جنگ روانی و تبلیغات استفاده ميکردند که این تبلیغات بعد از آزادی حلب کاملاً نقش بر آب شد.
بعد از آن ترکیه مجبور شد که در نشست آستانه شرکت کند. قبل از آن به هیچ وجه مایل نبودند طرح آتش بس در سوریه بوجود بیاید. ادلب که در شمال حلب قرار دارد و نیروهای تکفیری که از حلب خارج شدند در آن منطقه مستقر هستند. ادلب در اختیار جبهه النصره و گروههای تکفیری دیگر است که ترکیه از آنها حمایت ميکند. ادلب را کاملا تحت حفاظت خود گرفته است. در چنین شرایطی ترکیه در آستانه شرکت کرد. به نظر من با روی کار آمدن ترامپ اردوغان با او گفت و گویی انجام داد که که به شکل تلفنی این گفتوگوها ادامه دارد .
از طرفی بن علی یلیدریم در مصاحبه مطبوعاتی با دبیرکل سازمان ملل متحد دوباره این موضوع را مطرح کردند که ميخواهیم منطقه امن و پرواز ممنوع در سوریه بوجود بیاوریم. ترکیه تلاش ميکند که تقریبا پنج هزار متر مریع از خاک سوریه را تبدیل به منطقه امن و پرواز ممنوع کند. از طرف دیگر تلاش ميکند که نیروهای ارتش دموکراتیک سوری و «حزب اتحاد دموکراتیک PYD پ ی د » را سرکوب کند. از طرف دیگر تلاش ميکند منبج را از کنترل نیروهای حزب اتحاد دموکراتیک و یگانهای خلق ی پ گ YPG خارج کند. سپس عفرین و کوبانی و جیزه را تحت کنترل خود قرار دهد.
ترکیه تلاش ميکند از نیروهای طرفدار بارزانی که انجمن کرد سوری ENKSنام دارد و ترکیه نیروهای پیش مرگ آنها را آموزش داده است، اما حزب اتحاد دموکراتیک و نیروهای دموکراتیک سوری اجازه نميدهند که این حزب با نیروهای مسلحش در مناطق کرد نشین شمال سوریه نفوذ کنند. وارد منطقه کند. سپر دفاع فرات هم که ترکیه راه اندازی کرده و تا الباب پبش روی کرده برای شکستن کریدور بین کوبانی و عفرین هست. اگر این سپر دفاعی فرات انجام نميشد در بین جرابلس و عزاز تا مثلث الباب پیش نميرفت این کریدور کردی از کوبانی تا عفرین بهم پیوسته و متحد ميشد، شمال سوریه کاملا تحت کنترل حزب اتحاد دموکراتیک سوری که شاخه پ.ک.ک است و از لحاظ ایدئولوژی وابسته به عبدالله اوجالان است قرار ميگرفت و ارتباط ترکیه از مرزهای کردستان عراق تا عفرین یعنی تا نزدیکی دریای مدیترانه شرقی قطع ميشد و کریدور کردی شکل ميگرفت و ارتباط ترکیه با جهان عرب سوری در این منطقه قطع ميشد و از این رو ترکیه سپر فرات را راهاندازی کرد.
ترکیه با آمریکا درباره این مسئله اختلاف نظر دارد. آمریکا در عفرین و کوبانی و در بخشی از منطقه جیزه پایگاه نظاميتاسیس کرده و «نیروهای دموکراتیک سوریه و پ. ی. د یعنی حزب اتحاد دموکراتیک کرد سوریه» را با سلاحهای سنگین و زرهی نفرتجهیز و آموزش ميدهد و تلاش ميکند برای آزاد سازی رقه هم از آنها استفاده کند. نظر ترکیه این است که شما بجای اینکه از این نیروها دموکراتیک سوری استفاده کنید ارتش ترکیه در این مسیر ميتواند برای آزادسازی رقه به آمریکا کمک کند. به نوعی مسائل پیچیدهای در این موضوع شکل گرفته است.
آمریکا، ترکیه، عربستان سعودی و قطر به علت اینکه حلب را از دست دادهاند تلاش ميکنند رقه را در مقابل حلب تحت کنترل خود در بیاورند که نظر من این است که ميخواهند به نوعی سوریه را تجزیه کند. یکی اینکه منطقه امن است که تحت کنترل آمریکا در مناطق شرقی فرات تا مرزهای عراق در اختیار بگیرند. احتمالا در عفرین هم برای حفظ نیرویهای کرد چنین برنامه ای را اجرا کنند. ترکیه با این نوع منطقه امن مخالفت کرده و در حال مذاکره هستند که منطقه پرواز ممنوع را با کمک آمریکا ایجاد کنند.
یک منطقه امن هم ميخواهند در مرز اردن شکل دهند. یعنی هدف آنها این است که با تصرف رقه الی مرزهای اردن آن منطقه و درعا را که داعش حضور دارد تصرف کنند و اجازه ندهند که وحدت و ارتباطات نیروهای عراقی با نیروهای سوری در حال جنگ با داعش برقرار شود و همچنین تلاش ميکنند که نفوذ ایران از این مسیر در سوریه کاهش پیدا کند و بشار اسد را هم تا حدودی تضعیف کنند.
از طرف دیگردرجوار مرزهای تپهای جولان که اسرائیل آنجا را اشغال کرده ميخواهند منطقه امن دیگری ایجاد کنند. قبلا حزبالله لبنان گفته بود که اگر تمامیت ارضی سوریه حفظ شود جبهه جدیدی را برای آزادی تپههای جولان بوجود خواهیم آورد. از این رو در این چند نکته مرزی بین مرزهای ترکیه، اردن و اسرائیل با سوریه ميخواهند مناطق امن بوجود بیاورند که همان مسئله تجزیه سوریه خواهد بود و تلاش ميکنند که نفوذ ایران را کاهش دهند.
مسئلهای که وجود دارد، ولید فارس مشاور امنیت و ضد ترور ترامپ در مصاحبه با تی آر تی خبر ترکیه اعلام کرد که ميخواهند با همکاری ترکیه، روسیه و آمریکا در منطقه عراق یمن لیبی و سوریه دخالت کنند و در این کشورها امنیت و صلح برقرار کنند و برای مردم کمکهای انسانی برسانند. مسئله دیگر مثلث آمریکا ترکیه عربستان و اسرائیل در کنار آنها ميخواهند طرحی را در منطقه پیاده کنند و کلا ایران را در منطقه ایزوله کرده و به انزوا بکشانند و ارتباطات منطقه ای آن را قطع کنند. اسرائیل و عربستان به نوعی از این طرح آمریکایی حمایت ميکنند و تنها کشوری که ميتواند جلوی این طرح را بگیرد ترکیه است.
** اطهری: نکته ای که گفته شد باید به این توجه کرد که اولا منطقه ممنوع چیست. آیا تا به حال No flaizon را آمریکاییها مطرح کرده اند یا نه. این موضوع را ترکها بیشتر مطرح ميکنند که نیازمند قطعنامههای سازمان ملل متحد است که اگر بخواهند خارج از آن عمل کنند زیر اس 300ها اگر بخواهند چنین چیزی را اجرا کنند عملی نیست مگر اینکه روسیه را هم با خود همراه کنند. از این رو اگر بخواهند چنین منطقهای در آنجا شکل بگیرد نیاز به همکاری روسیه حداقل است و همچنین متغیر ایران که همراه با ارتش سوریه زمین را در اختیار دارد.
از سوی دیگر در آینده سوریه اگر به این فکر کنیم که شاهد سایکس پیکوی جدیدی باشیم آیا کشوری در منطقه هست که کشورها بر اساس قومیت و مذهب تقسیم شود. این ميتواند از اسرائیل شروع شود شامل خود ترکیه شود، شامل اردن که شصت درصد فلسطینی آنجا را تشکیل ميدهد. چه کسی از سایکس پیکوی جدید حمایت ميکند؟ سایکس پیکوی جدید به نظر ميرسد که مسئله خونینی خواهد بود که اگر بخواهیم آنرا در مورد سوریه اجرا کنند.
ترکها حتی نميخواهند کردها در آنجا به خودمختاری برسند از این رو نميتواند از چنین مسئله ای حمایت کند. یکی از نقاط مشترک ایران و ترکیه وحدت و یکپارچگی سوریه است و برعکس. مخالفت آنها با کردها و پ ک ک و پ ی د و ی پ ژ مقابله ميکند و نیروهای خاص دموکراتیک بارزانی را تربیت ميکند. اما متغیر ایران را باید در نظر بگیریم. محور ژئوپلتیکی مقاومت که کمربند طلایی نامیده ميشود از هرات شروع ميشود وتا لبنان ادامه دارد. سوریه هم حکم ژئوپلتیک حیاتی را برای ایران دارد و این از نگاه ژئوپلتیسینها است. مگر اینکه مدل شوروی سابق در این جریان شکل بگیرد. زمانی شوروی فروپاشید که دست و بازوهایش را در اروپای شرقی زدند و مجبور شد تا مسکو عقب نشینی کنند. یعنی با از دست دادن عمق استراتژیک مجبور شد عقب نشیند.
ژئوپلیتیک برای ایران حکم مرگ و زندگی دارد و در راه آن هزینه ميکند. ایران تبدیل به معادله بسیار مهميشده است. اگر در زمان پهلوی فقط در خلیج فارس بودیم الان حوزه عملکردی ما تا مدیترانه است. چه آرمانی فکر کنیم چه عمل گرایانه باید گفت که ایران بازیگر تاثیر گذاری است که اگر بتواند به حوزه تمدنی خود در آسیای میانه و قفقاز حضور تاثیرگذاری داشته باشد و از ظرفیتهای ژئوپلتیکی خود استفاده کند ميتواند نیروی تاثیرگذاری باشد.
به نظر من نوع همکاری با نظام بینالملل در موضوع سوریه مهم است. مثلثهایی که ميتواند در این منطقه شکل بگیرد مهم است ولی هیچ معادله منهای ایران نميتواند در اینجا پیش برود.
ایران قبلا توان داشت اما اراده اعمال قدرت نداشت اما در حال حاضر ایران اراده اعمال قدرت را پیدا کرده است. تنها تفاوت ایران با ترکیه این است که ترکیه ميتواند هم با شرق کار کند هم با غرب اما ما فقط با یک جبهه کار ميکنیم. ایران ميتواند این روابط را با دیگران هم گسترش دهد و این خلاء را پر کند و این تفکر استراتژیک را داشته باشد که در آینده چگونه ميتواند با غرب و شرق به شکل همزمان در رابطه با منطقه کار کند تا آنجایی منافع و امنیت ملی آن در معرض خطر قرار نگیرد.
اما این موضوع را باید در نظر داشت که در آینده خاورمیانه تفکری وجود دارد. یک تقسیم بندی را ميخواهند به وجود بیاورند که به اروپای شرقی و غربی گذشته تبدیل شود. اروپای شرقی توتالیتر در مقابل اروپای غربی دموکراتیک و آزاد. یعنی کشورهایی که متحد غرب هستند و همراه آنها هستند و کشورهای مقابل آنها که توتالیتر هستند. مانند ایران و متحدینش. یعنی یک نوعی تقسیمبندی سیاه و سفید از ما و نیروهای مقابل ما انجام شود.
ما نباید کاری کنیم که ترکیه به سمت اسرائیل یا اعراب و آمریکا هل داده شود و این ایران است که باید با طرفین کار کند. همه هم ميدانند که در واقع ایران قدرت نرم افزاری بیان دیدگاههای خود را در عرصه بینالمللی نداشته است. اگر بپرسند که کدام کشور در منطقه با ترروریسم مبارزه کرده و در راه آن تلفات داده و در مقابل آن قربانی داده ميتواند صدای خود را به دیگران برساند و اگر مطرح شود که کدام کشورها هستند که آشوب به وجود ميآورند و در حادثه 11 سپتامبر بودند و حامیان مالی گروههای تروریستی منطقه بودند نميتوانیم اینها را معرفی کنیم.
چرا ما قدرت نرمافزاری نداریم که این را در صحنه بینالمللی مطرح کنیم و به دنیا برسانیم. به خاطر اینکه ما یک مراودات بینالمللی گسترده ایجاد نکردهایم. ما باید گروههای خصوصی و خبرنگاران و روزنامهنگاران را در مناطق مختلف داشته باشیم و از آنها استفاده کنیم.
http://www.mardomsalari.net/4271/page/7
ش.د9504716