تورق همراه با تعمق در صفحات تاريخ معاصر اين مرز و بوم منجر به آشنايي با چهرههاي سياسي متنوعي ميشود که در ميان همه آنها بدون شک ميتوان محمد مصدق را آينه دارِ يک تجربه تاريخي دانست، تجربهاي که در ادامه نسل مشروطه و با تفکري بکر و سياستي متکي بر اخلاق، وارد صحنه ميشود و سعي ميکند فارغ از هرگونه نگاه راسيسمينوعي دموکراسيِ درونزايِ ايراني را براي ايرانيان تحقق بخشد و متاسفانه به دليل همان بکر بودن، در ظرف «زمان» مصدق، مجالي براي تبلور نمييابد.
اما با فاصله گرفتن زماني از دوره مصدق، کمکم نقش پيشگاميتاريخي او بر جنبشهاي ناسيوناليستي بينالملل همچون تحرکاتِ ناصر در مصر، آلنده در شيلي، سوکارنو در اندونزي و... روشنتر شده و مصدقالسلطنه در طول زمان، تبديل به دکتر مصدقي ميشود که سياسيونِ قبل و بعد از خودش را بيپروا به ميدان مقايسه ميکشاند. بيشاز 6 دهه از صدارتِ تراژيک، اما پندآموزِ پيراحمدآباد ميگذرد و حالا سردمدار دولت تدبير، در عرصه اين مقايسه، وارث تجارب گوناگونِ رخ داده در تاريخ سياسيِ اين سرزمين به ويژه «تجربه» مصدق است. تجربهاي که دکترروحاني کوشيده تا با اتکا به خرد جمعي و اتخاذ روشهاي غيرخشونتآميز، بياعتنا به هرگونه افراط و تفريط و البته با پرهيز از سقوط به ورطه ميانهرويِ ميانمايه، در فرايند تکاملش نقش سرنوشتسازي ايفا کند و اين تکامل ازآنجا آغاز ميشود که حسن روحاني در شطرنج ديپلماسي، با به کارگيري مهرههاي ارزشمند، اشاره رهبري مبني بر نرمش قهرمانانه را به سرعت ميگيرد و با لبخندي مهرآفرين و نرمشي قابل دفاع، جشن بزرگ قهرماني را در جدال با 6 قدرت بزرگ جهاني، برپا مينمايد.
بدون شک در اين برهه از زمان بود که حسن روحاني، يکي از مدرنترين ديپلماسيهاي جهان را به کمک کاپيتان تيمش، به منصه ظهور گذاشت و در قالب توافق، امتيازاتي گرفت که تا مدتها حتي تکرارِ سر فصل آنها هم خواب اعضاي کنگره ايالات متحده را آشفته خواهد ساخت. زماني که اوباما، پيشِ نگاه تحقيرآميزِ ترامپ حاضر ميشود، مبلغي معادل يک پنجاهم درآمد نفتي ما در سال 94 را به صورت نقدي توسط هواپيما به ايران بفرستد پس ميتوان اذعان داشت که دولت اميد در مسير ديپلماسي حرفهاي بسيار و البته تازهاي براي گفتن داشته است. در مسير اقتصادي هم علي رغم تماميتبليغات صورت گرفته بايستي تاکيد نمود که تيم اقتصادي دولت يازدهم، عملکرد تميز و متفاوتي به منصه ظهور گذاشته است. بسياري از کارشناسان و تحليلگران بيطرف اقتصادي بر اين نکته وحدت نظر دارند که دولت يازدهم، نه وارثِ يک اقتصاد نيمه جان که ميراثدار يک ويرانه اقتصادي بود و هيچ اقتصادداني نيست که از سياستگذاران يک کشور آن هم در چنين شرايطي، توقع اعجاز و حل و فصل مشکلات در کوتاه مدت را داشته باشد.
عملکرد علميدولت در همان اوايل کار منجر به مهار تورم گرديد و ناگفته پيداست کشوري که از رکود تورميرنج ميبرد، با اعمال سياستهاي ضدتورمي، بدوا در رکود عميقتري فرو خواهد رفت. به اين مساله اضافه کنيد بدهي بيش از 50 ميليارد دلاري دولت به پيمانکاران و بخش خصوصي و نيز کاهش محسوس درآمدهاي نفتي، که هردو اين عوامل به تعميق رکود دامن زدهاند. اما دولت يازدهم مسير اقتصادي درستي را اتخاذ کرده و در بدترين شرايط و زير بار تندترين انتقادات هم حاضر به دست کشيدن از سياستهاي تميزش نشده است. نه حاضر ميشود در رکود کمرشکن پول چاپ کند و نه براي ايجاد هياهوي انتخاباتي، دارايي آزاد شده را در بازار کشور تزريق نمايد. بلکه منابع جديد ارزي را به سمت و سوي بانک مرکزي هدايت ميکند، تا اين بانک با افزايش قدرت ارزي بتواند در هنگام تک نرخي شدن نرخ ارز، ثبات و اطمينان لازم براي سرمايهگذاران خارجي را فراهم آورد.
فارغ از حرکات شفاف و موفق دولت يازدهم در عرصههاي اقتصادي و سياست بينالملل، انتقاداتي به رفتارهاي اجتماعي و سياستهاي داخلي دولت روحاني وارد است.
اين درست که کنشها و واکنشهاي دکتر روحاني در حوزههاي اجتماعي و فرهنگي را بايست در ظرف زماني دولت يازدهم سنجيد و مورد قضاوت قرار داد، اما برخي ناهماهنگيها در کابينه آن هم در قبال موضوعاتي که شخص رييس جمهور تصميم صريح و روشني اتخاذ ميکند، تنها نقطه خاکستري در دولت يازدهم است که از همان ابتدا هم با نوع چينشي که در کابينه اتفاق افتاد، مورد انتظار بود. البته در اين مورد هم ميتوان متوقع بود که روحانيِ دوازدهم با ترميم کابينه و اصلاح مديريت خرد و کلان اجرايي در کشور، با «وسطباز»هايِ کمتري که نسبت به روحانيِ يازدهم دور خود جمع ميکند، ميتواند مقتدرتر و موفقتر به عرصه اجرايي کشور گام گذارد.
انتخابات 96 در راه است و آنچه که قطعي به نظر ميرسد اجماع اصلاح طلبان، اعتداليون و حتي برخي اصولگرايان بر روي نام حسن روحاني است. دکتراي حقوقي که امروز با اضافه کردن يک دوره رياستجمهوري به رزومه پربار سياسياش، ميرود که به يکي از مجربين تاريخ سياسي ايران بدل گردد. به نظر نميرسد که پروژه عبور از روحاني در اردوگاه اصلاح طلبي کليد بخورد اما در اردوگاه اصولگرايان رقباي متعددي مطرح هستند، از قاليباف گرفته تا حداد و جليلي و البته متفاوتترينِ ايشان، محمود احمدينژاد. به نظر ميرسد که تاريخ سياسيِ ايران يک انتخابات ديگر به احمدينژاد بدهکار است و چه بهتر که اين بدهي را تا خللي در حافظه تاريخياش ايجاد نشده، در همين انتخاباتِ پيشرو تسويه کند. دولتي که از درآمدهاي افسانهاي نفت، با تکيه بر پوپوليسم محض، تنها اقتصادي ويران برجاي گذاشت، امروز خودش منتقد شرايط و مدعي نجات کشور است.
اينکه احمدينژاد تاکنون در انتخابات رياستجمهوري شکست نخورده اين جرات را در او بيشتر ميکند که کانديداي انتخابات 96 شود و چه بهتر که در اين مسير از مانع ردّ صلاحيت به آساني بگذرد. اگر احمدينژاد بدون حساسيت به عرصه انتخابات گام نهد، از آنجا که يگانه کانديداي اصولگرايان نخواهد بود، سهم بسزايي در ريزش آراي رقبا ايفا خواهد کرد. احمدي نژاد در بهترين شرايط زير 5 ميليون راي خواهد داشت، اما همين تعداد هم از سبد راي اصولگرايان است. از اين رو ميتوان براي انتخابات پيشرو با دل و جان دعا کرد که احمدي نژاد بيايد صلاحيتش مورد ترديد قرار نگيرد تا در معرض آراي مردميقرار گرفته و خاشاکِ روزگارِ نه چندان دور، اين بار با روشن شدن عملکرد او در دوران عملکردش پاي صندوقهاي راي درصدهاي ملموستري از آراي او را به نمايش گذارند.
بدون شک اين ملت حافظه تاريخي خوبي دارند و ميهندوستانِ بزرگي چون بزرگمهر، يحيي برمکي، فضل بن سهل، ابوالفضل بلعمي، حسنک وزير، خواجه نظامالملک توسي، قائم مقام فراهاني، ميرزا تقي خان اميرکبير و محمد مصدق را هرگز فراموش نخواهند کرد. با وجود دشواريهاي بسيار حسن روحاني تا سال 1400 فرصت دارد که نامش را به اين فهرست طلايي اضافه کند، فهرستي که به نظر نميرسد هيچ وقت جايي براي امثال محمود احمدينژاد داشته باشد.
http://archive.mardomsalari.net/Template1/Article.aspx?AID=39262
ش.د9504712