(روزنامه آرمان – 1396/07/05 – شماره 3429 – صفحه 3)
مرید مصباح نبودم
این فیلسوف ایرانی ادامه داد: من به جهاتی به شخص آقای مصباح علاقه داشتم. میگویم علاقه داشتم و تاکید میکنم من هیچگاه مرید آقای مصباح نبودم، مرید دیانی نبودم، در طول عمرم؛ چه شرقی، چه غربی، چه کهنه، چه نو. علت علاقهام به آقای مصباح، تا جایی که من اطلاع داشتم، یگانه روحانیای بود که در آن زمان، یعنی در دهه۵۰ به ضرورت یادگیری علوم و معارف غربی توجه و تاکید داشت طلاب باید علوم و معارف غربی را یاد بگیرند. این برای من که همیشه مجذوب فرهنگ، نه تمدن غرب بودم، علاقهبرانگیز بود. البته شکی نیست که کسی مثل آقای مصباح غربشناسی میکرد فقط برای غربستیزی، اما بههرحال مقدمه غربستیزی، غربشناسی بود که آن را هیچروحانی دیگری در حوزه تجویز نمیکرد. تنها آقای مصباح بودند و من از این جهت بسیار لذت میبردم.
چرا مرید مصباح، نه؟
مصطفی ملکیان در مورد مریدبودن گفت: هیچگاه شاگرد ایشان نبودم. سهدلیل وجود داشت که من مرید ایشان نشدم: اول اینکه آقای مصباح خیلی دستخوش جذم و جمود و تعصب و پیشداوری و بیمدارایی نسبت به هرگونه دگراندیشی بود و من این روحیه را نمیپسندیدم. من از نوجوانی نسبت به همه افکار خیلی باز بودم. آقای مصباح بسیار متعصب بود و دارای پیشداوری منفی نسبت به دگراندیشان، منجمله دکتر شریعتی، در آن زمان بود. نکته دوم اینکه آقای مصباح تحمل مخالفت با خودش را نداشت. نمیشد ایشان را بجد نقد کرد. شما باید از آقای مصباح تنها رهنمود بگیرید، نمیتوانستید بجد وارد بحث با او شوید و مخالفت خود را اعلام کنید. نکته سوم اینکه ایشان خیلی کممطالعه بود و کتابهای خیلی محدودی میخواند.
انجمن حجتیه
این محقق برجسته ادامه داد: جهت دیگری که من از مریدان ایشان نبودم، مربوط میشد به مسائل انقلاب. در زمانی که من با ایشان بودم، خودم خیلی موافق انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی بودم و خیلی علاقهشخصی به امامخمینی داشتم. در آن زمان ولی در نشست و برخاستهایی که من با آقای مصباح داشتم، همیشه یک نوع بیاعتنایی به این امور میدیدم و شیفتگیای که من در آن زمان نسبت به امامخمینی داشتم، در آقای مصباح دیده نمیشد. مصباح اطرافیان خودشان را بجد از اینکه در جنگ شرکت کنند، بازمیداشتند. آن زمان بسیاری از آرا و انظاری را که بزرگان جمهوری داشتند، دارای سبقه مارکسیستی میدیدند. با بسیاری از مواضع آقای بهشتی مخالفت داشتند. وقتی امامخمینی انجمن حجتیه را تخطئه کردند، مصباح در این تخطئه همراه نبود. اینها مواردی است که من آگاهانه نام میبرم و اینها چه مواضع حقی بود و چه ناحق، در آن زمان که من با آقای مصباح بودم، از نظر من رماننده و گریزاننده بود.
ستارالعیوب باشیم
ملکیان گفت: من خاطراتی دارم از کسانی که میخواستند به جبهه بروند و درعینحال رضایت آقای مصباح را هم داشته باشند، اما این رضایت حاصل نمیشد. من به چیزهای بیشتری اشاره نمیکنم و از این موج افشاگر که در مملکتمان به وجود آمده، اصلا استقبال نمیکنم و نظرم این است یکی از صفات خوب خداوند که ما باید داشته باشیم، ستارالعیوببودن است. من بسیار از روحیه افشاگری که یک روحیه مارکسیستی است، منزجرم. یکی دیگر از دلایلم برای بازگونکردن همهچیز این است که اگر چیزی نقل کنم، بهشدت تکذیب خواهد شد و در اوضاع و احوال کنونی هیچکسی در هیچجا بهنفع من شهادت نخواهد داد. بنابراین من خودم را در مهلکهای حقوقی نمیاندازم، ولی این چیزها را نمیتوانستم بگذرم، چون همه کسانی که آقای مصباح را میشناسند، چه موافقان و چه مخالفان، این نکات را تایید میکنند.
http://www.armandaily.ir/fa/news/main/199015
ش.د9602354