مديدي است که يکي از ناهنجاريهايي که بخشهايي از جامعه را رنج ميدهد گرفتن ژست روشنفکري، با انتقاد از همه کس و همه چيز است. براستي، چه سخن و چه کلامي با ايشان ميتوان گفت که نه اهل انصافاند و نه منطق اما آنگاه کاسه صبر لبريز ميشود که انتقادهاي تند و بعضا بسيار توهينآميز غيراصولي، غيرمنصفانه و احيانا فلهاي با گرفتن ژست اصولگرايي صورت پذيرد. ايران اسلامي، يک جامعه اصلاحطلب اصولگرا است. قله مصاديق اصلاحطلبان اصولگرا، شهيدان هستند که با اصولگرايي واقعي و نه شعاري که همان ايمان، اخلاق، اخلاص و ايثار است در هر عرصهاي، در مقابل کژيها ايستادند تا آن را اصلاح کنند و مردان و زنان بيادعاء براي اين اصلاحطلبي حقيقي، کوشيدند و صبوري کردند و از جان شيرينشان گذشتند.
حال، چه شده است بعض از ما را که اين روزها به بهانه اصولگرايي، کلکسيوني از برخوردهاي تخريبي به ناحق را براي خدمتگزاران بزرگ جامعهمان روا ميداريم و آن را از سر غيرت و تکليف ديني ميدانيم؟! چه خوب است که حداقل قدري در عمل، خود را بيشتر به الگوهاي رفتاري مقام معظم رهبري پايبند کنيم. در همين راستا به بخشي از سخنان رهبري که در تير ماه سال 1394 ارايه شد، اشاره ميشود که در آن، مقوله انتقاد و انتقاد کردن به سادگي و شيوايي بيان شده است، آنجا که ميفر مايند: «نکته سوّم در مورد منتقدين محترم است. بنده با انتقاد مخالف نيستم، عيبي ندارد، انتقاد لازم است و کمککننده است، منتها اين را همه توجّه داشته باشند که انتقادکردن آسانتر از عملکردن است. عيبهاي طرف مقابل را در آن عرصهاي که قرار دارد، ما راحت ميبينيم، درحاليکه خطرات او، دشواريهاي او، نگرانيهاي او، مشکلات او را انسان نميبيند.
مثل اين است که شما کنار يک استخري ايستادهايد، داريد تماشا ميکنيد؛ يکنفر هم رفته است روي ارتفاع، از دهمتري ميخواهد شيرجه بزند. خب، شيرجه ميزند، شما که اينجا کنار استخر ايستادهايد، ميگوييدهان! اين پايش خم شد، زانويش خم شد؛ اين يک اشکال. بله، اين اشکال است امّا شما زحمت بکشيد از اين دايو برويد بالا، سرِ آن دهمتري به آب يک نگاهي بکنيد، آنوقت قضاوت بکنيد! انتقادکردن آسان است. [البتّه] اين حرف من مانع از انتقاد نشود؛ انتقاد بکنيد لکن توجّه داشته باشيد که انتقادها با لحاظِ اين معنا باشد که آن طرف مقابل، بعضي از عيوبي را که ما در انتقادمان ذکر ميکنيم ممکن است ميدانند، [امّا] خب به اين نتيجه رسيدهاند يا ضرورتها آنها را به اينجا کشانده يا به هر دليل ديگري. البتّه بنده نميخواهم بگويم اينها معصومند؛ نه، معصوم نيستند؛ ممکن است انسان يکجاهايي در تشخيص، در عمل خطا هم بکند امّا مهم اين است که به امانت اينها و به ديانت اينها و به غيرت اينها و به شجاعت اينها ما اعتقاد داريم».
آري، اين شيوه انتقاد کردن درست است اما انصافا انتقادهايي که در اين برهه مهم و تاريخي به رئيس دولت و دولتيان بخصوص به بزرگ مردان برجام ميشود از اين دست است!؟ امان از روزي که انتقادها نه از سر اصلاح که براي تخريب يا از کم آگاهي باشد آنجا که در روايتي، حضرت امام علي عليهالسلام فرمودند: الانسان عدو لما جهله «آدمينسبت به چيزي که از آن آگاهي ندارد، دشمني و عناد ميورزد. براستي، آيا دشمني با برجام و زير سوال بردن کليت آن براي التزام به رهبري و اصولگرايي است؟! آيا توهينهاي هر روزه به آيتالله هاشمي رفسنجاني که مجتهدي است مسلم و سالهاست با حکم مقام معظم رهبري، مسئوليت خطير مجمع تشخيص مصلحت نظام را عهده دار هستند از اين جنس انتقادهاست!؟ در خصوص شخص ايشان، بسيار بيش از اين بايد گفت؛ تا آن زمان که زمان مبارزه بود، ايشان از طرف رژيم ستم شاهي تحت تعقيب و پس از دستگيري، زير شديدترين شکنجههاي دژخيمان شاه قرار داشت. با پيروزي انقلاب اسلامينيز او، مورد خشم گروههاي ضد انقلاب قرار گرفت و انواع توهين و تهمتها را از همين گروهها دريافت کرد.
وجود پر ثمرش با گلولههاي فرقانيهاي انحرافي، به خون نشست و اگر نبود شجاعت مثال زدني همسر مکرمه شان در دفاع از جان هاشمي، قطعا در همان روزهاي سال 1358 در قطعه شهداي بهشت زهرا آرام ميگرفت.
او مجتهدي است آگاه به زمانه که همواره بزرگترين و موثرترين پشتيبان با معرفت ولي فقيه و رهبري، چه در زمان امام امت و چه در دوران ولايت رهبر معظم انقلاب بوده است. تفسير قرآن کم نظيري که ايشان نگارش آن را از دوران زندانهاي ستم شاهي شروع کرده، يکي ديگري از وجوه بارز شخصيت اين متفکر بزرگ انقلاب بوده است. بر عهده داشتن مسووليت فرماندهي کل قوا در برهههاي مهمياز دوران جنگ تحميلي، رياست تکرار نشدني ادوار مجلس شوراي اسلامي در کنار گفتهها و ناگفتههاي ديگري که از اين مرد بزرگ، شخصيتي قابل تکريم و احترام ساخته است را چگونه ميتوان ناديده گرفت! توهينها به ايشان، به حدي گسترده و حتي شنيع شد که با تصويب برخي بندها مبني بر جرم بودن توهين به مقام رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام، قدري از اين بيحرمتيها فرو نشانده شد.پر واضح است که ذکر اين تمجيدها، منافي انتقاد از آيتالله هاشمي رفسنجاني نيست اما کسي ميتواند از او انتقاد منصفانه کند که قدرش را نيز بداند.
بداند که او به غير از اينکه مجتهدي فاضل است، نابغهاي در عالم سياست در سطح بينالملل است. چه کسي غير از هاشمي ميتوانست در برخورد و تعامل با ديو سيرتي بنام صدام حسين در دوران آتشبس، چنان مقتدرانه و هوشمندانه عمل کند که با مهار صدام، راه سقوطش را به دست خودش هموار کند. با آن که دل پر درد و خوني از کشور عربستان وحتي شخص امير عبدالله داشت، آيا تعامل ظفرمندانه اما محترمانه او با امير عبدالله را چه ناميميتوان بر آن نهاد و بسياري وجوه قابل ذکر ديگر که در اين مختصر، مجال پرداختن به آن نيست.
آري توهين به هاشمي، ژستي است که براي گروههاي مختلف از همان اوان پيروزي انقلاب، مورد دستمايه بوده است و آنچه که اين ژستها را شايد برايهاشمي، قابل تحمل بلکه شيرين ميکند، فراز «بدخواهان بدانند:هاشميزنده است چون نهضت زنده است» از سخنان بنيان گذار جمهوري اسلاي ايران، در کنار تمجيد مقام معظم رهبري ميباشد که فرمودند: «هيچکس براي من هاشمي نميشود»... کلام آخر: قدردان بزرگانمان باشيم.
http://archive.mardomsalari.net/Template1/Article.aspx?AID=37347
ش.د9504705