(روزنامه جمهوري اسلامي ـ 1396/06/13 ـ شماره 10962 ـ صفحه 6)
قائم مقام وزارت امور خارجه پاکستان که حدود یک هفته پیش برای رایزنی با مقامات افغان با هدف بهبود روابط کابل-اسلام آباد و کمک به روند صلح در آن کشور، به افغانستان سفر کرده بود، این روزها در پکن بسر می برد و در ملاقات هایی که با مقامات چینی از جمله 'وانگ یی' وزیر امور خارجه این کشور داشته، با طرف مقابل به توافقاتی در خصوص ادامه تلاش مشترک برای صلح و ثبات پایدار در افغانستان رسیده است.
در سفر جاری قائم مقام وزارت امور خارجه پاکستان به چین و در ملاقات هایی که وی در پکن انجام داده، بر ضرورت دیداری سه جانبه میان وزیران امور خارجه چین، پاکستان و افغانستان با هدف بررسی راه های کمک به صلح افغانستان تاکید شده است.
درشرایطی که کشورهای منطقه به عنوان اصلی ترین ذی نفعان صلح و ثبات در افغانستان به دنبال یافتن راه حلی صلح آمیز، از طریق گفت و گو میان گروه های مختلف افغان و دولت این کشور و تحت نظارت و رهبری خود افغان ها هستند، عناصر فرامنطقه ای همچنان بر ادامه مسیر نظامی و افزایش حضور نیروهای بیگانه در افغانستان تاکید دارند.
دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا که بتازگی از راهبرد جدید کاخ سفید در قبال افغانستان پرده برداشته، بخشی از این راهبرد را افزایش نیروهای نظامی کشورش در افغانستان اعلام کرده است.
آمریکا مدعی است اقداماتی که در سال های گذشته در افغانستان انجام داده و برنامه های جدیدی که برای این کشور در قالب 'راهبرد جدید' طراحی کرده است، با هدف ایجاد صلح و ثبات در افغانستان و منطقه انجام شده است.
نسخه ای که ترامپ برای افغانستان پیچیده، نسخه تازه ای نیست. جرج بوش رئیس جمهوری وقت آمریکا در سال 2001 و پس از ماجرای رمزآلود جهنم یازده سپتامبر که دلایل و عوامل دخیل در روی دادن این حادثه مشکوک بعد از 16 سال همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد، انگشت اتهام را به سوی القاعده نشانه رفت و به بهانه مبارزه با القاعده و از بین بردن گروه هایی چون طالبان، با هم پیمانانش به افغانستان لشکرکشی کرد.
نسخه ای که جرج بوش برای افغانستان تهیه و اجرا کرد، در زمان دو دوره ریاست جمهوری باراک اوباما هم ادامه یافت و اکنون این میراث شوم، به دست هایی ناپاک، سلطه جو و جنگ طلب سپرده شده که بیم آن می رود که این دست های ناپاک با طراحی راهبردهای جدید توطئه گونه، افغانستان را از وضعیت ناگواری که هم اکنون گرفتار آن است، به وضعیت به مراتب وخیم تر و بی ثبات تر تبدیل کند.
راهبرد جدید ترامپ را اگر بخواهیم در چارچوب کمک به امنیت و ثبات افغانستان ارزیابی کنیم، باید آن را تکرار تجربه آزموده شده و شکست خورده جرج بوش در افغانستان دانست. اما به نظر می رسد افغانستان تنها یک بهانه است، مقصد و هدف اصلی چیزی دیگر است.
در منطقه ای حساس از زمین که هزاران کیلومتر دور از دسترس آمریکا است، در همسایگی چین، هند و پاکستان به عنوان سه قدرت هسته ای جهان، در مجاورت چین به عنوان سرسخت ترین رقیب امروز آمریکا در جهان، در مجاورت ایرانی که 39سال است سر تسلیم مقابل فشارهای آمریکا فرود نیاورده و در مجاورت کشورهای آسیای میانه و نزدیک به روسیه، افغانستان حالا به یک پایگاه نظامی برای آمریکا تبدیل شده که حفظ این پایگاه، برای واشنگتن اهمیتی فوق العاده دارد.
شعار صلح برای افغانستان، بهانه ای بیش نیست؛ واشنگتن از 16سال پیش تا کنون حدود دو تریلیون دلار بخاطر ادامه حضورش در افغانستان هزینه کرده و به خاطر کشته شدن تعداد زیادی از سربازان خود و متحدانش در این کشور، زیر بار فشارهای سنگین داخلی رفته است. با این وجود، بخاطر منافعی که از طریق سلطه بر افغانستان به دنبال تحقق آن است، حاضر به پا پس کشیدن از این منطقه راهبردی نیست.
مسئله افغانستان، در نگاه اول یک مسئله داخلی و در نهایت یک مسئله منطقه ای است. بهترین شیوه حل مسائل منطقه ای، بکارگرفتن راه حل های منطقه است و حضور مداخله جویانه قدرتهای فرامنطقه ای نظیر آمریکا، نه تنها به حل مسئله افغانستان کمک نمی کند، بلکه آن را پیچیده تر ساخته و موجب تسری ناآرامی، بی ثباتی و جنگ از افغانستان به سایر کشورهای منطقه خواهد شد و ظهور و جان گرفتن گروه تروریستی داعش در افغانستان، گواهی روشن بر این مدعا است.
دو سال پیش زمانی که روند مذاکرات چهارجانبه صلح افغانستان با مشارکت پاکستان، افغانستان، چین و آمریکا با هدف ترغیب و تشویق طالبان افغانستان به حضور در پای میز مذاکرات صلح با دولت کابل آغاز شد، این مذاکرات در چند مقطع تا نقطه های نسبتا خوبی پیش رفت اما در نهایت، بیش از یک سال پیش این آمریکا بود که با هدف قراردادن و کشتن 'ملا اختر منصور' رهبر وقت طالبان افغانستان، این گروه را از چند قدمی میز مذاکرات صلح فراری داد و از آن زمان تا کنون، طالبان نه تنها هرگز گامی به سمت گفت و گوهای صلح با دولت کابل برنداشته، بلکه سرکش تر از گذشته، بر پیکر نیمه جان افغانستان تاخته است.
دور پنجم و در واقع آخرین دور از نشست های گروه چهارجانبه صلح افغانستان، روز 29 اردیبهشت ماه سال جاری به میزبانی اسلام آباد برگزار شد اما تنها چهار روز بعد از انجام دور پنجم این گفت و گوها، نیروهای آمریکایی در اقدامی خودسرانه، 'ملا اختر منصور' رهبر وقت طالبان افغانستان را در منطقه ای در بلوچستان پاکستان هدف حمله هوایی قرار دادند و با کشته شدن اختر منصور، روند مقدمه سازی برای انجام مذاکرات صلح، تا به امروز، به طور کامل متوقف شده است.
چند روز پس از کشته شدن ملا اختر منصور بدست نیروهای آمریکایی، فاش شد که وی درست چند روز قبل از اینکه بدست آمریکایی ها کشته شود، تصمیم به حضور در مذاکرات صلح با دولت کابل گرفته بود اما آمریکایی ها با کشتن او، مانع از انجام این مذاکرات شدند.
این سوال همواره مطرح است که اگر آمریکا خواستار تحقق صلح در افغانستان است، چرا اجازه نمی دهد شرایط تحقق این صلح فراهم شود؟
زمانی که راهبرد جدید دولت آمریکا در قبال افغانستان چند روز پیش از سوی دونالد ترامپ اعلام شد، طالبان افغانستان در واکنشی اعلام کرد که افغانستان را به گورستان نیروهای آمریکایی تبدیل خواهد کرد.
افزایش و ادامه حضور نیروهای بیگانه موجب جسورتر و جری تر شدن طالبان خواهد شد و هر قدر طالبان، گروه های شبه نظامی و سایر گروه ها و قبایل ضدآمریکایی در افغانستان جری تر شوند، بطور طبیعی افغانستان از ساحل صلح و ثبات آرامش دورتر و دورتر خواهد شد.
نکته مهم دیگر، نقشی است که پاکستان می تواند در تعیین سرنوشت افغانستان ایفا کند. راهبرد جدیدی که آمریکا در خصوص افغانستان و جنوب آسیا اعلام کرده، موجب رنجش و ناامیدی پاکستان شده است. آمریکا از پاکستان می خواهد برای تقویت صلح در افغانستان همکاری کند اما نباید از این نکته مهم غافل شد که یک پاکستان ناراضی، آنگونه که باید، نخواهد توانست نقش موثر و سازنده در روند صلح و ثبات افغانستان ایفا کند.
http://jomhourieslami.net/?newsid=147113
ش.د9602345