(روزنامه آفتاب يزد ـ 1395/08/02 ـ شماره 4739 ـ صفحه 2)
به گزارش تسنیم، سعید حجاریان سخنان خود درباره شخصیت آیتالله مهدویکنی را اینگونه ادامه میدهد: آیات مهدویکنی، واعظ طبسی و آقای عسگراولادی که طی دو سه سال اخیر فوت کردند، برای اصولگرایی «لنگر» بودند. ولی این کشتی اکنون این لنگرها را از دست داده است. آنها مردان بزرگی بودند و با بودن آنها کشتی جریان اصولگرایی در امواج تلو تلو نمیخورد ولی الان کشتی کژو مژ میشود. آنها میتوانستند بالاخره بساط و دعوا را جمع کنند؛ از این لحاظ حیف شد که از میان ما رفتند.
حجاریان، زندگی آیتالله مهدویکنی را به پنج فصل تقسیم و تصریح کرد: یک فصل از زندگی ایشان مربوط به قبل از انقلاب و دوران مبارزات و تبعید و زندان، منبرهای ایشان در مسجد جلیلی و... است؛ فصل دیگر مربوط میشود به ریاست ایشان بر کمیته مرکزی؛ فصل سوم دورانی است که آیتالله مهدویکنی در ردای یک رجل سیاسی و در نقش وزیر کشور و... حضور دارند، چهارمین فصل مربوط به ماجرای تشکیل جامعه روحانیت مبارز است و نهایتاً فصل پنجم را میتوان ذیل تاسیس جامعه الصادق(دانشگاه امام صادق(ع)) مرور کرد.
حجاریان که مشاور سیاسی رئیس دولت دومخرداد بود، در ادامه به مراودات و مناسبات خود با آیتالله مهدویکنی در ایام بعد از وقوع انقلاب اسلامی اشاره میکند. در این برهه حجاریان عضو کمیته ستاد کل ارتش است و آیتالله مهدویکنی رئیس کمیته مرکزی. حجاریان درباره رفت و آمدهای خود به کمیته مرکزی و یک تصمیم آیتالله مهدوی کنی درباره یک اتفاق میگوید:یک روز که آنجا بودم بچهها حظیرهالقدس که متعلق به بهاییها بود را گرفته بودند و کتابهایشان را جمع کرده بودند و این کتابها در گوشه کمیته جمع شده بود. دیدم مشتی کتاب است که برخی از آنها نسخههای خطی، برخی سنگی و بعضی دیگر نسخه چاپی بودند. ابتدا میخواستند کتابها را به این دلیل که ضالّه است آتش بزنند؛ اما به آقای مهدویکنی گفتم که اینها بالاخره ارزش علمی و تاریخی دارد و میتوان آنها را در جایی نگهداشت و از سوی دیگر نگذاشت به دست افرادی برسد که موجب ضلالت شود. آقای مهدوی حرف ما را گوش کرد و این کار(آتش زدن) صورت نگرفت.
این تئوریسین جریان دوم خرداد با این بیان که در کمیته با آقای مهدوی مشکلاتی هم داشتیم که نمیخواهم بگویم، وارد فصل بعدی زندگی آیتالله مهدویکنی(با فصلبندی خاص خود آقای حجاریان) میشود. این فصل مربوط به دورانی است که شهید رجایی نخست وزیر است و آیتالله مهدویکنی وزیر کشور دولت ایشان میشود.
حجاریان در این باره میگوید: آقای رجایی به آقای مهدویکنی زنگ زد و گفت شما بیا وزیر کشور شو. آقای مهدوی آدم مهمی بود؛ بعداً به من گفت وقتی آقای رجایی به من زنگ زد نتوانستم به او «نه» بگویم. از بس آقای رجایی انسان صاف و صادق و محجوبی بود نشد که به او بگویم نه. آقای مهدویکنی خیلی آقای رجایی را قبول داشت و همین باعث شد وزیر کشور او شود. در حالی که آقای مهدوی کنی از خود آقای رجایی و کابینه آقای رجایی یک سر و گردن بالاتر بود. آیتالله مهدویکنی بعد از دوران وزارت کشوری منصب سیاسی خاصی قبول نکرد. البته بعد از شهادت مرحوم رجایی مدت کمی هم نخست وزیر بود.
حجاریان نظر خود درباره فعالیت آیتالله مهدوی کنی در جامعه روحانیت مبارز را اعلام میکند و در این باره اینگونه اظهار نظر میکند که تا وقتی آیتالله مهدویکنی زنده بود جامعه روحانیت مبارز خیلی متعادل بود.
"ایشان(آیتالله مهدویکنی) در مقطعی عدهای از افراد را گفت بیایند داخل جامعه روحانیت. عضوگیری کرد. اعضای جدید بعضیشان تعادل ندارند. اسم نمیبرم اما بعضاً حرفهای بیربط میزنند. ایشان تا خودش زنده بود نمیگذاشت اینگونه سخن بگویند، ولی از وقتی رحلت کردند، برخی از این اعضا گوش به حرف [آیتالله] موحدی کرمانی نمیدهند."
حجاریان خاطرهای از دوران تشکیل جامعه روحانیت مبارز هم میگوید: یک بار امام(ره)درباره اسلام آمریکایی صحبت کردند. این قصه مربوط به انتخابات مجلس سوم است. آقای مهدوی بعد از صحبت امام رفت پیش ایشان و گفت گویا شما به نحوی صحبت فرمودید که برخی مردم تصور میکنند منظورتان از اسلام آمریکایی ما بودهایم. امام آنجا فرمودند ابداً منظور من شما نیستید. ایشان(آقای مهدوی)به امام گفتند شما بیایید این را بگویید که نظرتان با ما نبوده است؛ امام گفتند: باشد میگویم، ولی بعد از انتخابات. بعد از انتخابات، امام گفتند و از آقای مهدویکنی تجلیل و تقدیر کردند.
این کارشناس مسائل سیاسی یادآور میشود که آیتالله مهدویکنی بسیار مورد اعتماد امام(ره) بودهاند، به قدری که حتی امام وصیتنامه خودشان را هم به ایشان سپرده بودند.
او میگوید آقای مهدویکنی در برخی امور فقهی نظرات مختص به خود هم داشته و بر روی نظراتش ایستاده است. در این باره مثالهایی میزند: "در ماجرای لانه جاسوسی آمریکا آقای مهدوی میگفت اینجا ملک غیر و غصبی است و نمازی که اینجا خواندید وقتی بیرون رفتید اعاده کنید. در موضوع بازنگری قانون اساسی هم امام(ره) ولایت «مطلقه» فقیه را مطرح کردند؛ آقای مهدویکنی میگفتند به جای «مطلقه» از ولایت «عامه» (در مقابل ولایت خاصه) استفاده شود. یکی دیگر از موارد مربوط میشود به موضوع هیئت امنای دانشگاه امام صادق(ع)؛ نام آیتالله منتظری از ابتدا به عنوان هیئت امنای این دانشگاه مندرج بود و آقای مهدویکنی تا آخر عمر آقای منتظری نام ایشان را از هیئت امنای دانشگاه امام صادق(ع) حذف نکردند."
فصل بعدی، دوران دانشگاه امام صادق(ع) است؛ سعید حجاریان در این دانشگاه تدریس هم کرده است. او میگوید: قبل از دوم خرداد 76، در دانشگاه امام صادق (ع) یک ترم درس ارتباطات سیاسی تدریس میکردم.
"پسر آقای مهدوی، آقا سعید هم در کلاس ما بود. پسر مرحوم شهید باهنر هم بود. همین آقای حسامالدین آشنا(مشاور فرهنگی رئیسجمهور فعلی) و آقای پیمان جبلی (معاون خبر سابق صداوسیما) هم بودند. خیلیها بودند."
مشاور سیاسی رئیس دولت دومخرداد میگوید آقای مهدویکنی در بدو شروع به کار دانشگاه از محمد خاتمی هم خواسته بود به کمک غلامعلی حداد عادل در تعیین فهرست دروس دانشگاه مشارکت کند و آقای خاتمی هم قبول کرده بود.
حجاریان از انگیزه آیتالله مهدویکنی برای استفاده از دانش همه اساتید سخن میگوید و میافزاید: استادهای دانشگاه تهران و شهید بهشتی و افرادی مانند دکتر بشیریه، دکتر سریعالقلم و... آنجا بودند و درس میدادند.
او تصریح میکند که حضور چنین افرادی در دانشگاه امام صادق(ع) در حالی بود که آیتالله مهدویکنی نظرات آنها در مسائل سیاسی را قبول نداشت. اما به دلیل مشرب وسیعی که داشت، از آنها استفاده میکرد.
با این حال حجاریان میگوید این مسئله یکی از مواردی است که به دانشگاه امام صادق (ع) انتقاد جدی دارد و این رویکرد را نمیپسندد و با آن مخالف است. میگوید نباید دانشگاه خود را از اساتیدی غیراز فارغالتحصیلان خودش محروم کند.
او در ادامه از رابطه نزدیک و معنوی آیتالله مهدویکنی با دانشجویان دانشگاه امام صادق علیهالسلام سخن میگوید. تعریف میکند که: "خدا ایشان را رحمت کند. شبهای قدر در ماه رمضان همه بچهها جمع میشدند. آقای مهدوی منبر خیلی گرمی هم داشت. بچهها خیلی دوستش داشتند. به عنوان پدر معنوی قبولش داشتند. در امور زندگی دانشجویان هم ورود میکرد و واقعاً برایشان پدر معنوی بود. در امور مربوط به ازدواج و تشکیل خانواده کمکشان میکرد و به این مسائل اهمیت میداد."
حجاریان در بخش پایانی این گفتگو درباره مشی سیاسی آیتالله مهدویکنی هم مجدداً یادآور میشود که اختلاف نظر زیادی با او داشته و حتی یک بار سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی علیه آقای مهدوی بیانیه رسمی داده است؛ با این حال میگوید آیتالله مهدوی کنی انسان سلیمالنفسی بود.او همچنین میگوید: همسر آیتالله مهدویکنی هم اهل سرخه و همشهری آقای روحانی است. خانواده همسر آقای مهدوی هم خانواده اهل علم و محترمی در سرخه هستند و من این خانواده را دیدهام.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=53432
ش.د9504969