(روزنامه جوان ـ 1395/08/26 ـ شماره 4960 ـ صفحه 9)
** مشكلي كه در بين ايرانيها وجود دارد اين است زماني كه در امريكا بحران اقتصادي ايجاد ميشود، بحران اجتماعي به وجود ميآيد. برخي در داخل كشور نگاهي كه به امريكا دارند بزرگتر از واقعيتهايي است كه اتفاق ميافتد. اين حوادث بد كه براي امريكا اتفاق ميافتد چون با اين نگاهها همخواني ندارد پس به اين نتيجه ميرسند كه پس از اتفاقات كار خود امريكاييها است و مديريت ميشود. من با اين نگاه مخالف هستم. همچنان كه حوادث سال 1388 در ايران رخداد بدي بود و مسئله مديريت شدهاي نبود در امريكا هم رخدادهاي اجتماعي همينگونه است.
به نظر من امريكا يك كشور درحال افول است و مشكلات اقتصادي و اجتماعي آن درحال افزايش است. سخناني كه دونالد ترامپ درباره مشكلات داخلي ميگويد واقعيت دارد. آمارهايي وجود دارد كه نشان ميدهد از هر سه زن در امريكا به يك زن تجاوز ميشود. از طرفي، مشكلات سياسي هم دراين كشور وجود دارد. پيشتر سياستمداران امريكايي به اين شكل همديگر را متهم نميكردند و الان آبروي امريكاييها در جهان رفته است. افشاگريهايي كه در دوران تبليغات انتخاباتي انجام شد بسياري از حقايق را درباره امريكا روشن كرد و اين هنجارشكنيها تبعات منفي براي اين كشور دارد. حزب جمهوريخواه از لحاظ ساختارهاي داخلي فروپاشيده است و شخصي به نام دونالد ترامپ خارج از حزب آمده و همه معادلات را برهم زده است. سيستم امريكا طراحيهايي براي بيرون نگه داشتن افرادي مثل ترامپ داشت و فيلترهايي هم وجود داشت ولي ترامپ توانست از آنها عبور و نامزد نهايي حزب جمهوريخواه شود. شخص ميلياردري مثل ترامپ با ادبيات خاص خودش وارد كارزار انتخاباتي ميشود و در اين زمينه طراحي پشت پردهاي هم وجود ندارد و هرج و مرج و برنامه مديريت شدهاي نيست و از واقعيتهاي موجود در بدنه جامعه امريكا ناشي ميشود.
* شما گفتيد ترامپ از بيرون حزب جمهوريخواه آمد، ولي فيلترهاي موجود را رد كرد. اين فيلترها كدامند و با وجود اينكه ترامپ بين اعضاي جمهوريخواه هم چندان محبوبيتي نداشت چگونه توانست از اين فيلترها عبور كند؟
** در امريكا پنج سطح فيلتر براي گزينش نامزدها وجود دارد. اولين فيلتر مسئله «پول» است و بر اساس پژوهشهايي كه اساتيد امريكايي انجام دادهاند، افرادي در امريكا به مقام سياسي ميرسند كه نسبت به نامزد رقيبشان پول زيادي صرف ميكنند، زيرا تبليغات انتخاباتي در امريكا هزينههاي زيادي دارد كه همه از عهده آن بر نميآيند. مردم هم به نامزدهاي انتخابات كمك مالي ميكنند، اما اين مقدار در مقابل هزينههاي تبليغاتي ناچيز است. هزينه انتخابات رياست جمهوري امريكا در سال 2012، بالغ بر 7 هزار ميليارد دلار بود كه تخمين زده ميشود در اين دوره بيشتر از دوره قبل است.
بخش كوچكي از هزينه انتخاباتي در امريكا را مردم ميدهند، اما بخش عمده آن را ثروتمندان تقبل ميكنند. بر اساس گزارشي كه مجله «اكونوميست»ارائه داده بود در ازاي هر دلاري كه سرمايهداران به سياستمداران ميدهند، در قبال آن 20 دلار سود ميكنند. پيشنهاد اكونوميست اين بود كه بهترين سرمايهگذاري در امريكا اين است كه به سياستمداران پول بدهند، چون سود بيشتري عايدشان ميشود. از سوي ديگر، افرادي را كه قرار نيست در انتخابات درون حزبي شركت كنند به همين روش كنار ميگذارند. در حزب جمهوريخواه ابتدا بيش از 20 نفر نامزد شده بودند. تعدادي از اين افراد قبل از اولين انتخابات درون حزبي در ايالت «آيووا» انصراف دادند و كنار كشيدن اين نامزدها به خاطر اين بود كه مشكل مالي داشتند و نميتوانستند به كارزار انتخاباتي ادامه دهند. دليل اينكه ترامپ توانست اولين فيلتر را رد كند اين بود كه او از لحاظ مالي مستقل بود و نيازي به كمكهاي مالي ديگران نداشت.
فيلتر دوم شركت در انتخابات درون حزبي است، يعني اينكه اسم فرد بايد در ليست اولين انتخابات ايالتي درآيووا باشد تا بتواند در مناظرههاي درون حزبي شركت كند و اين اجازه را خود حزب ميدهد و اينكه ترامپ چگونه از اين مرحله عبور كرد نيز مهم است. جمهوريخواهان از اين واهمه داشتند كه ماجراي انتخابات رياست جمهوري امريكا در سال 1992، بار ديگر تكرار شود. در آن زمان يك ميلياردر به نام «راس پرو» برخي از فيلترهاي حزب جمهوريخواه را رد كرد، اما در نهايت نتوانست به عنوان نامزد اين حزب انتخاب شود، به همين خاطر به عنوان نامزد مستقل وارد انتخابات شد و توانست 15 درصد آراي مردمي را به خود اختصاص دهد، اما اين تعداد آرا بيشتر از آراي جورج بوش پدر، رئيسجمهور سابق امريكا كم شد و اينكه دوره بوش پدر چهار سال شد، ولي دوره پسرش هشت سال شد، اين بود كه راس پرو به عنوان رقيب بوش پدر وارد انتخابات و اين مسئله به نفع دموكراتها تمام شد و دليلي كه بيل كلينتون، نامزد دموكراتها برنده انتخابات رياست جمهوري شد كاهش آراي مردمي جمهوريخواهان بود.
باتوجه به اين تجربه شكست، جمهوريخواهان از اين واهمه داشتند كه اگر ترامپ را رد كنند وي به طور مستقل وارد انتخابات خواهد شد و تجربه سال 1992 تكرار خواهد شد و آراي اين حزب كاهش پيدا ميكند. البته خود ترامپ هم بارها اعلام كرده بود كه اگر جمهوريخواهان به او رأي ندهند به طور مستقل وارد انتخابات خواهد شد. از اينرو، اعضاي حزب جمهوريخواه تصميم گرفتند اجازه دهند ترامپ در انتخابات درون حزبي شركت كند تا در مراحل بعدي رقابتهاي درون حزبي وي را مديريت كنند.
در اين بين، انتخابات هر چهار سال يكبار حزب كه در تابستان رأيگيري آن انجام ميشود اهميت ويژهاي دارد. هر دو حزب جمهوريخواه و دموكرات به مدت يك هفته در جايي جمع ميشوند و نماينده نهايي حزب را تعيين ميكنند. در اين مرحله احتمال نفوذ اعضاي اصلي و گردانندگان مهم حزب وجود دارد و رأي آنها براي تعيين نامزد نهايي تأثيرگذار خواهد بود. در هر حزب 700 «سوپر دليگيت» يا نماينده ارشد وجود دارد كه حق رأي دارند، اما با رأي مردم انتخاب نشدهاند و به هر نامزدي كه بخواهند ميتوانند رأي دهند. تعدادي از نمايندگان حزب با رأي مستقيم مردم ايالتها در حزب حضور دارند، اما «سوپر دليگيت»ها از طرف حزب حق رأي دارند و اين افراد معمولاً از بين افرادي كه بيشترين پول و كمك را به حزب انجام داده باشند انتخاب ميشوند و اين افراد با توجه به تعدادشان در نتيجه انتخاب نامزد نهايي حزب تأثيرگذار هستند. ترامپ فيلتر سوم يعني جذب آراي مردمي را هم به طور ناباورانهاي رد كرد.
با همه حاشيهها و ادبيات بدي كه ترامپ داشت، اما يك اتفاق غيرمعمول در امريكا رخ ميدهد كه براي ما خيلي مهم است و آن بروز بياعتمادي به رهبران اين كشور است. جمهوري اسلامي ايران 37 سال است كه ميگويد رهبران امريكا قابل اعتماد نيستند و نظرسنجي اخيري كه موسسه «پي يو» انجام داده است نشان ميدهد كه 70 درصد مردم امريكا به رهبران خود اعتماد ندارند. ايران ميگويد اين سيستم مديريت شده است و پول نفوذ زيادي در آن دارد و همين سخنان ترامپ درباره فاسد و ناسالم بودن سيستم حكومتي امريكا سبب شد تا مردم به او رأي دادند و اين سخنان متفاوت از سياستمداران سنتي است و مردم هم ميگويند كه از سياستمداران سنتي خسته شدهاند. با اقبال افكار عمومي امريكا به ترامپ، رأي دليگيت او بالا رفت و در عمل اعضاي حزب به اين نتيجه رسيدند اگر الان ترامپ را از گردونه انتخابات كنار بگذارند اولاً آبروي حزب ميرود، چراكه ترامپ رأي آورده بود و با كنار گذاشتن وي سيستم دموكراسي زير سؤال ميرفت و ديگر اينكه گفتند اگر ترامپ را كنار بگذارند در انتخابات شكست خواهند خورد. به همين خاطر به اين نتيجه رسيده بودند كه اگر در انتخابات حضور داشته باشد حداقل احتمال پيروزي وجود دارد. پس در نهايت مجبور شدند ترامپ را به عنوان نامزد نهايي معرفي كنند.
فيلتر چهارم آراي نمايندگان الكترال كالج است كه ماه دسامبر رئيسجمهور را انتخاب خواهند كرد. اگر انتخابات رياست جمهوري در امريكا برگزار نشود از نظر قانون اساسي مشكلي وجود ندارد چون قانون نگفته است انتخابات برگزار كنند. قانون اساسي از ايالاتها نماينده ميخواهد تا دور هم جمع شوند و رئيسجمهور را انتخاب كنند و سيستم انتخابشان نيز برعهده خود ايالتهاست. به مرور زمان، در تاريخ امريكا چيزي كه اتفاق افتاد اين بود كه گفتند اين نمايندگان الكترال با رأي مردمي انتخاب شوند تا انتخابات دموكراتيكتر باشد.
البته در تاريخ امريكا سابقه نداشته كه آراي الكترال برخلاف رأي مردمي باشد و نتيجه كلي را تغيير دهد. البته اين اتفاق افتاد كه جورج بوش رأي مردمي كمي داشت اما توسط آراي الكترال رئيسجمهور شد. هر ايالتي به تعداد نمايندگان در كنگره رأي الكترال دارد و هر فرد ميتواند به انتخاب خود به هر كسي كه بخواهد رأي بدهد. حتي ممكن است نماينده يك حزب به نامزد حزب مخالف رأي بدهد و اين اختيار را دارد.
فيلتر پنجم «رسانه» است. رسانهها قبلاً ميتوانستند افكار عمومي را مديريت كنند، ولي الان قدرت خود را از دست دادهاند و مردم زياد به آن استناد نميكنند و ترامپ توانست از اين مسئله بيشتر به نفع خود استفاده كند. در انتخابات اخير بيشتر رسانهها از هيلاري كلينتون، نامزد دموكراتها حمايت كردند و ترامپ از سوي رسانهها و چهرههاي سرشناس امريكا حمايت نميشد، اما به هر حال رسانه در برخي اقشار جامعه تأثيرگذار است. يعني رسانههاي امريكا همه طرفدار كلينتون بودند و تنها برخي خبرنگاران شبكه «فاكس نيوز» طرفدار ترامپ بودهاند و بيشتر آنها در خدمت دموكراتها بودند. ترامپ به رغم نبود حمايتهاي رسانهاي باز هم توانست از اين فيلتر عبور كند.
* از پنج فيلتري كه شما اشاره كرديد تنها دو مورد رسمي است، اما بقيه غيررسمي است و قانون خاصي درباره فيلتر كردن افراد براي نامزد شدن در حزب وجود ندارد، ولي به عنوان موارد تأثيرگذار در انتخاب فرد مورد نظر به كار ميروند؟
** بله، اين سيستم امريكا نوعي فيلترينگ هوشمند انجام داده بدون قانون و بخشنامه همه كارهايش را انجام ميدهد و امری طبيعي است. رسانههاي امريكا و نخبگان سياسي همه از كلينتون حمايت ميكردند و هيچ بخشنامهاي وجود ندارد كه رسانهها را نسبت به جانبداري از يك نامزد منع كند.
* به نظر ميرسيد اينكه ترامپ توانست همه فيلترهاي سر راه خود را پشت سر بگذارد، شانسي نبوده، بلكه جامعه امريكا در شرايطي قرار گرفته كه سبب اقبال عمومي به ترامپ شده است. در سطح سياسي هم زمينههايي وجود داشته است كه به ترامپ در عبور از اين فيلترها كمك كرده است. به نظرتان اين عوامل اجتماعي و سياسي چه چيزهايي هستند؟
** امريكا به منظم بودن و مديريت شده بودن مشهور بود و جمهوريخواهان و دموكراتها عليه همديگر سخناني ميگفتند، اما هر دو حزب اظهارنظرها را داخل ساختار امريكا انجام ميدادند. اتفاقي كه در انتخابات 2016 رخ داده، اين است كه اين ساختارها به هم ريخته است. اينكه ترامپ رأي مردمي را دارد يك امر تصادفي نيست و نوعي بيداري و آگاهي در جامعه امريكاست و مردم اين كشور متوجه شدند چه تحولاتي در حال رخ دادن است و از طرفي ترس امريكاييها از حكومت از بين رفته است و مردم با توجه به اظهارات ساختارشكنانه ترامپ متوجه شدند كه وي ميتواند اين ساختار را تغيير دهد. در سخنراني ترامپ يك هفته قبل از انتخابات طرفدارانش به جاي واژه يواساي(USA) شعار ميدادند جو اساي(Jew SA ) يعني امريكاي يهودي و اين مسئله در تاريخ امريكا سابقه نداشته است. تاكنون افكار عمومي درباره يهوديان و اسرائيل مديريت شده بود و كسي به طور علني با يهوديها مخالفت نميكرد، اما الان اين مسئله تغيير يافته است.
اين تغييرات در جامعه و ساختار امريكا براي ايران فرصت است تا بتواند از آن استفاده كند و براي اين موضوع بايد طراحيهايي داشته باشد، از اينكه ترامپ رأي آورده بايد چگونه با اين مسئله برخورد كند. همانگونه كه امريكاييها در انتخابات ايران فعال هستند و برنامهريزيهاي خاصي دارند ما هم بايد براي انتخابات امريكا برنامه و طراحيهايي داشته باشيم، اما در وزارت خارجه ايران اين طرحها در اولويت نيست.
* به نظرتان چرا ما درك درستي از تحولات داخلي و ساختار حاكم بر امريكا نداريم. اين سهلانگاري از چه عواملي ناشي ميشود؟
** اولاً ما كارشناس خوب در حوزه امريكا نداريم. نتيجه اين وضعيت اين است كه افراد معدودي در ايران درباره امريكا اظهارنظر ميكنند و برخي هم بر اساس تفكرات ليبرال دموكراسي به امريكا تعلق خاطر دارند و به همين خاطر نميتوانند درباره اين كشور اظهارنظر كنند. وزارت خارجه ايران اگر بدنه قوي كارشناسي در حوزه امريكا داشت وضعيت برجام به گونه ديگري رقم ميخورد و اگر رسانههاي ما خبرنگار ثابت در اين حوزه داشتند وضع بهتر از اين بود. بين نخبگان سياسي ما بايد اين تفكر به وجود آيد كه امريكا ديگر الگو نيست و بايد تفكر ليبرال دموكراسي از بين برود و اجماعي در مواجهه با امريكا ايجاد شود.
* الان با آمدن ترامپ در جامعه امريكا پديده غيرعادي به وجود آمده و حتي صحبت از تغيير ساختارهاي حاكميتي است كه ترامپ بارها در سخنرانيهاي تبليغاتي خود به آن اشاره كرده است. به نظرتان چه عواملي در بروز اين پديده نقش داشتهاند؟
** در بروز اين پديده عوامل اقتصادي نقش دارد كه به خروج كارخانهها از امريكا منجر شد. چون دنبال كارگر ارزان بودند و سيستم اين امكان را برايشان فراهم كرد تا از امريكا خارج شوند. افراد كارشان را از دست دادند و متوجه شدند كسي مسبب اين مشكلات مالي است و الان مردم سيستم امريكا را مقصر ميدانند. وقتي ميبينند با وجود مشكلات اقتصادي امريكا در جنگهاي عراق و افغانستان چند تريليون دلار هزينه ميكند بدبين ميشوند. ترامپ هم گفته است اگر هزينههاي جنگي در داخل سرمايهگذاري ميشد وضع كشور بهتر از شرايط فعلي بود. از طرفي، اين تغيير در جامعه امريكا نوعي جنبه اعتراضي به ساختار حاكم دارد و بسياري از مردم شايد طرفدار ترامپ نباشند، اما به خاطر لجاجت با ساختار حاكم به ترامپ رأي ميدهند تا اعتراض خودشان را اينگونه اعلام كنند. پس پيروزي ترامپ، نه مردم به ساختار امريكايي است.
* ورود ترامپ به كاخ سفيد به عنوان كسي كه از سيستم حاكم بر امريكا انتقاد كرده چه تأثيري بر سياست خارجي امريكا خواهد داشت؟ به عبارت ديگر، سياست خارجي امريكا در چه جهتهايي تعديل ميشود؟رويكرد اين كشور در مقابل روسيه، چين و حتي كشورهاي عربي به چه سمت و سويي خواهد رفت؟
** باتوجه به اينكه ترامپ سابقه سياسي ندارد به همين خاطر سياست خارجي وي غيرقابل پيشبيني است و معلوم نيست چه سياستي را اتخاذ خواهد كرد و بايد ديد اطرافيانش چه اقدامي انجام خواهند داد. مايكل فرند، مشاور امنيتي ترامپ نسبتاً بد نيست. او دو سال پيش رئيس اطلاعات ارتش بود و زماني هم كه از ارتش بيرون آمد گفت كه داعش نتيجه مداخله سياستهاي امريكا در خاورميانه است. در حلقه ترامپ اين تصور وجود دارد كه عربستان سعودي در منطقه زيادهروي ميكند و برخلاف تيم كلينتون نگاه ضد عربستاني در بين اطرافيان ترامپ حاكم است و به نظر ميرسد در زمان ترامپ همراهي با سياستهاي عربستان در خاورميانه كمتر خواهد شد. در برخي حوزهها كه ترامپ حرفهاي زيادي گفته است تغييرات چنداني ايجاد نميشود. بنابراين، در حوزه سياست خارجي آينده مشخصي وجود ندارد. در بحث روسيه هم ترامپ گفته است با روسيه روابطش را بهبود خواهد داد و ممكن است در بحران سوريه به توافقاتي دست پيدا كنند. رابطه كلينتون با لابي صهيونيستي و اسرائيل بيشتر بود، اما رابطه ترامپ با صهيونيستها كمتر است و يكي از مشكلات ترامپ در ابتدا اين بود كه گفته بود در مسئله فلسطين بيطرف خواهد بود كه بعداً اين موضع خود را اصلاح كرد. در امريكا كسي كه ميخواهد رئيسجمهور شود بايد از صهيونيستها حمايت كند.
* باتوجه به اينكه ترامپ در كمپينهاي تبليغاتي خود پيش از انتخابات بارها مخالفت خود را با توافق هستهاي ايران و 1+5 اعلام كرده بود و حتي مدعي شده بود در صورت پيروزي در انتخابات برجام را پاره خواهد كرد به همين منظور نگرانيها نسبت به آينده برجام چه در داخل ايران و چه در بين شركاي اروپايي واشنگتن افزايش يافته است. با اين حال شما چشمانداز توافق هستهاي ايران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ آيا ترامپ با قرار گرفتن در هرم قدرت امريكا به وعدههاي انتخاباتي خود در مقابل توافق هستهاي عمل خواهد كرد يا اينكه اين وعدهها تنها در حد حرف باقي خواهد ماند؟
** به نظرم، ترامپ در ماههاي اول ورود به كاخ سفيد سياست خارجي امريكا در مقابل ايران را به دست كنگره خواهد داد تا در اين زمينه تصميمگيري كند. امريكاييها سعي دارند فشارها به ايران را افزايش دهند. آنها بر اين باورند كه تحريمها عليه ايران جواب ميدهد و اين تحريمها بود كه ايران را پاي ميز مذاكره آورد و بايد همچنان فشارها ادامه پيدا كند. به همين خاطر است كه كنگره به دنبال تحريمهاي بيشتر است. ترامپ نيز از اين اقدامات حمايت خواهد كرد و با رفتن باراك اوباما شرايط براي اجراي برجام سخت خواهد شد.
http://www.javanonline.ir/fa/news/823043
ش.د9504475