(روزنامه جوان ـ 1395/01/26 ـ شماره 4788 ـ صفحه 5)
از ابتداي روي كار آمدن دولت يازدهم بحث مذاكره و حل مشكلات ايران و امريكا در حوزههاي مختلف يكي از مهمترين محورهايي بوده است كه از سوي برخي محافل و جريانهاي خاص در حوزه سياست خارجي مطرح شده است، از همين رو بود كه پس از توافق هستهاي بحث برجام 2 و 3 به خصوص در حوزههايي همچون مسائل منطقهاي مطرح شد.
مقام معظم رهبري در سخنانی صریح به شدت با موضوع برجامهای 2و3 و... به مخالفت پرداخته و آن را خلاف منافع ملي كشورعنوان كردند. در اين ميان آنچه قابل توجه به نظر ميرسد ضرورت توجه به تاريخ دشمني امريكا با ايران است و اينكه چرا دشمني امريكا با ايران به هيچ عنوان محدود به مسائل فوق نخواهد شد. مروري بر تاريخ و اظهار نظرهاي مقامات امريكايي اين مطلب را نشان ميدهد كه جريان دشمني امريكا با ايران و نظام جمهوري اسلامي ايران به هيچ وجه به پايان نخواهد سيد.
دشمني تا ابد
قدرت، توازنسازي، بازدارندگي، توان وارد كردن ضربه اول متعارف، مشروعيت و اقتدار ايران نه براي حوزه انديشهاي امريكاييها پوشيده است و نه براي نخبگان سياسي – نظامي اين كشور. امريكاييها بهواسطه توافق هستهاي بهدنبال مهار اين ظرفيتها و ابعاد قدرت سياسي ايران بودند. سياست مهار ايران از اوان شكلگيري انقلاب اسلامي جزو دستور كارهاي امريكاييها براي كنترل ايران بوده است. كارتر، ريگان، كلينتون، بوشها و نسخه به روز شده آنها يعني اوباما، همه و همه از اين سياست بهره جستهاند. بهعنوان يك نمونه نيكلاس برنز، معاون وزير خارجه امريكا در زمان جورج بوش كه در مذاكرات هستهاي با ايران نيز حضور داشت، با بيان اينكه استراتژي امريكا در قبال ايران بايد فشار از طريق مذاكرات باشد، ميگويد: «باراك اوباما، رئيسجمهور امريكا و جانشين او يا حتي جانشين رئيسجمهور بعد از اوباما، بايد تلاش كنند قدرت ايران را در منطقه مهار كنند. . . بنابراين ما بايد قدرت ديپلماتيك، اقتصادي و نظامي خود را براي انسداد ايران در شرايط فعلي و مهار قدرت اين كشور در منطقه در سالهاي آينده به كار بريم. . . استراتژي مؤثرتر و هوشمندانهتر، فشار به آنها از طريق مذاكرات است.»
فشار اقتصادي همچنان جزو راهبردهاي آمريكا براي فشار بر ايران است
امريكاييها بهخوبي ميدانند كه بهواسطه فشار سياسي توان كنترل ايران را ندارند و نخواهند داشت، لذا «هجوم به اقتصاد ايران» را بهعنوان راه جديدي براي مهار ايران تصوير كردهاند. اين موضوع زماني براي آنها محاسبهپذير ميشود كه در داخل ايران نسبت به آن حساسيت نيز وجود داشته باشد.
همين محاسبهپذير كردن كنترل اقتصادي، پروژه تحريمها را براي امريكاييها جذاب كرد. براي مثال رئيس «بنياد دفاع از دموكراسيها» در خصوص مهار ايران بر آن است كه امريكا و كنگره اين كشور بهعنوان مخالفان توافق با ايران بايد با هجوم، بهرهبرداري اقتصادي ايران را كند كنند.» به همين دليل است كه امريكاييها روي فشار اقتصادي بر جمهوري اسلامي ايران محاسبات فراواني داشتهاند. اهميت اين موضوع در ذهنيت امريكاييها تا حدي است كه معتقدند با استفاده از اين فشارها ايران را وادار به مذاكره كردهاند، براي مثال باراك اوباما بعد از انتشار بيانيه مطبوعاتي لوزان در نطق خود چندين بار ادعا كرد كه «تحريمها بهتنهايي نميتوانست برنامه هستهاي ايران را متوقف كند اما ايران را مجبور كرد كه به ميز مذاكره بازگردد.»
در موردي ديگر سامانتا پاور نماينده امريكا در سازمان ملل در تاريخ 15 فوريه يعني 26 بهمن 1394 در سرزمينهاي اشغالي بيان داشت: «بازگشت خودكار تحريمها در حالت فرضي شكست توافق هستهاي يكي از تمهيدات «بهشدت بيسابقه» در توافق هستهاي است.» وي ادامه داد «با اين بند، حق «وتو» از اعضاي دائم شوراي امنيت، از جمله چين و روسيه براي جلوگيري از بازگشت تحريمها سلب شده است.»
ممنوعيت تجاري با ايران همچنان باقي است
يكي ديگر از ابزارهاي امريكا براي مهار ايران پروژه بالا بردن ريسك سرمايهگذاري شركتهاي خارجي در صورت سرمايهگذاري در ايران است. در اثناي توافق ايران و 5+1 شركتها و بنگاههاي اقتصادي خارجي انتظار گشايش فضاي اقتصادي ايران براي ورود و سرمايهگذاري در اين كشور را داشتند اما براي اجراي طرحهاي سرمايهگذاري خود با يك مانع مواجه شدند و آنهم بيم مجازات امريكا بهواسطه سرمايهگذاري در ايران بود. امريكاييها حتي بعد از اجراي برجام نيز از وجود تحريمهاي خود عليه ايران در رسانهها سخن به ميان آوردند و با استفاده از اين ابزار تلاش كردند خطر سرمايهگذاري خارجي در ايران را براي شركتهاي خارجي تبديل به يك توهم كنند، براي مثال باراك اوباما يكم آوريل يعني 13 فروردين 1395 در حاشيه نشست امنيت هستهاي واشنگتن اظهار داشت: «ممنوعيتهاي تجاري امريكا، بهاستثناي موارد محدود پابرجا هستند. ما هم اجراي قاطعانه تحريمهاي مربوط به تروريسم، نقض حقوق بشر و برنامههاي موشكي ايران را ادامه ميدهيم.»
وي همچنين خطاب به ايران اظهار داشت: «وقتي آنها موشك بالستيك با شعارهايي براي نابودي اسرائيل شليك ميكنند، اين شركتها را مشوش ميكند. برخي خطرهاي ژئوپلتيك وجود دارند كه وقتي آنها (شركتها) ميبينند اين اتفاق دارد ميافتد، تشديد ميشوند. اگر ايران به ارسال موشك به حزبالله ادامه بدهد، اين كار شركتها را مضطرب ميكند.»
در همين خصوص رويترز با برشمردن بسياري از تحريمهايي كه عليه ايران باقي مانده است، اينچنين درصدد پر كردن ايده ريسك سرمايهگذاري در ايران است؛ «بسياري از تحريمهاي ايالاتمتحده عليه ايران پابرجا باقي ميمانند، بهطور ويژه تحريمهايي كه عليه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي وضع شدهاند.»
ميدل ايست آنلاين با بيان اينكه «تحريمهاي اوليه و اصلي عليه ايران هنوز باقي مانده است» در خصوص موضوع باقي ماندن تحريمهاي اصلي و اوليه عليه ايران بيان ميدارد: «منظور از تحريمهاي اوليه به جاي مانده در خصوص برنامه هستهاي ايران نيست بلكه به موضوع تروريسم و حقوق بشر ايران مربوط ميشود.»
رفتار ايران بايد تغيير كند
اين البته، همه آرزوهاي مقامات امريكايي نيست. پرده ديگري از اين آرزوها را ميتوان در اظهارنظرهاي اخير آنان مشاهده كرد. باراك اوباما، در سخنراني سال 2015 خود در سازمان ملل، بهصراحت اعلام كرد: «شعار مرگ بر امريكا در ايران شغل ايجاد نميكند و براي ايران امنيت نميآورد.» جان كري، وزير امور خارجه امريكا نيز در پاسخ به اين پرسش خبرنگار بيبيسي كه «به نظر شما دو طرف نهفقط ايران بايد چه بكنند كه فضا براي بهبود روابط ايجاد شود؟»، گفت: «فكر ميكنم همه ميتوانند با تغيير لحن و كم كردن از شعارها شروع كنند. اول از همه شعار مرگ بر امريكا و مرگ بر اسرائيل. داشتن نقشهاي براي نابودي اسرائيل به اين روند كمكي نميكند.»
همچنين «باراك اوباما»، رئيسجمهور امريكا بامداد شنبه دوم آوريل يعني 14 فروردين 1395 در يك كنفرانس خبري در حاشيه نشست امنيت هستهاي واشنگتن ضمن اشاره به محدوديتهايي كه براي ايران در خصوص مبادلات تجاري با جهان وجود دارد، عنوان كرد: «ايران تاكنون متن توافق را رعايت كرده است، اما روح توافق، مستلزم اين است كه ايران به جامعه جهاني و شركتها سيگنالهايي بفرستد مبني بر اينكه اقدام به انجام طيفي از اقدامات تحريكآميزي كه شركتها را هراسان ميكند، نخواهد كرد.»
وي در همين نشست در خصوص پافشارياش براي تغيير رفتار ايران اشاره كرد:«ايران بايد آن چيزي كه هر كشور ديگري در دنيا ميفهمد را درك كند و آن اينكه شركتها ميخواهند جايي بروند كه احساس امنيت بكنند؛ جايي كه شاهد مناقشات گسترده نباشند؛ جايي كه بتوانند مطمئن باشند مبادلات طبق روال معمول انجام ميشوند و اين هم سازگارياي است كه ايران بايد آن را انجام دهد.»
وي چند ماه پيشتر نيز از اين سياست سخن گفته بود، آنجايي كه در مصاحبه با وبسايت ميك بيان داشت: «بايد دوره گذار در ايران داشته باشيم؛ دوره گذاري كه شايد تدريجي باشد. در اين گذار مردم بايد درك كنند فرياد مرگ بر امريكا يا انكار هولوكاست در ميان رهبران ايران يا تهديد به نابودي اسرائيل يا تسليح حزبالله موجب نفرت جامعه جهاني از ايران ميشود و من ميتوانم تضمين كنم، لحظهاي كه رژيم ايران از اين لفاظيها و رفتارها دست بكشد، متناسب با اندازه، منابع و استعدادش با او برخورد ميشود و قدرت و نفوذ او در دنيا افزايش خواهد يافت. اين مطلبي است كه من به تحقق آن اميدوارم و اين امر تغيير در سياست و رهبري ايران را ميطلبد؛ طرز تفكري متفاوت در نسبت با برخورد با ديگر كشورهاي دنيا عليالخصوص ايالاتمتحده و شايد اين نسل همان است كه قادر به وقوع چنين امري است.»
ش.د9504470