ارتباط دانش مديريت با دين اسلام
در خصوص ارتباط بين دين اسلام و دانش مديريت بايد به اين سؤال جواب داده شود كه خداوند پيامبران را فرستاد تا زندگي فردي اشخاص را رشد دهد يا نگاه اجتماعي هم در اديان وجود داشته است؟ به طور واضح ما نگاه اجتماعي را در اديان ميتوانيم مشاهده كنيم و اين شامل شكلگيري حكومت توسط پيامبران مختلف و اداره امور مختلف به واسطه آنها ميشود. وقتي شارع اسلام براي گروههاي اجتماعي برنامه داشته باشد لاجرم نيازمند مديريت است. در آن صورت شايد اين تفكر كه مديريت مسئلهاي مشترك با دينهاي مختلف است در حد يك ادعا باشد. در اين صورت نميتوانيم ادعا كنيم كه اسلام درباره مديريت بحثي ندارد. كمااينكه وقتي وارد ادبيات ديني هم شويم به وضوح ميبينيم به شكل مستند درباره اين موضوع صحبت ميشود. مديريت متعارف و آنچه غربيها اكنون آن را ترويج ميكنند، پديدهاي كاملاً امريكايي است، زيرا در آنجا شكل گرفته است. البته نميتوان ادعا كرد هرچه آنجا شكل گرفته غلط است اما طبيعتاً در اينجا هم ما مباحثي را داريم كه در غرب به آنها پرداخته نميشود يا ميزان پردازش به آن كمتر است. وقتي چنين تعارضاتي بهوجود ميآيد انتظار داريم كه مديريت به معناي اسلامي بيش از مديريت به معناي غربي در كشور وجود داشته باشد.
ضعف مديريت در سطح كلان
براي تحليل يك پديده كه دچار چه ضعفها و قوتهايي است، بايد مدل ذهني از اينكه اين پديده قرار است چه كارهايي را انجام دهد، داشته باشيم. ما بايد بدانيم مديريت در جامعه چه آثاري بايد داشته باشد؟ و كدام آثارش متجلي شده است؟ وقتي درباره مديريت به معناي اسلامي صحبت ميكنيم كه درصدد است دغدغههاي ديني را پياده كند و خواستههايش متفاوت از خواستههاي غربي است، ميتوانيم مديريت اسلامي را بررسي كنيم. بسياري از مواقع الگوي سياستگذاري كشور ما با جامعه سكولار فرق چنداني ندارد و اين به دليل اعتقاد نداشتن افرادي كه در چنين نظامي هستند، نيست بلكه به دليل اين است كه به دانش مديريت اسلامي كه قرار است پاسخگوي نيازها باشد، پرداخته نشده است. مثلاً چارچوب اداره جامعه اسلامي بر چهار مفهوم توحيد، عدالت، كرامت انساني، بيداري و بصيرت شكل گرفته است، اما اساساً چنين چارچوبي در كشور دنبال نميشود.
با توجه به اينكه جهت گيريهاي كلان توسط امام خميني و مقام معظم رهبري مشخص شده اما در نظام اداري براي اين مفاهيم ما به ازاء نداريم. نظام اداري ما عدالت ستيز نيست اما اين نظام با عدالت تنظيم نشده است و با توليد و افزايش حجم خدمات و... تنظيم ميشود. ما بحث توحيد و عدالت محوري را در چارچوبهاي نظام مديريتي داريم. ما در مواجهه با ادبيات ديني با مفهوم گستردهاي از مفاهيم مانند ايمان، تقوا، صبر و... روبهرو ميشويم كه درباره درستي هيچ كدام از آنها هم هيچ شكي وجود ندارد اما وقتي با چنين كثرتي مواجهه ميشويم پيدا كردن مسير، كار بسيار سختي است و اينكه مديريت اسلامي به دنبال ايجاد چه اتفاقي در سطح جامعه است؟!
گروهها و ديدگاههاي مختلفي در اين زمينه وجود دارند مثلاً عدهاي معتقدند مديريت اسلامي ميخواهد انسانها را به خدا نزديك كند اما بعضي ديگر معتقدند مديريت اسلامي يعني هر جايي كه قاعده ديني از متون ديني برآمده ميتواند مديريت اسلامي را پياده كند. در اين ديدگاهها اين اعتقاد وجود دارد كه اين موضوعات جديد بايد بر مديريت فعلي تحميل شود. مثلاً در مديريت فعلي براي اينكه چگونه مردم را به سوي خدا ببريم فكري نكردهايم اما در مديريت اسلامي به اين موضوع فكر ميكنيم. اين نوع نگاه قائل به ناقص بودن مديريت غربي است.
مديريت اسلامي به دنبال دستيابي به عقل است
ما در ادبيات مديريت اسلامي به دنبال دستيابي به عقل هستيم كه اگر شكوفا شود در همه جنبههاي زندگي خودش را نشان ميدهد. ما به دنبال اين نيستيم كه ادبياتي را ايجاد كنيم كه به فضاي كار تحميل شود. مردم عمدهترين خواستهشان از ادارات، صحيح انجام شدن كارهايشان است. دين اسلام ميگويد با كمك كردن به شكوفا شدن عقل انسانها، كارهاي افراد هم بهتر انجام ميشود. از سوي ديگر دين كار كردن را به عنوان ركن جدي در شكوفا شدن عقل انسانها ميداند. ما با دنيايي مواجهه هستيم كه در آن رشد ميكنيم و دين اسلام نازل شده بر مقتضاي زندگي افراد، نميخواهد زندگي افراد را دچار تحول بنيادين كند بلكه اسلام در همين بستري كه زندگي ميكنيم از ما ميخواهد كه خوب كار كنيم تا از اين طريق عاقلتر شويم.
اسلام كار كردن در سازمانها را معادل زمينه جدي رشد براي انسانها ميداند. اينجا دغدغه جدي مديريت اسلامي اين ميشود كه چگونه كار كردن عوامل ضد رشد براي انسانها را در پي نداشته باشد؟ وقتي در جامعه كار ايجاد ميكنيم يعني اسلامي رفتار ميكنيم و قرار نيست مديريت اسلامي چيزي وراي آنچه وجود دارد، باشد اما آنچه باعث تفاوت آن نسبت با نگاههاي معنويت دروغين و مادي گرا ميشود، نحوه صحيح زندگي كردن افراد است.
دانش توليد شده در مديريت اسلامي، متنابه نيست
در عين حال كه از توليد علم بايد حمايت شود، ثمرهاي كه از سرمايهگذاريها در سالهاي گذشته ايجاد شده است، قابل توجه نيست. وقتي دانش توليد شده دانش متنابهي نيست نبايد از دولتها انتظار داشت كه از آن استفاده كنند، زيرا در خيلي از مواقع ادبياتي كه در حوزه مديريت اسلامي توليد شده تفاوت چنداني با علم اخلاق نداشته است، زيرا نظرياتي داده شده كه چگونه افراد با اخلاقتر و در فضاي سازماني متدينتر باشند. در عين حال كه اين موارد لازم هستند اما كمك به سازمانها براي انجام وظايف و مأموريتهايشان نميكند. در عين حال كه انسانها بايد در سازمانها رشد كنند از سوي ديگر سازمانها هم بايد به مأموريتهاي خود عمل كنند اما ادبيات توليد شده در بسياري از مواقع كمك چنداني به سازمانها براي انجام وظايفشان نميكند و مديران به دنبال فضاهاي كمك كننده ميروند. لذا بار اين موضوع كه مديريت اسلامي هنوز به معناي جدي پذيرفته نشده به عهده پژوهشگران است تا دولتمردان.
وقتي از سرمايهگذاري، دانش
جدي توليد نشده است، بايد سرمايهگذاري هدفمندتري انجام گيرد تا اين دانش شكل
بگيرد. بسياري هنوز ثمرات اين سرمايهگذاري را نديدند و به اين نتيجه رسيدند كه
مديريت اسلامي مسئله خيلي مهمي نيست. براي توليد دانش مديريت اسلامي بايد دانشگاهها
پاسخگو باشند كه چه اندازه دانشي توليد كردهاند كه مديران بتوانند از آن استفاده
كنند. مجموعههايي كه هدفگذار و سياستگذار توليد دانش در كشور هستند بايد جوابگو
باشند كه چه مسيري را طي كردهاند و قرار است به كجا برسند؟
منبع: طليعه
ش.د9602724