(روزنامه جوان ـ 1394/11/26 ـ شماره 4750 ـ صفحه 9)
** مذاكرات چهارجانبه كه اخيراً انجام شد بر اين مبنا بود كه نقشه راهي را طراحي كند تا اينكه چگونه طالبان را پاي ميز مذاكره بياورند. در مذاكراتي كه در اسلامآباد و كابل برگزار شد قرار نبود طالبان در اين مذاكرات شركت كنند ولي در دور سوم توافق شد كه در دورهاي بعدي طالبان را دعوت كنند و مذاكرات بين طالبان و دولت افغانستان انجام شود. پاكستان، چين و امريكا در حقيقت به عنوان ميانجي در اين مذاكرات عمل كردند نه به اينكه بخواهند طالبان را دور بزنند. اما مشكلات ديگري وجود دارد كه روند مذاكرات را تخريب ميكند.
اولاً، طالبان پس از مرگ ملاعمر، رهبر سابق اين گروه يكپارچه نيستند و بحث اين است كه كدام جناح از طالبان را پاي ميز مذاكره بياورند. يعني اينكه آيا امكان دارد گروههايي كه از بدنه طالبان جدا شدند بار ديگر به سمت گروه اصلي برگردند. مسئله ديگر اين است كه اگر اين تفرقه در بين طالبان باشد و دو جناح يعني گروه تحت رهبري ملا اختر منصور و ديگري به رهبري ملا رسول مدعي هستند، در اين صورت اگر جريان منصور تحت فشار پاكستان پاي ميز مذاكره بيايد آيا ميتوان گفت كه جنگ در افغانستان تمام ميشود يا اينكه ناآراميها همچنان تداوم خواهد داشت. به همين منظور مسائل افغانستان پيچيده هستند، در عين حال طالبان پيششرطهاي خودش را براي حضور در مذاكرات اعلام كرده است.
برخي از اين پيششرطها به گونهاي طراحي شده كه امكان تحقق ندارد. طالبان ميگويد كه تمام نيروهاي خارجي بايد از افغانستان خارج شوند در حالي كه افغانستان يك پيمان امنيتي با امريكا امضا كرده و نيروهاي امريكايي در هشت پايگاه نظامي مستقر خواهند شد و به همين خاطر دولت كابل نميتواند اين پيششرطها را بپذيرد؛ البته برخي پيششرطها را ميتوان عملي كرد. در هر حال، مشكلات همچنان زياد است و خيلي سخت است كه بتوان پيشبيني كرد در كوتاه مدت حتي اگر جناحي از طالبان وارد مذاكرات شوند افغانستان به صلح و ثبات لازم دست پيدا كند.
همچنين حضور داعش در اين كشور هم بر پيچيدگي اوضاع دامن ميزند. داعش الان بخش شرقي خلافت خودش را بعد از خلافت خودخوانده در خاورميانه در افغانستان طراحي ميكند و از نيروهاي محلي عضوگيري ميكند. داعش در برخي مناطق افغانستان در موضع مسلط قرار گرفته است و گفته ميشود كه ولايت ننگرها را به عنوان مركز خلافت خود انتخاب كرده است.
* به اين ترتيب، اينكه بخشي از طالبان وارد مذاكره شوند و بخشي ديگر با آن مخالفت كنند و همچنان به حملات خود عليه دولت ادامه دهند، نميتوان گفت كه چشمانداز مثبتي براي اين مذاكرات وجود دارد؟
** متأسفانه همينگونه است. بين مذاكره و مصالحه طالبان با دولت مركزي و برقراري صلح در افغانستان يا ادامه جنگ يك سري تفاوتهايي وجود دارد. ممكن است جناح تحت رهبري ملا منصور مصالحه كند و در قدرت شريك شود. در چارچوب طرحي كه پيشتر ژنرال ديويد پترائوس، رئيس سابق سازمان «سيا» مطرح كرده بود، برخي مناطق پشتوننشين شرق به طالبان واگذار ميشود و در ازاي آن طالبان دست از جنگ بردارند و به يك حزب سياسي تبديل ميشوند. ضرورت حفظ ثبات در افغانستان فراتر از خود افغانها هست. چينيها ميخواهند تا 10 سال آينده نزديك به 46 ميليارد دلار در پاكستان سرمايهگذاري كنند و سرمايهگذاريهاي مشابهي در افغانستان هم انجام ميشود و اين سرمايهگذاري زماني انجام ميشود كه صلح و ثبات در منطقه وجود داشته باشد و با وجود جنگ چنين سرمايهگذاري ممكن نيست. الان شرايطي به وجود آمده كه بين چين و امريكا درباره اينكه در افغانستان صلح و ثبات نسبي را ايجاد كنند هماهنگيهايي به وجود آمده هرچند كه ديدگاههاي دو كشور متفاوت هستند. در مجموع، ميتوان گفت اگر توافقي با بخشي از طالبان انجام شد و همسايگان ديگر افغانستان مثل ايران، روسيه و هند نيز وارد مذاكره شوند، در اين صورت تضمين منطقهاي براي ادامه صلح و ثبات در افغانستان به وجود ميآيد.
* ريشه اختلافات داخلي طالبان از كجا نشأت ميگيرد؟
** مشكل اصلي كه الان طالبان با آن روبهرو هستند مربوط به پنهانكاري است كه اختر منصور و سازمان اطلاعاتي پاكستان «آياسآي» در مرگ ملاعمر انجام دادند. ملاعمر نزديك به دو سال بود كه فوت كرده بود ولي طالبان در اين مدت بيانيههاي خود را به نام ملاعمر صادر ميكردند. زماني كه خبر مرگ ملاعمر افشا شد گروههايي تحت عنوان معارض افغانستان به دنبال اين بودند كه با ملاعمر ديدار كنند و وقتي منصور اجازه نداد اين ديدار انجام شود، آنها شك كردند و اعلام كردند كه ملاعمر فوت كرده است. پس از آن «آياسآي» و منصور اعتراف كردند كه ملاعمر فوت كرده است و بر سر جانشيني ملاعمر اختلاف ايجاد شد و گروههاي مخالف، منصور را به اين متهم كردند كه در قتل رهبر طالبان دست داشته است. بعلاوه، رهبري منصور زير سؤال بود. ملايعقوب پسر ملاعمر و خانوادهاش موضع تندي گرفتند و با رهبري ملا منصور مخالفت كردند و اختلافات ايجاد شد و آنها اعلام جدايي كردند.
گروه منصور اعلام كردند كه طالبان اصلي ما هستيم و گروههاي ديگر مشروعيت ندارند و بايد گروهي از فرماندهان مؤثر طالبان در داخل افغانستان و بدون دخالت پاكستان تشكيل شود و آنها تصميم بگيرند كه طالبان اصلي كدام است و ظاهراً خودشان جمع شدند و منصور را به رهبري انتخاب كردند. طالبان الان به سه شعبه معارض تقسيم شده است. جناح تحت رهبري منصور و گروهي به رهبري ملا رسول هستند كه معتقدند بدنه اصلي طالبان به شمار ميروند. بنابراين، اختلاف بر سر جانشيني عامل اصلي اختلافات بود.
الان خود پاكستان يكي از طرفهاي گفتوگوي صلح است. از طرفي، ما به طور معمول اين را شنيدهايم كه پاكستان خودش عامل سنگاندازي در مذاكرات هست. شواهد و قرائن نشان ميدهد كه پاكستان همكاري گستردهاي با طالبان دارد و اگر بخواهد ميتواند اين گروه را پاي ميز مذاكره بكشاند ولي تاكنون اين كار را نكرده است. همواره اين بحث مطرح بوده كه پاكستان ميخواهد اگر قرار است مذاكرات افغانستان به نتيجه برسد اين كار از طريق ديپلماسي اسلامآباد و در خاك پاكستان انجام شود و مذاكرات چهارجانبه در اسلامآباد نيز در همين راستا انجام شده است. آيا به نظرتان سياست پاكستان نسبت به گذشته تغيير كرده يا اينكه رهبران اسلامآباد بر همان مواضع سابق پايبند هستند. پاكستان اهدافي در افغانستان دارد كه استراتژيك هستند. از جمله خط مرزي ديورن، مرز بين افغانستان و پاكستان كه توسط انگليسيها تعيين شده است و اين خط مرزي دليل اصلي اختلافات بين دو كشور است. افغانها اين مرزها را نپذيرفتهاند و مدعي هستند كه حداقل سه منطقه يعني ايالات قبايلي، سرحد و ايالت بلوچستان پاكستان از لحاظ تاريخي متعلق به افغانستان بودهاند و الحاق اينها به پاكستان در يك همهپرسي تقلبي انجام شده است. ايالت بلوچستان به تنهايي 47 درصد خاك پاكستان را تشكيل ميدهد و اگر اين ايالت به افغانستان بازگردانده شود در حقيقت پاكستاني وجود نخواهد داشت. در ايالات سند و پنجاب هم افغانها مدعي هستند كه در آن زمان كه معاهده ديورن امضا شده است ايالت سند بخشي از افغانستان بوده است.
پاكستان معتقد است كه افغانستان بايد اين خط مرزي را به رسميت بشناسد و تاكنون هيچ نظام سياسي در افغانستان اين خط مرزي را نپذيرفته است حتي طالبان هم كه نزديك به پاكستان هستند زماني كه قدرت را در اختيار داشتند، اين مسئله را نپذيرفتند و منصور در ديداري كه با مقاماتآي اسآي در حومه احمر انجام داد آنها گفتند اين مسئله ملي افغانها است و آنها نميتوانند از اين مسئله عقبنشيني كنند.
مسئله ديگر اين كه پاكستان معتقد است افغانستان نبايد روابط گستردهاي با هند داشته باشد. چون رقابت هند و پاكستان جدي است و هند در افغانستان موقعيت بسيار خوبي دارد و در معادن عينك و در بخشهاي ديگر سرمايهگذاري كرده و قراردادهاي مختلفي در اين زمينه انجام داده است. هند حدود 2 ميليارد دلار به افغانستان كمك كرده تا جايگاهش را در مقابل پاكستان بالا ببرد. به نظر من، استراتژي كلي پاكستان در افغانستان تغيير نكرده ولي تاكتيكهايش را ميتواند تغيير دهد؛ اينكه طالبان را شريك قدرت در افغانستان بكند و مناطق پشتوننشين را در اختيار اين گروه قرار دهد در اين صورت به نظر ميرسد پاكستان بخشي از خواستههايش عملي ميشود و با قدرت يافتن طالبان در مناطق پشتوننشين، پاكستان ميتواند اين مناطق را به خود وابسته كند و نفوذ خود را در افغانستان افزايش دهد. اگر طالبان بتوانند به حزب سياسي تبديل شوند ميتوانند قدرت بيشتري كسب كنند. نفوذ طالبان در افغانستان قابل توجه است. پشتونها حدود 40 درصد جمعيت افغانستان را تشكيل ميدهند بنابراين طالبان اگر از طريق سياسي هم وارد عمل شوند و اين احتمال كه در آينده در انتخابات شركت كنند، ميتوانند پيروز شوند و پارلمان را در اختيار بگيرند. در مجموع پاكستان استراتژيهايشان را تغيير نميدهد و بر استراتژي سابق تأكيد دارد و معتقد است كه دولتي در كابل روي كار آيد كه تحت نفوذ اسلامآباد باشد و خط مرزي ديورن را بپذيرد.
* باتوجه به حضور داعش در افغانستان و همچنين اختلافات دروني طالبان، اخيراً گزارشهاي مختلفي طي هفتهها و ماههاي اخير در اين باره منتشر شده كه سال 2016 براي افغانستان سال پرآشوبي خواهد بود. آيا شما هم اين گزارشها را قبول داريد؟
** اين گزارشها بيشتر از سوي امريكاييها به خصوص جان كمپبل، فرمانده نيروهاي امريكايي در افغانستان مطرح ميشوند و آنها ميگويند كه قدرت اصلي در اختيار دولت افغانستان نيست و (البته) ممكن است درست باشد. در بسياري از مناطق طالبان حضور دارد و در اصل طالبان 70 درصد خاك افغانستان را در اختيار دارد. واقعيت اين است كه طالبان در برخي ولايات مسلط هستند و دولت حضور چنداني در آنها ندارد. چيزي كه الان خطرناك است باتوجه به تجربهاي كه در گذشته بوده در فصل زمستان به دليل اينكه هوا سرد است و عمليات چريكي دشوار است معمولاً اوضاع آرامتر است ولي در فصل بهار طالبان با قدرت بيشتري وارد عمل شده و جنگ را تشديد كردهاند.
اگر اين تجربه مدنظر قرار گيرد شايد اين گزارشها درست باشند و سال آينده سال خطرناكي باشد. اما چون اين گزارشها منبعشان غربي و امريكايي است ميتوان گفت كه امريكاييها براي اينكه حضور خودشان را در افغانستان توجيه كنند و قراردادهايي كه بستهاند را عملي كنند اين گزارشها را مطرح ميكنند. در واقع اينگونه هم نيست اگر امريكاييها در 14 سال قادر بودند هم بايد آموزش كافي به نيروهاي افغان ميدادند و هم تسليحات مورد نياز را در اختيار آنها قرار ميدادند. امريكاييها سالانه 10 ميليارد دلار در افغانستان هزينه كردند و ميتوانستند اين امكانات را فراهم كنند ولي اين كار را نكردند. به همين خاطر، نميتوان روي اين مسئله بيشتر حساب باز كرد ولي اگر طالبان در مذاكرات شركت نكنند ممكن است جنگ در فصل بهار تشديد شود.
* شما گفتيد كه تهديد داعش در افغانستان جدي است؟ از تهديد داعش در افغانستان خيلي صحبت ميشود ولي واقعيت اين است كه هنوز داعش به طور رسمي هيچ عملياتي را در افغانستان به عهده نگرفته و ناآراميها و حملات همچنان به اسم طالبان است. حضور داعش در افغانستان چقدر جدي است؟
** داعش يك ادعايي دارد و آن تأسيس خلافت اسلامي در كل كشورهاي اسلامي است و افغانستان را به عنوان منطقه خلافت خودخوانده خود اعلام كرده است. يكي منطقه خاورميانه است كه داعش ميخواهد امارت اسلامي عراق و شام را در اين كشورها ايجاد كند و شهرهاي موصل و رقه در عراق و سوريه را براي اين منظور انتخاب كرده است. همچنين داعش ميخواهد امارت خراسان كه در دوران خلافت سابق وجود داشت را دوباره احيا كند و اين منطقه شامل آسياي مركزي، افغانستان، پاكستان و بخشهايي از ايران و مناطق مسلماننشين هند را شامل ميشود. در افغانستان داعش تلاش ميكند استان ننگرها را به دليل جغرافيايي آن كه بهتر قابل دفاع است و جنگ چريكي راحتتر انجام ميشود و همچنين به دليل امارتهايي كه از گذشته در اين منطقه شكل گرفته است براي رسيدن به اين هدف انتخاب كند.
اگر داعش به هر دليل نتواند در عراق و سوريه مناطقي را كه در اختيار دارد، حفظ كند و مجبور شود نيروهايش را از آنجا خارج كند، افغانستان ميتواند به عنوان يكي از مناطق جايگزين براي داعش مطرح باشد. داعش در خاورميانه با امريكاييها درگير است و اگر در افغانستان وارد شوند امريكاييها با آنها درگير نخواهند شد و حتي ميتوانند با امريكاييها هماهنگ باشند و عليه روسيه و ايران با يكديگر همكاري كنند. منطقه سوم شرق دور است كه الان داعشيها تلاش ميكنند مسلمانان اندونزي، مالزي، فيليپين، كامبوج و ميانمار را يكپارچه كرده و خلافت اسلامي را تأسيس كنند. اين سه منطقه در آينده با مسئله داعش روبهرو خواهند بود ولي با تحولاتي كه در افغانستان در جريان است، به نظر ميآيد داعش از اين ظرفيت برخوردار است تا بخشهاي ناراضي طالبان و القاعده را با خود همراه كند و آنها نيروهاي زيادي را جذب ميكنند و حتي افرادي از گروه تحريك پاكستان و طالبان با داعش اعلام بيعت كردهاند. به نظر ميرسد، در آينده اين گروههاي راديكال و تندرو سر قدرت و اينكه حوزه نفوذ بيشتري را به دست آورند وارد جنگ خواهند شد.
احتمال ديگري كه هست اينكه اين گروهها به اين نتيجه برسند كه ميتوانند مناطق را بين خود تقسيم كنند. شرق افغانستان سهم داعش و جنوب و غرب سهمطالبان و جاهاي ديگر سهم القاعده باشد، براي اينكه از درگيري بين خودشان جلوگيري كنند. در غير اين صورت از يك طرف هم بايد با يكديگر وارد درگيري شوند و هم با نيروهاي امنيتي كابل و ناتو كه در اين كشور باقي ماندهاند، بايد بجنگند. جنگ قدرتي كه از آن نام ميبريم ممكن است بين داعش، طالبان و القاعده روي دهد و شايد در مناطقي وارد جنگ شوند. همچنانكه در استان هلمند اين اتفاق افتاد و حتي داعش اعلام كرد كه هدف آن نابودي طالبان است.
* امريكا گفته بود نيروهايش را پس از 2014 در افغانستان كاهش ميدهد ولي ظاهراً در اين سياست خود بازنگري كرده و حتي مقامات اين كشور از جمله اشتون كارتر، وزير دفاع اين كشور و جان كمپبل، گفتهاند بايد براي مدت طولاني در اين كشور حضور داشته باشند. به نظرتان دليل بازنگري در اين سياست چيست؟
** احتمال اينكه امريكاييها از افغانستان خارج شوند وجود ندارد. اگر تاريخ پس از جنگ جهاني دوم را نگاه كنيم امريكاييها در هر كشوري كه وارد شدند يك قرارداد امنيتي با آن كشورها امضا كردند و پايگاه نظامي به دست آوردند و در آن قراردادها يك مادهاي را گنجاندند كه اين قرارداد قابل تمديد است. تركيه، كره جنوبي، فيليپين و ژاپن در همه اين كشورها امريكا پس از جنگ جهاني پايگاه دارد و همه آنها را حفظ كرده است. من معتقدم افغانستان متفاوت از اين جريان خواهد بود. يك بحثي وجود دارد كه رقابت در سطح بينالملل در آينده بين روسيه و متحدانش از يك طرف و امريكا و متحدانش از طرف ديگر ادامه خواهد داشت. هرچند جنگ سرد پس از فروپاشي شوروي از بين رفته بود ولي در حال حاضر جنگ سرد جديدي بين دو طرف درحال شكلگيري است. بنابراين، افغانستان جايي است كه امريكاييها نيامدند كه از آن خارج شوند. بحثي كه باراك اوباما، رئيسجمهور امريكا اعلام كرده كه ميخواهد نيروهاي امريكايي را در سال 2014 از افغانستان خارج كند به خاطر اين بود كه اوباما مخالف دخالت نظامي امريكا در عراق و افغانستان بود. اوباما در دور اول تبليغات انتخاباتي خود اعلام كرد ما اگر به قدرت برسيم نيروهايمان را از عراق و افغانستان خارج ميكنيم ولي واقعيت اين است كه امريكا ميخواهد حضور نظامي، سياسي و اقتصادي در مناطق استراتژيك دنيا داشته باشد و افغانستان يكي از اين مناطق است. اگر تصور كنيم كه رقابت بينالمللي در حال شكلگيري است و باتوجه به آنچه كه در سوريه رخ ميدهد و اقداماتي كه روسيه در اوكراين انجام داد به نظر ميآيد كه امريكاييها به حضور خودشان در افغانستان ادامه خواهند داد و باتوجه به حضور نظامي روسيه در خاورميانه، امريكاييها از افغانستان خارج نخواهند شد.
فضاي كلي حاكم اين است كه امريكاييها در سياست خود تجديد نظر كردهاند و بحث خروج نيروها ديگر مطرح نيست و اخيراً اوباما دستور داد كه نيروهاي امريكايي در عمليات نظامي هم شركت كنند. در حقيقت امريكاييها متوجه شدهاند كه اگر نيروهايشان را در حد آموزش، راهنمايي و مستشاري محدود كنند ممكن است افغانستان را از دست بدهند. طالبان تا آن اندازه قدرت دارند كه بتوانند با رفتن امريكاييها قدرت را دوباره به دست بگيرند و براي اينكه اين اتفاق دوباره تكرار نشود امريكا سعي دارد در عمليات نظامي عليه طالبان شركت كند.
* باتوجه به اينكه يكي از پيششرطهاي طالبان براي مشاركت در مذاكرات صلح خروج نيروهاي امريكايي از افغانستان است، اگر نيروهاي بيشتري به افغانستان اعزام شوند طالبان در مذاكرات شركت خواهد كرد، يا نه؟
** بخشي از طالبان يعني جناح ملا اختر منصور تحت كنترل پاكستان است و اگر پاكستان مصلحت بداند كه اين گروه وارد مذاكره شود عملي ميشود. بنابراين، اين طور نيست كه طالبان بر شروطشان تا جايي پافشاري كنند كه مذاكرات شكست بخورد. به نظر ميرسد، اگر طالبان بخواهند در قدرت سهيم شوند الان بهتر از هر زمان ديگري اين شرايط فراهم است ولي بحث اين است كه طالبان يكپارچه نيستند. امريكا، چين يا پاكستان در درجه اول تلاش ميكنند يك نوع وحدت مجدد در بدنه طالبان به وجود بياورند و همكاري واحدي شكل بگيرد تا اگر مصالحه و مذاكرهاي بين دولت مركزي و طالبان رخ داد در آن صورت تضمين عملي براي رسيدن به صلح را رقم بزنند. اگر طالبان وارد مذاكره شوند ساختار متمركز قدرت در افغانستان تغيير خواهد يافت و قانون اساسي اصلاح ميشود و بخشي از خواستههاي طالبان را در قانون اساسي مدنظر قرار خواهند داد و اگر ساختار اداري تغيير يابد و طالبان در مناطق پشتوننشين قدرت بگيرد قطعاً تاجيكها و ازبكها در مناطق خودشان يك نوع حكومت محلي داشته باشند، ممكن است فدرالي كامل نباشد ولي توزيع قدرت قومي را ميتوان در اين چارچوب تصور كرد. درست همان چيزي كه در ابتداي دولت وحدت ملي توافق شد و پيشبيني شد كه لويي جرگه قانون اساسي را تغيير بدهد و شوراي اجرايي تفكيك شود و سيستم قدرت از رياستي به پارلماني تغيير يابد. اينها طرحهايي است كه براي آينده افغانستان وجود دارد. از طرفي، اگر صلح و ثبات در افغانستان برقرار نشود خطر فروپاشي در اين كشور وجود دارد و تلاش مجدد پشتونها براي به دست گرفتن انحصار قدرت با مخالفت ساير قوميتها روبهرو ميشود و افغانستان را با خطر تجزيه مواجه ميكند و اين مسئله خطرناكي است.
* در اين دور از مذاكرات چين نيز به عنوان قدرت منطقهاي حضور فعالي دارد. آيا حضور پكن در اين نشستها ميتواند براي افغانستان سودمند باشد؟ اصلاً چين در مذاكرات صلح به دنبال چيست؟
** چينيها براي قرن 21 يك استراتژي را طراحي كردهاند و توسعه برخي مناطق نيز در آن برنامهريزي شده است. حتي تلاش چينيها براي ساخت جاده ابريشم و اينكه تنها يك راهآهن كشيده شود و كالاها را انتقال دهد نيست بلكه استراتژي كلاني را دنبال ميكنند. چينيها سياستي را در خاورميانه و جنوب آسيا پيگيري ميكنند كه معتقدند اين مناطق بايد شرق آسيا و منطقه خاورميانه را كه حوزه انرژي است به هم مرتبط كند و اين مسئله تنها از طريق تحريك و توسعه در كشورهايي انجام ميشود كه در پيرامون اين منطقه قرار بگيرند. در اين توسعه مدنظر، چينيها احساس ميكنند كه در رقابت با امريكا و غرب قرار ميگيرند و انتظار دارند در آينده نزديك به قدرت جهاني تبديل شوند و در اين ميان خاورميانه جايگاه مهم و ويژهاي دارد. سرمايهگذاري چينيها در معادن افغانستان و سرمايهگذاري در پاكستان و توسعه كشاورزي در كشورهاي منطقه همه اين مسائل نشان ميدهد كه چين به استراتژي كلي جاده ابريشم يا يك كمربند و يك جاده علاقهمند است.
ش.د9406003