(روزنامه اعتماد ـ 1395/09/04 ـ شماره 3680 ـ صفحه 1)
نامش را با «احترام» ياد ميكنند، رفتارش را با «متانت» ميدانند و لقب «سنگ صبور انقلابيون» را بر او ميگذارند. همان كه ٧ سال پيش سكوت خود را ميشكند و به انتقاد از برخي عملكردها برميخيزد و چهار سال پيش و در پايان سال تحصيلي طلاب، عذرخواهي ميكند، حلاليت ميطلبد و ميگويد «از كارهاي كرده و نكرده خود نگرانم». آيتالله موسوياردبيلي ديروز و در سن ٩٠ سالگي دعوت حق را لبيك گفت. «مجتهد آرامي» كه در طول سالهاي پيش از انقلاب همراه امام بود و در سالهاي پس از آن حلقه وصل ياران امام شد؛ «روحاني خوشسيمايي» كه هيچگاه از مسير اعتدال خارج نشد و «فقيه عادلي» كه در مراحل حساس سياسي سكوت نكرد، نام نيكي از خود برجاي گذاشت. شهرت او در خوش مشربي بود و بذله گويي. در بين نزديكان او، «كسي ايشان را در حال پرخاشگوييهاي مرسوم اين زمانه نديد و در اوج تنشها به افراط و تفريط كشيده نشد».
عاليترين مقام قضايي كشور در سالهاي نخستين انقلاب، وظيفه تدوين قوانين كيفري، جزايي و حقوقي و انطباق آنها با موازين شرع را برعهده داشت و از مشاغل و مسووليتهاي ديگر ايشان ميتوان به عضويت در شوراي انقلاب، عضويت در مجلس خبرگان قانون اساسي، عضويت در هيات سه نفره رسيدگي به اختلاف بنيصدر و ديگران، نمايندگي دوره اول مجلس خبرگان رهبري، دادستاني كل كشور، رياست ديوان عالي كشور، عضو شوراي عالي قضايي و عضويت در شوراي بازنگري قانون اساسي و مسووليت اجراي فرمان شش مادهاي آيتالله خميني اشاره كرد. اما همه اين عناوين تنها براي چند سال همراه او بودند. سال ٦٨ و همزمان با رحلت امام خميني(ره) فعاليت سياسي ايشان نيز پايان ميگيرد، هرچند او تريبون نماز جمعه تهران را براي ٥ سال ديگر در اختيار دارد. سال ٧٣، بيماري او راه را براي ترك پايتخت و آغاز گوشهنشيني هموار ميكند تا آيتالله موسوياردبيلي براي گذران باقيمانده عمر خود راهي قم شود.
مجتهد ٦٤ ساله انقلابي، با ورود به قم صندوقچه اسرار نظام را در گوشهاي گذاشته و قفل سكوت بر همه اتفاقات آن سالهاي پر فراز و نشيب ميزند. سالهايي با ناگفتههايي در پس خود كه تنها ميشد بنا بر جايگاه او در عاليترين مقام قضايي كشور به آن رسيد. با عدم حضور آيتالله موسوياردبيلي در متن سياست كشور، روابط با انقلابيون همچنان حفظ شد. سالها از پي هم گذشت و او كمكم به گوش شنواي درد دلهاي ياران امام و انقلاب تبديل شد اما باز هم تصميمي براي شكستن سكوت سنگين خود نداشت تا سال ٨٨؛ سالي كه حوادث پس از انتخابات او را براي يكبار ديگر عازم تهران ساخت تا شايد كاري براي حل بحران كند؛ اين سفر اگرچه بينتيجه ماند اما از آن پس بود كه آيتالله موسوياردبيلي منعي براي بيان اظهارات خود نميديد. او هر از چند گاهي در كلاس درس خود يا در ديدار با مقامات و چهرههاي سياسي نگرانيهاي خود را عنوان ميكرد، انتقاد ميكرد و گاهي هم اعتراض. اعتراض به وضعيتي كه او خواستار عذرخواهي مسوولان از مردم ميشد و بار مسووليت را بر دوش روحانيت، سنگينتر دانست. اما در كنار سياست، آيتالله موسوياردبيلي مسير علمي را با شتاب بيشتري طي كرد. ايشان با پايان يافتن فعاليت سياسي اشتغالات جديدى را در زمينههاي تدريس و بحث و تحقيق و تاسيس و اداره دانشگاه مفيد برعهده گرفتند. دانشگاهي كه بسياري معتقدند جايگاه روشنفكران ديني است و دست پروردههاي آيتالله جايگاه ويژهاي در كشور يافتند.
اكنون يكي ديگر از حلقه ياران امام در سالهاي نخستين انقلاب به ديار باقي شتافت. در ادامه نگاهي گذرا به ٩٠ سال زندگي پربار ايشان خواهيم داشت. مردي كه از او در كنار افرادي همچون رهبر معظم انقلاب، آيتالله هاشميرفسنجاني، آيتالله مطهري، آيتالله بهشتي و آيتالله منتظري، به عنوان اركان اصلي نظام به نيكي ياد ميكنند.
ولادت دردانه خانواده موسوي
آيتالله العظمى عبدالكريم موسوىاردبيلى، سيزدهم رجب ١٣٤٤ هـ . ق، مقارن با سالروز ميلاد اميرالمومنين(ع)، برابر با ٨ بهمن ١٣٠٤ ه. ش در شهر اردبيل، در خانوادهاى روحانى چشم به جهان گشود. پدر ايشان روحانى بزرگوار مرحوم سيد عبدالرحيم و مادرشان، مرحومه سيده خديجه بود كه پيش از آن صاحب هشت فرزند دختر شده بودند. ايشان كه آخرين و تنها فرزند ذكور خانواده بودند، در سال ١٣٤٦ هـ . ق، در دو سالگى مادر خود را در اثر بيمارى حصبه از دست داده و تحت مراقبت خواهرانشان قرار گرفتند. يكى از خاطرات ايشان از دوران كودكى، مربوط به خوابى است كه در آن سنين ديده بودند. خود ايشان در اين باره مىفرمايند: «در كودكى بسيار مشتاق زيارت امام زمان عليهالسلام بودم و از اين رو، تمامى اعمالى را كه در كتابها جهت ملاقات ولى عصرعليهالسلام ذكر شده بود، انجام میدادم و سعى میكردم كه حتى مستحبات را نيز ترك نكنم؛ تا اينكه شبى آن حضرت را در خواب ديدم و مانند كودكى كه خود را به پدرش میچسباند، دامن ايشان را گرفتم و خود را به پاهاى مبارك آن حضرت انداختم و از آن بزرگوار خواستم چيزى به من عطا فرمايند. آن حضرت نيز انگشترى فيروزهاى را از انگشت مباركشان خارج فرموده و در انگشت من كردند. وقتى اين خواب را براى پدرم تعريف كردم، به من گفتند كه از اين پس براى تو هيچ نگرانى ندارم چون زير سايه الطاف امام زمان عليهالسلام خواهى بود. »
آغاز طلبگي و هجرت به قم و نجف
آيتالله العظمى موسوى اردبيلى تحصيلات خود را در سن شش سالگى با ورود به مكتبخانه آغاز كردند و قرآن كريم را فرا گرفته و آنگاه كتابهايى چون رساله عمليه، گلستان، تنبيه الغافلين، نصاب الصبيان، گلزار بهار، ابواب الجنان، مجالسالمتقين، تاريخ معجم، دره نادرى، تاريخ وصاف، حساب فارسى و برخى كتب ديگر را نزد معلمان خود آموختند. در سال ١٣١٨ فراگيرى دروس عربى را آغاز كرده و در سال ١٣١٩ به قصد ادامه تحصيل در دروس حوزوى، وارد مدرسه علميه ملاابراهيم در اردبيل شدند. در آن ايام رغبتى براى خواندن دروس حوزوى وجود نداشت به نحوى كه اين مدرسه تنها داراى چهار طلبه بود. در چنين شرايطي، ايشان طلبگى را آغاز كرده و دروس جامع المقدمات، سيوطى، جامى، مطول، حاشيه ملاعبدالله، شمسيه، معالم و شرايع را تا سال ١٣٢٢ در همان مدرسه به اتمام رساندند. در همين سال بود كه ايشان تصميم گرفتند به شهر مقدس قم مهاجرت كرده و تحصيلات عاليه را در آن شهر ادامه دهند. با ورود به قم، ايشان در يكى از حجرات فيضيه اقامت يافتند. مدت اقامت ايشان در شهر مقدس قم، سه سال و اندى به طول انجاميد كه در اين مدت لمعتين، رسایل، مكاسب، كفايتين، مباحثى از درس خارج اصول و بحث هايى از تفسير قرآن و فلسفه را فراگرفته و همزمان به تدريس معالم، لمعتين و قوانين مشغول شدند.
ايشان در اين مدت از محضر اساتيد بزرگوارى استفاده برده و كسب دانش کردند؛ از جمله مقدارى از مكاسب و جلد اول كفايه را نزد آيتالله العظمى سيد محمدرضا گلپايگانى، بيع مكاسب و جلد دوم كفايه و شرح هدايه ميبدى را نزد آیتالله العظمى حاج سيد احمد خونسارى، رسایل را نزد آيتالله حاج شيخ مرتضى حائرى و آيتالله سلطانى، منظومه را نزد آيتالله حاج ميرزا مهدى مازندرانى و اسفار را نزد آيتالله سيد محمد حسين طباطبايى، به تحصيل پرداختند. در همان ايام، برخى فضلاي حوزه علميه قم تصميم گرفتند كه براى اعتلای حوزه علميه، مرحوم آیتالله العظمى بروجردى رحمهالله را به قم دعوت كنند. با فعاليت پيگير اين علما، ايشان به قم آمده با شروع تدريس، حوزه علميه را با نشاطتر، پر بارتر و پر جنب و جوشتر ساختند. در آن سالها به واسطه هجوم نيروهاى بيگانه به ايران، وضعيت سياسى كشور و به تبع آن قم، آشفته بود. از طرف ديگر، به دليل حضور نيروهاى روسى در آذربايجان كه منجر به قطع كمك هاى ارسالى از طرف خانواده هاى آذرى شده بود، طلاب آذرى در مضيقه شديد مالى قرار گرفته بودند. اما در همان روزها حوزه نجف آرامش سابق خود را حفظ كرده محيط علمى آرامى به شمار میرفت. حضرت آیتالله العظمى موسوى اردبيلى كه آن روزها سخت تشنه تحصيل بودند و محيطى آرام و مناسب را براى تحصيل و تدريس جستوجو میكردند، نجف را براى اين منظور مناسبتر تشخيص داده عزم سفر به آن ديار كردند. ايشان نيز با شور و شوقزایدالوصفى، در دروس اساتيد بزرگ حوزه در آن روزگار حاضر شده و با علاقه مفرطى به تحقيق و تفحص پيرامون مسائل علمى مطرح در دروس حوزوى پرداخته و قسمتى از دروس آن اساتيد را نيز به رشته تحرير درآوردند.
بازگشت به ايران
اوضاع نابسامان سياسي در عراق و نگرانى ناشى از بيمارى پدر موجب شد آيتالله موسوياردبيلي، با وجود ميل باطنى ناچار به ترك عراق و عزيمت به ايران شوند. ايشان پس از بازگشت از عراق، در سال ١٣٢٧ وارد قم شده در مدرسه فيضيه اقامت گزيدند. اگرچه هنگام مراجعت از عراق مصمم بودند در اسرع وقت به نجف بازگردند ولى ديگر امكان مسافرت مجدد جهت تحصيل در عراق براى ايشان فراهم نشد. هنگامى كه به قم رسيدند، با دريافت خبر سلامتى پدر، براى اطلاع از وضع حوزه و كيفيت و كميت دروس، چند ماهى در قم ماندند و در همين مدت در جلسات درس خارج فقه مرحوم آیتالله العظمى بروجردى، فقه و اصول مرحوم آیتالله داماد و فلسفه مرحوم علامه طباطبايى (منظومه) حاضر شدند، تا اينكه در ماه رجب به اردبيل رفته با پدر بزرگوارشان ديدار كردند. پدر ايشان مايل بود بقيه عمر خود را در نجف يا قم اقامت کند و چون رفتن به نجف با خانواده ممكن نبود، به اتفاق به قم رفته منزل كوچك و محقرى تهيه كردند و در آنجا مشغول تدريس و تحصيل شدند. ادامه اقامت در قم براى پدر معظم له به دليل شرایط سخت زندگى مقدور نشد؛ لذا به اردبيل بازگشته و در سال ١٣٣٠ به رحمت خدا پيوست.
فعاليتهاى سياسى پيش از پيروزي انقلاب
نگرش و ديدگاه سياسى آيتالله موسوياردبيلي، عمدتا در صحبتها و سخنرانيها خود را نشان میداد كه از جمله آنها میتوان به هفت سال سخنراني هاى پرشور تبليغى در شهرستان اروميه اشاره كرد. از تاريخ ١٣٣٩ كه ايشان در اردبيل ساكن شدند، مبارزات سياسى جزو لاينفك فعاليت هاى ايشان شد و به همين سبب همواره از جانب دستگاه، تحت تعقيب قرار میگرفتند. رژيم پهلوى نسبت به همه فعاليت هاى ايشان مانند منبر، تبليغ، سخنرانى، تدريس، رفت و آمد معمولى، مهمانيها و نامهها، حساس بود و آنها را كنترل میكرد. يكى از موارد درگيرى علنى ايشان با رژيم پهلوي، در جنگ ٦ روزه اعراب و اسراييل رخ داد. در آن زمان تمامى دستگاههاى تبليغى رژيم، از اسراييل طرفدارى و به نفع اسراييل و عليه اعراب خبر منتشر میکردند. ايشان در منبر شديدا به نفع اعراب و مسلمين موضعگيرى كردند كه در پى آن رژيم شاهنشاهي تصميم گرفت ايشان را دستگير و به تبريز تبعيد كند. در پى اين حادثه علما و ائمهجماعت اردبيل متحد شدند و همه به مسجد ايشان رفته و اعلام كردند كه اگر رژيم به دستگيرى و تبعيد معظمله اقدام کند، تمامى مساجد را تعطيل كرده و از شهر خارج خواهند شد. رژيم پهلوى كه با مقاومت روحانيون مواجه شد و از عواقب كار نگران بود، از دستگيرى ايشان منصرف شد. مورد ديگر در جريان تصويب كاپيتولاسيون بود كه معظم له به آگاهسازى پرداخته و در نتيجه مردم به نشانه اعتراض تصميم به تعطيل كردن بازار گرفتند ولى عوامل رژيم دست به كار شده و با تهديد مانع از تعطيلى بازار شده و ايشان را تحت تعقيب قرار دادند. اين آزار و اذيتها به حدى بود كه ايشان به ناچار تصميم گرفتند اردبيل را ترك گفته و به محل ديگرى مهاجرت كنند. در نتيجه ايشان ناچار شدند نظر مشورتى حضرت امام رحمهالله را در مورد مهاجرت از اردبيل جويا شوند. امام نيز در پاسخ دادند: «ما صلاح نمى دانيم كه آقايان شهرها را ترك كنند و به تهران يا قم بروند، ولى گويا وضع شما به گونهاى است كه ناچاريد مسافرت كنيد. در عين حال خودتان بهتر مىدانيد و میتوانيد تصميم مناسبترى بگيريد.» پس از دريافت نظر امام كه اتخاذ تصميم مناسب را به شخص ايشان واگذار کرده بودند، معظم له تصميم گرفتند كه از اردبيل هجرت كنند.
آيتالله العظمى موسوىاردبيلى در تابستان ١٣٤٧ وارد تهران شدند و پس از چند روزى، مقدمات لازم جهت اقامه نماز جماعت توسط معظم له در مسجد اميرالمومنين عليهالسلام واقع در خيابان نصرت فراهم شد. ضرورت تاسيس مركزى جهت برگزارى جلسات سخنرانى، كلاس هاى تبيين و بررسى معارف دينى و مسائل عقيدتى و فرهنگى، روزبهروز بيشتر احساس میشد. به همين منظور، مسجد و كانون توحيد توسط ايشان در خيابان پرچم احداث شد كه كلاس هاى متعددى توسط سخنرانان و متفكران مذهبى ايران در آنجا برگزار شد. بهعلاوه، در راستاى همين اهداف، مدارس راهنمايى و دبيرستان مفيد را نيز در تهران احداث فرمودند كه هنوز هم تمام اين مراكز به فعاليت خود ادامه میدهند. همه اين مراكز تحت پوشش موسسهاى به نام موسسه خيريه مكتب اميرالمومنين عليهالسلام قرار داشت. اين فعاليتها تا ١٣٥٧ ادامه داشت. در اين سال مبارزات ملت مسلمان ايران شكل حادترى به خود گرفت. حضرت آیتالله العظمى موسوىاردبيلى كه يكى از نزديكان حضرت امام و از اركان انقلاب اسلامى محسوب میشد، در تمامى صحنه هاى سياسى در قبل از انقلاب و در دهه نخست انقلاب نقش اساسى ايفا کردند كه بيان آنها در اين مختصر ميسور نيست و از این رو ما به اجمال تنها فعاليت هاى علمى و فرهنگى ايشان در اين دوره زمانى را متذكر میشویم.
فعاليتهاى دهه نخست انقلاب
از جمله اشتغالات جديد آيتالله موسوياردبيلي در يازده سال اول انقلاب، تدوين قوانين كيفرى، جزایى و حقوقى و انطباق آنها با موازين شرع و فقه اسلامى بود. با توجه به اينكه پارهاى از قوانين موضوعه قبل از انقلاب به ويژه قانون مجازات عمومى برگرفته از قوانين اروپایى بود، چنين كار گسترده و وسيعى نيازمند صرف وقت فراوانى بود. براى اين منظور كميسيونى از فقها و حقوقدانان تشكيل شد و با همكارى دوستان متفكر و انديشمند، اين مهم به انجام رسيد و در نهايت قوانين جديد به صورت مدون و منقح و مطابق با شرع، تنظيم و ارايه شد. يكى از مشكلات قوه قضاييه در آن روزها، جايگزينى قضات بازنشسته و تصفيه شده با قضات جديد بود كه غالبا آشنايى زيادى با كارهاى ادارى نداشتند. با توجه به اينكه شرط قضاوت از نظر شرع مقدس اسلام، رسيدن به درجه اجتهاد در مبانى فقهى است اما كسانى كه متعهد بودند در قوه قضاييه كار كنند، اكثرا با مسائل قضا آشنا نبودند. از طرف ديگر آنچه در كتب قضا نوشته شده است، تناسب چندانى با اوضاع اجتماعى جوامع امروزى ندارد. همه اين عوامل دست به دست هم داده و مشكلات حادى را براى قوه قضاييه به بار آورده بودند. براى حل اين دو مشكل بهطور همزمان، معظم له تدريس يك دوره خارج كتاب قضا را براى قضات آغاز كردند و همزمان، كتاب فقهالقضا را به رشته تحرير در آوردند و در آن مسائل جديدى را كه در متون فقهى سابق وجود نداشت ولى پيدايش آنها در جوامع فعلى اقتضاى فهم احكام شرعى آنها را دارد، مورد بحث و بررسى قرار دادند. از مشاغل و مسووليتهاي او پس از پيروزي انقلاب اسلامي ميتوان به عضويت در شوراي انقلاب، عضويت در مجلس خبرگان قانون اساسي، عضويت در هيات سهنفره رسيدگي به اختلاف بنيصدر و ديگران، نمايندگي دوره اول مجلس خبرگان رهبري، دادستاني كل كشور، رياست ديوان عالي كشور، عضو شوراي عالي قضايي و عضويت در شوراي بازنگري قانون اساسي و مسووليت اجراي فرمان شش مادهاي آيتالله خميني اشاره كرد. چهاردهم خرداد ١٣٦٨ و پس از رحلت حضرت امام خمينى(ره) حضرت آيتالله العظمى موسوى اردبيلى كه در دوران حيات حضرت امام(ره) بارها تقاضاى كنارهگيرى از مسووليتها و پرداختن به اشتغالات علمى را از ايشان كرده و پاسخ منفى شنيده بودند، در شهريور همان سال به قم هجرت کردند و اشتغالات جديدى را در زمينههاي تدريس، بحث، تحقيق، تاسيس و اداره دانشگاه مفيد را برعهده گرفتند كه تا زمان فوت ايشان ادامه يافت.
استوانه پابرجاي انقلاب
هاشم صباغيان
آيتالله العظمي موسوياردبيلي يكي از استوانههاي پابرجاي انقلاب بودند كه خدمات بسيار ارزندهاي چه قبل و چه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ارايه كردهاند. از اقدامات مفيد ايشان ميتوان به تاسيس دانشگاه مفيد در شهر قم اشاره كرد. دانشگاهي كه محل اجماع، تدريس و تحصيل عدهاي از روحانيون و طلبههاي روشنفكر است و انسانهايي اهل تحقيق در آن جمع شدهاند، يكي از اقدامات ارزشمند ايشان بود. تحصيلكردگان و اساتيد اين دانشگاه از اعتبار علمي بالايي برخوردار هستند كه در واقع دستپرورده آيتالله موسوياردبيلي هستند. از ويژگيهاي شخصيتي ايشان نيز پايبندي و پافشاري بر مباني اعتقادي خود بود. اعتقاداتي كه هرچند هم ميدانستند گفتن آن به ضرر او تمام ميشود يا تحليلهاي خاصي از آن خواهد شد اما، آيتالله هيچگاه از بيان مواضع خود عقب ننشستند. از ديگر ويژگيهاي ايشان دفاع از حقوق عامه بود. ايشان اگر ذرهاي احساس ميكردند كه حقي از كسي ضايع ميشود، محكم ميايستادند و به طرق مختلف اعتراض خود را اعلام ميكردند. روحشان قرين آرامش باد.
باني وحدت حوزه و دانشگاه
محسن غرويان
آيتالله العظمي موسوياردبيلي يكي از مراجع معظم تقليد بودند كه جايگاه رفيع مرجعيت را احراز كرده و مورد احترام همه علماي حوزه و روحانيت بوده و جايگاه ويژهاي را نزد مردم داشتند. گذشته از اين، ايشان از چهرههاي بسيار نزديك به حضرت امام خميني (ره) بودند كه به حكم ايشان مقام قضايي بالايي را دريافت كردند. ايشان از چهرههاي اوليه انقلاب در كنار شهيد آيتالله مرتضي مطهري، رهبري معظم انقلاب، آيتالله سيد محمد بهشتي و آيتالله هاشميرفسنجاني بودند. عضويت در شوراي انقلاب از ديگر عناويني بود كه ايشان از سوي حضرت امام (ره) به آن منصوب شدند. اما آنچه بيش از همه در رفتار و شخصيت آيتالله موسوياردبيلي عيان است، روابط بسيار نزديك ايشان با قشر روشنفكر دانشگاهي و ديني بود. زمينه فكري آيتالله موسوياردبيلي با علما و دانشمندان ديني و علمي بسيار همخواني داشت كه همين امر موجب شد ايشان با تاسيس دانشگاه مفيد در شهر قم از اساتيد حوزوي و دانشگاهي در رشتههاي مختلف علمي و ديني بهره ببرند. آيتالله موسوياردبيلي يكي از بانيان وحدت حوزه و دانشگاه هم بودند و منش، سلوك و رفتار ايشان مصداق اين وحدت بود. در طول مدتي كه آيتالله موسوياردبيلي در بيمارستان بستري بودند، حلقه دوستان ايشان را ديديم كه همگي به عيادت ايشان رفتند. اينها نشاندهنده روابط نزديك بين شاگردان حضرت امام(ره) است كه البته براي نظام و مردم مغتنم بوده تا بدانيم كه اين سرمايههاي انساني نظام را تا جايي كه ميتوانيم حفظ كرده و احترام به جايگاه ويژه آنان را به خوبي به جا آوريم.
سنگ صبور ياران انقلاب
مرتضي الويري
آيتالله موسوياردبيلي از چهرههاي كليدي و اثرگذار انقلاب اسلامي ايران بودند. در ميان مساجد تهران، مسجد منتسب به ايشان يعني عليبن ابي طالب در نزديكي ميدان انقلاب -پس از مسجد هدايت- جزو تاثيرگذارترين كانونهاي انقلابي آن روزها بود. پس از پيروزي انقلاب هم ايشان به عنوان يك شخصيتي كه داراي روحيه ميانهروي و مدارا بودند، توانستند مرجعي براي حل و فصل و رفع اختلاف بين ياران انقلاب، در سالهاي نخستين پس از پيروزي باشند. حفظ روحيه مدارا و شوخطبعي و برخوردهاي گرمي كه ايشان داشتهاند موجب شده بسياري از افراد تحصيلكرده و فعال و كنشگر سياسي با سلايق مختلف را جذب كنند. به عبارتي ميتوان گفت در سالهاي اخير هم كه گلهمنديهايي نزد برخي چهرههاي سياسي به وجود آمد، آيتالله موسوياردبيلي به عنوان سنگ صبور ياران انقلاب بوده و دفتر ايشان در قم، محل و مرجعي براي مراجعه ياران و دوستداران انقلاب اسلامي بوده است.
مجتهد با متانت
سيدكاظم اكرمي
آشنايي من با آيتالله موسوياردبيلي به قبل از پيروزي انقلاب اسلامي باز ميگردد. روزي در خدمت شهيد استاد مرتضي مطهري بودم كه ايشان گفتند ميخواهيم به نزد آيتالله موسوياردبيلي برويم. از من پرسيدند كه آيا ايشان را ميشناسيد كه من گفتم نه. به همراه آيتالله مطهري سوار بر موتور شديم و به منزل ايشان رفتيم. در آن جلسه بود كه ايشان را فردي با متانت، متفكر و با اخلاقي پسنديده يافتم. بعد از انقلاب اما اين آشنايي ما در مجلس خبرگان تداوم پيدا كرد. در آن مدتي كه افتخار حضور در كنار آيتالله موسوياردبيلي را داشتم، اظهارنظرات مختلف در خصوص موارد متعددي از ايشان ديدم و شنيدم. اظهاراتي كاملا مستدل كه نشان از فقاهت و اجتهاد ايشان داشت. آيتالله موسوياردبيلي نوعا رفتاري با آرامش داشتند و هيچگاه اهل تندي و خشونت نبودند. يادم ميآيد كه يك بار در حال گفتوگو با دو نفر بودم كه پس از پايان صحبتها ايشان مرا صدا زدند و فرمودند اينها كه بودند؟ پاسخ دادم كه اين دو از مجاهديني بودند كه در دوران زندان با آنان آشنا شدم كه برخورد ايشان در برابر پاسخ من بسيار با متانت بود. از ديگر خصوصياتي كه ميتوان در وصف آيتالله موسوياردبيلي از آن ياد كرد، دوران حضور او در شوراي عالي قضايي بود. يادم ميآيد كه در زمان تصدي بر وزارت آموزش و پرورش خدمت ايشان رسيديم و مسائلي كه بين معلمان و دانشآموزان وجود داشت را با ايشان در ميان گذاشتيم و خواستيم كه اگر نابجا از معلمي شكايتي صورت گرفت، به گونهاي حل و فصل شود. ايشان هم قول مساعد دادند تا بتوانند ما را در اين مشكل ياري كنند. پس از عزيمت آيتالله موسوياردبيلي به قم و استقرار در اين شهر هم همواره ارتباط خود را با ايشان حفظ كردم و بارها خدمت ايشان رسيدم. آيتالله موسوي همواره در زمينه مشكلات سياسي و اجتماعي با اخلاق، تدبير و استدلال مباحثي را مطرح ميكردند. ايشان به راستي يكي از وزنههاي بزرگ انقلاب بودند. روحشان قرين رحمت الهي.
حلقه وصل ياران امام
غلامرضا ظريفيان
آيتالله موسوياردبيلي يكي از مراجع خوشفكر اسلام هستند كه سابقه درخشاني در دوران پيش و پس از پيروزي انقلاب داشتهاند. جداي از بحث انقلابيگري و همراهي با نهضت امام خميني، ايشان جزو ياران اصلي امام هم بودند و در كنار آيتالله مطهري، آيتالله بهشتي، آيتالله منتظري، رهبر معظم انقلاب و آيتالله هاشميرفسنجاني از اركان اصلي نظام محسوب ميشدند كه امام خميني با اتكاي به آنان توانست انقلاب را در مسير اصلي خود قرار دهد. اما نقش كليدي آيتالله موسوياردبيلي حلقه وصل امام و مردم و امام و انقلابيون بود. در عين حال تمام تلاش ايشان اين بود كه انقلاب را با محتواي علمي تقويت كند از همين رو كارهاي بزرگي را در تحقق اين هدف به ثمر رساندند. تاسيس كانون توحيد در سالهاي پيش از انقلاب در واقع توليد روشنفكري بود كه از سوي ايشان انجام شد. همچنين مسجد اميرالمومنين در حوالي ميدان انقلاب يكي از مراكز مهمي بود كه جوانان زيادي را براي جذب و براي فعاليتهاي انقلابي تقويت كرد. شخصيت ايشان چه از لحاظ روحي و چه از منظر علمي بسيار معتدل بود. آنچنان كه ايشان به حلقه وصل انقلابيون با امام و كانونهاي مختلف فكري و ديني تبديل شدند. اما آنچه در خصوص ويژگيهاي آيتالله موسوياردبيلي پنهان مانده است توجه و تخصص ايشان در مباحث اقتصادي بود. اينكه چگونه ميتوان مسائل و مشكلات اين حوزه را سامان بخشيد و اقتصاد را به سمت توزيع عادلانه ثروت سوق دهد، از مواردي بود كه به خوبي به آن ميپرداختند.
نقش پررنگ ديگر ايشان در سالهاي پس از انقلاب، رياست شوراي عالي قضايي بود كه بدون ترديد عملكرد قابل دفاعي را از خود برجاي گذاشتند. تلاشي كه ايشان براي تاسيس قوه قضاييه كردند و نيروهاي ارزشمندي را در اين سمت بهكار گرفتند، قابل ستايش است. بعد از رحلت حضرت امام، هرچند ايشان همچون گذشته وجهه اصلي خود را حفظ كرده و روابط خوبي با انقلابيون داشتند اما با اعتقادي كه در خصوص طي مسير علمي داشتند، راهي قم شدند و به اشتغالات ديني پرداختند. با عزيمت به قم، ايشان نقش يك مرجع پشت و پناه نيروهاي انقلابي را حفظ كرده و هيچگاه خود را در حمايت از حقوق مردم كنار نكشيدند. تلاش ديگر آيتالله موسوياردبيلي تاسيس دانشگاه مفيد بود. اقدامي كه نشان ميداد ايشان ميخواهند پيوند عميقي بين حوزه و دانشگاه ايجاد كنند. در همين راستا، از تجربيات بسياري از طلاب خوشفكر و خدوم در اين مسير استفاده كرده تا مجموعه عظيمي از كارهاي علمي و تخصصي در اين موسسه آموزشي شكل بگيرد. تربيتشدگان اين دانشگاه امروزه يكي از سرمايههاي علمي و روشنفكري كشور هستند. فعاليت ايشان نه تنها در عرصه آموزش عالي بلكه در حوزه آموزش و پرورش نيز بود. راهاندازي مجموعه مدارس مفيد كه از نظر علمي و اخلاقي سرآمد همه مدارس كشور است از ديگر تلاشهاي ايشان در تحقق اهداف آموزشي بود كه به واسطه سختگيريهاي علمي حاكم بر آن، موفقيت دانشآموختگان آن را در دانشگاههاي معتبر داخل و خارج شاهد هستيم. ضايعه فقدان ايشان را تسليت ميگويم.
پيام تسليت حزب اعتماد ملي بسمالله الرحمن الرحيم
انالله و انااليه راجعون
رحلت عالم متقى ومجتهد روشنضمير حضرت آيتالله العظمي سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي(ره) كه عمر بابركت خود را در مسير كسب رضايت حضرت حق مصروف كرده و براي اعتلاى اسلام، تشيع و بهخصوص حوزههاي علميه و انقلاب اسلامى از هيچ كوششى دريغ ننمود موجب تاثر و تالم فراوان گرديد. ايشان از ارادتمندان وشاگردان حضرت امام(ره) و از پايههاي انقلاب بزرگي بود كه به رهبري بىبديل امام خميني به پيروزى رسيد و عمر شريف خود را قبل از پيروزى انقلاب اسلامى در راه مبارزه با طاغوت و براي اعتلای كلمه حق و خدمت به مكتب اهلبيت عليهمالسلام و بيداري مردم صرف كرد وپس از پيروزى نيز در سنگرهاى مختلف، حضرت آيتالله، يكي از ياران راست قامت انقلاب اسلامى بود كه با عضويت در شوراى انقلاب وحضور در مجلس خبرگان تدوين قانون اساسى توانست در تثبيت و ريلگذارى انقلاب نقشى اساسى ايفا كند، ايشان پس از رفراندوم و تاييد قانون اساسى با حكم امام راحل به عنوان نخستين دادستان كل و عضو شوراى عالى قضايى در ايجاد و راهاندازى اين قوه در كنار شهيد مظلوم آيتالله شهيد بهشتى نقشى اساسى داشت وپس از شهادت ايشان و با تاييد بنيانگذار جمهورى اسلامى در جايگاه رييس شوراى عالى قضايى سكان هدايت اين قوه را در اختيار گرفت. ايشان از معدود شخصيتهاى بزرگ دينى بودند كه در كنار ديگر موسسين صاحبنام حزب جمهورى اسلامى از پايهگذاران تحزب در تراز جمهورى اسلامى بوده، نام نيكى از خود به جاگذاشتند و در جايگاه خطيب جمعه نيز به نقش روشنگرانه خود در تشريح و تعميق ديدگاههاى حضرت امام پرداختند وپس از رحلت حضرت امام با انتقال به حوزه علميه قم در كسوت مرجعيت به تربيت شاگردان و طلاب دينى همت گماشته و با تاسيس دانشگاه مفيد پايهگذار يكى از مراكز علمى و پژوهشى سبك جديد در حوزههاى دينى شدند.
حزب اعتمادملى رحلت اين عالم رباني را به حضور حضرت وليالله الاعظم؛ رهبر بزرگوار انقلاب، حوزههاي علميه، مراجع گرانقدر تقليد و همه ارادتمندان و دوستداران آن عالم ربانى به ويژه بيت شريف و بستگان و فرزندان محترمشان تسليت گفته از خداوند سبحان براى ايشان رحمت واسعه الهى و براى بارماندگان شكيبايى و تندرستى آرزومنديم.
حزب اعتماد ملى
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=60943
ش.د9504444