(روزنامه اعتماد ـ 1395/07/29 ـ شماره 3652 ـ صفحه 11)
در حالي كه ثروتمندترين امريكاييها از بسياري همتايان جهاني خود پيشي ميگيرند تحليلي از نيويوركتايمز نشان ميدهد كه در ميان لايههاي درآمدي متوسط و پايين، شهروندان ديگر كشورهاي پيشرفته در طول سه دهه گذشته به طور قابل توجهي به افزايش حقوقهاي بيشتري دست يافتهاند.
به نظر ميرسد درآمدهاي پس از ماليات طبقه متوسط در كانادا- كه در سال 2000 به طور قابل ملاحظهاي عقب بود- اكنون از امريكا بيشتر است. فقرا در اغلب مناطق اروپا بيشتر از امريكاييهاي فقير درآمد دارند.
ارقام به دست آمده از مطالعات انجام شده در 35 سال گذشته برخي از دقيقترين مقايسههاي در دسترس عموم را براي گروههاي درآمدي متفاوت در كشورهاي گوناگون در طول زمان ارايه ميدهند. اين ارقام نشان ميدهند كه اكثر خانوادههاي امريكايي بهاي سنگيني را براي نابرابري درآمد كه گزاف و در حال افزايش است، ميپردازند.
گرچه رشد اقتصادي در امريكا همچنان به قدرت بسياري از كشورها يا حتي قويتر است اما درصد كوچكي از خانوادههاي امريكايي كاملا از آن بهره ميبرند. درآمد متوسط در كانادا در سال 2010 به درآمد متوسط در امريكا رسيد و با احتمال بسيار تا به حال از آن پيشي گرفته است. درآمدهاي متوسط در كشورهاي اروپاي غربي هنوز از اين درآمدها در امريكا كمتر هستند، اما اين عقبماندگي در تعدادي از كشورها- از جمله انگلستان، هلند و سوييس- بسيار كمتر از ميزان يك دهه پيش است.
در آن كشورهاي اروپايي كه بيشترين ضربه را از بحران مالي اخير خوردند- مثل يونان و پرتغال- در سالهاي اخير البته درآمدها به شدت افت داشتهاند.
اين دادههاي درآمدي به وسيله LIS- گروهي كه پايگاه دادههاي مطالعات درآمدي لوكزامبورگ (Luxembourg Income Study Database) را حفظ ميكنند- گردآوري شدهاند. اين ارقام از سوي محققان LIS و به وسيله The Upshot (وبسايت جديد نيويوركتايمز كه سياستگذاري (policy) و سياست (politics) را پوشش ميدهد.) تحليل شده و سپس توسط اقتصاددانان دانشگاهي خارج از اين مركز بازبيني شدهاند.
تقلاي فقرا در امريكا حتي از تقلاي طبقه متوسط شاقتر است. خانوادهاي كه متعلق به دو دهك پاييني توزيع درآمد اين كشور هستند از خانواده مشابهي در كانادا، سوئد، فنلاند يا هلند به طور قابل توجهي كمتر درآمد دارند. 35 سال پيش برعكس اين، حقيقت داشت.
LIS دادههايي مثل درآمد نقدي بعد از ماليات شامل حقوق، بهره سود سهام و منابع ديگر همچنان كه مزاياي مستقيم دولتي مثل اعتبارهاي مالياتي را در تحليل خود در نظر ميگيرد.
يافتههاي اين بررسي چشمگير هستند؛ چون معمولترين آمارهاي اقتصادي نقل شده- مثل توليد ناخالص سرانه داخلي- همچنان نشان ميدهند كه ايالات متحده برتري خود را به عنوان ثروتمندترين كشور بزرگ جهان حفظ كرده است. ولي آن ارقام، ميانگين هستند كه توزيع درآمد را مشخص نميكنند. با جريان يافتن سهم بزرگي از منافع درآمدي دورههاي اخير در اين كشور به بخش نسبتا كوچكي از خانوادههاي پردرآمد، اغلب امريكاييها نميتوانند پا به پاي همتايانشان در سراسر دنيا پيش بروند.
لارنس كتز (Lawrence Katz) اقتصاددان دانشگاه هاروارد كه با اين تحقيق با LIS همكاري نداشته، ميگويد: «اين ايده كه امريكاييهاي ميانه امروزه از طبقه متوسط تمام مناطق ديگر جهان درآمد خيلي بيشتري دارند نادرست است. در 1960، به طرز بسيار قابل توجهي ثروتمندتر از ديگران بوديم. در 1980 هم ثروتمندتر بوديم. در دهه 1990 هنوز ثروتمندتر بوديم.» او اضافه ميكند كه ديگر اوضاع چنين نيست.
در سال 2010 درآمد سران امريكاييهاي ميانه 18700 دلار بود (كه به معناي 75هزار دلار پس از كسر ماليات براي هر خانواده چهارنفره است.) اين به نسبت سال 1980 بيست درصد بيشتر است، اما اگر تورم را در نظر بگيريم از سال 2000 عملا تغيير نكرده است. در مقايسه، همين ملاك در انگلستان بين سالهاي 2000 و 2010 حدود 20 درصد و در هلند 14 درصد افزايش داشت. در همين دوره در كانادا درآمد ميانه نيز 20 درصد تا ميزان معادل 18700 دلار افزايش يافت.
متاخرترين سال در تحليل LIS سال 2010 است. اما ديگر بررسيهاي درآمدي- كه توسط آژانسهاي دولتي انجام شدهاند- نشان ميدهند كه از سال 2010 دستمزدها در كانادا سريعتر از ايالات متحده افزايش داشته و اكنون به احتمال زياد بالاتر هستند. در تعدادي از كشورهاي اروپايي نيز از سال 2010 دستمزدها سريعتر از امريكا افزايش يافته است.
به نظر ميرسد سه عامل عمده موجب بخش بزرگي از عملكرد ضعيف درآمدي در ايالات متحدهاند. اول در طول سه دهه گذشته كسب تحصيلات در امريكا بسيار كندتر از اكثريت جهان صنعتي رشد كرده است. اين مساله كار را براي اقتصاد امريكا در نگه داشتن سهمش از مشاغل پردرآمد با تخصص بالا سختتر ميكند.
مطابق با بررسي اخير توسط سازمان توسعه و همكاري اقتصادي- كه يك گروه بينالمللي است- سواد خواندن و نوشتن، محاسبه و مهارتهاي تكنولوژيكي امريكاييهاي 55 تا 65 سال نسبت به همسالان خود در بقيه جهان صنعتي از متوسط بالاتر است. هرچند امريكاييهاي جوان همپاي همتايانشان پيش نميروند: آناني كه 16 تا 24 سال دارند در بين كشورهاي ثروتمند در نزديك به آخر رتبهبندي قرار ميگيرند؛ اينان بسيار عقبتر از همتايانشان در كانادا و استراليا، ژاپن و اسكانديناوياند و نزديك به همتايانشان در ايتاليا و اسپانيا.
عامل دوم اينكه كمپانيها در امريكا در مقايسه با كمپانيهاي مشابه در ديگر كشورها سهم كوچكتر ثروتشان را بين طبقه متوسط و فقير توزيع ميكنند. مديران اجرايي ردهبالا در امريكا نسبت به همتايان خود در ديگر كشورهاي ثروتمند به طور چشمگيري پولسازتر هستند. در امريكا دستمزد حداقل پايينتر و اتحاديههاي كارگري ضعيفتر هستند چون كل ثروت توليدشده در اقتصاد امريكا در دهههاي اخير به طور چشمگيري سريعتر از كانادا و اروپاي غربي رشد نكرده است، اغلب كارگران امريكايي با ترفيعهاي ناچيزي رها شدهاند. عامل سوم نيز اينكه حكومتها در كانادا و اروپاي غربي از طريق بازتوزيع درآمد اقدامات جديتري براي بالا بردن دريافت نهايي خانوادههاي با درآمد كم و متوسط انجام ميدهند.
جنت گورنيك (Janet Gornik)، مدير LIS، اشاره كرد كه نابرابري در به اصطلاح درآمد بازاري- كه مزاياي دولتي يا مالياتي را منظور نميكند- در ايالات متحده بالا اما نه خارج از حد معمول است. با اين وجود ثروتمندان امريكايي از ثروتمندان در بسياري از كشورهاي ديگر كمتر ماليات ميدهند. ايالات متحده در مقايسه با ديگر كشورهاي ثروتمند مقدار كمتري از درآمد را بين فقرا بازتوزيع ميكند.
علتهاي اين وضع هرچه باشد ركود درآمد، بسياري از امريكاييها را از موقعيت موجود كشور ناراضي كرده است. نظرسنجيها نشان ميدهند كه فقط حدود 30 درصد مردم باور دارند كه كشور در مسير درستي پيش ميرود.
كتي واشبورن 59 ساله از مونت ورنان در آيوا با 23 سال سابقه كار در فروشگاه سختافزار ايس (ACE) 33 هزار دلار درآمد ساليانه دارد. ميگويد: «اوضاع خيلي يكنواخت است. در كل، آدمهاي سطح بالا و سطح پايين داريم و چيزي اين وسط نيست اما آدم بايد از وسط شروع كند تا به بالا برسد.»
خانوادههاي طبقه متوسط در ديگر كشورها هم مسلما نگرانيهايي دارند؛ نگرانيهايي كه بعضيشان در همه كشورها هست و بعضي كه خاص كشور خودشان است. در بسياري بخشهاي اروپا، همچون كه در امريكا والدين كودكان اين دغدغه را دارند كه فردا آيا خواهندتوانست هزينههاي كالج فرزندانشان را بپردازند. بسياري باور دارند كه والدين خودشان با استانداردهايي زندگي ميكردند كه نسبت به آنچه آنها تجربه ميكنند، رشد سريعتري مييافت. در كانادا مردم درباره هزينههاي زندگي مدرن، از كالج گرفته تا صورت حسابهاي ماهانه تلفن و اينترنت، گله دارند. بيكاري تقريبا در همهجا نگرانكننده است.
اما هم نظرسنجيها و هم مصاحبهها حاكي از اين است كه حال و هواي عمومي در كانادا و اروپاي شمالي كمتر از ايالات متحده عبوس است.
جوناس فروهلين (jonas Frojelin)، آتشنشان سوئدي، در اشاره به بحران مالي جهاني، كه در سال 2007 شروع شد، ميگويد: «بحران هيچ اثري بر زندگي ما نداشت.» او با همسرش مالين، كه پرستار است در شهري ساحلي زندگي ميكنند كه در نيم ساعتي گوتنبرگ، دومين شهر بزرگ سوئد، قرار دارد. اين دو هر كدام پنج هفته مرخصي سالانه و مزاياي درماني جامع دارند. بعد از اينكه فرزندانشان- كه حالا سه تا شش سالهاند- به دنيا آمدند در مجموع از حدود سه سال مرخصي با حقوق بهره بردند. امروزه فرزندانشان به كودكستاني با يارانه دولتي ميروند كه هزينهاش براي آنان سه درصد حقوق فروهلين است.
در سوئد حتي با وجود دولت رفاه دست و دل باز، درآمد ناخالص سرانه ملي در آن در طول تقريبا هر بازه زماني اخير- يك دهه، 20 سال و 30 سال- سريعتر از ايالات متحده رشد كرده است. افزايش سريع تعداد فارغالتحصيلان كالج در سوئد- كه به رشد مشاغل نيازمند مهارتهاي بالا ميانجامد- نقش مهمي در اين مساله داشته است.
در جاهاي ديگر اروپا چون تلاش ميشد كه اين قاره دچار بحران مالي نشود رشد اقتصادي در چند سال اخير كندتر از امريكا بوده است. با اين وجود، درآمدهاي بيشتر خانوادهها در سوئد و چند كشور ديگر اروپاي شمالي از درآمدهاي خانوادهها در ايالات متحده- جايي كه بسياري از ثمرات رشد اقتصادي اخير به جيب شركتهاي بزرگ يا افراد با درآمدهاي بالا سرازير شده- پيشي گرفته است.
اين الگو حاكي از اين است كه دادههاي آتي جمعآوري شده از سوي LIS احتمالا روندهاي مشابهي با روندهاي سال 2010 نشان خواهد داد.
به نظر نميآيد اطلاعات ديگري در دسترس همگان وجود داشته باشد كه مقايسههايي را امكانپذير كند كه دادههاي LIS ممكن ميكند. اما دو منبع ديگر هست كه به نتايج عمدتا مشابهي ميرسند؛ مطابق بررسي انجام شده توسط موسسه گالوپ بين سالهاي 2006 تا 2012 درآمد سرانه متوسط در كانادا و امريكا تقريبا برابر بود. مدارك مالياتي جمعآوري شده توسط توماس پيكتي و ديگر اقتصاددانان حاكي از آن است كه ديگر ايالات متحده داراي بالاترين درآمد ميانگين در بين 90 درصد پاييني نانآوران نيست.
بر طبق دادههاي LIS يكي از كشورهاي بزرگ اروپايي كه در آن براي 15سال گذشته، درآمد دچار ركود شده آلمان است. در آلمان سياستگذاران مجموعهاي از اقدامات را براي پايين آوردن هزينه صادرات پيش گرفتهاند كه يكي مهار افزايش دستمزد است. اما حتي در آلمان نيز فقرا وضع بهتري نسبت به امريكا داشتهاند؛ جايي كه درآمد سرانه بين سالهاي 2000 و 2010 در سطح percentile صدكهاي چهلام، سيام، بيستم، دهم و پنجم كاهش داشته است.
فراتر از اين، فقرا در ايالات متحده نسبت به اوايل دهه 1980 از همتايان خود در حداقل چند كشور ديگر نيز عقب ماندهاند. با رشد كند درآمد از آن زمان تاكنون فقراي امريكايي اكنون از فقراي كشورهاي ثروتمند بيشتري از نظر درآمد عقب ميمانند. در صدك بيستم- يعني محدودهاي كه فرد از چهار پنجم جمعيت درآمد كمتري دارد- در سال 2010 درآمدها دركانادا و هلند 15 درصد از امريكا بيشتر بود.در مقابل، آمريكاييها در صدك نود و پنجم توزيع درآمد- با 58600 دلار درآمد سرانه بعد از ماليات و بدون در نظر گرفتن سود سرمايه- هنوز از همتايانشان 20 درصد بيشتر در كانادا، 26 درصد بيشتر در بريتانيا و 50 درصد بيشتر در هلند درآمد دارند. براي اين خانوادههاي مرفه هنوز امريكا پررونقترين اقتصاد بزرگ جهان را دارد.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=57640
ش.د9504449