(روزنامه ايران ـ 1396/06/04 ـ شماره 6578 ـ صفحه 3)
** سخنان آقای حجاریان از نظر من هم یک وجه واقعبینانه دارد و هم یک وجه غیرواقعبینانه. به هر حال باید بپذیریم ما در کشورمان به سرمایه نیروی انسانی، آن طور که باید طی 4 دهه گذشته بها ندادهایم و الان به طور طبیعی با مشکل خلأ نیروی انسانی در خیلی از حوزهها مواجه هستیم. اینکه ما چرا نتوانستیم مدیرانی بهروز را تولید کنیم، ناشی از عوامل متعددی است که قابل بحث هستند. اما به طور کلی من این قسمت از صحبتهای آقای حجاریان را که آقای روحانی نیروهایی بهتر از وزرای پیشنهاد شده نداشت، نمیتوانم بپذیرم. این موضوع تنها از یک منظر میتواند مورد پذیرش واقع شود و آن هم اینکه آقای روحانی به دنبال نیروهایی بوده باشد که ضمن توانمندی و شایستگی بتوانند موافقتهای لازم برای حضور در کابینه را نیز کسب کنند. البته به نظر میرسد که آقای حجاریان هم قدری از همین منظر، یعنی امکانپذیر بودن معرفی این افراد به دلیل مسائل سیاسی این موضوع را مطرح کردهاند.
آقای روحانی قبل از انتخابات به بسیاری از استانها سفر کردند و آنجا با چشم خود قطعاً دیدند که یکی از اقشاری که بیشترین تلاش را برای رأیآوری ایشان انجام داد، اعضای هیأت علمی دانشگاهها بودند. از چهار سال گذشته بگذریم، در چیدن همین کابینه چقدر به این قشر مهم توجه شد؟ چقدر تلاش شد چه در همین چهار سال گذشته و چه در کابینه دوازدهم نیروهای جدید تربیت و به بدنه مدیریتی کشور تزریق شوند؟
* در بحث نبود کادرسازی طی دهههای گذشته و تهی شدن کشور از نیروی مدیریتی کارآمد، تنها یک منظر مربوط به چینش این کابینه میشود اما در ابعاد کلانتر و وسیعتر خودش مسألهای است که باید مورد بحث قرار بگیرد. این موضوع را به صورت مجرد چقدر قبول دارید که ما کادرسازی نکردیم و در کنار آن تجارب مدیریتی خود را هم از دست دادهایم؟
** فکر نمیکنم در درستی این ادعا شکی باشد و واقعاً یکی از مهمترین مشکلات ماست که عوامل متعددی در ایجاد آن دخیل هستند. به نظر من یکی از این عوامل نامناسب بودن سیستم آموزشی کشور است. یعنی شما از دوره پیشدبستانی بگیرید تا عالیترین دوره آموزشی، نظام آموزشی ما خالی از انتقال مهارت به افراد است و برپایه محفوظات بنا شده. نکته بعدی فقدان نظام حزبی در کشور ماست که کارویژه اصلی آنها کادرسازی بر اساس شایستگی و شایستهسازی افراد است که بحث بسیار مفصلی برای ریشهیابی علل آن و تأثیرش میطلبد. مشکل دیگر مسأله فرهنگی است که از یک طرف در جامعه شاهد ترویج فرهنگ تملق و چاپلوسی است. خیلی راحت میبینیم که دامنه تحمل نقد در جامعه ما بشدت محدود شده و عموماً افراد ترجیح میدهند دست کسانی را بگیرند که از آنها تعریف و تمجید میکنند. این وضعیت هم متأسفانه در تمام سطوح دیده میشود و در تمام ارکان جامعه ما بازتولید شده و سلسله مراتب شایستهسالاری در کشور را کاملاً به هم ریخته است.
* انسداد حوزه نظارت در کشور ما چقدر در ایجاد این وضعیت نقش دارد؟
** به نظر من یکی از مهمترین چالشهای ما این است که رسانه در کشور ما یا نمیخواهد یا در موارد بسیار زیادی نمیتواند کار دیدبانی و نظارت درست خود را به عنوان نماینده افکار عمومی انجام دهد. الان زیر سؤال بردن و به چالش کشیدن مدیران و مسئولان در موارد زیادی بسیار سخت و در مواردی هم اساساً غیرممکن است. یک شاخصه مهم برای تولید نیروی انسانی کارآمد در یک جامعه فراهم بودن زیرساخت لازم برای اصلاح در بدنه نیروی انسانی است. مدیریت و نیروی انسانی هم اگر نقد نشود اساساً نیاز به اصلاح را از دست میدهد و از آن فاصله میگیرد. الان در حوزه گردش اطلاعات و فعالیت رسانهای در جامعه ما موضوعاتی مثل منافع فردی، بده بستانهای نه چندان سالم، زیر تیغ قرار گرفتن رسانهها و امثال اینها عملاً کارویژه رسانهها را بشدت تضعیف کرده. عموم مدیریت کشور ما از تمام مطبوعات و رسانهها توقع دارد که به شکل و روابط عمومی او عمل کنند و مهم اینجاست که اگر این کار را هم نکنند، ابزار فشار و اعمال زور دست همان مسئولان است. این باعث میشود که سیستم ارزیابی و ارزشیابی عمومی در نظام سیاسی و اجتماعی ما بشدت ضعیف و مختل شود. واقعیت این است که مدیریت ما کمتر در معرض ارزیابی و ارزشیابی مستمر قرار دارد و همین هم باعث میشود تا برخی گزارهها از نتایج کارهای اجرایی و مدیریتی تبدیل به گزارههای قدسی و غیرقابل نقد شوند. مضافاً اینکه آنجایی هم که مدیر ما مورد ارزیابی قرار میگیرد بیشتر در حوزه رقابتهای سیاسی و با اهداف جناحی است و فرآیند نظارت عمومی بر مدیریت کشور مختل است.
* یعنی میگویید اگر نگرانی هم از سوء مدیریت در نظام اداری کشور باشد ناظر به رقابتهای انتخاباتی است؟
** تا حدود زیادی این طور است. مضافاً اینکه خود نظام انتخاباتی ما هم یکی از موانعی است که جلوی تولید نیروی انسانی را در سطوح عالی میگیرد. یکی از مسائل مهم در این حوزه سیستمهای حاکم بر نظام انتخاباتی ما است. ما تا وقتی در این حلقه نظام انتخاباتی برخی بنبستها را باز نکنیم امکان تولید نیروی انسانی جدید و کارآمد فراهم نمیشود. الان یکسری سدها و بنبستها وجود دارد که باعث میشود همواره یک جریان سیاسی خیالش از داشتن سهمی مشخص در نتیجه انتخابات راحت باشد. این یعنی نیروهای آن جریان کمتر کار خواهند کرد، کمتر نگران ارزیابی افکار عمومی هستند و الی آخر. اتفاقاً در بحث انباشت تجارب در حوزه مدیریت یکی از مهمترین جاهایی که زمینه از بین رفتن امکان این انباشت را فراهم کرده، همین بنبستهای نظام انتخاباتی است که عده زیادی را از حوزه تأثیرگذاری خارج میکند. به طور کلی ما وقتی به انحای مختلف افراد شایسته را از گردونه در معرض انتخاب قرار گرفتن خارج میکنیم، داریم انگیزه رشد مدیریتی بر مبنای تلاش و شایستگی را از بین میبریم. مثلاً خیلی از طرفداران دولت و اصلاحطلبان از جایگزینی مجلس دهم به جای مجلس نهم خوشحال هستند اما آیا نمایندگان تازه وارد با خواستههای واقعی این طیف همخوانی دارند؟ ما الان میبینیم که این طور نیست و خیلی از اصلاحطلبان و هواداران دولت از این مجلس هم راضی نیستند. نه اینکه آن را در قیاس با مجلس قبلی قرار دهند بلکه نارضایتی آنها به این دلیل است که بین واقعیت این مجلس با چیزی که آنها توقع دارند همچنان فاصله است.
* تصویر شما قدری ناامیدکننده است. یعنی به نظر یأسآلود میآید. سؤال اساسی این است که جای امیدواری در این وضعیت کجاست؟
** من خودم جزو امیدوارترین آدمها در همین وضعیت هستم. الان هم از رأیی که به دولت و به مجلس دادیم و انتخابی که صورت گرفت پشیمان نیستم. مسأله بیان نقاط ضعف است یعنی ما باید متوجه باشیم انتخابی که انجام دادهایم یک سری تبصرههای مهم به عنوان نقطه ضعف دارد. کسی که نقد میکند اساساً معنایش این است که امیدوار است، چون اگر ناامید بود به جای نقد، فحش میداد و عصیان میکرد. یا مثلاً منفعل میشد. من فقط یک توضیح آشکار میدهم؛ وضعیت ما نسبت به چهار سال قبل رو به عقب بوده یا جلو؟ انصافاً رو به جلو بودیم. ما سر سرعت این جلو رفتن و کیفیت آن بحث میکنیم و نقد داریم اما اصل حرکت رو به جلو غیر قابل کتمان است. حرف این است که آقای روحانی باید گستره دید خود را وسیعتر کند. من خودم به محدودیتهای ایشان آگاه هستم و بعید میدانم دیگران آگاه نباشند. اما باید بدانند که برای اداره بهتر کشور و اقتدار بیشتر دولت خودشان باید بسیار بیشتر از این از ظرفیتهای انسانی کشور استفاده کنند و همزمان هم موانع تولید نیروی انسانی را از بین ببرند.
* نهایتاً اگر اتفاق خاصی در این خصوص نیفتد به نظر شما، ما به کدام سمت و سو خواهیم رفت؟
** ما الان تقریباً برنامه بلندمدت برای کشورمان نداریم. برنامههای ما اکثراً قربانی رقابتهای سیاسی و جناحی میشوند. حتی برنامههای مهمی مثل چشمانداز توسعه که تبدیل به قانون هم میشود، تاکنون قربانی رقابتهای سیاسی شدهاند و همین هم هست که در بهترین حالت بین 25 تا 30 درصد اهداف آنها محقق نشده. این یعنی آنکه سرعت رشد ما کم است و این ما را از دنیا و منطقه عقب میاندازد، همان طور که تا الان انداخته. ما باید متوجه شویم که به جای برنامهریزیهای کوتاهمدت که عموماً ناظر به رقابتهای سیاسی است باید برای چند دهه برنامهریزی کنیم. این اتفاق اگر نیفتد در بهترین حالت ما گام به گام از کشورهای اطراف خود عقب میافتیم و قدرت ملی ما تضعیف میشود که نتایج خطرناکی دارد.
http://www.iran-newspaper.com/newspaper/BlockPrint/197111
ش.د9602426