(روزنامه جوان ـ 1396/07/10 ـ شماره 5201 ـ صفحه 5)
جمهوري اسلامي ايران پس از پشت سر گذاشتن چند دوره پرفراز و نشيب موفق كه در پي چالشسازي دشمنان با آن مواجه بود، حالا توانسته قدرتي مثالزدني به دست بياورد كه نظام را به محور اصلي تحولات منطقه تبديل كند؛ تحولاتي كه حالا همگي به نفع جمهوري اسلامي ايران در حال رقم خوردن است و دسيسه سلطهگران در اين حوزه را با شكست روبهرو كرده است. حال مجموعه اين اتفاقات كه چندان خوشايند قدرتهاي بزرگ نيست باعث شده كه برنامهريزي تازهاي براي تضعيف نظام طراحي كنند. نمونه بارز اين برنامهريزي، تلاشهاي ايالات متحده براي به بنبست كشاندن توافق برجام و در پي آن جلوگيري از توسعه ديپلماسي ايراني است؛ توافقي كه در كنار برخي گشايشها، توانست حقانيت جمهوري اسلامي ايران را در خصوص عملكرد خود و ادعاهاي دروغ غرب به اثبات برساند. از اين رو برجام به يك نقطه عطف براي امريكا تبديل شده و معتقد است كه شكستن اين توافق ميتواند بار ديگر جمهوري اسلامي ايران را به انزوا بكشد. علاوه بر اين غربيها با ايجاد ناامني در عراق به عنوان يكي از شركاي استراتژيك جمهوري اسلامي از طريق كمك به گروهك تروريستي در اين كشور و همچنين تحريك برخي قوميتها براي تجزيه خاك اين كشور، همچنين حمايت از تروريستهاي سوري براي نابودي حكومت قانوني سوريه كه يكي از همپيمانان صميمي ايران در منطقه خاورميانه است و در كنار آن با ايجاد ناامني در لبنان براي تضعيف حزبالله به عنوان يكي از گروههاي جهادي كه در مقابل توسعهطلبي رژيم صهيونيستي قدعلم كرده است، ميكوشد در بعد بينالمللي ايران را با چالش روبهرو كند. اين سناريوي طراحي شده، تنها ابعاد سياسي ندارد، بلكه حوزههاي اقتصادي و اجتماعي را نيز در بر ميگيرد. از اين رو ميتوان برنامهريزي غرب براي چالش در مسير جمهوري اسلامي ايران با هدف تحقق اهدافش در ايران و خاورميانه را در چهار حوزه اصلي دستهبندي كرد:
حوزه اول حذف جمهوري اسلامي ايران از محوريت تحولات منطقه، حوزه دوم سلب توان الگوسازي از جمهوري اسلامي ايران، حوزه سوم ايجاد ايراني ضعيف از لحاظ اقتصادي و اجتماعي و حوزه چهارم تبديل ايران به كشوري وابسته در حوزههاي سياسي و اقتصادي.
جبههسازي جديد براي جمهوري اسلامي ايران
غرب براي شكستن هژمون جمهوري اسلامي ايران در منطقه و جهان كه منجر به تحقق دو هدف ابتدايي ميشود، به دنبال جبههسازي براي جمهوري اسلامي در منطقه خاورميانه است.
غرب با درك اين موضوع كه جمهوري اسلامي در برابر ظلم به مردم منطقه ساكت نمينشيند، تاكنون چند جبهه براي جمهوري اسلامي ايران ايجاد كرده، تا بدين وسيله، اين موضوع را در نزد مردم منطقه نهادينه كند كه ايران از قدرت خود براي نفوذ و به سلطه كشيدن كشورهاي منطقه استفاده ميكند.
در اين رابطه كشورهاي غربي از توان برخي شركاي منطقهاي خود بهره ميبرند تا ضمن ايجاد آشوب و حمايت مالي و تسليحاتي از تروريستها در كشورهاي مختلف و همچنين تلاش براي تجزيه خاك همسايگان ايران، كه از قضا جزو كشورهاي استراتژيك براي جمهوري اسلامي ايران نيز محسوب ميشوند، نظام را وادار به واكنش در اين رابطه كنند. نمونه بارز اين اقدام را ميتوان در سوريه، عراق و يمن مشاهده كرد كه امروز به عنوان خط مقدم نبرد براي جمهوري اسلامي ايران محسوب ميشوند؛ نبردي كه اگرچه جمهوري اسلامي در آن دخالتي مستقيم ندارد اما لاجرم به ارائه كمكهاي مستشاري به همپيمانان خود براي تحكيم مواضع و قدرتشان در اين كشورهاست. نكته مهم در خصوص اين جبههسازي نيز آن است كه به دليل ايجاد يك جنگ نيابتي در اين مناطق، حاميان تروريستها هيچ واهمهاي از ادامه جنگ ندارند و حتي ميكوشند با فرسايشي كردن جنگ در اين مناطق، حكومتهاي قانوني در اين كشورها را وادار به عقبنشيني و پذيرش شكست كنند.
در اين ميان پذيرش شكست و عقبنشيني نيز چيزي جز شكست جمهوري اسلامي و تحقق دو هدف نخست يعني حذف جمهوري اسلامي از محوريت تحولات منطقه و سلب توان الگوسازي ايران نيست؛ چراكه جمهوري اسلامي پس از پيروزي انقلاب اسلامي توانسته به رغم تمامي تحريمها و فشارهايي كه در قالب جنگ تحميلي و تحريم به آن وارد شده بود، نهتنها تماميت ارضي خود را حفظ كند، بلكه پلههاي ترقي را يكي پس از ديگري طي كند و به الگويي منطقهاي و الهامبخش براي كشورهاي مسلمان تبديل شود؛ الگويي كه امروز مدل خود را به كشورهاي مختلف صادر ميكند و انقلابهاي بيشماري به تأسي از انقلاب اسلامي ايران شكل گرفته است. حال با درك عمق استراتژيك جمهوري اسلامي ايران در منطقه و دانستن اين مطلب كه امروز مرزهاي جمهوري اسلامي در سوريه، عراق، يمن و لبنان است و همچنين علم به اين موضوع كه دشمنان جمهوري اسلامي به دنبال زمينگير كردن كشور هستند، بايد اين مناطق را آبروي جمهوري اسلامي دانست و تمامي عزم كشور را براي پيروزي در اين نبردها بسيج كرد. بيشك اين حمايتها براي كشور بدون هزينه نخواهد بود اما بايد با آيندهنگري مانع از ايجاد هزينههاي بيشتر و حتي از طريق همين حمايتها زمينهساز توسعه منافع كشور در منطقه شد.
ايجاد فشار اقتصادي
اما سناريوي مهم ديگري كه عليه جمهوري اسلامي ايران در حال اجراست، سياست ايجاد فشار اقتصادي عليه كشور است. سياست فشار اقتصادي به واسطه اعمال تحريمها و حفظ ساختار تحريمهاي گذشته و همچنين كاهش بهاي جهاني نفت عليه جمهوري اسلامي و از همه مهمتر تلاش براي خروج از برجام توسط امريكا در حال اجراست. اين سياستها چندين دستاورد براي دشمنان جمهوري اسلامي به همراه خواهد داشت؛ دستاورد نخست در حوزه داخل كشور است كه از طريق همين فشارهاي اقتصادي، زمينه ايجاد نارضايتي عمومي در داخل كشور فراهم شود و مشروعيت دولت و حاكميت در نزد مردم دچار خدشه شود. دستاورد دوم، كاهش حمايت جمهوري اسلامي از جبهه مقاومت در منطقه است؛ اقدامي كه ميتواند حتي زمينهساز تحقق دو سناريوي اول عليه جمهوري اسلامي شود، كما اينكه امروز نيز با توجه به شرايط اقتصادي كشور به نظر ميرسد، اين حمايت از جبهه مقاومت در جنبه اقتصادي كمي دچار اخلال شده است. در نهايت دستاورد سوم در اين حوزه نيز مجبور كردن جمهوري اسلامي به پذيرش خواستههاي غرب در حوزههاي مختلف اعم از حوزه توانمنديهاي دفاعي است. جايي كه اقتصاد به يك ابزار جدي و مهم براي فشار به كشور تبديل ميشود و تحت فشار افكار عمومي اين امكان را فراهم ميكند كه هر موافقتنامهاي را به امضا برسانند.
وابستهسازي ايران
اما در مجموع بايد گفت كه تمامي اين سناريوها هدفي نهايي را دنبال ميكند كه اين هدف چيزي جز تضعيف جمهوري اسلامي در دنيا و الصاق كردن كشور به جرگه كشورهاي به اصطلاح وابسته نيست؛ كشورهايي نظير عربستان، امارات و بحرين كه امروز تنها اجراكننده سياستهاي دولتهاي غربي به ويژه امريكا در منطقه و جهان هستند و به هيچ وجه منافع ملي خود را در اين مسير در نظر نميگيرند. غرب نيز با كمك اجراي اين سناريوها به دنبال گل نهايي خود در رابطه با ايران است؛ گلي كه بازارهاي اقتصادي ايران را به روي شركتهاي غربي ميگشايد، به منابع انرژي ايران دست پيدا ميكند و قدرت كشور را در حوزه سياسي و نظامي در اختيار غرب قرار ميدهد؛ روندي كه ميتوان نام آن را وابستگي كامل نام نهاد.
ش.د9603303