تاریخ انتشار : ۰۵ آذر ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۹  ، 
کد خبر : ۳۰۶۷۳۰
چرا اظهارات احمدی‌نژاد در مورد ماجرای سفارت انگلیس جدی گرفته نشد

بگم‌ بگم‌ بی‌موقع

(روزنامه آفتاب يزد ـ 1396/08/23 ـ شماره 5040 ـ صفحه 3)

سال‌های 84- 88 بود همه تلویزیون‌ها روشن. قرار بود یک مناظره باشد بین کاندیداهای ریاست جمهوری که می‌گفتند به اصطلاح رقیب‌ها جدی هستند... هنوز تصور روشنی از یک مناظره در کشورمان در آن زمان نبود، عده‌ای می‌گفتند قرار است حرف‌های تکراری و خسته‌کننده‌ای مثل باقی برنامه‌های تلویزیونی در آن زده شود، حرف‌هایی کاملا کنترل شده، برخی می‌گفتند این‌ها همه‌اش سیاه‌بازی است. همه سر و ته یک کرباس‌اند و به اصطلاح قرار است جوی درست شود برای بردن مردم پای صندوق‌های رای. کمتر کسی (تقریبا هیچ‌کس) آنچه قرار بود روی دهد را پیش‌بینی می‌کرد.

اما یک‌باره گوش‌های همه تیز شد به خصوص در دور دوم ریاست جمهوری احمدی‌نژاد با تعجب به تلویزیون خیره ماندند، خوب می‌شنیدند، می‌خواستند ببینند رئیس‌جمهور ایران تا کجا پیش خواهد رفت. محمود احمدی‌نژاد آن روز در تلویزیون حرف‌هایی زد که تا قبل از آن، هیچ‌کس نزده بود، حتی کسی در خواب هم نمی‌دید، روزی کسی در قامت ریاست‌جمهوری اینگونه علیه اشخاصی مثل آیت‌الله هاشمی و ناطق نوری قرار بگیرد... اسامی زیادی به زبان احمدی‌نژاد آمد و «بگم بگم» یک اصطلاح رایج بر سر زبان‌های مردم آن روز شد. اگرچه اتهامات برخی از مناظرات هیچ وقت به اثبات نرسید، اما همان حرف‌ها برای برخی احمدی‌نژاد را تبدیل به یک قهرمان کاذب در این خصوص کرد. حتی بسیاری از کسانی که نسبت به او نگاه منفی داشتند به واسطه همین به اصطلاح بگم‌بگم‌ها یک شبه هوادارش شدند و صد و هشتاد درجه تغییر مسیر دادند. ادعاهای آن روز محمود اگرچه جنجالی بود و آغازگرحوادث تلخ، اما برای محبوبیت یک شبه او در آن برهه حساس کارساز افتاد.

دومین بلوا

اما این آخرین باری نبود که مرد عدالت‌پرور و مهرورز(!) هزاره سوم، با بگم‌بگم‌های معروف خود در کشور هیاهو به راه انداخت. احمدی نژاد هر ازگاهی از این کارها می‌کرد. مثلا مدام از لیست مفسدانی می‌گفت که در جیبش هست و روزی آن را برملا خواهد کرد. اما موضوع یکشنبه خاص مجلس، دومین اقدام پرسروصدای او بعد از مناظره‌ها بود. هرچند اینبار این کار از محمود احمدی‌نژاد قهرمان نساخت.

اپیدمی بگم‌بگم (!)این روند و اظهارات ادعاگونه‌ او در کشور به یک اپیدمی تبدیل شد، کسان دیگری نیز از او در انتخابات 96 کپی‌برداری کردند، کپی‌برداری که البته با تیزبینی مردم برای او گران تمام شد و موجب انصرافشان از ادامه رقابت‌ها شد.

اکنون محمود احمدی‌نژاد و یارانش با گذشت سالیان سال از 88 که ادعای کاذب و جنجال‌آفرینی به نفعشان جواب داد، به‌دنبال یک فرمول مشابه رفته‌اند و در زمانه‌ای که کمتر کسی به آنها توجه می‌کند باز هم همان نسخه قدیمی استراتژیک را برای جلب توجه مردم برای خود تجویز کرده‌اند.

اما بسیاری تصور می‌کردند دلیل اینکه حرف‌های جنجالی، ادعاها و اتهامات علیه مسئولان از سوی افرادی دیگر خریدار ندارد، این است که آنها از زبان شخص محمود احمدی‌نژاد شنیده نمی‌شوند، ولی حقیقت چیز دیگری است... چون اظهارات اخیر احمدی‌نژاد نیز که حاوی مجموعه‌ای از اتهامات یا حتی به اصطلاح بگم‌بگم‌هایی است که می‌توان آن را به مراتب سنگین‌تر از اتهامات سال 88 و یکشنبه خاص دانست نه با واکنشی از سوی مردم مواجه شده و نه جنجالی درکشور به راه انداخته است.

بعد از آنکه معرکه‌گیری‌های یار بهاری محمود احمدی‌نژاد با زنبیل قرمز و اتهاماتش خطاب به مسئولان اثر نکرد حالا اظهارات شخص محمود احمدی‌نژاد هم خریداری ندارد.

ادعاهای جدید

احمدی‌نژاد در آخرین اتهام‌زنی‌هایش(!) که از طریق شبکه‌های اجتماعی پخش شده، فیلش یاد هندوستان کرده و تازه از ماجرای حمله به سفارت انگلیس - به اصطلاح خود - پرده برداشته است. وی گفته است:

«در جلسه‌ای سفیر انگلیس گفت هفته بعد در تهران اتفاقی می‌افتد که ورق به نفع آمریکا و انگلیس برمی‌گردد. این چه بود؟ اشغال سفارت انگلیس بود. منتهی من از اتفاقاتی که می‌افتاد می‌فهمیدم مثلا در مجلس یک دفعه آمدند طرح کاهش روابط سیاسی با انگلیس را دادند، گفتیم این الان چه ضرورتی دارد؟ سفیرمان که آنجا نیست و آنجا ما کنسولگری داریم و آنها هم همینطور. دیگر یعنی چه کاهش روابط و چه موضوعیتی دارد که فضا را دارید داغ می‌کنید؟ این را دادند و بلافاصله بعدش هم اشغال سفارت. ما فهمیدیم که گلِ کار آن، اشغال سفارت بود که بهانه داد تا انگلیس ببرد و به تصویب اتحادیه اروپا برساند. ما دیدیم اینکه دارد خبرش را می‌دهد، همان اشغال سفارت است. درِ برقی سفارت باز و حافظه کامپیوترها از قبل خالی بود. روشن و مشخص است که خودش در جریان است و طراحی خودشان است و به دست چه کسانی اجرا شده و چه کسانی زمینه را فراهم کردند و همکاری کردند! من آمدم بیرون، تلویزیون را زدم، دیدم مستقیم دارد اشغال سفارت انگلیس را نشان می‌دهد. اینکه رسانه ملی دارد مستقیم اشغال سفارت انگلیس را نشان می‌دهد خودش جای بحث دارد، یعنی چه؟ به چه دلیل؟ این چه معنا دارد؟ بلافاصله زنگ زدم نیروی انتظامی، گفتم این چه بساطی است مگر کشور صاحب ندارد؟ گفت نیروهای ما دارند برخورد می‌کنند و در حال کنترل است. گفتم تلویزیون روشن است و ایستادند دارند نگاه می‌کنند...»

البته اینکه انگلیس یک دولت خبیث و غیرقابل اعتماد دارد شکی نیست. ادعاهای محمود احمدی‌نژاد بی‌تردید خیلی بیشتر از اتهام یک فساد مالی به این مقام و آن مقام است، مواردی که او می‌گوید اساسا چیزی شبیه به خیانت عده‌ای به کشور یا جاسوسی علیه ایران است. اما حتی این اتهام سنگین هم مردم را به وجد نیاورده و هیچ جنجالی در کشور ایجاد نکرده است، ولی چرا؟ این همه بی‌اعتنایی به اظهارات جنجالی احمدی‌نژادی از کجا نشات می‌گیرد؟

کاریزما نیستعلی تاجرنیا، فعال سیاسی و نماینده سابق مجلس در اینباره به آفتاب‌یزد می‌گوید: «دلیل حمایت برخی از مردم در گذشته از احمدی‌نژاد این بود که آنها تصور می‌کردند، برخی گروهها اظهارات احمدی‌نژاد را تایید می‌کنند درحالیکه همان زمان بخش منتقد او بر این باور بودند که بیشتر حرف‌های او، ماجراجویی است تا توصیف دقیق اخبار.»وی اضافه می‌کند:«بعد از جدایی اصولگرایان از احمدی‌نژاد بخشی از مردم هم به‌دلیل اتفاقاتی که برای اطرافیان وی رخ داد از وی فاصله گرفتند.»تاجرنیا گفت:«احمدی‌نژاد و اطرافیان او یک جریان سیاسی نیستند، بلکه اشخاصی هستند که در یک مقطع به‌دلیل فقدان سازمان‌یافتگی و گفتمان‌سازی اصولگرایی مطرح شدند. به هیچ‌وجه آنها جریان ریشه‌داری در کشور نبودند به همین سبب است که امروز گفته‌ها و تحلیل‌ها و موضع‌گیری‌هایشان با استقبال روبه‌رو نمی‌شود، چون بسیاری این ادعاها را نظرات شخصی آنها می‌دانند.» این نماینده سابق مجلس این را هم می‌گوید:« این بی‌توجهی مردم نشان می‌دهد که احمدی‌نژاد از کاریزمای لازم برخوردار نبوده است، چراکه وی در خارج از کسوت ریاست‌جمهوری نتوانسته جایگاه خود را حفظ کند. احمدی‌نژاد در جایگاه ریاست‌جمهوری توانست تا حدودی تاثیرگذاری داشته باشد و صرفا جایگاه ریاست‌جمهوری بود که او را بزرگ کرد. همین امر باعث شده امروز بعد از پایان دوره‌اش، مردم این اختلاف فاحش را بین کاریزمای وی با هم‌ردیفان خود لمس کنند. مردم امروز، هیچ دلیلی برای توجیه و بهادادن به او نمی‌بینند.»

مقطعی بود

غلامرضا ظریفیان، فعال سیاسی و معاون وزیر علوم دردولت اصلاحات هم در اینباره به آفتاب‌یزد می‌گوید:«جریانات سیاسی میزان ماندگاری‌شان متفاوت است. اگرچه نوع گفتگوهای احمدی‌نژاد به دلیل مشکلاتی مثل فقر، فاصله طبقاتی و... در کشور مورد توجه بخشی از مردم قرار گرفت، اما بعد از این هیاهوها مشخص شد که او از بدنه ملی برخوردار نیست و اقبال برخی به او مقطعی و به دلیل تکیه بیشتر وی بر گفتمانی است که با توده‌ها داشت. اما این توده‌ها مدیریت او را هشت سال تجربه کردند و در همین هشت سال بود که با مشکلات مختلف اقتصادی روبه‌رو شدند.»

ادامه نمایش، چرا؟

با توجه به این عدم اقبال مردمی، ادامه نمایش‌های احمدی‌نژادیسم در ژانر «‌بگم‌بگم‌های جنجالی» برای چیست؟

تاجرنیا در این باره معتقد است که حلقه هواداران احمدی‌نژاد می‌دانند او پایگاه مردمی ندارد، آنها این موضوع را در زمانی که احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست‌جمهوری ردصلاحیت شد و واکنشی از سوی مردم نداشت به‌خوبی دریافته‌اند، از طرفی آنها متقاعد شده‌اند حمایت‌هایی که پیشتر از سوی برخی گروهها می‌شد نیز وجود ندارد از همین رو این افراد برای آنکه خودشان را در صحنه سیاسی نگه دارند به هر اهرم یا دستاویزی متمسک می‌شوند.ظریفیان هم در اینباره می‌گوید: «بعد از آنکه احمدی‌نژاد از موقعیت ریاست‌جمهوری کنار رفت با تعدادی از نامه‌هایی که به سران کشورهای خارجی نوشت یا بعضی کلیپ‌های ایام انتخابات تلاش کرد موج‌هایی را ایجاد کند، اما به دلیل پیوندی که او با جریانات خاص داشت و این جریان از مقبولیت لازم برخوردار نبودند مورد توجه قرار نگرفت. پس از آن، وی تلاش کرد تا حدودی نقش یک منتقد را بازی کند که این موضوع هم از سوی مردم باور نشد. بنابراین تشت پر سر و صدای احمدی‌نژاد افتاده است و او و گفتگویش در بین توده‌ها دیگر اثرگذار نیست.»

آنچه از محمود می‌فهمیم

رئیس دولت نهم و دهم نشان داده که در بزنگاه‌های تاریخی که مردم از او جدا شده‌اند، سعی دارد با ایجاد جنجال در کشور دیده شود و دوباره آنها را به خود جلب کند. اما تاکتیک او دیگر قدیمی شده و جواب نمی‌دهد. شاید نخستین دلیل این بی‌توجهی، شخص احمدی‌نژاد باشد، احمدی‌نژاد و یارانش برای مردم دیگر جدی نیستند، ادعاهایشان نیز همینطور، هر قدر گفته‌هایشان عجیب وغریب و بزرگ هم باشد چون جدی نیستند نطق‌های جدی‌شان نیز به شوخی گرفته می‌شود، البته نمایش‌های طنزگونه آنها در این ماه‌ها و سال‌ها هم در این عدم جدی گرفتن دخیل بوده، از درختکاری و جمله معروف «من درخت هستم» یارش گرفته تا زنبیل دست گرفتن آن یار دیگرش یا شکل و قیافه‌های تصنعی احمدی‌نژاد و نامه‌نگاری‌هایش به رئیس‌جمهور آمریکا و تحویل به دربان یک سفارتخانه(!) همه اینها باعث شده تا حالا ادعاهای احمدی‌نژاد درباره یک واقعه تاریخی هم ندیده گرفته شود. این را هم نباید فراموش کرد محمود یار بهاری‌اش در حالی به همه اتهام می‌زنند که خود در مظان اتهام‌اند و باید پاسخگو باشند، شاید چون ادعاهای متهم در اتهام‌زنی به دیگران خریداری ندارد سخنان اخیر رئیس دولت سابق هم خریدار نداشته.

از طرفی برای بسیاری از مردم این موضوع هنوز جای پرسش دارد؛ اگر مقامات و مسئولان ما از پشت پرده یک مسئله‌ای خبر دارند، چرا وقتی که باید، موضوع را برملا نمی‌سازند؟ و چرا از این اخبار سری تنها به‌عنوان اسبابی برای گروکشی سیاسی بهره می‌جویند؟ این نکته‌ای است که به عینه در کارهای احمدی‌نژاد می‌توان دید. حمله به سفارت بریتانیا در تهران در سه‌شنبه ۸ آذر ۱۳۹۰ صورت گرفت و حالا از آن زمان 6 سال می‌گذرد... این اطلاعات (اگر صحت داشته باشد)، در چنین زمانی چه سودی دارد؟ باید پذیرفت آنقدر از سال هشتادو هشت تا به امروز اتهام‌زنی‌های بی‌مدرک و سند به افراد مختلف زده شده است که دیگر سخنان احمدی‌نژادی برای مردم نه تازگی دارد و نه جذابیت. انگار که مردم نسبت به این بگم‌بگم‌ها و ادعاهای بی‌سر و ته جنجالی واکسینه شده باشند و حنای احمدی‌نژاد برایشان رنگی نداشته باشد.

http://aftabeyazd.ir/?newsid=89788

ش.د9603267

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات