تاریخ انتشار : ۰۸ آذر ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۶  ، 
کد خبر : ۳۰۶۸۳۵
گزارش «اعتماد» از نشست «فرقانيسم از ديروز تا امروز»

تروريست‌ها نسبتي با شريعتي نداشتند

(روزنامه اعتماد – 1396/04/15 – شماره 3847 – صفحه 6)

نشست «فرقانيسم از ديروز تا امروز» با سخنراني عبدالرضا معاديخواه، محمد عطريانفر، عباس حاجي‌آخوندي و علي‌اصغر صباغپور عصر روز گذشته توسط انجمن انديشه و قلم و با همكاري خانه انديشمندان علوم انساني برگزار شد.

در اين نشست صباغپور كه به‌عنوان مجري كارشناس حضور داشت گفت: پيشينه و ريشه‌هاي فرقان بايد مورد بررسي قرار گيرد. در ابتداي انقلاب اپوزيسيون، حكومت شاهنشاهي بود و برخي اپوزيسيون بودند و برخي هم درباره حكومت ساكت بودند. يكي از مواردي كه جريان آخر را شامل مي‌شود انجمن حجتيه بود كه خيلي از مخالفينش انقلابي بودند. دسته ديگر نهضت آزادي بود كه حكومت سلطنتي را نمي‌پسنديد اما اسلحه برداشتن را هم راه درستي نمي‌دانست. جبهه ملي، حزب ملي، جنبش مسلمانان مبارز نيز از ديگر جريان‌هاي زمان انقلاب بودند. جرياني هم به نام ضد فلسفي‌ها وجود داشت. برخي جريان‌ها كمي سازشكار شناخته مي‌شدند كه جريان منتسب به آيت‌الله شريعتمداري از جمله آنها بود. جريان سيد مرتضي جزايري هم بعد از دعواهايي كه با جريان حسينيه ارشاد داشتند، مطرح شدند. افرادي هم بودند كه تحشيه‌اي به سخنان شريعتي مي‌زدند كه شاخص آنها شهيد مطهري بود. در واقع در آن زمان بگومگوهايي بين انقلابيون وجود داشت.

صباغپور سپس به فرقان پرداخت و گفت: در اين شرايط فرقان به سردمداري اكبر گودرزي سر بر كشيد. آقاي خسروشاهي اتاقي به اكبر گودرزي داده بود و هميشه با هم جروبحث داشتند. خسروشاهي مي‌گفت گودرزي مرا طرفدار بازار و زالوصفت مي‌داند. فرقاني‌ها حرف‌هاي عجيبي مي‌زدند و سوره والعصر را قسم به نيروهاي فشار تفسير مي‌كردند. اين گروه خيلي به قرآن اهميت مي‌داد و همچنين به بخشي از كتاب‌هاي شريعتي اشاره مي‌كردند كه البته مورد اتفاق نيست و قابل بحث است‌.

فرقان زاييده انديشه شريعتي نبود

پس از اين ورودي صباغ‌پور، عبدالمجيد معاديخواه، قاضي دادگاه گروه فرقان، نماينده مجلس اول و وزير فرهنگ اسلامي در كابينه باهنر، مهدوي‌كني و ميرحسين موسوي به بررسي پيشينه فرقان پرداخت و گفت: طبقه‌بندي جريان‌هاي زمان انقلاب نياز به سازوكار دارد. اگر بخواهيم از تجربه پديده فرقان استفاده كنيم صورت مساله اين است. ما جامعه‌اي هياهو‌زده هستيم كه گفت‌وگو را تجربه نكرديم و اين خصوصيت همچنان مشكل‌ساز است. يكي از زمينه‌هاي اساسي اين هياهوزدگي اختناق و خفقان است. در فضايي كه افراد نتوانند حرف بزنند و به سمت پنهان‌كاري بروند و پچ‌پچ شود، زمينه براي گفت‌وگو فراهم نيست. حرف‌هايي به‌صورت شبهه‌ها و شايعه‌ها مطرح مي‌شود و افرادي تحت تاثير قرار مي‌گيرند كه بيشتر به صورت عاطفي شيفته جريان‌ها مي‌شوند هياهويي را به پا مي‌كنند‌. در جامعه ما اگر روزي كه به نوآوري و قرائت قابل قبول از اسلام نياز بود، اگر بحث‌ها شفاف بيان مي‌شد، پديده‌اي به نام فرقان نداشتيم.

معاديخواه افزود: از يك نظر آن زمان شايد گفته شود اختناقي نبود. شاهد مثال هم حسينيه ارشاد كه جمعيت زيادي را جمع مي‌كرد. اما در همين شرايط با پيدايش پديده‌اي به نام جنگ مسلحانه فضايي ايجاد شد كه افراد مايل به جنگ مسلحانه آشكارا نمي‌توانستند دعوتي داشته باشند و زيرزميني كار مي‌كردند. در همين فضا چند حادثه بزرگ رخ داد. يكي ارتداد سازمان مجاهدين خلق بود. اين سازمان ظاهرا مواضع ماركسيستي اعلام كرد. كتابي به نام اعلام مواضع بيرون آمد كه براي جوان‌ها جذاب بود. بخش عمده‌اي از جوانان پرشور آن زمان را جذب كرده بودند.

اين روحاني انقلابي در ادامه به ظهور اكبر گودرزي پرداخت و گفت: داعيه‌دار اصلي فردي بود كه گفت من مياندار جريان اصل مجاهدين هستم و او اكبر گودرزي بود كه سرخوردگان مجاهدين را توانست جذب كند. فوت دكتر شريعتي هم مزيد بر علت شد. به همين دليل جواناني كه سرگردان شده بودند و سرخوردگي از مجاهدين پيدا كردند جذب فرقان شدند. در چنين حال و هوايي كه گودرزي ميدان را باز ديده بود، تحولي اتفاق افتاد. آن دوره به كل با حوادث ۵۶ و ۵۷ به صورت ناكامي درآمد. ناگهان افراد به در بسته خوردند. اين منشأ كينه‌اي بود كه نسبت به انقلاب پيدا شد.

معاديخواه همچنين با رد اين نظريه كه فرقان تحت تاثير مرحوم شريعتي بود، گفت: برچسبي زده شد به گفتمان دكتر شريعتي كه گفته شد پديده فرقان حاصل ادبيات شريعتي بوده است. من مخالف اين هستم.

محمد عطريانفر، عضو شاخص سازمان مجاهدين انقلاب در سال‌هاي ابتدايي انقلاب و يكي از كساني كه در فرآيند دستگيري گودرزي نقش مهمي داشت سخنران بعدي اين نشست بود. عطريانفر گفت: در مورد فرقان قايل به اين هستم كه در بحث فلسفه خشونت برمبناي تاريخ‌مان رهيافت بايد داشته باشيم. بايد تحقيق كنيم خشونتي كه مطهري را به نام مجاهدين خلق و فرقان ترور مي‌كند از كجا مي‌آيد. خشونت با مبارزه نسبتي دارد. همه كساني كه چنين مي‌كنند براي امر مبارزاتي خود از خشونت استفاده مي‌كنند‌. آيا مبارزه غيرخشن داريم؟ حركتي كه نلسون ماندلا و حتي مائو داشته چنين بوده است. خشونت حتما نسبتي با ايدئولوژي و مذهب دارد. خشونتي كه از ناحيه دين تجويز مي‌شود آيا به رسميت شناخته مي‌شود؟ به هر حال اين موضوع خشونت بحث بازي است.

عطريانفر در ادامه با ورود به بحث فرقان گفت: بسياري از كساني كه خشونت به كار مي‌برند مي‌گويند دنبال عدالت هستند. فرقاني هم ذهن‌شان اين بود كه خشونت در راستاي مبارزه است. در افق‌هاي پيش‌رو ما نياز به پيگيري اين بحث داريم. ترور حجاريان، حمله به سفارت عربستان، حمله به عبدالله نوري و مهاجراني در نماز جمعه از همين سنخ است. توهين‌هاي امروز در جامعه نيز در همين راستا قابل تحقيق است. وي در ادامه افزود: زمان وجود حزب توده كه پيرواني در جامعه داشت نيز ترورهايي را داشتيم. فداييان اسلام هم موافق ترور بودند.

عقايدي كه مي‌گفت نخست‌وزير يا حسين فاطمي يا شاه بايد ترور شوند. اينها از جنس ترور بود. مثل آنچه در سياهكل رخ داد. امام خميني مخالف اين روش‌ها بود. بعد از فرقان حركت‌هاي عظيم سازمان مجاهدين خلق را مي‌بينيم كه يك گروه سابقه‌دار مبارزاتي عملا به گروهي تروريستي تبديل مي‌شود. فرقاني‌ها ادعا مي‌كردند شريعتي يكي از شهداي آنها است. در حالي كه شريعتي كاملا مخالف حركت‌هاي مجاهدين خلق بود. شريعتي همه را به سمت بسيج دعوت مي‌كند و هيچ نسبتي با مبارزات قهرآميز فرقان نداشت. بايد بررسي شود چرا در تاريخ ما اينقدر پررنگ شده است. تحت تاثير انديشه ماركسيستي عده‌اي تلاش كردند، بگويند علم مبارزه از طريق فكر ماركسيستي به دست مي‌آيد.

http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=79602

ش.د9603108

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات