وقتی ظهر روز دوم ماه می1951 تلفن خالد را از فرودگاه پاریس به دفتر پدرش ملک عبدالعزیز وصل کردند،بنیانگذار پادشاهی عربستان سعودی پشت میز کارش نشسته بود و داشت آخرین مرحله از پاکنویسی متن وصیت نامه اش را کنترل میکرد.
دو سالی بود که وصیت نامه برایش به یک دغدغه بغرنج تبدیل شده بود چرا که نه میخواست و نه میتوانست درباره مفاد آن با کسی مشورت کند. فقط یک بار در حضور تعدادی از فرزندانش اشاره کوتاهی به آن کرده بود و آن را چیزی شبیه ریل راهآهن دانسته بود. با اینکه میدانست به عنوان پادشاه و البته مالک مطلق یک کشور ثروتمند میتواند داراییهای روی زمینش را براساس آنچه در شرع اسلام مشخص شده بین فرزندان بیشمارش تقسیم کند و همه آنها را ثروتمند کند، اما دغدغه اصلی او نه درباره تعداد بیشمار کاخها و زمینهای کشور پهناور که درباره داراییهای نهفته در زیر زمین بود. ذخایر عظیم نفتی که در آخرین گزارش شرکت اکتشافی آمریکایی صحبت از 20درصد ذخایر نفتی جهان به میان آمده بود و وارث تاج و تخت پادشاهی سعودی صاحب اختیار این ثروت بیکران میشد. در قصههای هزار و یک شب صحبت از بویی در کاخهای شاهنشاهی میشود که از مغز پسران پادشاه منتشر میشد. یوسف را نیز برادرانش در چاه انداختند.
خالد بن عبدالعزیزآنچنان حیرت زده بود که نگرنی همراهانش را نیز بر انگیخت طوری که فهد بن عبدالعزیز برادر دیگرش در کنارش دست او را محکم گرفته بود تا کمی از اضطرابش را بخواباند. خالد از پشت تلفن فرودگاه پاریس با بغضی که نتوانست تا آخر کنترل کند، خبر مرگ برادر عزیزشان منصور بن عبدالعزیز را به پدرش رساند و در توضیح تنها توانست بگوید که هنگام پیاده شدن از هواپیما ناگهان نقش بر زمین شده است.
خبر برای ملک عبدالعزیز تکان دهنده و برای انبوه برادران مسرتبخش بود. با اینکه منصور بن عبدالعزیز فرزند بزرگتر نبود و از سعود، فیصل، فهد – سه پادشاه بعدی و حتی از ناصر و خالد و چند برادر دیگرش کوچکتر بود، اما توجه ویژهای که عبدالعزیز به این پسرش داشت، در همه جا او را در کنار خود مینشاند و از همه مهمتر مناصب مهمی مثل وزارت دفاع و وزارت هوانوردی را به او سپرده بود وهمه این احتمال را میدادند که به زودی به عنوان ولیعهد از سوی عبدالعزیز معرفی خواهد شد. دراین مرگ ناگهانی آثاری از توطئه برادران مشهود بود. گفته شد منصور شب پیش از این سفر در مهمانی برادرش ناصر بن عبدالعزیز حاکم ریاض در مصرف مشروبات الکلی زیاده روی کرده است و حتی مدتی ناصر مورد خشم پدر قرار گرفت و به زندان افتاد.
ملک عبدالعزیز دو سال بعد از این واقعه و در سن 67 سالگی در حالی که هنوز از غم این فرزند رها نشده بود درگذشت، هر چند بیش از 36 پسر و تعداد نامعلومی دختر از دهها زن مسلمان و غیر مسلمان داشت. درس بزرگی که از مرگ منصور گرفت همانی بود که مهمترین خط وصیت نامه اش را تشکیل میدهد.
در وصیت نامه عبدالعزیز برای هر یک از فرزندان و نوادگانش و فرزندان نوادگانش مقرری ماهانهای تعیین شده است که مادامالعمر به آنها تعلق میگیرد. از 300 هزار دلار در ماه برای فرزندان تا 13 هزار دلار در ماه برای نوههای فرزندانش. هیچ فرد اهل عربستان به غیر از خاندان پادشاهی حق شکایت علیه هیچ شاهزادهای را ندارد و شکایت اعضای خانواده پادشاهی نیز بهوسیله پادشاه رسیدگی میشود. اما آنچه برای بنیانگذار پادشاهی سعودی اهمیت اساسی داشت نحوه انتخاب جانشین بود که در لابهلای این قبیل امتیازات به ظاهر فریبنده پنهان بود."ولیعهدی به پسر بزرگتر برمیگردد. مگرآنکه خود فرد بزرگتر از آن امتناع کند درآنصورت به پسر بزرگتر بعدی میرسد".
به ظاهر راهحل معقولی به نظر میرسید چه آنکه در ساختار اجتماعی قبیلهای و عشیرهای عربستان سن و سال اهمیتی در حد به قول معروف ناموسی دارد. منصور بن عبدالعزیز از دید پدرش از بقیه برادرانش توانمند و قابل بود و چنانچه به طور طبیعی در 35سالگی جایگزین پدر میشد میتوانست نزدیک 50 سال و تا سال 2000 بر تخت پادشاهی بنشیند و سرنوشت این کشور پادشاهی و انبوه شاهزادگانش را به شکل دیگری رقم بزند اما قربانی نادیده گرفتن این سنت برتری سن و سال شد و باید 65سال میگذشت تا محمد بن سلمان انتقام منصور را از این سنت دوران کهن بستاند.
نخستین جانشین عبدالعزیز، ملک سعود بود که پس از یازده سال سلطنت بی سر و صدا در سال 1964 توسط برادرش فیصل با کودتا بر کنار شد. ملک فیصل نیز پس از یازده سال حکمرانی در سال 1975 توسط یکی از برادر زادگانش در کاخ سلطنتی ترور شد. تاسیس اوپک و جنگهای اعراب و اسرائیل در دوره ملک فیصل رخ داد و پس از ترور او نوبت به خالد بن عبدالعزیز رسید. انقلاب ایران در دوره پادشاهی خالد رخ داد. خالدبن عبدالعزیز در سال 1982 و در سن 69 سالگی درگذشت تا ولیعهد نامدارش، ملک فهد، طولانیترین زمان پادشاهی را به مدت 23 سال به نام خود ثبت کند هر چند که ده سال از این مدت را به خاطر سکته مغزی ویلچر نشین بود و کشور توسط ولیعهدش امیرعبداله اداره میشد.
دوره پادشاهی ملک فهد هم زمان با افزایش بی سابقه قیمت نفت بود که باعث رشد وسیع اقتصادی در عربستان شد. ملک فهد یکی ازپشتیبانان اصلی صدام در جنگ عراق با ایران به شمار میرفت و میتوان گفت سیاستهای قهر آمیز پادشاهی عربستان در برابر جمهوری اسلامی در دوره او تکوین یافت. ملک فهد بزرگترین برادر از برادران معروف به سُدِیری بود که برادران دیگرش در دوره پادشاهی او قدرت را قبضه کردند. سلطان بن عبدالعزیز و نایف بن عبدالعزیز و سلمانبن عبدالعزیز از دیگر سُدِیریهای معروفی هستند که پستهای حساس و مهمی را از دوره پادشاهی ملک فهد به دست گرفتند.
ملک عبداله که ده سال قبل از آنکه به پادشاهی رسید با عنوان ولیعهد و به عنوان پادشاه در سایه حکومت میکرد، تلاش نمود توازنی در تقسیم قدرت بین شاهزادگان به وجود آورد. با ایجاد نهادهایی تو در تو با عناوین کمیته آموزش عالی، کمیته امنیتی، کمیته سیاسی و کمیتههای فرهنگی و اقتصادی و انرژیهای تجدید پذیر و شهرسازی و معماری و دهها کمیته و شورای دیگر انبوه شاهزادههای در حال تکثیر را در این کمیتهها جا داده بود. ابتکاری بود که میخواست بدین طریق تمام خاندان پادشاهی را درگیر حکومت کند. دو ولیعهد ملک عبداله قبل از خودش مردند و ملک سلمان، پادشاه فعلی، سومین ولیعهد او بود که به پادشاهی رسید. زمزمههای بحران جانشینی در اواخر پادشاهی عبداله دائم به گوش میرسید و بحرانی که گفته میشد بعد از ملک سلمان سر باز خواهد کرد در رسانهها منعکس میشد.
فرزندان عبدالعزیز به خاطر کهولت سن پشت سر هم میمردند و نقش پادشاهی عربستان بهخاطر ذخایر نفت و داراییهای عظیمی که در بانکها و شرکتهای بزرگ بین المللی سرمایهگذاری شده بود و از همه مهمتر موقعیت سیاسی که در نظام بینالملل حائز آن شده بود، مسئلهای نبود که بازیگران سیاسی بین المللی آینده منافع خود و کمپانیهایشان را به وصیت نامهای در نیم قرن پیش پیوند بزنند. انبوه شاهزادهها هم که بزرگ میشدند و به موقعیتهای کسب قدرت نهایی میرسیدند این را فهمیده بودند که برای رسیدن به پادشاهی دیگر از وصیت نامه پدربزرگ کاری ساخته نیست.
نوادگانی هم که با دلارهای مفت در سرتاسر اروپا و آمریکا در دانشگاههای لاکچری درس میخواندند و اتومبیلهایی با بدنه طلا و تزیینات برلیان سفارش میدادند، آنقدر انگلیسی بلد بودند که وقتی مجلاتی در آمریکا مینوشتند " باید به صاحبان چاههای نفت فهماند در این توهم گرفتار نشوند که خودشان بیشتر از نفتشان مهم هستند " حساب کار دستشان میآمد که وصیت نامه پدر بزرگ اگر چه به زبان عربی نوشته شده است ولی باید دید چه کسی آن را به انگلیسی ترجمه میکند.
نخستین قدمها برای کنار گذاشتن وصیت نامه بنیانگذارعربستان سعودی پس از درگذشت سلطان بن عبدالعزیز اولین ولیعهد ملک عبداله در سال 2012 برداشته شد. ملک عبداله با تشکیل شورایی از فرزندان زنده عبدالعزیز و پسران ارشد فرزندان درگذشته عبدالعزیز که مجموعا سی و پنج نفر میشدند، نهادی بهنام شورای بیعت تاسیس نمود تا انتخاب ولیعهد را به این شورا محول کند.- طلال بن عبدالعزیز یکی از پسران عبدالعزیز و پدر ولید بن طلال سرمایه دار سرشناس عربستانی که به همراه دخترش بازداشت شده است را به این کمیته راه ندادند - معنی دیگر این کار ملک عبداله جز این نبود که ممکن است جانشینی برادر بزرگتر مخاطراتی داشته باشد و به جز خاندان پادشاهی، کسانی هم در آن سوی آبها برای انتخاب پادشاه حرفهایی دارند.
در وصیت نامه نیز برای دوران بعد از مرگ آخرین فرزند عبدالعزیز تکلیفی وجود نداشت و برای انتقال پادشاهی به نوههای عبدالعزیز باید راه حلی طراحی میشد. با این حال ملک عبداله خود شورای تاسیس کرده اش را جدی نگرفت و طبق وصیت پدر عمل کرد و ولیعهد دومش، نایف بن عبدالعزیز را بدون رایگیری این شورا انتخاب کرد و وقتی نایف نیز هشت ماه بعد درگذشت، سلمان بن عبدالعزیز را حتی بدون تشکیل شورای بیعت به ولیعهدی برگزید. هر چند ملک عبداله از برادران سُدِیری نبود اما هر سه ولیعهدی که برای خود برگزید از برادران سُدِیری بودند.
با مرگ امیر عبداله لنگر کشتی پادشاهی عربستان در هم شکست وسلمان بن عبدالعزیز در نخستین اقدام بعد از رسیدن به پادشاهی، ابتدا کوچکترین برادر ناتنی اش، مقرن بن عبدالعزیز را به ولیعهدی برگزید و برادر زاده تنی اش محمد بن نایف را به سمت جانشین ولیعهد انتخاب کرد. هم زمان پسر جوانش محمد بن سلمان را با 30 سال سن وزیر دفاع کرد. سپس نهادها و کمیتههایی که توسط ملک عبداله تاسیس شده بود را یکجا منحل نمود و در حرکتی دیگر محمد بن نایف را ولیعهد و پسرش محمد بن سلمان را در سمت تازه خلق شده جانشین ولیعهد منصوب کرد و در آخرین اقدام از این مرحله، محمد بن سلمان را با سی و یک سال سن به ولیعهدی برگزید وسمت جانشینی ولیعهد را حذف نمود و بدینوسیله اختیارات وسیع تری در کنار وزارت دفاع به پسرش داد.
این تحولات سریع که در کمتر از دو سال رخ داد، برای انبوه شاهزادگان آلسعود که تعدادشان به 7000 نفر رسیده بود آنچنان غافلگیر کرد که حتی فرصت فکر کردن به سمت و سوی تحولات را پیدا نکردند تا اینکه تیر آخر به قلب شاهزادهها نشست و حذف آنها از آینده قدرت عریانتر شد و بازداشت دهها شاهزاده و وزیر سابق اتفاق افتاد. جهت فلش این حوادث به سمت یک موضوع مشخص بود. حفظ پادشاهی در خانواده سلمان و معرفی محمد بن سلمان به عنوان نخستین نوه عبدالعزیز که در یک قدمی رسیدن به تاج و تخت پادشاهی قرار میگیرد و به قول اهالی تهرون: شاهزادهها بروند کشکشان را بسابند.
اگر چه گفته میشود این شاهزادهها به خاطر فساد مالی دستگیر شده اند اما کسانی که شناختی از عربستان سعودی دارند، فساد مالی نزد مسئولان و شاهزادههای این پادشاهی را امری رایج و فراگیر میدانند. یک روزنامه آمریکایی درباره صداقت این رفتار پادشاه عربستان پرسیده است " آیا کشتی تفریحی 570 میلیون دلاری که محمد بن سلمان سال گذشته از یک تاجر روسی خریده بود از محل درآمد ایشان از لیموناد فروشی ریاض بوده؟"
در بین بازداشت شدگان که به طرز حیرت آوری مورد تایید دونالد ترامپ نیز قرار گرفته، نام متعب بن عبداله که رابطه طولانی و عمیقی با آمریکاییها داشته البته آدرسهای دیگری نیز به این بازداشتها میدهد. سه سال پیش روزنامه لوموند با اشاره به گزارشی موسوم به "28 صفحهای " به نتایج تحقیقات پیرامون 11 سپتامبر اشاره کرد که نهادهای امنیتی آمریکا مدارکی دال بر نقش متعب بن عبداله در همراهی با شبکه القاعده در این یافته اند. اوباما مانع انتشار این گزارش شد چرا که هم زمان زمزمههایی از تهدید عربستان برای خارج کردن سپردههایش – گفته شد بیش از 700 میلیارد دلار - از بانکهای آمریکا به گوش رسید.
به نظر میرسد تحولات داخلی عربستان و حمایت بی قید و شرط رییس جمهور آمریکا از ولیعهد جوان لایههای دیگری نیز دارد. خلاص شدن از دسیسههای پایان ناپذیر مزاحمهای قدرتمند داخلی در راه رسیدن محمد بن سلمان به پادشاهی و هم زمان رهایی از اتهام سنگین ارتباط شاهزادگان سعودی با شبکه القاعده. یک تیر و چند نشان.
لغو ممنوعیت رانندگی زنان یا حضور زنها در ورزشگاهها و زمزمههای تاسیس منطقهای گردشگری در سواحل دریای سرخ که نوشیدنیهای الکلی نیز در آن سرو خواهد شد، برای تحریک جوانان کفایت میکند تا این توهم را که بر زبان ولیعهد هم سن و سالشان جاری شده بپذیرند که "مابه آنچه که پیش ازآن بودیم،بازخواهیم گشت؛کشوری ازاسلام معتدل که به روی همه ادیان جهان بازاست".توهمی که تمسخر رجب طیب اردوغان را هم به همراه داشت تا در باره وقایع عربستان روزه سکوت خود را بشکند و با کنایه بگوید "اگر بازگشتی در کار باشد باید به آغوش ما برگردید".
محمد بن سلمان برای تثبیت سناریوی خود نیازمند پایگاه تودهای در داخل است و زمانی که شاهزادهها و مبلغین وهابی را پشت سر خود ندارد، جوانان زیر 30 سال که بیش از 55 درصد جمعیت عربستان را تشکیل میدهند و زنانی که در حسرت رانندگی در خیابانهای ریاض به سر میبرند بهترین پایگاهی است که میتواند محمد بن سلمان را همراهی کنند. اما در میان این همه تحولات سریع، آنچه مغفول مانده است تکلیف عنوان "خادم حرمین الشریفین" است. عنوانی که پادشاهان سعودی لازم است پیش از واژه پادشاهی در کنار اسم خود میآورند. جهان اسلام به طور اعم و اقشار وسیع مذهبی در عربستان به طور اخص به راحتی حاضر نمیشوند عنوانی با این همه از تقدس را به جوانی سی ساله که سودای آزاد کردن خرید و فروش مشروبات الکی را در سر دارد واگذار کنند. خندههای ریچارد داوکینز طبیعت گرا هنگام شنیدن این خبر که خادم حرمین الشریفین از فروش ویسکی و شراب مالیات میگیرد دیدنی خواهد بود.
شاخ و شانه کشیدن برای ایران نیز البته بخشی از این سناریوی بزرگ است که بیشتر کاربرد داخلی دارد. هم زمان که میتواند بخشی از احساسات ناسیونالیستی جوانان را ماساژ بدهد، تصویری قاطع و جدی از محمد بن سلمان بهوجود میآورد تا شاهزادههای بازنده، حریف خود را واجد شجاعتی فرض کنند که لااقل در زبان و شعار توان تهدید ایران به جنگ را دارد. هرچند نزد این شاهزادههای تحصیلکرده غرب، برای کشوری که 16 میلیون نفر از جمعیت 33 میلیونی اش را خارجیان تشکیل میدهند صحبت از جنگ افروزی با حریفی قدرتمند بیشتر نشانه حماقت است تا شجاعت.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=90181
ش.د9603314