(روزنامه صبح نو – 1396/06/04 – شماره 303 – صفحه 3)
یک جریان سیاسی به نظام گفتمانیاش زنده است. مبانی معرفتی هرجریان سیاسی نظام دهنده فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آن محسوب میشود. برای شناخت مبانی یک گروه سیاسی باید به فهم اندیشهایشان رجوع کرد. فهم اندیشهای نیز باید منطبق بر یک چارچوب نظام یافته باشد؛ جریانی که سیاستش با اقتصادش با فرهنگش و غیره هماهنگی ندارد، یعنی در نظام اندیشهای دچار چندپارگی اساسی است. با هویت اندیشهای چهل تکه نمیشود مؤثر بود و مذبذب بودن اجتناب ناپذیر است. جریان اصول گرایی برای هرنوع تغییر و اصلاحی، ابتدا باید به نظام اندیشهایاش رجوع کند و آن موقف را سروسامان دهد.
انشقاقها و اختلافات سیاسی جریان اصول گرایی تقریباً روشن است. اغلب نیز در بزنگاهها مثل فتنهها بیشتر نمایان میشود؛ اما این بههم ریختگی در حوزههای دیگر از جمله اقتصاد نیز قابل مشاهده است. اصول گرایان در اقتصاد از بازار آزاد شروع میشوند و تا اقتصاد دولتی و کاملاً مدیریت شده و نهادگرا و در انتها به گرایشات کاملاً چپ نیز میرسند. از اقتصاد بازار آزاد جناحراست دانشگاهی تا اقتصاد بازاری موتلفه اسلامی. مگر میشود با اقتصاد لیبرال از فرهنگ اسلامی سخن گفت؟ حوزه فرهنگ نیز چنین است. همه طیفی الحمدالله هستند؛ مثلاً از آزادی خواهان تا عدالت طلبان؛ از دشمنان ایدئولوژیک تمدن غرب تا دلباختگان مظاهرش.
این بههم ریختگی ناشی از چیست؟ اگر این نابسامانی را صرفاً در حوزه سیاستورزی بدانید همتتان دچار اشکال اساسی است. اگر ناشی از تکثر آرا بدانید، دچار اشتباه فاحش معرفتی شدهاید. مگر ممکن است اصول گرایی تکلیفش با اقتصاد آزاد روشن نباشد؟ مگر ممکن است نسبت عدالت و آزادی را نداند؟ مگر میسر است بدون تعیین تکلیف در حوزه جایگاه مردم، سراغ سیاست برود؟ مگر میسر است بدون ارزیابی اختیارات حکومت و ولی فقیه، اندازه و نسبت خودش را تشخیص دهد؟ مگر بدون تعیین تکلیف با نظام تمدنی غرب میتواند به جنگ امپریالیسم سرمایه داری برود؟
بر این اساس سؤال ساده این است که اصول گرایان با کدام نظام اندیشهای وارد سیاست شدهاند؟ برای اینکه مصداقیتر و روی زمین بحث کنیم، فیلسوف اصول گرایان چه کسی است؟ از شخصیت میشود به شاخص رسید.
فیلسوف اصول گرایان آیت الله مصباح یزدی است؟ یعنی نظام اندیشهای اصولگرایی منطبق بر طرح ولایت دهه 70 است؟ یعنی کلیدیترین نگاه سیاسی آیت الله مصباح درباره جایگاه مردم در حکومت را پذیرفتند؟ یعنی نقش مردم در حکومت را صرفاً از جهت کارآمدی میبینند نه مشروعیت دینی؟ با اختلاف آیت الله مصباح و رهبری انقلاب در این حوزه کنار آمدند؟
فیلسوف اصولگرایان آیت الله میرباقری است؟ یعنی نظام اندیشهای اصول گرایی منطبق بر فرهنگستان علوم قم است؟ یعنی فلسفه و عرفانی که امام؟ره؟، آنجا را محل جوشش اندیشهای انقلاب قرار میدهند و معتقدندانقلاب اسلامی، سفرچهارم صدرایی است، برنمی تابند و امام را بیارتباط به نظام اندیشهای فلسفی و عرفانیاش تحلیل میکنند و منتظر فلسفه "شدن" فرهنگستان ماندند؟
فیلسوف اصول گرایان آیت الله حکیمی است؟ یعنی نظام اندیشهای اصولگرایی منطبق برمجلدات الحیات است؟ یعنی مبنا را صرفاً رسیدن به عدالت میدانند؟ معتقدند اگر به عدالت نرسیدیم و تلاشمان نیز میسر نشد، حکومت جور و ظلمیم؟ یعنی این وضعیت شاگردان افسرده و منتسب به آیت الله حکیمی را میپسندند؟
فیلسوف اصول گریان چه کسی است؟ به نظر میرسد همین سؤال ساده سالهاست که پاسخش روی منبر بزرگان و دورههای مطالعاتیشان دستبهدست میشود. غرضمان تائید و تکذیب هیچ اندیشهای نیست و خدای ناکرده بنایمان زیر سؤال بردن سرمایههای تاریخی و گرانبهای انقلاب نیست. مساله این است که طی سالهای گذشته، گروههای مختلف انقلابی از جهت اینکه تکلیفشان در حوزه شناختی انقلاب اسلامی روشن نبوده است، کلون هر دری را کوبیدند و هنوز تشنه معرفتند. معمولاً اصول گرایان سنتی به این سؤال تلخ یک پاسخ کلیشهای دارند و آنهم اینکه نظام اندیشه جریان انقلابی از مبانی معرفتی امام (ره) و رهبری اخذ شده است. اگر چنین است این سطح از اختلاف در حوزههای کلیدی و اساسی برای چیست؟ روشن است که دست جریان انقلابی در دست امام و رهبری نیست؛ در دست هربزرگ دیگری است اما به اندیشه امام (ره) و رهبری راه ندارد.
راه چاره نواصولگرایان این است که به خویشتن رجوع کنند. بسیاری از اختلافات سیاسی ریشه در همین پراکندگی اندیشهای دارد. برای انقلابیگری راهی نداریم جز اینکه ببینیم امام (ره) و رهبری چه خواستند و چطور اندیشیدند؟ باید کرسیهای صحیفه خوانی راه بندازیم و سخنان و کتابهای امام و رهبری را کلمه به کلمه هجی کنیم.
http://sobhe-no.ir/newspaper/303/3/11685
ش.د9603521