(روزنامه آسمان آبي – 1396/08/13 – شماره 104 – صفحه 9)
* ما در ایران اقتضائات جامعه مدرن مثل پارلمان و انتخابات را ایجاد کردهایم، اما در مقابل احزاب را به نیروهایی بدل کردهایم که بهقدرت میچسبند و این تناقضهای متعددی را در رویکردهای سیاسی ما ایجاد کرده است. شما دلیل این امر را چه میدانید؟
** حزب، پارلمان، مقوله تفکیک قوا، انتخابات یا خود دولت ملی، نهادهای سیاسی مدرن هستند منتها مشکل در کشور ما همان کلیت چالش بین سنت و مدرنیته است که ما نتوانستهایم بین سنت و مدرنیته سنتزی برقرار کنیم. نهادهای مدرن را شکلی آوردهایم اما ماهوی، مبانی نظری آن را قبول نداریم. گرچه اندیشهسیاسی مدرن هیچ تزاحمی با مبانی اسلام ندارد اما بهدلیل قرائتهایی که از اسلام بهعنوان گفتمان فکری جمهوری اسلامی میشود، اندیشه سیاسی و گفتمان فکری غالب، این مفاهیم را درونی نکردهاست. درواقع، پیرو انقلاب و قانون اساسی این نهادهای سیاسی مدرن شکل گرفتند اما روح و مبنای نظری ندارند.
* اصلا برای احزاب چه ویژگیهایی را میتوان تعریف کرد؟
** ببینید، حزب ویژگیهای مختلفی دارد؛ به این معنا که افراد و گروهها برای اینکه در چارچوب قانون و بهصورت نهادینه رقابت و مشارکت داشته باشند و برای کسب قدرت و جلب نظر مردم، سازمان پیدا میکنند و اگر سیاستهایی را که اعلام میکنند مورد پسند مردم قرار گیرد رأی میآورند و سیاستهای خود را اجرا میکنند و در نهایت، انتقال مسالمتآمیز قدرت و اساسا کادرسازی نیز از طریق حزب انجام میگیرد. اساسا در کشور ما کابینههایی که شکل میگیرند یا حتی افرادی که برای ریاستجمهوری نامزد میشوند یا به ریاستجمهوری میرسند، افرادی هستند که نردبان تکامل حزبی را طی نکردهاند و این امر، تبعات خود را خواهد داشت.
سیاست در ایران بیشتر جنبه شخصی و شخصیتگرایی دارد و این آفت بزرگی برای سیاست ماست که به نظامسیاسی نیز آسیب میرساند. در ادامه این و در سطح وسیع، وزرا و نسل جدید سیاستمداران باید از طریق تکامل حزبی بالا بیایند. در برخی از کشورها مثل آمریکا در دوسال منتهی به انتخابات ریاستجمهوری بهطور مداوم، چالش انتخاباتی دارند. در درون هر حزب،نامزدها با یکدیگر رقابت میکنند، نامزد اصلح انتخاب میشود و بعد، با نمایندگان حزب مقابل یا احزاب دیگر رقابت و برنامه و سیاستهای خود را ارائه میکنند.
این روند، به گسترش شایستهسالاری و تقسیم کار تخصصی کمک میکند و همچنین به افرادی که در سطوح پایینتر نیز در حال آموزش و کسب تجربه هستند، برای بر عهدهگرفتن مسئولیتهای بیشتر یاری میرساند. اما وقتی این رویه انجام نگیرد هزینههای زیادی را بر کشور تحمیل خواهد کرد و نظام سیاسی تضعیف میشود. ما درباره هر یک از این مقولهها در کشور با مشکلات اساسی مواجهیم و حزب به معنای واقعی در کشور ما وجود ندارد و اگر هم بخواهد شکل بگیرد با موانع مختلف فکری و ساختاری مواجه و منحل میشود بنابراین نمیتواند ریشه بدواند.
* به نظر شما چرا با اینکه فعالیت احزاب در چارچوب قانون اساسی تعریف شده است اما احزاب در کشور ما پا نمیگیرند؟
** بههر حال اصل توزیع قدرت، اصل حاکمیت مردم، اصل انتخاب مردم، اصل رقابت سیاسی، رقابت نخبگان و مشارکت سیاسی مردم بهطور نهادینه از طریق احزاب انجام میگیرد. این انتقال مسالمتآمیز و حتی بهدست گرفتن قدرت اصلا مذموم نیست اما متأسفانه در کشور ما این تصور وجود دارد که احزاب بهوجود میآیند برای اینکه قدرت را بهدست گیرند. بله، احزاب باید قدرت را از طریق رأی مردم بهدست گیرند و از طریق رأی مردم نیز آن را از دست میدهند. یعنی داور نهایی مردم هستند. بنابراین، این یک امر کاملا عقلانی است و بسیار به تقویت و کارآیی نظام سیاسی کمک میکند.
* بله، رویه در کشورهایی که فعالیتهای حزبی در آنها بهدرستی انجام میگیرد به همین صورتی است که شما میفرمایید اما از سوی دیگر، احزاب نیز در این کشورها با برنامه جلو میآیند و اغلب عملکردی را که باید، دارند اما در ایران هم احزاب همین کارکردها را دارند؟
** بله، در ایران، احزاب زیادی فقط روی کاغذ ایجاد شدهاند و اینها نیز فقط شورایی دارند که تعداد کمی در آن عضو هستند و کل حزب نیز در همین شورا خلاصه میشود. احزاب زیادی هم وجود دارند که یکشبه شکل میگیرند و فقط زمان انتخابات مطرح میشوند. اینها احزاب فرمایشی و متکی بهبرخی افراد هستند. در واقع، اساسا باز جناحها هستند که فعالیت میکنند؛ صورت حزبی دارند اما ماهیت حزبی ندارند. در این شرایط، فضا شفاف نیست، احزاب با طبقات اجتماعی ارتباط ندارند، دنبال منافع جناحی هستند و اصلا منافع ملی تعریف نشده است. هانتینگتون تعبیر خوبی دارد که «هر چه سیاست نهادینهتر میشود تعقیب منافع ملی بهتر تأمین میشود» و این، هم اندیشه سیاسی و هم فرهنگ سیاسی مدرن است که با اندیشه اسلامی نیز تزاحمی ندارد.
ایرادی ندارد که احزاب و نهادها در پیوند با طبقات اجتماعی و حتی گروههای صاحب منافع باشند. وقتی احزاب شفاف، قانونی و مسالمتآمیز با یکدیگر رقابت میکنند، بهتدریج هم به صورت نرمافزاری و هم سختافزاری وارد مدار ملی میشوند. به این معنا که منافع افراد، گروهها و طبقات اجتماعی بهویژه بحث طبقه متوسط به سمت مدار ملی میرود و این افراد، گروهها و طبقات از طریق احزاب، نمایندگان و سیاستهای خود را به پیش میبرند و این امر هرچه بیشتر به منافع ملی گره میخورد. در واقع، احزاب ضمن تأمین منافع خود و طبقات و گروههای پشتیبانشان در عین حال، منافع ملی را نیز تأمین میکنند و همه در مدار منافع ملی حرکت میکنند و این خود ایجاد همافزایی میکند. حتی شما در دنیا میبینید که وقتی یک حزب پیروز میشود، حزب بازنده ضمن نقد عملکرد این حزب با او همکاری هم میکند.
* فکر میکنید اصولا فرهنگ ایرانی تا چه حد آمادگی پذیرش کنشهای تشکیلاتی و حزبی را دارد؟
** نسل جدید جوان تحصیلکرده و شهری و زنان، طبقه متوسط و اقشار مختلف جامعه در سطح وسیعی آگاهی سیاسی پیدا کردهاند و به نحو فزایندهای اکثریت مردم ایران این آگاهی سیاسی را دارند و مشکل در واقع، گفتمان سیاسی غالب است که اصل تحزب را باور ندارد. ما در قرآن نیز تعبیراتی داریم اما لزوما بهمعنای منفی کلمه نیست. اصل تحزب، تکثر و تنوع است که هم در طبیعت و هم در دین ما پذیرفته شده و عقل نیز آن را اقتضا میکند. افراد متفاوت هستند این تکثر افراد، گروهها و حتی منافع امری طبیعی است. در جامعه سیاسی نیز اساسا سیاست بهمعنای رفتن از سوی تضاد به سمت همگونگی است. اما دانش سیاسی در میان مدیران سیاسی سطوح بالای ما پایین است و از همین خلأ علم سیاست و کارکرد آن است که آسیبهایی متوجه ما شدهاست.
نگرشها در کشور ما سنتی است؛ درحالیکه اصل تکثر، تحزب، رقابت، انتقال مسالمتآمیز قدرت، رقابت برای کسب قدرت، رقابت نخبگان و مشارکت مردم، نظام سیاسی را کنترل و متعادل میکند. احزاب بر فعالیت یکدیگر نظارت و سیاستهای یکدیگر را نقد میکنند و این موارد در معرض افکار عمومی قرار داده میشود. سپس در دور بعد، مردم داوری میکنند. بنابراین، پروسه نظارت، کنترل و شفافیت تداوم مییابد و این رقابت، مردمسالاری، شایستهسالاری، کاهش فساد و تعقیب نهادینه مصالح عمومی و منافع ملی و نهادینگی سیاست و غیرشخصی شدن آن را موجب میشود که در نهایت نیز به تقویت نظام سیاسی و سامان سیاسی منجر میشود. این سامان سیاسی بسیار به امنیت ملی، بهبود فضای کسبوکار و جذب سرمایه خارجی کمک میکند و برخوردهای سلیقهای کنار رفته و مقوله حکومت قانون و دموکراسی در فرهنگ نخبگان سیاسی ما معنای مثبت مییابد.
https://asemandaily.ir/post/6587
ش.د9603649