(روزنامه اطلاعات ـ 1396/06/01 ـ شماره 26800 ـ صفحه 2)
خبر سفر سردار باقري به ترکيه و مذاکرات با مقامات نظامي و رييس جمهور آن کشور از جهات مختلف خبر مهمي است. نويسنده نه صلاحيت دارد و نه تخصص که در امور نظامي اظهار نظرکنداما مسئلهاي که اين سفر حول و حوش آن شکل گرفته است، به تاريخ، فرهنگ و مناسبات قومي ايران مربوط ميشود. از اين جهت ميتوان تأملاتي داشت و نکاتي را مطرح کرد زيرا مسئله کردستان و تحولات آنچه در داخل کشور و چه در خارج مرزهاي ايران، همواره براي ما مهم بوده و در مسائل پيراموني و ملي ما داراي حساسيت بوده و هست. در طول دهههاي اخير، اتفاقات مربوط به جنگهاي سوريه و عراق و تحول سياسي در نظامات اين کشورها افق زندگي کُُردها را دگرگون ساخت. اما در اين دو کشور، کردها همانند ديگر گروههاي قومي و مذهبي، درگير مسائل و مصائبي شدند. رنجهاي آنان، گوشهاي از رنجهاي مردم کشوري بود که در آن ميزيستند.
اما در ترکيه، پروسه حوادث مسير ديگري داشت. بحرانهاي قومي در اين کشور ريشههاي متفاوتي دارد که اينجا جاي بحث درباره آن نيست. زيرا ترکيه اگرچه کودتاهاي متعدد و شوکهاي نظامي و سياسي را از سر گذرانده، اما اسير فروپاشي و جنگهاي داخلي و فرساينده نبوده است. حتي در سنوات و دهههاي اخير، فرصت جويانه کوشيده است از بحرانهاي همسايگان به نفع اقتصاد خود و براي حل تضادهاي داخلي بهرهبرداري کند. ملاحظات انسان دوستانه را نيز مد نظر قرار نميداده است و اقداماتي همچون مهار سرچشمههاي دجله و فرات، نمونه مشخص و دقيقي از اين رويکرد ترکيه است. از اين جهت، هدف گذاريهاي سياسي و نظامي و ملاحظات و مناسبات انساني در کشور ما نسبتي با ترکيه ندارد و حتي در بسياري از موارد، در تقابل و تضاد بوده و هست. گذشته چراغ راه آينده و آينده آبستن گواهيهاست! البته خردمندانه ترين کار و رويکرد از سوي دستگاه ديپلماسي، امنيتي و نظامي ايران، طبعاً و عقلاً، رويکرد تعاملگرايانه با ترکها بوده و در اين زمينه کمکها و حمايتهاي ايران همواره چشمگيرتر به نظر ميرسد. حتي در جريان کودتاي گذشته در استانبول و آنکارا، حمايت ملموس و بي خدشه وزير خارجه و مديران ايران و ارائه تجارب و مشاورههايي در سطح بالا، يکي از عواملي بود که در مساعدت به دولت ترکيه و تجديد ثبات نقش مهمي داشت. در مسائل مرزي نيز همواره ايرانيان، آرامش و امنيت گستردهاي را حاکم کردهاند اما طبعاً رويکرد فرصت جويانه و پرنوسان ترکيه در موضوع عراق و سوريه، بيش از آن که واقعگرايانه باشد، در پي سودگيري و بهرهطلبي از نا بسامانيها است. فرقي نميکند که اين منافع از رياض تأمين شود يا دوحه يا تهران و گاهي باکو الي مسکو. صد البته دامنة پراگماتيسم آنکارا وسيعتر هم هست و اخبار متناوب از پروژههاي مشترک با تل آويو هم گاه و بيگاه شنفته ميشود!
دولت کنوني ترکيه، در مسئله کردها نيز همين روشها و برنامهها را دنبال ميکند به اضافه آن که، از حيث تاريخي نيز ميراث چندان جالبي در مورد اقليتهاي قومي ندارد. هنوز پان ترکيسم رهگشاي بسياري از سياست مداران ترک است و در مسئله کردها بيش از آن که به تعامل و مشارکت با اقوام پراکنده در مناطق گسترده جنوبي بينديشند، به مهار و ديکته کردن يک جانبه برنامهها و ترويج سياستهاي سابق و لاحق متکي هستند. از ياد نبريم که گاهي هم براي پنهان سازي اين شووينگري (و شايد جلب رضايت شرکايي در رياض)، ايران را به توسعه طلبي فارس گرايانه يا شيعي (و صفوي) متهم کردهاند! (و در اين مورد گاهي نمايشهاي خياباني هم راه انداختهاند). حملات گسترده به دياربکر و مناطق داخلي و حتي بمباران گاه و بيگاه مناطق کردنشين عراق و سوريه، يک سناريوي تکراري در مناسبات ميان کردها و آنکارا است. ما نميتوانيم در اين يادداشت، ريشههاي تاريخي، سياسي، فرهنگي، اجتماعي و امنيتي-نظامي اين فرآيند و تقابل را مورد بحث قرار دهيم. اما روشن است که اغلب آگاهان به مسائل منطقهاي و تاريخي، از کم و کيف اين تضادها و آن تقابلها آگاهند.
نکتهاي که بايد به آن توجه داشته باشيم، تمايز ديدگاهها و مناسبات و تاريخ ما در ارتباط با هموطنان کُردمان، و ديگر برادران و خواهران کردتبار در خارج از مرزهاي ايران است. ايران نزديکترين و قابل قبولترين پرونده را در اين مناسبات داشته و دارد. روابط تاريخي و فرهنگي ما با کردها چنان عميق است که گشودن پرونده آن، گشايش سرفصلي عظيم در تاريخ فرهنگ مشترک ما است. سرفصلي فراتر از همسايگي، که روايت همسويگي و يگانگي است. نقاط مشترک و فرهنگ مشترک و تاريخ و سرنوشت مشترک ما را به هم پيوند داده است. پيوندهايي چنان محکم که اختلافات و جداسريها را بعيد و مستبعد و تقريباً ناممکن ميسازد. البته هميشه گروهها و گروهکهايي بودهاند که با در آميختن مسائل معقول و نامعقول و حق و ناحق، ذهنيتها را مغشوش کردهاند. اما اين مسائل هنوز حاشيه کوچکي بر آن پيوستار قدرتمند تاريخي و فرهنگي ميان ما و برادران و خواهرانمان در غرب کشور بوده است. پس به خاطر داشته باشيم که ما با اقوام عزيز و سلحشور و بافرهنگ کُردتبارمان همواره در طول سدهها و هزارهها زيستهايم. همه با هم از آن دفاع کردهايم و در رنجها و شاديهايش شريک بودهايم.
اما در خارج از مرزهاي ايران، اين اقوام کهن تاريخي که همواره با چنين استحكام و استمراري در پيوند با ما بوده و نه در کنار، که در اعماق اقليم و فرهنگ و تاريخمان زيستهاند، متأسفانه پايمال و سرکوب شدهاند. رفتار زشت و سبعانه صدام تکريتي و بعثيان با اين عزيزان هنوز خاطرمان را مجروح ميکند. غم هاي کردستان گويي تمامي ندارد. آن چه نظاميان سوريه و استبداد داخلي آن کشور و پس از آن، داعشيان خونخوار در مناطق کردنشين مرتکب شدهاند، شرم تاريخ است و لکه سياهي که هيچ گاه پاک نخواهد شد. همچنان که سلحشوران کوباني و قهرمانان جنگاور کُرد در مقابل آنان صحنههاي باشکوهي خلق کردهاند که هيچ نسبتي با آن درندهخوييها نداشت و اتفاقاً همسو با سياستهاي ميهن ما و در تقابل با دشمنان مشترکي بود که براي نابودي ايرانيان و کردها کمر نفرت و ناداني را محکم بستهاند.
باري، نميخواهيم ترکيه را در کنار اين کشورها بگذاريم اما مناسبات ترکيه با کردها از جهات مختلف قابل نقد بوده و هست و نظرگاه و افکار عمومي کردها نيز نسبت به ما و آن کشور و ديگر کشورهاي منطقه يکسان نتواند بود. ملاحظاتي را که اجمالاً بيان کرديم از نظر دور نکنيم. همزيستي اقوام ايراني، ازجمله کُردها، محصول تاريخ و فرهنگ و سرنوشتي مشترک است. حبل المتيني استوار است که نبايد بگسلد. اگر امروز مسئلهاي به نام رفراندم اقليم کردستان فعليت يافته و ما بايد سياستهاي خود را تنظيم کنيم و متوجه توطئهها و اختلاف افکنيهاي بسيار پيچيده نيز باشيم، اما همه آن نکاتي را که گفتيم نيز، بايد مد نظر داشته باشيم. زيرا کردها از مايند، با مايند و همواره در طول تاريخ در کنار ما بوده و ماندهاند. آنها اصلاً خود ما هستند: يکي از دهها و صدها قوم و تباري که در کنار هم زيسته و يکي از زيباترين کولاژهاي سرزميني پيوستارهاي تاريخي را پديد آوردهاند؛ سرزمين ايران را...
ش.د9603370