(روزنامه آسمان آبي - 1396/09/07 - شماره 121 - صفحه 8)
عنوان بحث من، تبیین الگوی مفهومی چندفرهنگی، عدالت اجتماعی و صلح با تاکید بر زمینه ایران است که مشتمل بر دو بخش خواهد بود؛ بخش اول، مباحث نظری است که این مفاهیم و ارتباطات مفهومی آنها را بررسی خواهند کرد و بخش دوم، بیشتر بر دلالتهای این سه مفهوم با تاکید بر زمینه ایران متمرکز خواهد بود. باید بگویم بعد از فهم چندفرهنگی میتوان از عدالت حرف زد و هنگامی میتوانیم از صلح سخن بگوییم که چندفرهنگی را تبیین نظری و عملی کرده باشیم. بههمین دلیل، به نظر میرسد برای عنوان پوستر این برنامه نیز باید یک اصلاحیه کوچک در نظر گرفت و ترتیب کلمات را به جهت منطقی و امکان وقوع بهصورت «تبیین الگوی مفهومی چندفرهنگی، صلح و عدالت اجتماعی» نوشت. درواقع، عدالت اجتماعی به جهت امکان وقوع، بعد از صلح قرار میگیرد و صلح، پیشنیاز عدالت اجتماعی است و البته عدالت اجتماعی، مقدمه تحقق آمال شهروندی است و درنهایت، همه اینها موجد و موجب توسعه خواهند بود.
تنوع فرهنگی، تکثر فرهنگی، پلورالیسم فرهنگی، کثرتگرایی فرهنگی و چندفرهنگی، مفاهیمی هستند که همگی به یک معنا به کار رفتهاند. هدف چندفرهنگی، ایجاد اتحاد است نه افتراق و انتزاع آن گونه که برخی به اشتباه فهم میکنند. هدف آن، میل به زیست بدون تنش همراه با احترام به افراد فرهنگهاست. چندفرهنگی میل به وحدت دارد نه نفرت، میل به کثرت دارد، اما بهدنبال تجزیه نیست. برای چندفرهنگی، مؤلفههای زیادی ذکر شده است، اما عمدتا این چند مفهوم در قالب چندفرهنگی معنا پیدا میکند؛ هویت؛ هویت فرهنگها، هویت فردی و جمعی، جنسیت، تاریخ، مشاهیر، هنر و ادبیات، زبان، دین، نژاد و اگر همه اینها را در ادبیات چندفرهنگی خلاصه کنیم به کلمه ضدتبعیض نژادی میرسیم. هرچند اخیرا جغرافیا و اقتصاد را نیز جزو مؤلفههای چندفرهنگی به شمار آوردهاند. معمولا در ادبیات چندفرهنگی سه طیف برای آن قائل شدهاند؛ تحمل، احترام و شوق یادگیری.
من نیز اصطلاح افتخار را به این فهرست اضافه کرده و آن را در یک طیف چهار سطحی طبقهبندی میکنم. شما در سطح اول، فرهنگ دیگری را میبینید، خیلی به آن علاقه ندارید، اما ضد آن هم نیستید و تحمل میکنید. در سطح دوم، نه تنها تحمل میکنید، بلکه به آن فرهنگ احترام میگذارید. در سطح سوم، ادبیات جدید چندفرهنگی بهویژه روی این تاکید میکند که فرهنگها همگی ذخیره و گنجینه یادگیری هستند. اگر شوق یادگیری اتفاق بیفتد آنگاه صلح، عدالت اجتماعی و درنهایت، توسعه محقق خواهد شد. در سطح چهارم، اما نهتنها شوق یادگیری داریم، بلکه به اینکه کشور یا جهان ما چندفرهنگی است، باید افتخار کنیم زیرا فرهنگها عامل یادگیری و رشد هستند. ما در این طیف، از نظر سطح تحمل، احترام و شوق در حد خوب هستیم، اما وضعیت مطلوب، افتخار است.
گفتوگو نیز اینجا یعنی بعد از شوق یادگیری قرار میگیرد.دو نوع صلح را اساسا میتوان از یکدیگر تفکیک کرد؛ صلح در برابر جنگ و صلح به معنی رسیدن به نوعی هماهنگی در تمامی سطوح فعالیتها و تلاشهای انسان که به آن صلح پایدار نیز میگویند. گاه این تقسیمبندی را به شکل صلح منفی و مثبت هم مطرح میکنند؛ صلح منفی نبود جنگ و صلح مثبت، استقرار موازین حقوق بشر است. با این اوصاف، ارزش و جایگاه صلح مثبت بسیار بالاتر از صلح منفی و همتراز با شهروندی و توسعه پایدار است.
از عدالت نیز تعاریف زیادی ارائه شده، اما عدالت متضمن مفاهیمی چون انصاف و احترام به حقوق دیگران است. برخی عدالت را یک امر سیاسی-اخلاقی میپندارند، برخی آن را به نیاز طبیعی تعبیر کردهاند و برخی عدالت را در اقتصاد خلاصه کرده و بههمین علت آن را به عدالت توزیعی، تکالیف دولت در برابر مردم و عدالت رویهای تقسیمبندی کردهاند، اما این تعریف نوعی تقلیلگرایی در فهم و عمل عدالت است. درواقع، عدالت یک مفهوم بین الاذهانی است که میتواند حتی ریشه در فرهنگ داشته باشد. نکته مهم این است که عدالت، اساس مشروعیت حاکمیت است و مبنای توجه به ضرورتهایی در همه جای این دنیای جدید است. در این رویکرد، عدالت، برابری فرصتها و پذیرش شایستگیهاست.
برای سه مفهوم چندفرهنگی، صلح و عدالت اجتماعی، دو نوع ارتباط مفهومی میتوان در نظر گرفت؛ یکی از نظر هدف و دیگری از جنبه امکان وقوع. از مطالعه این سه مفهوم میتوان به این نتیجه رسید که آنها بسیار در هم تنیده هستند، اما میتوان تقدم و تأخر معنایی از یک سو و نیز تقدم و تأخر عملی برای هر یک قائل شد. بر این اساس، درک هویت من و دیگری، رواداری، کرامت انسانی، شنیدن صداهای متنوع، فرصتهای گفت و گو و ضد هرگونه تبعیض و تبعیض نژادی و... میتواند بهعنوان اشتراکها مفهومی تلقی شوند. با این توضیح، به طور مثال، استفاده از لفظ ایران اسلامی با این ادبیات سازگار نیست زیرا شما سایر ادیان حاضر در کشور را کنار میگذارید. میتوان گفت جمهوری اسلامی اما نمیتوان لفظ ایران اسلامی را به کار برد. جمهوری اسلامی یک نظام و ایران اسلامی یک کلیت است. بنابراین، باید در رسانهها و در جاهای مختلف از لفظ جمهوری اسلامی ایران و ایران به طور مجزا استفاده کرد.
بنابراین زمانی که مفهوم چندفرهنگی در ایران جا بیفتد و آن فکر مثبت یعنی آن احترام و شوق و افتخار که در کشور من 25 قوم وجود دارد و اینها گنجینه و تاریخ من هستند و اینها همه، ایران هستند وجود داشته باشد، میتوان به این فکر کرد که توسعه چگونه باید محقق شود و شهروندی چگونه اتفاق میافتد.بنابراین، به نظر میرسد باید چندفرهنگی و ارزش آن را در کشور رواج داد. نکته اینکه استفاده از واژه اقلیت بهطور کلی اشتباه است زیرا فرهنگ، اقلیتپذیر نیست و هر فرهنگ، زبان، دین و تاریخ خود را دارد.
لذا چندفرهنگی است که صلح ایجاد میکند و اگر صلحی پایدار باشد، عدالت اجتماعی به وجود میآید، مرحله بعد نیز شهروندی است و درنهایت، شهروندی است که به توسعه تبدیل خواهد شد. بنابراین، برای داشتن ایرانی چندفرهنگی، توسعه یافته، عدالت محور و شهروندمدار باید به هویتهایمان احترام بگذاریم؛ هم هویت فردی که در آن جنسیت مطرح است و هم هویت گروهی که شامل هویت دینی، قبیلهای و زبانی است. باید تاریخ و مشاهیری بدون حذف داشته باشیم زیرا تاریخ بخشی از هویت و بخشی از چندفرهنگی است و نمیتوان آن را حذف کرد.
در پایان، میتوان بهعنوان پیشنهاد «فرصت چندفرهنگی» را در مقابل «جامعه چند فرهنگی» مطرح کرد. به این معنا که جامعه میتواند چندفرهنگی باشد، اما اگر فرصت آن را نداشته باشد اساسا تک فرهنگی خواهد شد. بهطور مثال، اگر فرصت برای اقوام ما فراهم شود که بتوانند در جشنهای یکدیگر شرکت کنند، مسلما فرصت همدلی نیز بسیار بیشتر خواهد شد. بنابراین من فرصت چندفرهنگی را بسیار بالاتر از جامعه چندفرهنگی میبینم.
https://asemandaily.ir/post/8318
ش.د9603628