(روزنامه جمهوري اسلامي ـ 1396/06/07 ـ شماره 10957 ـ صفحه 6)
تا چند ماه پیش کمتر کسی پیشبینی میکرد که بحرانی عمیق در روابط شورای همکاری خلیج فارس در حد و اندازه بحران قطر با سعودی و امارات ایجاد شود. اما خرداد گذشته این بحران بیسابقه در روابط پادشاهی سعودی و امارات از یک سو و از سوی دیگر قطر شکل گرفت و با انضمام مصر و بحرین به سعودی و امارات این بحران سیاسی و اقتصادی به بحرانی عربی-عربی تبدیل شد.
علل آغاز بحران
به گزارش خبرنگار "ایسنا" شروع بحران به اظهاراتی منسوب به امیر قطر شیخ تمیم آل ثانی باز میگشت که در خبرگزاری قطر اردیبهشت گذشته منتشر شده بود. از شیخ تمیم بن حمد بن خلیفه آل ثانی، امیر قطر نقل شده بود که "ایران قدرتی اسلامی و منطقهای است که نمیتوان نادیدهاش گرفت و عاقلانه نیست که در برابرش ایستاد".
همچنین در اظهارات منسوب به امیر قطر از جنبش مقاومت اسلامی فلسطین "حماس" نیز به عنوان «نماینده مشروع مردم فلسطین» یاد شده و آمده بود که قطر روابطی مستحکم با ایران و آمریکا دارد.
اما قطر به شکل رسمی پس از انتشار این نقل قولها آن را تکذیب و رسما اعلام کرد که نشر این اظهارات با هک شدن خبرگزاری رسمی قطر صورت گرفته است و اساسا امیر قطر چنین اظهاراتی را بیان نکرده است. با این وجود جنگ تبلیغاتی و رسانهای گستردهای پس از انتشار این اخبار علیه قطر آغاز شد که به اعتقاد دولت قطر در هجومی بیسابقه علیه قطر، سعودی و امارات مرزهای عرف بینالملل و دیپلماسی را شکستند و این هجوم مقدمهای شد تا در روز 14 تیرماه قطر با تحریم هوایی، دریای و زمینی سعودی، امارات و بحرین روبرو شده و عملا ارتباط زمینی قطر با جهان خارج قطع و روابط سیاسی این کشور با سعودی، امارات، بحرین و مصر قطع گردیده و این کشورها به شهروندان قطری دو هفته فرصت دادند تا سرزمینشان را ترک کنند و همه مبادلات تجاری و اقتصادی آنها با قطر به طور یکجانبه نیز قطع شد.
بحران پس از سه ماه
حالا حدود سه ماه از این بحران میگذرد و جنگ سیاسی و تبلیغاتی چهار کشور تحریمکننده قطر همچنان ادامه دارد و قطر توانسته است با جمع و جور کردن دیپلماسی منطقهای و بینالمللیاش همچنان در مقابل هجوم سعودی-اماراتی مقاومت کند. با آن که افق این بحران سیاسی و مقاومت قطر هنوز قابل پیشبینی نیست اما با پویا بودن سیاست خارجی قطر که طی سالهای صدارت شیخ تمیم بن حمد بن خلیفه آل ثانی در پیش گرفته شده است، توانسته است از اجماع جهانی علیه خود جلوگیری کند و کشورهای منطقه را به دو دسته موافق و مخالف سیاست سعودی در منطقه تقسیم بندی کند. از آن روز تاکنون ترکیه به رغم تلاش سیاسی برای حل و فصل بحران اما جانب قطر را گرفته است و بیش از سه هزار نفر از نیروهای نظامی خود را در قالب توافق نظامی بین دو طرف به قطر اعزام کرده است تا هرگونه احتمال دخالتهای نظامی را در بحران علیه قطر مسدود کند. ایران نیز به عنوان یکی از طرفهای بسیار پرقدرت منطقه ضمن دعوت به گفتگو و حل بحران از سیاستهای سعودی حمایت نکرده و در مقابل برای رفع آثار تحریمها و محاصره قطر درهای خود را به روی دولت و کشور قطر گشوده تا از خسارت وارده بر مردم قطر جلوگیری کند.
سیاست قطر در منطقه و بینالملل
از اواخر دهه 1370 دولت قطر ضمن تحکیم روابط خارجی خود با آمریکا روابط منطقهای وسیعی را آغاز نمود و با تکیه بر منابع مالی و درآمد سرشار گازی تلاش کرد تا نقشی برجستهتر در مناسبات منطقهای و بینالمللی ایفاء کند. قطر در کنار اعطای امتیاز گشایش پایگاه بزرگ نظامی آمریکا در العدید در نزدیکی دوحه روابط با طرفهایی را آغاز نمود که به نوعی در تناقض سیاسی در روابط بینالملل ارزیابی میشد. وجود شبکه الجزیره قطر یکی از استوانهها و پایههای مهم سیاست خارجی دولت قطر را تشکیل میداد. این کشور به رغم روابط استراتژیک و پیوندهای نظامی عمیق با آمریکا تلاش کرد از دریچه شبکه الجزیره موضوع فلسطین و حمایت از مردم این کشور را سرلوحه جدول کاری خود قرار دهد و در برهههایی از تحولات بیست ساله اخیر فلسطین موفق شد تا مهمترین جایگاه رسانهای در تبیین سیاستهای نژاد پرستانه و ضد فلسطینی اسرائیل را از آن خود کند، این در حالی بود که قطر جزیی از کشورهای عربی به شمار میرفت که از طرح صلح عربی که در اجتماع سران عرب در سال 2002 در بیروت به امضاء رسید حمایت میکرد، با این حال شبکه الجزیره به عنوان متکاملترین شبکه رسانهای جهان عرب در سطح منطقه و بینالملل یکی از مهمترین رسانههای حامی مردم فلسطین به شمار میرفت. در طول این سالها بارها بین قطر و دیگر کشورهای عربی از جمله مصر و سعودی به دلیل نگاه و مواضع رسانهای شبکه الجزیره، اختلافات سیاسی گستردهای رخ داد اما دولت قطر با اتخاذ این سیاست که الجزیره در فلکی مستقل بر اساس آزادی رسانهای عمل میکند همچنان برنامه حمایت مالی و سیاسی خود از شبکه الجزیره را ادامه داد.
شبکه الجزیره قدرت سیاست خارجی قطر
شبکه الجزیره که در سال 1375 در قطر تاسیس شد اولین گام بزرگ رسانه خبری اختصاصی در بین کشورهای عربی محسوب میشود. این شبکه با به کارگیری پرتجربهترین چهرههای رسانهای عربی که در شبکههای دیگر همچون بیبی سی و دیگر شبکههای خبری غربی کار میکردند توانست انقلابی در سطح رسانههای مرئی کشورهای عربی ایجاد کند و در مدت کوتاهی توانست جایگزین خبری شبکههای بزرگی همچون بیبی سی و سی ان ان در رابطه با تحولات خبری جهان عرب قرار گیرد. پس از تشکیل و راه اندازی این شبکه خبری بود که پادشاهی سعودی و دولت امارات متحده عربی نیز تلاش کردند با راه اندازی شبکههای تلویزیونی خبری پا جای پای الجزیره بگذارند که نمونههای آن العربیه و اسکای نیوز عربی است که با سرمایهگذاری پادشاهی سعودی و دولت امارات در دبی و ابوظبی فعالیت میکنند.
توسعه شبکه الجزیره
الجزیره پس از موفقیت در جهان عرب، شبکه انگلیسی زبانش را نیز در 25 آبان 1386 راه اندازی کرد و توانست به رقیبی قابل برای بسیاری از شبکههای انگلیسی زبان دنیا تبدیل شود. با تکیه بر منابع مالی قطر، الجزیره ورزشی نیز راه اندازی شد و ضمن آن که توانست در بخشهای تجاری پخش انحصاری مسابقات فوتبال و دیگر رویدادهای ورزشی جهان را در اختیار بگیرد و به عنوان اولین شبکه ورزشی عربی در جهان تبدیل شود، با گسترش بخش ورزشی انگلیسی نیز این شبکه به برندی جهانی و بینالمللی در انعکاس اخبار ورزشی جهان تبدیل شد که اکنون با نام "بین اسپورت" ادامه فعالیت میدهد.
مجموعه فعالیتها و اقدامات گسترده و توسعه گرایانه الجزیره در مجموع باعث گردید تا نام الجزیره به نامی مشهور در جهان رسانههای مرئی تبدیل شود از همین رو بیدلیل نیست که گفته میشود دولت قطر موفق شده است یکی از بزرگترین امپراتوریهای رسانهای مرئی را در جهان تاسیس کند؛ پس طبیعی است که پادشاهی سعودی پیش از هر اقدامی علیه قطر، این امپراتوری را سرنگون کند که به مثابه سلاح برنده دولت قطر در سیاست خارجیاش به شمار میرود.
رویارویی با شبکه الجزیره
مخالفت با شبکه الجزیره از سوی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس فقط به سالهای اخیر باز نمیگردد. در مهر 1381 وزرای تبلیغات شورای همکاری خلیج فارس (بجز قطر) طی بیانیهای خواستار تحریم شبکه الجزیره شدند مگر آن که در اسلوب و سیاست رسانهای خود تجدید نظر کند. به اعتقاد صادر کنندگان این بیانیه، شبکه الجزیره چهره کشورهای عربی این منطقه را مخدوش میکند. این شبکه طی حمله آمریکا به افغانستان و عراق بارها مورد هجوم رسانهای قرار گرفت و حتی دفاتر این شبکه از حملات نظامی مصون نماند. شاید بیشترین فشارها و حملات به این شبکه تلویزیونی در مصر انجام شد که بارها توسط دولت حسنی مبارک و بعد از سرنگونی محمد المرسی توسط دولت عبدالفتاح سیسی مورد هجوم قرار گرفت و بسیاری از کارمندان و گزارشگران آن دستگیر و محاکمه شدند و بارها نیز با تعطیلی دفتر الجزیره در قاهره و جلوگیری از فعالیت مواجه شدند.
در جنگهای 33 روزه اسرائیل علیه لبنان و مقاومت اسلامی شبکه الجزیره موضعی شفاف و مستحکم علیه اسرائیل اتخاذ کرد و پس از آن در جنگ 22 روزه علیه غزه نیز همچنان رسانه پیشتاز در افشای جرایم جنگی اسرائیل علیه مردم فلسطین بود.
هماهنگی سیاست خارجی قطر با الجزیره
در کنار این امر دولت قطر نیز هماهنگ با خط رسانهای الجزیره از مواضع سیاسی این شبکه حمایت و در خط سیر دیپلماسی خارجی موضعی قویتر در مقایسه با کشورهایی همچون مصر و سعودی برای حمایت از مردم فلسطین اتخاذ کرد. در طول این سالها قطر موسسات و مراکز مطالعاتی منطقهای و بینالمللی خویش را توسعه داد و میزبان بسیاری از نشستهای منطقهای و بینالمللی شد و همین زوایهای بود تا قطر جایی مهم در مناسبات بینالمللی پیدا کند. در کنار این امر دولت قطر تلاش کرد تا با توسعه موسسات دانشگاهی غربی وزن علمی و اجتماعی خویش را توسعه دهد و همین امر پای بسیاری از دانشگاههای آمریکایی و اروپایی را به قطر باز کرد.
تحولات مردمی شمال آفریقا و قطر
با شکل گیری تحولات مردمی موسوم به بهار عربی در کشورهای شمال آفریقا، دولت قطر به موازات شبکه الجزیره سیاست حمایت از این روند مردمی سیاسی را در پیش گرفت و نقش بارزی در تحولات تونس و مصر و سرنگونی بن علی، رئیس جمهور تونس و حسنی مبارک ایفاء نمود که همین امر در مقابل سیاست محافظه کارانه کشورهایی مثل سعودی و امارات باعث بروز حساسیتهای فراوانی شد. از قدیم روشن بود که الجزیره قطر از مویدان اندیشه سیاسی اخوان المسلمین در جهان عرب به شمار میرود. سیاست خارجی قطر در این مسیر بیراهه نرفته بود زیرا جنبش اخوان المسلمین تا پیش از سرنگونی حکومت محمد المرسی یکی از پرقدرتترین و مردمیترین جنبشهای سیاسی جهان عرب به شمار میرفت و حرکت بر روی این موج بزرگ عربی میتوانست در سایه به قدرت رسیدن اخوان در کشورهایی مثل مصر، تونس، لیبی و سوریه بزرگترین ره آوردهای سیاسی و اقتصادی را در منطقه و جهان برای قطر داشته باشد، این امر در کنار حضور اندیشه اخوانی در ترکیه و حاکمیت رجب طیب اردوغان میتوانست موازنههای سیاسی و منطقهای قطر را در کنار تواناییهای بزرگ منابع مالی بسیار پررنگ و پرقدرت کند اما این همه در حالی بود که حاکمیتهای محافظه کار عرب از جمله سعودی نمیتوانستند چنین نقشی را برای کشور کوچکی همچون قطر پذیرا باشند، در حقیقت سعودی از مدتها پیش خواستار آن بود تا حجم نقش منطقهای قطر یا کوچک شده و یا آن که در سیاست منطقهای و بینالمللی سعودی حل و ذوب شود اما در مقابل چنین سیاستی، دولت قطر تلاش کرد تا آمال سیاسی خود را حفظ کند و به رغم تلاش برای همراهی با سعودی در منطقه اما همچنان از سیاستهای منطقهای خویش حفاظت کند.
قطر و تغییر مسیر جنبشهای مردمی در منطقه
تحولات مردمی موسوم به بهار عربی که خود را در مصر و تونس پیروز میدان میدیدند دچار فروپاشی سازمانی شدند و جریانات اسلامی همچون اخوانالمسلمین که قدرت را در مصر به دست گرفتند با اشتباهات محاسباتی بزرگ روبرو شدند که یکی از آنها عدم تغییر در نظامهای ارتش و موسسات امنیتی مصر و دیگری اعتراف به پیمانهای بینالمللی حاکمیت پیشین مصر از جمله قرارداد کمپ دیوید بود. از سوی دیگر بروز موجب جنبشهای افراطی مذهبی و عدم توانایی اخوانیهای مصر در کنترل این جریانات در شمال آفریقا و دیگر کشورهای عربی باعث شد تا دستاورد سیاسی و حاکمیتی چند ده ساله اخوان المسلمین به سرعت فرو پاشد. شاید ترس از همین عامل مهم بود که رجب طیب اردوغان پس از کودتای نافرجام باعث شد تا تصفیه و پاکسازی بزرگ در ارتش و نهادهای اطلاعاتی ترکیه را به انجام رساند.
سرنگونی اخوان، تغییر معادلات و قطر
ارتش مصر که در سایه عدم تغییر ساختارهای آن پس از به قدرت رسیدن اخوان المسلمین همچنان همچون عهد حسنی مبارک اداره میشد در زمانی کوتاه از عمر دولت اخوانی محمد المرسی با اقدامات و عملیاتی فراگیر زمام امور را به دست گرفت و نه تنها همه ارکان نیروهای اخوانی در حاکمیت مصر را سرنگون که تمام رهبران آن را نیز به گوشه زندان انداخت و به سرعت فرش قرمز را از زیر پای اخوان المسلمین مصر کشید و این امر هرگز جز با حمایت سعودی و امارت محقق نمیشد و به این ترتیت یکی از هم پیمانان بزرگ دولت قطر به سرعت در مصر سرنگون شد اما دولت و شبکه الجزیره قطر ضمن دفاع از جنبش اخوان المسلمین،حاکمیت جدید مصر به ریاست ژنرال عبدالفتاح سیسی را حاکمیت و دولتی کودتایی و در مسیر خلاف جنبش دموکراسی در جهان عرب دانسته و در این مسیر موضعی مشترک با دولت ترکیه را پیمود و از همین جا است که تلاشهای رژیم سعودی برای قلع و قمع سیاست خارجی دولت قطر و مواضع سیاسی شبکه الجزیره آغاز شد و تا جایی پیش رفت که سعودی و امارات جنبش اخوان المسلمین مصر و بقیه جریانهای اخوانی در منطقه کشورهای عربی را مجموعهای تروریست نامیدند.
تغییر مسیر مطالبات سیاسی به جنگ فراگیر
روند موسوم به بهار عربی در دیگر کشورهای عربی نیز به سرعت از مسیر خود منحرف شده و به جای آنکه رشد و توسعه و وحدت فراگیر داخلی و اتحاد عملی در برابر دشمنان مشترک را محقق سازند به سرعت به سوی جنبشهای تکفیری و درگیریهای قومی و مذهبی و طایفهای حرکت کردند و دردناکترین صحنههای تاریخ کشورهای اسلامی و عربی را از خود برجای گذاردند.
مطالبات سیاسی مردم سوریه در سایه دخالتهای خارجی به سرعت به سوی اقدامات نظامی و جنگ داخلی حرکت کرد و این کشور را به میدانی از نزاعهای منطقهای و بینالمللی تبدیل کرد. دولت قطر که جانب مخالفان نظام سوریه را گرفته بود و انتظار داشت این بحران نظامی به سرعت با سرنگونی نظام سوریه و حکومت بشار اسد به پایان رسد اما چنین امری صورت واقعیت به خود نگرفت و بدین ترتیت رسیدن اخوان سوریه به عنوان یکی از ارکان قدرت در نظام سیاسی سوریه نیز هرگز عملیاتی نشد؛ موضوعی که نقطه مشترک مواضع سیاسی ترکیه و قطر در تحولات سوریه بود.
طرحهایی که روی واقعیت نگرفت
همه این امور دست به دست هم داد تا سرمایهگذاری بزرگ قطر برای تغییر و تحولات سیاسی پس از بهار عربی و به قدرت رسیدن اخوان المسلمین در کشورهایی مثل مصر، سوریه و لیبی هرگز روی واقعیت به خود نگیرد. پادشاهی سعودی نیز که دارای مواضعی مشابه در تحولات سوریه بود اما همیشه تلاش میکرد تا نمایندگان جنبش اخوانالمسلمین سوریه جایی در مذاکرات سیاسی و حتی تشدید روند جنگهای داخلی سوریه نداشته باشند و از جناحهایی حمایت میکرد که ارتباطی با اندیشه اخوانی نداشته باشند و همین امر نیز به یکی از چالشهای بزرگ بین سعودی و قطر تبدیل شد.
قطر و حفظ موازنه روابط منطقهای
همچنان که ایران و ترکیه به رغم اختلافات بزرگ در خصوص سوریه روابط خوب و گرم خود را حفظ کردند دولت قطر و جمهوری اسلامی ایران نیز به رغم اختلافات در دیدگاهها و تحولات منطقهای و از جمله سوریه تلاش کردند تا روابط دوجانبه خود را به شکل ممکن حفظ کنند. این موضوع نیز میتوانست به یکی از چالشها و حساسیتهای بزرگ پادشاهی سعودی در مقابل دولت قطر تبدیل شود. سعودی در کنار حفظ موضع سرنگونی نظام سوریه تلاش بسیاری کرد تا جایگاه قطر در تحولات سوریه را به شدت محدود و زیر سایه سیاست خارجی خود در آورد اما در این سیاست نیز دولت قطر از خود مقاومت نشان داد و رویکردهای مستقل از دیدگاه سعودی را در پیش گرفت و بیشتر با ترکیه در تحولات سوریه هماهنگی میکرد.
توافق اتمی 1+5با ایران
دولت پیشین آمریکا و رئیس جمهور "باراک اوباما" از جنبش موسوم به بهار عربی حمایت نمود و تغییر ساختارهای سیاسی کشورهای مصر و تونس را مورد حمایت قرار داد و این موضعی بود که به قطر بسیار نزدیکتر بود تا کشورهایی مثل سعودی که خود را هم پیمانان محافظه کار دولتهایی همچون حسنی مبارک میدانستند.
درخصوص موضوع مذاکرات اتمی بین ایران و 5+1 نیز پادشاهی سعودی موضعی بسیار سرسختانه در قبال هرگونه توافقی بین ایران و آمریکا از یک سو و بین 5+1 با جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر داشت و در حقیقت پادشاهی سعودی نگران آن بود که پس از توافق اتمی ایران با 5+1 آمریکا از التزامات و تعهدات خویش در قبال کشورهای محافظه کار عرب شانه خالی کرده و روابط جدیدی با ایران برقرار کند. با آن که دولت قطر موضعی بسیار میانه و معقول و منطقیتری در قبال توافق اتمی ایران با 5+1 داشت و تلاشی برای جلوگیری یا فروپاشی چنین توافقی را انجام نداد اما همین دوره مذاکرات و امضای توافق اتمی زمانی ارزیابی میشود که سعودی اختلافات فراگیرش با قطر را به کناری گذارده بود تا در فرصتی مناسب آن را مجددا به میدان کارزار سیاست خارجی خویش در آورد.
حمله به یمن
با آغاز حمله سراسری پادشاهی سعودی به یمن، در سایه درخواست رسمی و فشارهای سعودی، قطر نیز در هم پیمانی نظامی علیه یمن وارد معادلات نظامی شده و سعودی پیش از آن که بر وزن نظامی قطر در این جنگ حساب باز کند، بیشتر بر حمایت مالی قطر برای پوشش جنگ در یمن استفاده میکرد و در این مرحله و در سایه جنگ یمن نیز سعودی اختلافات خود با قطر را در گوشهای قرار داده بود.
نگرانی رفرم سیاسی، ترامپ و فشار فزاینده سعودی علیه قطر
با آن که به نظر میرسید قطر با مواضع کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس همراهی میکند اما با روی کار آمدن دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، پادشاهی سعودی و دولت امارات بر فشار فزاینده خود بر قطر افزودند. عوامل داخلی و خارجی متعددی در این موضوع میتوانست نقش داشته باشد. یکی از عوامل داخلی جلوگیری از رفرم سیاسی در پادشاهی سعودی بود که در دوره دوم دولت اوباما نگرانیهای زیادی را در پادشاهی سیاسی ایجاد کرده بود. قطر به دلیل جمعیت کم و درآمد ملی بالا ناشی از فروش گاز و اتخاذ روشهایی نوگرایانه در داخل از بروز احتمال رفرم سیاسی مصون بود اما این نگرانی در داخل سعودی بسیار فزاینده بود. اشتراک مواضع سیاسی خارجی دولت ترامپ، پادشاهی سعودی و دولت امارات که عمده آنها به تحولات منطقهای باز میگشت از مهمترین عوامل خارجی وحدت عمل سیاسی این سه طرف بود که عمده آن متوجه جمهوری اسلامی ایران بود این در حالی بود که قطر به رغم اتخاذ مواضعی همراه گونه با آنها اما تلاش داشت روابط سیاسی میانه و مستحکمی با ایران داشته باشد مثل همان نمونهای که بین ایران و ترکیه به رغم اختلافات در بحران سوریه وجود داشت. این رویکرد قطر از عوامل مهم ناخرسندی پادشاهی سعودی و دولت امارات متحده عربی بود. ادامه دارد...
http://jomhourieslami.net/?newsid=146331
ش.د9603388