(روزنامه كيهان - 1396/09/23 - شماره 21792 - صفحه 6)
حاکم اسلامی، خلیفةالله و ولیالله
نظام اسلامی، نظام ولایی است. به این معنا که حاکم اسلامی همان خلیفهًْالله به معنای خاص است که دارای ولایت کلی و ماذون به تصرف در تکوین است. خداوند در آیات 30 تا 34 سوره بقره، انسان را خلیفهًْالهی بر زمین دانسته است که بر کائنات و ما سویالله و حتی فرشتگان حامل عرش به عنوان متاله و دارندگان همه صفات و اسمای الهی حکومت میکند.
البته خلافت انسانها خلافت عمومی است؛ زیرا همه انسانها ظرفیت طبیعی خلافت را دارا هستند و هر کسی به هر میزان که صفات و اسمای الهی را در خود با عبودیت و حرکت در صراط مستقیم فطرت و شریعت(روم، آیه 30؛ ذاریات، آیه 56) تحقق ببخشد، از آن بهرهمند خواهد شد. به سخن دیگر، خلافت انسانی بر تکوین، از مصادیق تشکیک همانند نور است که دارای مراتب و درجات متعدد است؛ یعنی نور خورشید، نور چراغ و نور کرمک شتاب، همه بیانگر حقیقت مفهومی نور هستند، اما تفاوت درجات و مراتب آن کاملا محسوس است. بنابراین، هر کسی در درجات و مراتب عالیتر قرار گیرد، از وسعت و شدت بیشتری در تصرفات برخوردار خواهد شد. از همین رو خلیفه خاص الهی، کسی است که تمام صفات را در کمال خودش دارا بوده و ظهور بخشیده باشد.
چنین فردی را در اصطلاح عرفانی، انسان کامل و در فرهنگ قرآنی، خلیفهًْالله، ولیالله و مانند آن میگویند. این افراد نه تنها بر جهان و جان حاکمیت مییابند، بلکه جامعه انسانی نیز حاکمیت پیدا کرده و امور جامعه به دست ایشان سپرده میشود و ایشان از سوی خداوند ماذون به تشریع هستند. البته تشریع حقیقی در دست خداوند است و اگر به این افراد شارع گفته میشود، به همان اعتبار مظهریت در ربوبیت و بقا به فنای الهی است؛ یعنی همان طوری که افعال عادی آنان چون تیر انداختن و قتل، فعل خداوندی تلقی میشود(انفال، آیه 17)؛ زیرا آنان یدالله هستند، همچنین حکمی را که صادر میکنند، حکمالله است(حشر، آیه 7)؛ زیرا آنان لسانالله نیز هستند و نطق آنان همان وحی الهی است.(نجم، آیات 3 و 4)
خداوند از این افراد گاه به عنوان مومنانی یاد میکند که همه اعمال را به علم حضوری و شهودی میبینند و به ظاهر و باطن اعمال هر کسی آگاه هستند(توبه، آیه 105)؛ و گاه دیگر به عنوان ولیالله و اولوا الامر یعنی صاحبان امور از آنان یاد میشود.(نساء، آیه 59)
این افراد از سوی خداوند انتخاب و نصب میشوند؛ چنانکه پیامبران دارای ولایت همانند رسولالله(ص) از سوی خداوند انتخاب شدهاند. خداوند در آیاتی از جمله آیات 59 سوره نساء، آیات 3 و 55 سوره مائده، از انتخاب مولی امام علی(ع) سخن به میان آورده و ایشان را به عنوان ولیالله معرفی میکند که از سوی خداوند به این مقام ولایت الهی انتخاب شده است. آن حضرت(ع) که جان پیامبر(ص) است(آل عمران، آیه 61) ) همراه دیگر فرزندان معصوم خود دارای عصمت الهی هستند.(احزاب، آیه 33)
ولایت فقیه نیز استمرار ولایت اولیای معصوم است. البته فقها از عصمت الهی خاص برخوردار نیستند، ولی چون باید دارای شرایط سخت و خاصی باشند، تالی تلو معصوم(ع) هستند و از همین سبب است که از ولایت برخوردار میشوند که بیان و اثبات آن باید در جای خود بحث شود.
اصول سیاست خارجی نظام ولایی
حاکم نظام ولایی خود را در جای خدا قرار نمیدهد؛ بلکه چون خلیفهًْالله است، سخن مستخلف عنه یعنی خداوند را میزند. بنابراین در تصرف و تشریع هرگز پا را فراتر از محدوده خلافت الهی نمیگذارد و جز به رضای خداوند نمیاندیشد. بنابراین، خلیفهًْالهی و ولیالله، سخن خود را به نام خدا بر زبان نمیراند چنانکه اومانیسم در تکوین و تشریع این گونه عمل میکند.
بنابراین، خلیفهًْالله و ولیالله هرگز نمیتواند بیرون از دایره حدودالله عمل کند و اگر چنین کند به شدت عذاب میشود.(بقره، آیه 113؛ مائده، آیات 48 و 49؛ ص، آیه 26؛ شوری، آیه 15)
چنین نظام ولایی اصول سیاستهای داخلی و خارجی خود را از وحی و تشریع الهی برگرفته و نمیتواند جز در این چارچوب ، سیاست گذاری و برنامه ریزی داشته باشد. در حقیقت این اصول همان خطوط قرمزی است که عبور از آن مشروعیت دینی و حتی مشروعیت سیاسی نظام ولایی را با بحران بلکه خطر مواجه میکند و از مشروعیت ساقط مینماید.(نساء، آیات 13 و 14؛ طلاق، آیه 1)
در ادامه به برخی اصول سیاست خارجی در نظام اسلامی اشاره میکنیم.
مهمترین اصول سیاست خارجی که در قرآن برای نظام اسلامی تعریف و تعیین شده است عبارتند از:
1- دعوت به اجرای عدالت جهانی: یکی از اصول سیاست خارجی نظام ولایی، دعوت همه بشریت به اجرای عدالت ملموس و عینی است. خداوند در آیه 25 سوره حدید میفرماید که پیامبران به این منظور مبعوث شدهاند تا با تبیین درست هستیشناسی و بیان حقوق افراد و تکالیف متقابل، مردم را به حقوق خودشان آگاه سازند و آنان را ترغیب کنند تا برای اجرای عدالت قیام کنند. این دعوت جهانی است و در آن ملاحظه جغرافیا، نژاد، فرهنگ، جنسیت، رنگ و مانند آنها نمیشود، بلکه عنصر اساسی در این دعوت، بشریت و تودههای مردم است تا همگی حقوق خود را بشناسند و برای کسب آن قیام کنند.
با نگاهی به تاریخ بشریت میتوان دریافت که همه بشریت این مقدار از دانشی که درباره حقوق به دست آورده، همه از آموزههای وحیانی اسلام از آدم(ع) تا خاتم(ص) بوده است و اگر دین اسلام به این مفهوم نبود، هرگز مردم به حقوق طبیعی و الهی خود آگاه و واقف نمیشدند و برای کسب آن قیام نمیکردند. امروز نیز وظیفه دولت و جامعه اسلامی است تا در فضای جهانی با همه ابزارها و وسایل، این هدف و فلسفه بعثت پیامبران و ارسال رسل و انزال کتب را مد نظر قرار داده و به تبلیغ آن بپردازد تا زمینه برای قیام تودههای مردم جهت احقاق حقوق و اجرای عدالت فراهم آید.
2- دعوت به اتحاد میان اهل توحید: سیاست خارجی نظام اسلامی میبایست همواره در اندیشه اتحاد میان اهل توحید از همه شرایع اسلامی از یهود و مسیحیت باشد و آنان را به مشترکات الهی دعوت کند. هماهنگی میان اهل توحید از وظایف دولت اسلامی است که خداوند به پیامبر(ص) به عنوان ولیالله دستور میدهد تا به عنوان یک حکم و تکلیف الهی به این امر اقدام کند و اهل توحید را به اتحاد دعوت کند.(آل عمران، آیه 64) البته معلوم است که اتحاد غیر از وحدت است؛ زیرا دراین واژه این معنا تضمین شده که غیر مشترکاتی در میان دو سوی اتحاد وجود دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت، اما برای مقابله با کافران غیر توحیدی و غیر اهل کتاب میبایست به مشترکات رو آورده و از متفرقات پرهیز کرد. به سخن دیگر، وظیفه و تکلیف دولت و جامعه اسلامی است تا اهل توحید را به مشترکات دعوت کرده و بر آن تاکید کند.
3- دعوت به صلح: از دیگر اصول سیاست خارجی نظام اسلامی دعوت مردمان به صلح است. اسلام دین صلح و دوستی است و خداوند همه انسانها را به این امر دعوت میکند و میخواهد تا از جنگ و ظلم به یکدیگر دست بردارند و تجاوزگری را کنار بگذارند.(مائده، آیه 2)
4- استقلال سیاسی: نظام ولایی باید به گونهای عمل کند که استقلال سیاسی نظام در برابر دشمنان و بیگانگان حفظ و تثبیت شود. این استقلال در اشکال مختلف باید خودنمایی کند و هویت مستقل نظام سیاسی حفظ گردد. در آیات بسیاری از قرآن به مسئله استقلال کامل نظام اسلامی اشاره شده است.(بقره، آیه 102؛ هود، آیه 113؛ آل عمران، آیه 28 و 118؛ نساء، آیات 141 و 144)
5- استقلال نظامی: خداوند بصراحت در آیه 60 سوره انفال بر عنصر استقلال نظامی نظام ولایی تاکید کرده و خواهان خوداتکایی در تجهیزات و نفرات یعنی عُدّه و عِدّه شده است.
6- استقلال اقتصادی و خوداتکایی: استقلال اقتصادی به عنوان قوام جامعه و نظام اسلامی در دستور کار قرار گرفته و از همگان خواسته شده تا به گونهای عمل کنند که نیازی به بیرون از جامعه اسلامی وجود نداشته باشد. اصولا از نظر اسلام رشد و پیشرفت اقتصادی ملاک استقلال افراد است.(نساء، آیات 5 و 6) پس وقتی نظام اسلامی میخواهد از نظر سیاسی و نظامی، مستقل و خوداتکا باشد باید اقتصادی خوداتکا داشته باشد تا تحت تاثیر تحریمهای دشمنان قرار نگیرد.
7- دفاع از مظلوم: از جمله مهمترین اصول سیاست خارجی نظام اسلامی، سیاست دفاع از مظلوم است. در این سیاست توجهی به دین و مذهب و جغرافیا و جنسیت و مانند آن نمیشود، بلکه هر کسی مظلوم واقع شد میبایست مورد حمایت قرار گرفته و از او دفاع شود. از نظر اسلام هر گونه ظلم مردود است. خداوند ظلم به هر شکل و نوعی را از مصادیق گناهان کبیره میداند. امیرمومنان علی(ع) در آخرین وصیت خود به فرزندانش میفرماید: وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً؛ شما همواره دشمن ظالم و یاور مظلوم باشید. خداوند در آیه 79 سوره نساء میفرماید که دفاع و حمایت از مظلوم علیه ظالم واجب و تکلیف عمومی است.
8- دفاع از مستضعف: از دیگر اصول سیاست خارجی نظام ولایی، دفاع از مستضعف است. این مطلب را به سادگی میتوان از آیات گوناگون از جمله آیه 79 سوره نساء به دست آورد.
9- جنگ علیه ظالم: خداوند در آیه 79 سوره نساء واجب کرده که بدون توجه به دین و مذهب و رنگ و جنسیت و مانند آنها علیه هر ظالم در هر جایی قیام کنید و اسلحه بر دارید و علیه آنان وارد کارزار و جنگ شوید. بنابراین جنگ علیه ظالم از اصول سیاستهای خارجی نظام ولایی است.
10- جنگ علیه مستکبر: همچنین از آیه 79 سوره نساء به دست میآید که جنگ علیه مستکبران از واجبات و تکالیف اسلامی است و جامعه و نظام اسلامی بیتوجه به اینکه مستضعف چه کسی است باید وارد کارزار علیه مستکبران شود.
11- اجرای رزمایشهای اقتداری: از اصول سیاستهای خارجی نظام اسلامی اجرای رزمایشها و برنامههایی است که اقتدار نظام ولایی را به نمایش گذارد. گاه این کار چنان مهم تلقی شده که غفلت از برخی امور حتی نماز نیز عیب دانسته نشده است؛ زیرا گاه این رزمایشهای اقتداری برای حفظ اصل نظام ولایی لازم و ضروری است. در قرآن آمده که حضرت سلیمان(ع) همواره به نمایش قوت و اقتدار میپرداخته است و از لشکر و نفرات و تجهیزات خویش سان میدید و آن را به نمایش میگذاشت.(نمل، آیه 17؛ سبا، آیه 12 و آیات دیگر) همچنین از آیه 60 سوره انفال به دست میآید که تهیه نفرات و تجهیزات به گونهای که موجب ترساندن دشمن شود، لازم و ضروری است:(ترهبون به عدوالله) به طوری که به عنوان یک عامل بازدارنده عمل کرده و اجازه ندهد تا دشمن به فکر حمله و تهاجم به مرزهای جغرافیایی نظام اسلامی بیفتد.
12- مقابله با جاسوسی نظامی: مقابله با جاسوسی و جاسوسان که به عنوان «سماعون» از بیرون مرزها یا در درون مرزها عمل میکنند از اصول سیاست خارجی نظام ولایی است. (مائده، آیه 41؛ توبه، آیه 47 )
13- ممنوعیت ارتباط با دشمنان: هر گونه ارتباط با دشمن که موجب افشای قدرت و قوت نظام اسلامی و خبرگیری آنان شود ممنوع است. بنابراین سیاست خارجی باید به گونهای تنظیم شود که ارتباط تنها در محدوده تحکیم استقلال و قوت و شوکت نظام ولایی باشد نه آنکه اسرار و ضعفها و نقاط آن به گوش دشمنان رسانیده شود. از همین رو در سیاست خارجی خطوط قرمز بسیاری برای ارتباط، تعریف و تعیین شده که در جای خود باید بررسی و تبیین شود.(آل عمران، آیه 118، ممتحنه، آیه 1 )
14- ممنوعیت تولّی و ولایت: خداوند به صراحت در آیه 1 سوره ممتحنه به مومنان و جامعه اسلامی هشدار میدهد که هر گونه تولی و ولایت دشمنان بر جامعه اسلامی به هر شکلی و عنوانی ممنوع است. بنابراین سیاست خارجی نظام اسلامی میبایست به گونهای باشد که استقلال مردم و دولت حفظ شود و سلطهای برای بیگانگان در هیچ عرصه و حوزهای ایجاد نشود. این مطلب در آیات دیگری چون 23 سوره توبه و آیه 51 سوره مائده و آیات 89 و 144 سوره نساء بیان شده است.
15- مقابله با طرحهای حاکمیتی دشمن: خداوند در آیه 141 سوره نساء میفرماید: وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً؛ و هرگز خداوند برای کافران علیه مومنان راهی را قرار نداده است تا سلطه یابند. نویسندگان تفسیر نمونه در ذیل آیه نوشتهاند: آيا هدف از اين جمله تنها عدم پيروزى كفار از نظر منطق بر افراد با ايمان است و يا پيروزيهاى نظامى و مانند آن را شامل مىشود؟ از آنجا كه كلمه سبيل به اصطلاح از قبيل نكره در سياق نفى است و معنى عموم را مىرساند از آيه استفاده مىشود كه كافران نه تنها از نظر منطق بلكه از نظر نظامى و سياسى و فرهنگى و اقتصادى و خلاصه از هيچ نظر بر افراد با ايمان، چيره نخواهند شد و اگر پيروزى آنها را بر مسلمانان در ميدانهاى مختلف با چشم خود مىبينيم به خاطر آن است كه بسيارى از مسلمانان، مومنان واقعى نيستند و راه و رسم ايمان و وظائف و مسئوليتها و رسالتهاى خويش را به كلى فراموش كردهاند، نه خبرى از اتحاد و اخوت اسلامى در ميان آنان است و نه جهاد به معنى واقعى كلمه انجام مىدهند و نه علم و آگاهى لازم را كه اسلام آن را از لحظه تولد تا لحظه مرگ بر همه لازم شمرده است دارند، و چون چنانند طبعا چنينند! جمعى از فقهاء در مسائل مختلف به اين آيه براى عدم تسلط كفار بر مومنان از نظر حقوقى و حكمى استدلال كردهاند و با توجه به عموميتى كه در آيه ديده مىشود اين توسعه زياد بعيد به نظر نمىرسد.(تفسیر نمونه، ذیل آیه) بنابراین، حکم فقهی در سیاست خارجی نظام ولایی آن است که باید با طرح حاکمیتی و سلطه جویی دشمنان و کافران و مشرکان بر مومنان و جامعه اسلامی مقابله شود و هرگز اجازه سلطه به آنان داده نشود.
16- اصل مقابله به مثل: از اصول دیگر سیاست خارجی نظام اسلامی، اصل مقابله به مثل است که در آیاتی از جمله آیه 194 سوره بقره و 126 سوره نحل و آیه 60 سوره حج و مانند آن بیان شده است.
سلطهستیزی نظام اسلامی علیه سلطهگر
سلطه به معنای قدرت و قوت، رابطه آميخته به قدرت بين دو فرد، دو گروه، يا دو دولت را گويند كه به موجب آن يك طرف بر طرف ديگر مسلّط گردد.( فرهنگ علوم سياسى، ص 126) در آیات قرآن سلطه به مفهوم حقوقى و سياسى آن، از الفاظى چون «غلب»، «جبّار»، «سلّط»، «قهر»، «مصيطر»، «ولىّ» و مانند آنها استفاده شده است.
از نظر قرآن نظام اسلامی میبایست به گونهای عمل کند که سلطه بیگانگان و تسلط آنان فراهم نشود. تقابل با سلطهگری دشمنان از اصول اساسی سیاست خارجی نظام اسلامی است؛ زیرا سلطه بیگانگان که شامل پادشاهان(نمل، آیه 34)، عصیانگران و مستکبران و جباران و مانند آنهاست، موجب تباهی جوامع و مانع اجرای حق و عدالت میشود و جوامع را گرفتار ذلت و خواری و مانند آن میکند.(نمل، آیه 64 )
براساس دیدگاه قرآن زمینهساز سلطه بیگانگان و دشمنان اموری چون افسادگرایی افراد و دولتمردان جامعه(اسراء، آیات 4 تا 6)، تمرد و عصیان آنان(اعراف، آیات 162 تا 167) و مانند آنهاست. بنابراین، جامعه و رهبران آن باید از چنین رویکرد و سیاستی اجتناب کنند تا سلطه بدان و ناصالحان فراهم نیاید.
اختلاف و شقاق داخلی از جمله عوامل سلطه بیگانگان است؛ چنان که فرعون به سبب اختلاف میان یهودیان و تفرقه و فرقه فرقه شدن آنها بر آنان مسلط شد.
خداوند در آیاتی از قرآن بر لزوم اجتناب از سلطهگری افراد زورگو و جبار و عصیان تاکید کرده است(مریم، آیات 14 و 32) و سلطهطلبی را عاملی برای تیرهبختی(همان)، گردنفرازی(همان) و مانع پذیرش حق(مومنون، آیات 43 و 46) دانسته است.
همچنین در آیات 246 و 251 سوره بقره و آیه 75 سوره نساء و 20 تا 22 سوره مائده و آیه 8 سوره توبه و 39 و 40 سوره حج بر ضرورت جهاد و مبارزه با جبّاران سلطهگر، براى ممانعت از سلطه آنان تاکید میکند. بنابراین از اصول سیاست خارجی نظام و دولت اسلامی این است که در برابر سلطهگران قیام کند و اجازه سلطهگری به آنان ندهد.
آثار سلطه بیگانگان
در آیات قرآن به آثار زیانبار سلطه بیگانگان و دشمنان بر مسلمانان و جامعه اسلامی اشاره شده است. از جمله این آثار میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1- پیمانشکنی: سلطه كافران بر مسلمانان، عامل نقض پيمان و پيوندهاى دوستى از سوى آنان است. به سخن دیگر، وقتی دشمنان مسلمانان احساس کردند بر مسلمان سلطه دارند، پیمانها را نادیده گرفته و زیر قراردادها زده و آن را نقض میکنند.(توبه، آیه 8)
2- تهاجم فرهنگی: سعى و تلاش كافران بر كفرورزى مسلمانان، در صورت تسلّط بر آنان از جمله آثار چنین سلطهای بر جامعه اسلامی و نظام آن است.(ممتحنه، آیه 2)
3- کینهتوزی: اقدام دشمنان جامعه اسلامی از جمله کافران و مشركان به آزار و كينهتوزى مسلمانان، در صورت سلطه يافتن بر جامعه اسلامی از دیگر آثاری است که در آیه 2 سوره ممتحنه به عنوان پیامد سلطه دشمنان بیان شده است.
به سبب این آثار زیانباراست که خداوند در آیات قرآن بصراحت مشروع نبودن هيچ گونه سلطه كافران بر مسلمانان را بیان میکند(آل عمران، آیات 28 و 118؛ 149 و 150 ؛ نساء، آیات 90 و 141 و 144 )
همچنین در آیات 141 و 144 سوره نساء بر حرمت انعقاد هرگونه پيمان سلطه آميز براى كافران از ناحيه مسلمانان به عنوان یک حکم فقهی و خط قرمز تاکید دارد. بنابراین نظام ولایی و اسلامی حق ندارد چنین قراردادها و پیمانهایی را با دشمنان سلطهگرا و سلطهطلب انعقاد کند؛ بلکه خداوند از مومنان و جامعه و نظام اسلامی و ولایی خواسته است تا علیه سلطهگران قیام کرده و در صورت تحقق سلطه آنان برای رهایی آن تلاش کنند.
راههایی که برای رهایی از سلطه موجود سلطهگران کافر و دشمن بیان شده عبارتند از:
1- جهاد: جهاد و مبارزه، راهى براى رهايى از سلطه بيگانگان و كافران است که در آیات قرآنی از جمله 20 تا 22 سوره مائده و 7 و 8 سوره توبه و 39 و 40 سوره حج بیان شده است.
2- هجرت: هجرت از منطقه جبّاران سلطه گر، راهى براى نجات و رهايى از سلطه ظالمانه آنان است.(نساء، آیات 97 تا 99؛ کهف، آیات 9 و 10 و 20)
3- دعا و نیایش به درگاه خدا: دعا و التجا به درگاه الهى، راهى براى مصونيّت و رهايى از سلطه بيگانگان است.(ممحتنه، آیه 1 و روایات تفسیری)
البته خداوند در آیه 91 سوره نساء برخوردارى مسلمانان از سلطه الهى، براى تعقيب دشمنان جنگ طلب را بیان کرده است؛ به این معنا که حکم فقهی در زمان تهدید آن است که دشمن را پیش از عمل تعقیب کرده و اجازه ندهند تا به مواضع مسلمانان حمله کنند. پس حمله پیشگیرانه نسبت به دشمن جنگطلب مجاز است. چنان که براساس آیه 60 سوره انفال مسلمانان، موظّف به فراهم كردن هرگونه امكانات لازم، براى حفظ سلطه و غلبه خود بر بيگانگان و دشمنان هستند، مجاز هستند که فراتر از ارهاب و ترساندن به عملیات پیشگیرانه نیز اقدام کنند.
البته سخن در این مسئله بسیار است و تنها به همین مقدار در این مقال بسنده میشود.
http://kayhan.ir/fa/news/120939
ش.د9603803