(روزنامه بهار ـ 1396/04/04 ـ شماره 216 ـ صفحه 3)
ماجرای توهین به رئیس جمهور و جمعی دیگر از مسئولان نظام در راهپیمایی روز قدس را از چند منظر میتوان نگاه کرد.
1) به نظر میرسد که با گسترش رقابت و تکثرسیاسی در جامعه، باید مسئولان و جامعه ما جنبه بیشتری برای مواجهه با اعتراضات این گونه و حتی شدیدتر داشته باشند. در دموکراسیهای مختلف جهان، اعتراضات این چنینی کاملا رایج است. در آن جا هم البته این تندی با مسئولان اگر مقابل دوربینها باشد، یک خبر قابل توجه فرض شده و رسانهای میشود. در صورت بروز خشونت شاید بازداشت کوتاهی هم در پی داشته باشد. اما این قدر که برای ما جا افتاده که این گونه اعتراضها را بلافاصله با برخورد قضایی و امنیتی ساکت کنیم، هیچ وجهی برای یک جامعه دموکراتیک اهل رواداری ندارد.
2) یک تبصره به بند بالا میتوان زد. این که این اعتراضها مردمی، مدنی و یا خودجوش نباشد و مانند آنچه به عنوان مثال در جریان حمله به علی مطهری در شیراز دیدیم، یا حجم حملات تهدید جانی در بر داشته باشد و یا از سوی نهاد و یا اعضای نهادی حکومتی باشند که حق ورود به این حوزهها را ندارند که در شیراز هر دوی این شرایط وجود داشت. یعنی هم حملهها شکل خشن و خطرناکی داشت و هم مشخص شد که حمله کنندگان، افراد نظامی بوده اند. در این مواقع حتی میتوان توصیه به بررسیهای عمیقتر امنیتی و اطلاعاتی کرد.
3) آن چه از روز جمعه تاکنون شاخکهای جامعه را حساس کرده، مقایسه برخورد با معترضان دلواپس با معترضان اصلاح طلب و تحول خواه است. به عنوان مثال روز جمعه، خبر ساعت 21 که اصلیترین بخش خبر سیماست به این خبر مهم نپرداخت و حتی واکنش مسئولان رسمی و وزارت کشور و غیره را پوشش نداد. در این جا مخاطبی که رفتار تبلیغاتی و مفصلی را در اعتراضهای دیگر از صدا و سیما در خاطر دارد دچار پرسش از یک بام و دو هوایی حاکم بر این سازمان میشود. همین طور نهادهای قضایی و امنیتی نیز طبعا در معرض این رصد و قضاوت خواهند بود. به عنوان مثال حمله کنندگان به سفارت عربستان که به معنای دقیق کلمه اقدام علیه امنیت داخلی و خارجی کشور و تبلیغ علیه نظام و اخلال در نظم را مرتکب شدند، اگرچه مورد برخورد قضایی قرار گرفتند اما همان سطح برخورد و حتی تبلیغاتی که برای اخبار آنها در رسانه هایی چون صداوسیما شد، هرگز با آنچه بر سر دیگر معترضان آمد قابل مقایسه نبود.
4) اما نتیجه این اعتراضها در کوتاه مدت برای آقای روحانی چه بود. در یک کلام و به سادگی میشود گفت که دولت و شخص رئیس جمهور نه تنها هیچ ضرری نکردند که محبوبتر شدند.
موج حمایت از روحانی که همچون دیگر کاندیداهای انتخاباتی باید با پایان انتخابات فروکش میکرد، با این گونه اقدامات نابخردانه باقی ماند و هشتگ حامی روحانیام از قبل این حمایت،ترند اول جهانی شد.
5) اما در سایر حوزهها و در بلندمدت چطور؟ آیا در سطحی بالاتر این گونه اقدامات به نفع منافع ملی است؟ به نظر میرسد که این جا باید کمی مکث کرد. آنچه روز جمعه در خیابانها و حین راهپیمایی رخ داد، بازتاب دوقطبی خاتمه نیافته و مضری است که شاید تا زمان انتخابات قابل درک باشد اما پس از آن معنی ندارد. این دو قطبی هم بیش از آنکه در جامعه باشد، در سطح مسئولان نظام و نزاع هایی شکل میگیرد که به صورت تقابلتریبونی در جریان است. ریزش آن نزاعها به سطح جامعه است که چنین بازتاب هایی پیدا میکند. این جاست که مسئولان نظام و سطح قدرت سیاسی مخاطب این نقد قرار میگیرند که چرا سازوکار بهتری برای حل اختلافات خود پیدا نمیکنند؟ مگر آنها با هم جلسه ندارند؟ مگر جلسات محل رتق و فتق این اختلافات نیست؟
به عنوان مثال من شهروند عادی که در جلسات شورای عالی امنیت ملی حضور ندارم، خبرنگاری هم به آن جا راه ندارد. آیا این که موشکها با گرای کدام نهاد و با دستور کدام مقام شلیک شده چیزی است که باید در بیانیهها و توئیترها تبدیل به کل کل شود؟ مگر آن مقامات و نهادها در مقابل همدیگرند که چنین بحث هایی شکل میگیرد؟ ریزش این رفتارهای نپخته هیجانی به جامعه است که دوقطبیهای غیر سازنده را تقویت میکند، نوعی دوگانگی در قدرت را القا میکند و نهایتا چنین بازتاب هایی در خیابان پیدا میکند.
6) نکته آخر این که پروژه بی کفایت نشان دادن و یا تضعیف روحانی که ریشه اصلی بسیاری از مسائل اخیر است، راهی است که با باقی ماندن حمایت مردمی از روحانی، وجود شبکههای اجتماعی، گسترش آگاهیهای عمومی، بلد بودن بازی سیاست توسط روحانی، تثبیت نظام و نهاد انتخابات، تغییر شرایط جهانی و منطقهای و توازن قوا، هرگز ممکن نیست. کسانی که با هشتگ ابوالحسن روحانی مشغول خیالبافی اند، عرض خود میبرند و از قضا زحمت چندانی هم برای دیگران نمیدارند.
http://bahardaily.ir/fa/Main/Detail/7870
ش.د9602400