(روزنامه جوان – 1396/07/29 – شماره 5217 – صفحه 6)
اعلام استراتژي جديد امريکا در قبال ايران از سوي دونالد ترامپ رئيسجمهور امريکا در 21 مهر که با تأکيد بر عدمپايبندي ايران به برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) و ارجاع آن به کنگره همراه بود، با واکنش منفي ساير اعضاي گروه 1+5 از جمله سه کشور اروپايي اين گروه مواجه شد. موضع صريح سران سه کشور اروپايي و نيز موضعگيري قاطع فدريکا موگريني رئيس سياست خارجي اتحاديه اروپا در حمايت از برجام بار ديگر يکي از موارد مهم اختلاف اروپا و امريکا را آشکار کرد.
در واقع موضع منفي ترامپ در قبال برجام و کارشکني آشکار وي براي از بين بردن اين توافق بينالمللي نه فقط با انتقاد رقبا و دشمنان امريکا مانند چين و روسيه مواجه شده بلکه به افزايش شکاف بين دو سوي اقيانوس اطلس منجر شده است. موضع ترامپ درباره برجام به هيچ عنوان مورد موافقت شرکاي اروپايي واشنگتن نيست و ترامپ شکاف ميان اروپا و امريکا را افزايش داده است. بيانيه اخير وزراي خارجه اتحاديه اروپا درباره پايبندي اين اتحاديه به برجام، صريحترين موضعگيري اتحاديه اروپا در واکنش به سخنان دونالد ترامپ در زمينه عدم پايبندي جمهوري اسلامي ايران به برجام و تلاش براي لغو آن است.
افزايش اختلافات
از هنگام روي کار آمدن ترامپ، مواضع و اقدامات وي در بسياري موارد نارضايتي و خشم اروپاييها را به دنبال داشته است. موضع ترامپ درباره خروج از توافقنامه آب و هوايي پاريس، مخالفت ترامپ با انعقاد توافق تجارت آزاد بين اتحاديه اروپا و امريکا و نيز درخواستهاي مکرر وي از اعضاي اروپايي ناتو براي افزايش بودجه نظامي و افزايش سهمشان در ناتو از جمله مواردي است که باعث بروز شکاف بين اروپا و امريکا شده است. اما اکنون مخالفت شديد ترامپ با برجام که از ديدگاه اروپاييها توافقي منطقي و مناسب در چارچوب حل و فصل مسئله هستهاي ايران تلقي ميشود، بار ديگر اختلاف بين اروپا و امريکا را آشکار کرده است. از نگاه اروپاييها، برجام نتيجه سالها تلاش در حوزه ديپلماسي و گام مهمي در مسير حصول اطمينان از عدم انحراف ادعايي برنامه هستهاي ايران به سوي اهداف نظامي تلقي ميشود. در عين حال خودداري ترامپ از تأييد پايبندي ايران به برجام باعث خواهد شد همه طرفهاي اين توافقنامه در يک سو و امريکا در طرف ديگر قرار گيرند.
در واقع اتحاديه اروپا برجام را توافقي در چارچوب کنترل برنامه هستهاي ايران ميداند، در حالي که از ديدگاه ترامپ، برجام نه فقط بايد باعث کنترل و نظارت و محدوديتهاي شديد بر برنامه هستهاي ايران باشد، بلکه بايد ديگر نگرانيهاي امريکا از جمله درباره برنامه موشکي ايران، اقدامات منطقهاي ايران و نيز وضعيت حقوق بشر در ايران را در برگيرد. به ويژه براي اروپاييها با توجه به اجراي برجام از سوي ايران، دغدغه انجام اقدامات هستهاي نظامي از جانب تهران برطرف شده و آنها اکنون مشتاق گسترش روابط تجاري و اقتصادي با ايران هستند. رؤيا منتظمي، کارشناس اروپا تأکيد ميکند که اروپا در زمينه مسائل اقتصادي روابط خود را با ايران خيلي تقويت کرده و منافع اقتصادي آن ايجاب نميکند که از برجام خارج شود.
هر چند برخي سران اروپايي اظهارنظرهايي درباره شريک بودن در نگرانيهاي امريکا درباره برنامه موشکي ايران و نيز اقدامات منطقهاي آن دارند، با اين حال از ديدگاه آنها، پيگيري اين مسائل نبايد به بهاي از ميان رفتن برجام صورت گيرد. در عين حال براي اروپاييها گسترش روابط تجاري و اقتصادي با کشورها و مناطق مختلف جهان اکنون در اولويت قرار دارد، در حالي که ترامپ صراحتاً بر درونگرايي اقتصادي امريکا و دوري از توافقات تجاري با ديگر کشورها و مناطق جهان تأکيد ميکند. طبيعتاً از ديدگاه اروپاييها، ايران از جايگاه مهمي چه از لحاظ سياسي و چه اقتصادي برخوردار است و همين عامل باعث ميشود کماکان خواهان حفظ و گسترش روابطي باشند که در دوره پسا برجام با ايران برقرار کردهاند. پس از امضاي توافقنامه هستهاي با ايران در سال 2015، قراردادهاي اقتصادي متعددي بين ايران و کشورهاي اروپايي امضا شد.
به عنوان مثال شرکت توتال قرارداد 5 ميليارد دلاري با ايران براي مشارکت در توسعه ميدانهاي گازي ايران امضا کرد. لذا اروپا خواهان حفظ همکاريهاي اقتصادي خود با ايران است. فدريکا موگريني تلاش خواهد کرد ترامپ را راضي کند توافقنامه هستهاي ايران را به ديگر مسائل ارتباط ندهد. البته بعضي کشورهاي اروپايي خواهان بحث درباره مسئله موشکهاي بالستيک ايران و نقش آن در منطقه خاورميانه به ويژه سوريه و لبنان هستند. اتحاديه اروپا روزنه اميدي دارد که ترامپ در موضع خود در برابر اين توافقنامه بازنگري کند. با اين حال برخي تحليلگران مانند اميرعبداللهيان مشاور امور بينالملل رئيس مجلس شوراي اسلامي معتقدند که نبايد خوشباور باشيم که اروپا از امريکا فاصله گرفته و به ما نزديک ميشود.
به گفته وي، امريکا و اروپا ديدگاههاي مشترکي در مورد توان دفاعي ايران دارند. از اظهارات برخي مقامهاي ارشد اروپايي نيز اينگونه برداشت ميشود که آنها مايل هستند که ايران همچنان تحت فشار بماند. كما اينکه امانوئل ماکرون، رئيسجمهور فرانسه اخيراً در مصاحبه با سيانان گفت:«لازم است جامعه بينالمللي به تدوين راهبردي جديد در خصوص برنامه موشکي ايران بپردازد چون تهديدي براي کل منطقه است. لازم است ما درباره دوران پس از سال 2025 ميلادي يعني پس از اتمام دوره زماني برجام مذاکراتي را باز کنيم.»
دو ديدگاه متفاوت
درباره ميزان نقش و تأثيرگذاري اروپا بر ادامه حيات برجام و باقي ماندن آن، حتي در صورت خروج امريکا از آن، دو ديدگاه متفاوت وجود دارد. تحليلگراني که موافق برجام هستند، بر تفاوت بين اروپا و امريکا و افزايش اختلافات بين اين دو و بر امکان همکاري با اروپا براي حفظ برجام تاکيد ميکنند. اما دستهاي ديگر از تحليلگران معتقدند که اروپا در هر حالتي منافع خود در همکاري و هماهنگي با امريکا را بر همکاري با ايران ترجيح داده و لذا با توجه به ميزان نفوذ مالي و پولي، تجاري و اقتصادي امريکا در سطح جهان و از جمله در اروپا، اتحاديه اروپا حتي اگر خود هم بخواهد، نميتواند به رغم مخالفت با موضع ضد برجامي ترامپ، کاري از پيش برد. از نگاه اين تحليلگران، اساساً برجام بدون حضور امريکا، توافقي بيمفهوم و عاري از محتوا خواهد بود.
جمعبندي
قطع نظر از استدلالهاي موافقان و مخالفان برجام در زمينه صداقت يا عدم صداقت اتحاديه اروپا در زمينه تأکيد بر لزوم ادامه برجام بايد دانست که از نگاه اروپاييها، در برهه کنوني حفظ برجام در راستاي منافع کلان و درازمدت آنهاست زيرا از يک سو توافقنامه برجام توانسته تا تهديد ادعايي هستهاي از جانب ايران را از ميان ببرد و از سوي ديگر زمينه از سرگيري تعاملات گسترده ايران و اروپا را در زمينههاي مختلف تجاري، اقتصادي، مالي، صنعتي و. . . فراهم کند.
در مقابل امريکا با تفسير موسع خود از برجام و ملزومات آن، از جمله لزوم پيروي ايران از خواستههاي آن در زمينه محدود کردن برنامههاي موشکي و نيز تغيير سياستهاي منطقهاي خود، اکنون درصدد برهم زدن برجام است. مقدمه اين کار با اعلام عدم پايبندي ايران به برجام از سوي ترامپ و ارجاع تصميمگيري در اين باره به کنگره امريکا فراهم شده است. اکنون به رغم اعلام مخالفت اتحاديه اروپا با اقدام ترامپ، با توجه به فرا رسيدن زمان اجراي تهديدات جديد امريکا در چارچوب قانون کاتسا CATSA، چندان کاري از اتحاديه اروپا براي توقف اين روند برنميآيد. همين مسئله موجب نگراني شديد صاحبان صنايع و تجار اروپايي از بازگشت وضعيت به دوره قبل از برجام و بر هم خوردن توافقات تجاري و اقتصادي و صنعتي با ايران در دوره پسا برجام را فراهم کرده است.
بدين ترتيب به نظر ميرسد نگاه واقعبينانه به رويکرد اروپا در قبال برجام، بيش از اينکه مبتني بر مواضع سياسي اروپاييها در حمايت از برجام باشد، بايد بر مبناي ميزان توانايي اتحاديه اروپا در حفظ دستاوردهاي برجام در زمينه مالي و اقتصادي و ادامه لغو تحريمها باشد. تجربه قبل از برجام در دوره تحريمها و نيز در دوره پسابرجام نشان ميدهد که نفوذ و قدرت مالي و اقتصادي امريکا در عرصه اقتصاد جهاني عملاً باعث بروز تنگناهاي زيادي براي از سرگيري روابط عادي مالي و اقتصادي مؤسسات مالي و صنعتي اروپا با ايران شده است. بخش قابل توجهي از محدوديتها، به هراس اين مؤسسات و شرکتها از احتمال اعمال مجازاتهاي امريکا به دليل ارتباط با ايران برميگردد.
ش.د9603905