ریشه بسیاری از مشکلاتی که امروز با آن مواجه هستیم از بحران هویت، بحران اقتصادی، بیکاری و فساد، بحران اعتماد گرفته تا آسیب های اجتماعی و بحران اخلاقی همگی در غفلت از رسیدگی به خلأهای فرهنگی نهفته است. طبیعتاً تنها راهکار نیز توجه جدی تر به اخلاق و ساختارهای فرهنگی است و باید قبل از بازسازی و بهسازی ساختمان ها، افکارمان را بازسازی کنیم.
یکی از پرسش هایی که در تمام صد و پنجاه سال گذشته، (یعنی از زمانی که جامعه معاصر ما شروع به تکوین و توسعه کرد) ذهن محققان و نظریه پردازان جامعه ایران را به خود مشغول کرده، این پرسش است که مردم ایران چه روحیات و خلقیاتی دارند؟ و در پاسخ به این پرسش مغرضانه یا دلسوزانه توصیفات متعددی از جامعه ایرانی ارائه شده است، که هر یک با نگاه تک بعدی خود جامعه ایران را شیء واحدی می دانند که دارای ویژگی های ثابتی است.
این در حالیست که جامعه ایرانی در بسیاری از ارزیابی ها در زمینه رفتار و منش فرهنگی نمره خوبی دریافت کرده است که نشان دهنده زنده بودن ارزش های مهمی چون خانواده گرایی، روح جمعی، عاطفه، مهمان نوازی و ارزش های انسان دوستانه دیگر است. نمونه بارز این نوع رفتارها را در حضور و همدلی مردم از اقصی نقاط ایران در مناطق زلزله زده غرب کشور دیدیم، اما از سوی دیگر در رده بندی ها و ارزیابی های جهانی نیز به عنوان عصبانی ترین مردم معرفی می شویم.
فارغ از صحیح یا غلط بودن این گزارش که توسط موسسه گالوپ در سال اخیر میلادی (2017) ارائه شد، برای اکثر ما پیش آمده است که در مواقع بحرانی رفتار پرخاشگرانه ای را تجربه کرده باشیم، یعنی در مجموع جامعه ما در مواجهه با بحران ها، فرهنگ و رفتار اجتماعی درستی را ندارد و این یکی از مهم ترین برچسب های انتقادی است که به رفتار اجتماعی و فرهنگی ما ایرانیان وارد است. در زلزله 5.2 ریشتری تهران که موضوع این نوشتار نیز معطوف به همین حادثه است، ترافیک سنگین پس از وقوع زلزله، انتشار اخبار ضدو نقیض، به سخره گرفتن موضوع، هجوم به پمپ بنزین و ... بخشی از رفتارهای نسنجیده ای بود که در بعد کلان و چندمیلیونی تهران، چهره نامطلوبی را از رفتار مردم در مواجهه با بحران به نمایش گذاشت.
علت رفتار نابهنجار در مواقع بحرانی چیست؟
همان طور که در ابتدا مورد اشاره قرار گرفت، ما نمی توانیم رفتار یک ملت را در مدار صفر و صد قرار دهیم و به آنها یا نمره صفر و یا صد کامل بدهیم، بلکه رفتار عنصری متغیر است، یعنی در عین حال که از اصول ثابتی تشکیل شده است، در شرایط اجتماعی مختلف می تواند تغییراتی را از سربگذارند. همچنین به قول یکی از جامعه شناسان نظر قطعی دادن درباره ملتی با 80 میلیون نفر جمعیت و بیش از 4000 سال سابقه تاریخی به صرف وقوع چند حادثه کار درستی نیست. بنابراین در اینجا بدون اینکه قصد برچسب زدن به رفتار جامعه را داشته باشیم، به نقد فرهنگ رفتار اجتماعی پس از وقوع زلزله می پردازیم.
قاطعاً نقصان ها و ضعف های فرهنگ و عوامل مرتبط با آن بیشترین نقش را در رفتارهای نابهنجار خواهند داشت. در یک بررسی کوتاه از مشاهداتی که پس از زلزله به دست آمد، می توان طیفی از رفتارهای نابهنجار از بی نظمی، ترس، بی اعتمادی، تقدیرگرایی، محافظه کاری و فرار از واقعیت، سودجویی و منافع فردی و ... را به عنوان نمونه های رفتار نابهنجار به دست آورد، که در رابطه با آنها ذکر چند نکته همیت دارد:
1- ریشه تاریخی داشتن برخی رفتارها در مواجهه با بحران
اگر به برخی از این رفتارها دقت کنیم، حتی می توانیم سابقه تاریخی نیز برای آنها درنظر بگیریم. به عنوان مثال در اولویت منافع شخصی به منافع جمعی، که نه تنها در زلزله تهران بلکه در اکثریت غریب به اتفاق حوادث این چنینی شاهدیم، به نوعی ناشی از قرن ها زندگی جامعه ایرانی در فضای استبداد، فقر و کمبود منابع است، که سبب شده منافع خود را بر دیگری ترجیح دهند. اخبار حاکی از این است که حتی قیمت بلیت های اتوبوس پس از زلزله تهران افزایش داشته است. نرخ بسیاری از کالاها و خدمات به ویژه وسایل گرمایشی و چادر مسافرتی نیز رشد فزاینده ای را نشان می دهد. اما آیا می توان گفت جامعه ایران به دنبال ترجیح منافع فردی به منافع جمعی است؟ اینجا پاسخ به سوال قدری مشکل می شود. مردم در شب زلزله بسیاری از حقوق شهروندی را زیرپا گذاشتند. سروصدای موتورسواران و پارک برخی خودروها به صورت دوبل و بستن راه بر سایر خودروهای پارک شده و حتی ماشین آتش نشانی و آمبولانس. بنابراین اگرچه این ویژگی قابل تسری به همه افراد نیست، اما هستند کسانی که در شرایط بحرانی تنها به دنبال منفعت خود هستند. جای نگرانی است که در یک زلزله بی اثر و بدون تخریب شاهد چنین رفتارهایی بودیم و اگر زلزله باعث خسارت و تلفات جانی می شد، آن زمان رفتار این افراد دیدنی تر می شد.
رفتار اجتماعی دیگری که در فرهنگ ایرانی به طور گسترده ای جاخوش کرده است، تقدیرگرایی است. درمورد زلزله بسیاری افراد آن را تقدیری محتوم تلقی می کنند که گریز و مقابله با آن ناممکن به نظر می رسد. بنابراین ساختن خانه های ضدزلزله هم طبق این نگرش نمی تواند جان انسان را نجات دهد و اگر اجل او فرارسیده باشد، می میرد. نتیجه این نوع نگرش عدم اعتقاد به تدبیرگرایی و آینده نگری و در نهایت عدم آمادگی لازم در رویارویی با حادثه خواهد بود. از طرف دیگر آموزش اطلاعات حیاتی در مواقع بحرانی نیز مورد غفلت قرار می گیرد. ترافیک سنگین پس از زلزله تهران بیانگر این موضوع است که مردم تهران برای مقابله با زلزله آمادگی نداشتند و آموزش های لازم را ندیده بودند و به نوعی در خیابان ها سرگردان بودند.
2- مدیریت جامعه در بروز رفتارهای نابهنجار نقش دارند
رفتار نابهنجار و غلط مردم در مواجهه با بسیاری از بحران ها از جمله در زلزله تهران، علاوه بر دلایل ریشه ای و تاریخی، مستنداتی نیز در رابطه با مدیریت جامعه دارد. در این زمینه می توان به بحران بی اعتمادی اشاره کرد که در زلزله تهران به شکل بارزی خود را نشان داد. مسئله این است که مردم عملکرد مدیریت بحران را در زمینه حوادث و بالایای طبیعی دیده اند. در زلزله کرمانشاه هستند مردمی که هنوز در چادر به سر می برند و حتی می توان گفت در مراحل اولیه پس از زلزله، مدیریت بحران به بحران مدیریت تبدیل شده بود. تهران نیز علی رغم پایتخت بودن، تجهیزات آن در زمینه بیمارستان ها و آتش نشانی با کمبود مواجه است؛ خیابان ها عریض نیستند و فضای سبز و فضای ایمنی برای تجمع وجود ندارد. حتی سوله هایی که برای بحران های احتمالی تهران ساخته شده است، برخی شان استودیو ضبط برنامه های تلویزیونی شده اند و برخی شهربازی و زمین ورزشی. برج ها و آپارتمان ها نیز اغلب بدون رعایت مسائل امنیتی و بدون نظارت فردی مسئول و باسواد در کوچه های باریک ساخته شده اند. بنابراین آن شب وقتی زلزله آمد مردم سعی کردند حداقل هایی را برای چند روز زندگی جمع کنند.
3- رفتارهای نابهنجار هنوز به سندروم فرهنگی در ایران تبدیل نشده اند
با توجه به عملکرد نادرست ما در حوزه فرهنگی، طبیعی است که به تدریج شاهد گسترش رفتارهای غلط اجتماعی باشیم، اما رفتارهای نابهنجار به اندازه ای نیست که قابل کنترل نباشند. به عنوان نکته آخر می توانیم بگوییم زلزله تهران، از آنجا که در قلب ایران اتفاق افتاد بیش از سایر وقایع، فرصتی بود برای رسیدگی به نیازهای فراموش شده فرهنگی و آموزشی. هم اکنون اجزای این آموزش و فرهنگ سازی از پیش در کشور ما وجود دارد، از جمله آموزش و پرورش و وسایل ارتباط جمعی. بحث آموزش و پرورش خود در این زمینه جایگاه ویژه ای دارد، چرا که تربیت صحیح و آموزش از کودکی شکل می گیرد. مسئله ای که در این زمینه مورد بحث است، این است که آموزش و پرورش سنتی و بدون کاربرد مانعی است در جهت تحقق این امر و همچنین آموزش سایر امور کاربردی در زندگی و اجتماع.
اما وسایل ارتباط جمعی نیز متأسفانه همانند نظام آموزشی ما در مسیر مخالف انتقال آموزه های فرهنگی صحیح قرار گرفته اند. در شب حادثه مردم به دلیل خروج از خانه بیشتر اخبار را از طریق شبکه اجتماعی تلگرام پیگیری می کردند، اما مطالبی که منتقل می شد بیشتر جنبه هراس آوری و خبر از زلزله بزرگ تر و یا تصاویر و ویدئوهای مرتبط و در سخیف ترین شکل پخش جوک هایی از زلزله بود که جا داشت به جای این اخبار، چگونگی مراقبت از جان در مقابل زلزله مرور شود.
البته با توجه به زلزله خیز بودن کشورمان نکات ایمنی در برابر زلزله و سایر بلایای طبیعی باید روزانه و هفتگی مرور شود تا به ملکه ذهن افراد تبدیل شود، اما متأسفانه این گونه نشده است. شبکه اطلاع رسانی در کشور ما لازم است مدیریت و سازوکار اجرای آن تقویت شود. باید آموزش مردم در سطوح مختلف جدی گرفته شود تا حدی که به ترویج خودامدادی و ایمنی منجر شود. در این صورت است که افراد در موقعیت های مختلف می توانند بهترین تصمیمات را بگیرند و در بحران ها رفتار اجتماعی درستی را از خود نشان دهند.
فرجام سخن
زلزله تهران پرده از واقعیت های بسیاری برداشت. امان ا... قرائی مقدم، جامعه شناس و استاد دانشگاه با اشاره به نوع واکنش های مردم در برابر زلزله گفت: «وقتی ستاد مدیریت بحران واحد نداریم، اخبار ضدونقیض است، مسئولان و متولیان اصلی امر در برابر دیدگان مردم ظاهر نمیشوند و پاسخگو نیستند، علاوه بر بار منفی، قوت قلب مردم و آرامش خاطر آنها را نیز سلب میکند و این اصلا به صلاح جامعه نیست.» در ادامه نتیجه این می شود که مردم هیچ اعتمادی به سازمان مدیریت بحران نداشته باشند. البته بی اعتمادی تنها یک بخش از رفتارهای نابهنجار است که ارزیابی شد و همان طور که ذکر آن گذشت همه رفتارها را نمی توان به حکومت ربط داد و به من و شما هم ربط دارد.
کدام یک از ما خود را در برای زلزله آماده کرده ایم؟ ما نه از حوادث گذشته پند می گیریم و نه خود را برای آینده آماده می کنیم. زمانی که خانه می ساختیم خودمان یا مهندس ناظرمان تا چه اندازه به مقررات سازمان نظام مهندسی توجه کردیم و با نقشه و مصالح مطلوب خانه خود را ساختیم؟ یا با وجود تکرار زلزله در شهرهای مختلف کشور آیا به دنبال یادگیری اطلاعات حیاتی بودیم؟
بنابراین در یک کلام ریشه بسیاری از مشکلاتی که امروز با آن مواجه هستیم از بحران هویت، بحران اقتصادی، بیکاری و فساد، بحران اعتماد گرفته تا آسیب های اجتماعی و بحران اخلاقی همگی در غفلت از رسیدگی به خلأهای فرهنگی نهفته است. طبیعتاً تنها راهکار نیز توجه جدی تر به اخلاق و ساختارهای فرهنگی است و باید قبل از بازسازی و بهسازی ساختمان ها، افکارمان را بازسازی کنیم. در این زمینه می توان پیشنهادات زیر را مورد توجه قرار داد:
1- به اعتقاد صحیح برخی از کارشناسان زلزله شناسی گسل های خطرناک در ایران همچنان فعال هستند و به هیچ وجه نمی توان به آنها لقب غول خاموش را داد، زیرا این گسل ها داخل زمین هیچ گاه خاموش نمی مانند. در چنین شرایطی از نگاه آموزه های دینی ما تقدیرگرایی اشتباه است و می توان از آموزه های دینی برای نفی دیدگاه تقدیرگرایانه استفاده کرد. آيه 11 سوره رعد گواهی بر این موضوع است: «انّ الله لا يُغيِّرُ ما بقوم حتّي يغيّرو ما بانفسهم» خداوند سرنوشت هيچ قومي و «ملّتي» را تغيير نمي دهد مگر آنكه آنها خود تغيير دهند.
2- از نظر نگارنده در ایجاد روحیه منفعت طلبی دو دسته عوامل تاریخی و جدید اثرگذار بوده اند. عوامل تاریخی همانطور که گذشت مربوط به روحیه بی نظمی است، اما در کنار این دسته از عوامل، فردگرایی، نظام های پولی، از میان رفتن اخلاق و روابط دگردوستی که زاییده نظام مدرن است به عنوان عوامل بیرونی منجر به منفعت طلبی می شود. تقویت روحیه همبستگی و دگرخواهی به طرق مختلف به ویژه از طریق از بین بردن شرایط اجتماعی نامتعادل، محقق خواهد شد. برخورداری از مزایای اجتماعی برابر برای هر شهروند سبب می شود نقش اجتماعی خود را به نحو بهتری ایفا کند.
3- و اما تقویت اعتماد اجتماعی که خود در رابطه تنگاتنگی با میزان تعلق اجتماعی دارد، در نتیجه انجام وظایف صحیح مسئولین به دست می آید. امیدواریم که زلزله تهران به مانند بسیاری از حوادث کوچک و بزرگ دیگر به خاطرات تلخ پیوند نخورد، و گامی باشد جهت آغاز نظارت نظام مند و نوسازی و بهسازی ساختاری و روانی جامعه./