(روزنامه وطن امروز ـ 1395/07/25 ـ شماره 2003 ـ صفحه 12)
این تصور غلط همواره جامعه اسلامی را دچار لغزشهایی کرده که اگر امام زمان و رهبر جامعه اسلامی نبود و سریعاً و صراحتاً به بیدارسازی جامعه نمیپرداخت، تاکنون نه از جامعه اسلامی که حتی از اسلام هم نامی باقی نمیماند. از زمان پیامبر اکرم(ص) تا هم اکنون، همواره منافقان و دشمنان اسلام با طرح برخی روابط نزدیک (جسمی و مکانیکی) خود با امام سعی بر آن داشتهاند تا افسار زمامداری جامعه اسلامی را از عهده امام برحق خارج کرده و بر کیان دارالاسلام و بخشهایی از آن مسلط شوند. تاریخ، درس مکرر زندگی است و همو داستان نزدیکان پیامبر و غصب جایگاه بر حق علی(ع) را بارها و به بهانه غدیر برایمان نقل میکند، کسانی که با مغالطه و پوشاندن حقایق و با سابقهای از نزدیکیهای ظاهری، عاملان بیتردید فتنههای بزرگ در اسلام هستند. تاریخ، دوباره داستان جمل و نهروان را از نزدیکانی بیان میکند که امام دیگری را با فتنه انشقاق جامعه، زیاده طلبی و خشک مغزیهای خود به چالش کشیدند. آنها همگی پیامبر را به نزدیکی درک کرده بودند و مدتها در حلقه یاران علی(ع) بودند. هماینان امام را شهید کردند و باز همین یاران سست عنصر و به ظاهر نزدیک، صلح را به امام دوم شیعیان تحمیل کردند و از همه دردناکتر ظلمی بود که داعیهداران نزدیکی به حسین بن علی(ع) و جامعه اسلامی روا داشتند. همه کوفیان که ننگ تاریخ همواره در هر کوچه و خیابانی به دنبال آنها خواهد رفت، علی(ع) را درک کردند، حسن بن علی(ع) را هم درک کردند و بخشی از آنها جزو صحابه پیامبر بودند ولی خیانت به حسین بن علی(ع) و قتل فرزند پیامبر(ص) و امام دینشان نشان داد نزدیکی به امام هیچ فضیلتی حتی وفاداری شخصی را هم به همراه نخواهد آورد. سرگذشت سران سپاه کوفه بهترین موید این ادعاست. مگر نه اینکه شمر، پیامبر(ص) را درک کرده بود و خود از سپاهیان علی(ع) در جنگ صفین بود. وی در همان جنگ نیز توسط سپاه شام مجروح شد. اما این همه برای او هیچ ثمری نداشت، جز سر بریدن امام زمانش. از این دست افراد در واقعه عاشورا بی و حد حساب حاضر بودند. کما اینکه شخص دیگری در تاریخ اسلام نام خود را چنان ثبت کرده است که مسلماً بیان سرگذشت وی از مهمترین درسهای انسان شناسی در جامعه اسلامی به شمار میآید؛ درسی که به صراحت به مردم خطاب میکند و اعلام میدارد فریب نزدیکیهای ظاهری را در همه اعصار نخورند. «شبث بن ربعی» از چهرههای متلون تاریخ، از صحابه پیامبر اکرم(ص) بود که بعد از رحلت ایشان ادعای پیامبری کرد. بعد از آنکه ادعای کذبش سرکوب شد، از یاران عثمان (خلیفه سوم) شد. شبث در اندک مدتی به همراه طایفه بنی تمیم ضد عثمان شورید و از قاتلان او شد ولی بعداً توبه کرد و نامهای به معاویه نوشت و او را متهم به کوتاهی در حمایت از عثمان کرد! و نوشت: «تو دوست داشتی عثمان کشته شود و آن را بهانه جنگ قرار دهی». و وقتی معاویه درخواست داشت عمار یاسر را به عنوان قاتل عثمان در اختیار او قرار دهد، شبث به عنوان نماینده امام علی(ع) با او محاجه و اعتراض کرد.
وی سال 36 هجری قمری از یاران
علی بن ابیطالب(ع) بین فرماندهان ایشان و در کنار «مالک اشتر» و «حجر بن عدی» و قبل از جنگ صفین از طرف علی(ع) همراه «عدی بن حاتم» نزد معاویه رفت و با او سخنانی گفت و او را دعوت به اطاعت از امیرالمومنین(ع) کرد. در جنگ صفین، در رکاب علی(ع) بود و فرماندهی جناح چپ سپاه امیر مؤمنان را بر عهده داشت ولی در جنگ با خوارج در مسیر حرکت حضرت به طرف «نهروان» او و «اشعث بن قیس» و «عمروبن حریث» از اطاعت حضرت بیرون رفته و دیگران را بازداشتند و به خوارج پیوستند. آنها مسخرهوار، یک سوسمار را دست به دست داده و میگفتند با علی علیه السلام بیعت کردیم. کما اینکه توهینهای امروزی چیزی کمتر از تمسخرها ندارد. حضرت با شنیدن این خبر گفتند: «به خدا قسم شما با فرزندم حسین خواهید جنگید!»
شبث از جمله کسانی است که در واقعه عاشورا به امام حسین علیهالسلام نامه نوشتند و حضرت را به کوفه دعوت کردند. روز عاشورا نیز امام حسین(ع) در اولین سخنرانی مفصل خود که خطاب به کوفیان داشت از او نام برد و فرمود: «یا شبث بن ربعی یا... مگر شما به من ننوشتید که...» شبث در این واقعه فرمانده نیروهای پیاده لشکر دشمن (عمر سعد) در کربلا بود و در قتل حسین بن علی شرکت داشت. بعد از واقعه عاشورا به شکرانه کشته شدن حسین، مسجدی را در شهر کوفه بنا کرد. او بعداً همراه مختار ثقفی به خونخواهی حسین علیه السلام درآمد و رئیس پلیس مختار شد و سپس در کشته شدن مختار حضور داشت.
این درسهای محرم هنوز هم تکرار میشوند ولی باید یادمان باشد و به دیگران هم یادآوری کنیم که محرم صرفاً ذکر مصیبت نیست بلکه سرشار از درسهایی است که همین روزها در جامعه تکرار میشوند و آنها که دیروز عَلَم نزدیکی به امام را برداشته بودند، چه شده است که «به خود نمیآیند؟» آری! اینان به امام نزدیک بودند ولی ملاک، نزدیکی به امامت است. نزدیکی به همه آن چیزهایی است که امام جامعه اسلامی به خاطر آنها میایستد و خلف او نیز بدون هیچ درنگی بر آن اصول ایستاده است. و بدینگونه تاریخ هم برای شهروندان و هم برای حاکمان، راوی دوباره زندگی است.
http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/page/2003/12/165996/0
ش.د9505083