تاریخ انتشار : ۰۹ دی ۱۳۹۶ - ۱۰:۳۱  ، 
کد خبر : ۳۰۷۹۴۰
گزارش «اعتماد» از عملكرد اصلاح‌طلبان پارلمان

قوام اصلاح‌طلبي يا تهديد تازه

پایگاه بصیرت / مرجان زهراني

(روزنامه اعتماد – 1396/10/04 – شماره 3984 – صفحه 2)

سالهاي ٩٤ و ٩٦ براي آن دسته از اصلاح‌طلباني كه وارد شوراي شهر و مجلس شدند ايام خوش‌يمني بود. آنهايي كه دوران ٨ ساله اصلاحات سال‌هاي عزلت‌نشيني به ناچار يا روزهاي پرتنش پس از انتخابات ٨٨ يا در دانشگاه‌ها مشغول تدريس بودند، يا در خوش‌بينانه‌ترين حالت در رده مديران مياني و استاني مشغول فعاليت بودند و كار تشكيلاتي و حزبي جايي در تجربه‌اندوزي آنها نداشته است. در سال‌هاي مياني دهه ٩٠بخت با اين سياست‌ورزان تازه‌كار يار بود و آنها را به كرسي‌هاي قوه مقننه و پارلمان شهري رساند.

آنها شايد در روزهاي شلوغ نزديك به انتخابات مجلس يا شورا مفر اصلاح‌طلبان در مقابل ردصلاحيت‌ها بودند اما با گذشت زمان كم‌كم آنچه اهميت يافت نه صرفا حضور اصلاحات در بدنه حاكميت بلكه كارنامه اين لايه جديد اصلاح‌طلب بود كه عيار آن دو سال ديگر و در جريان انتخابات مجلس يازدهم سنجيده خواهد شد. در روزهاي اعتراض به حمايت‌هاي اصلاحات بيرون از قدرت از اصلاح‌طلبان درون قدرت و دلسردي از روحاني و قيل و قال پشيمان هستيم و نيستيم اين پرسش به وجود مي‌آيد كه ظهور و بروز اين لايه جديد در ميان سياست‌ورزان اصلاح‌طلب با فرصت يا تهديد اين جريان سياسي است؟

شايد سال ٩٢ ائتلاف با روحاني اصولگرا كه داعيه اعتدال داشت نقطه عطفي در جريان اصلاحات بود اما آنچه در سال ٩٤ اتفاق افتاد و در سال ٩٦ تكرار شد، نشان از تغيير رويكرد جرياني بود كه ٢٠ سالگي خود را سپري مي‌كند. در آستانه انتخابات مجلس دهم عزم اصلاح‌طلبان جزم شد تا تركيب يكدست اصولگراي پارلمان را تغيير دهند. هدف، خالي كردن پارلمان از نيروهاي افراطي بود. از همين رو ثبت‌نام گسترده در انتخابات به عنوان اولين گام در نظر گرفته‌شد.

سال ٩٢ با وجود پيروزي ائتلافي در رياست‌جمهوري باز هم سال خوش يمني براي اصلاح‌طلبان دهه٧٠ نبود چرا كه موج رد‌صلاحيت گسترده دامن‌گير اغلب كانديداها شد. نيروهاي شناخته شده اندكي در ميدان باقي ماندند تا با پرچم اصلاحات و تحت لواي اين جريان راهي بهارستان شوند. از همين رو انتخابات ٩٤ آغاز ورود چهره‌هاي جديدي به عرصه سياست‌ورزي شد؛ چهره‌هايي كه تعداد قابل توجهي از آنها تا پيش از اين هرگز تجربه حضور در رده مديران اجرايي عاليرتبه را نداشتند.

با رد صلاحيت گسترده، شوراي عالي سياستگذاري فراخوان داد تا كساني كه علقه و علاقه‌اي به اين جريان دارند و مي‌توانند مبتني بر مانيفست اصلاح‌طلبي وارد پارلمان شوند سوابق خود را براي بررسي ارسال كنند. بعد از بحث و بررسي‌ها در موعد مقرر فهرست‌هاي انتخاباتي در همه استان‌ها منتشر شد كه نام و چهره‌هاي اغلب آنها براي بدنه اجتماعي حامي ناشناخته بود. با اين حال يك پيام ويديويي مردم را قانع كرد به ناشناختگان تازه اصلاح‌طلب پاسخ مثبت دهند و نام‌شان را روي برگه راي‌شان بنويسند. همين اتفاق با شكلي متفاوت در شوراي شهرها به ويژه شوراي شهر تهران تكرار شد. البته با يك تفاوت. اين‌بار خبري از گزاره «ردصلاحيت گسترده» نبود و اين اتاق فكر اصلاح‌طلبان بود كه تصميم گرفت براي جوانان و بخشي از زنان با رزومه‌هاي باريك و اندك جا باز كند.

اصلاح‌طلبان جديد، فرصت و تهديد همزمان

اصلاح‌طلبان تازه كار از خرداد ٩٥ كار خود را در پارلمان آغاز كردند و فراكسيون نيم بند اميد تشكيل شد. انتقادها كم كم بالا گرفت و در روزهاي پس از تحليف دوره دوم رياست‌جمهوري حسن روحاني به اوج خود رسيد. گلايه‌ها از عملكرد غيرتشكيلاتي نيروهاي اميد بود. آنهايي كه كم‌تر تجربه كار تشكيلاتي و حزبي داشتند و بنا به شرايطي تحميلي راهي قوه مقننه شدند. اوج نشو و نماي اين رفتار غير تشكيلاتي هم در راي دادن به كابينه روحاني بود.

از آن سو شوراي شهر تماما اصلاح‌طلب تهران به عنوان نمونه‌اي كوچك از كشور هم با سهميه جوانان كه در مواردي با سهميه زنان هم‌پوشاني پيدا مي‌كرد راهي خيابان بهشت شدند و گرچه ٤ ماه بيشتر از فعاليت آنها در پارلمان شهري نمي‌گذرد اما آشفتگي و ناهماهنگي در اين پارلمان هم كم از مجلس يك سال و اندي اخير ندارد.

اصلاح‌طلبان جديد، نيروهاي غيرتشكيلاتي كه هنوز در حال مشق سياست‌ورزي هستند وارد ميدان شده‌اند و خواه ناخواه تك تك كنش‌ها و واكنش‌هاي آنان به پاي جريان اصلاحات نوشته مي‌شود. اما آيا اين نيروهاي تازه نفس و البته تازه‌كار مي‌توانند به مزيتي براي جريان اصلاح‌طلبي مبدل شوند و در قامت كادرهاي تازه كار خودي نشان دهند يا كم‌تجربگي آنها اعتماد بدنه اجتماعي نه تنها به اين چهره‌ها بلكه به روسا و كل جريان اصلاحات را خدشه‌دار خواهد كرد؟ در يك كلام اين لايه جديد، فرصت اصلاح‌طلبان است يا تهديدي براي آنها؟ كادرسازي‌اي كه با تحميل شرايط براي آنها رخ داد يا حضور بدون چارچوب و اصول عده‌اي تازه‌كار؟

شايد بتوان گفت ظهور اين لايه جديد اصلاح‌طلب در سياست، فرصت و تهديدي همزمان باشد. فرصتي كه به نوعي تقسيم ‌كار ميان نيروهاي كهنه‌كار و تازه‌كار در فضاي كشور ايجاد مي‌كند. عقلاي جريان اصلاح‌طلبي و ريشه‌داران اين جريان به دليل فراغت اجباري از كار اجرايي و تقنيني كه سال‌ها است گريبان‌گيرشان شده فرصت مغتنمي دارند كه به دغدغه‌هاي اوليه خود بازگردند، دغدغه‌هايي از جنس جامعه مدني كه در نتيجه آن ارتباط با مردم و بدنه اجتماعي حامي‌شان را بهبود بخشند. چه آنكه مصطفي تاجزاده حضور به اين سبك و سياق در جامعه را منجر به تقويت نهادهاي مدني قدرتمند و سازمان‌يابي جامعه مدني مي‌داند. مشكلي كه معتقد است اصلاحات دوران حضور در قدرت از آن رنج مي‌برد و عملا امكان تعامل فعال و دوسويه با جامعه مدني را از دست داد.

از سويي حضور اين طيف جديد پوست‌اندازي اجباري را در ميان كادرهاي اصلاح‌طلب به راه انداخته است تا كادرهايي از نسل جديد سربكشند و درون نهادهاي قدرت جاي گيرند و آن طور كه تاجزاده معتقد است گسست نسلي كه مشكل بزرگ ايران در عرصه سياسي است به حداقل برسانند.

اين فرصت البته بدون حضور اصلاح‌طلبان قديمي شايد ممكن اما نتيجه‌اي مطلوب و معقول به دنبال نخواهد داشت. كادرهاي قديمي كه بايد تجربيات دهه هفتادي خود را به اصلاح‌طلبان دهه ٩٠ منتقل كنند تا از تكرار تلخي‌هاي آن سال‌ها جلوگيري شود. از همين روي بود كه پيشنهاداتي مبني بر نشست‌هاي هفتگي يا ماهانه براي همراهي اصلاح‌طلبان قديمي با نمايندگان جديد شورا و مجلس مطرح شد اما به نتيجه نرسيد.

با اين حال نمي‌توان از تهديدهايي كه اين نسل جديد با خود به همراه دارند، چشم‌پوشي كرد. چشم اميد جريان اصلاحات به دست اصلاح‌طلبان جوان است كه هر كدام بر كرسي تكيه زده‌اند؛ عده‌اي در بهارستان و عده‌اي در بهشت. قدم به قدم آنها پيش‌بيني‌ها را مشخص مي‌كند؛ اينكه آيا باز هم حاميان و بدنه اجتماعي با يك پيام صوتي يا تصويري صف‌هاي طولاني راي را تشكيل خواهند داد و دوباره به جريان اصلاحات كه به واسطه محدوديت‌ها تلاش دارد در حاكميت حضور داشته‌باشد اعتماد خواهند كرد؟

از همين رو لايه جديدي كه در جريان اصلاح‌طلبي شكل گرفته است فرصت و تهديدي هم‌زمان براي اين جريان محسوب مي‌شود. البته فرصت و تهديدي تحميلي. گرچه اصلاحات مدت اخير بر حضور جوانان و ورود آنان به عرصه مديريتي اصرار دارد اما چه كسي است كه نداند اصلاحات زخم‌خورده رد صلاحيت است و بروز و ظهور اين نسل جديد هم حاصل اين اتفاق.

چه آنكه محسن ميردامادي به جد بر اين باور است كه شكل‌گيري ليست‌هاي انتخاباتي در چند سال اخير به دليل نداشتن كادر و اتفاق نيفتادن كادر‌سازي نيست و معتقد است مشكل نداشتن كادر آماده نيست بلكه مشكل ردصلاحيت‌ها است. اگر بگوييم چرا كادري نساخته‌ايم كه ردصلاحيت نشود هم ما يك طرف ماجرا هستيم. او جايگاه اصلي‌كادرسازي را احزاب مي‌داند؛ احزابي كه افراد را به صورتي سازمان يافته و تشكيلاتي وارد حاكميت مي‌كنند و ضعف‌شان در هر دو جريان راست و چپ ملموس و محسوس است.

اصلاح‌طلبان بيرون از قدرت، در پي جنبش اجتماعي

حالا با حضور اين لايه جديد شرايط اصلاح‌طلبان بسيار متفاوت از دهه ٧٠ است. همين اتفاقات يك‌دهه گذشته و حضور اين لايه جديد، اصلاح‌طلبي را به سه دسته تقسيم كرده است. گروهي اصلاح‌طلبان جديد و همين لايه جديد و نوظهور و گروهي ديگر اصلاح‌طلباني كه همچنان در حاكميت پذيرفته شده‌اند. آنهايي كه در اين سال‌ها چالش جدي با حاكميت نداشته‌اند و شايد بتوان گفت دوز محافظه‌كاري يا اعتدالي آنها بيش از باقي بوده است؛ آنها سابقه مديريتي كلان هم داشتند و همچنين در رده مديران عاليرتبه اجرايي يا تقنيني هستند. چهره‌هايي چون محمدرضا عارف، مسعود پزشكيان، اسحاق جهانگيري يا محسن هاشمي.

دسته‌اي ديگر هم اصلاح‌طلبان بيرون از قدرتند كه پس از حوادث انتخاباتي سال ٨٨ احتمال بازگشت آنها به قدرت بسيار اندك پيش‌بيني مي‌شود. آنهايي كه ديگر هيچ پست اجرايي ندارند و پيش از ثبت‌نام و اعلام كانديداتوري مي‌دانند رد صلاحيت‌شان قطعي است.

حال با تغيير در دسته‌بندي‌ اصلاح‌طلبي و در چنين شرايطي اصلاح‌طلبان بيرون از قدرت چه بايد بكنند؟ شايد تصور شود كه دوره بازنشستگي اين گروه مدت‌ها است آغاز شده و بايد ميانداري اين هيات را تحويل دهند اما اتفاقا حالا كه فارغ از مناصب و نقش‌هاي درون حاكميتي هستند و شخصيت حقوقي ويژه‌اي ندارند كه رعايت پروتكل‌هاي ويژه‌اي براي‌‌شان ضروري باشد بدنه اجتماعي از يك سو و اصلاح‌طلبان جديد از سوي ديگر حوزه كاري آنان محسوب مي‌شود.

آنان بايد دو كارويژه را براي خود در نظر داشته‌باشند؛ اول ارتباط فعال‌تر، سازمان‌يافته‌تر با ايده‌ها و انگيزه تازه‌تر با بدنه اجتماعي است؛ آن چيزي كه عليرضا علوي‌تبار از آن به عنوان جنبش اجتماعي قدرتمندي يادمي‌كند كه مي‌توان اصلاح‌طلبان را با منافع صنف‌هاي مختلف اجتماعي پيوند بزند و ايده‌هاي خود را پيش ببرد چرا كه معمولا مردم براي آنان كه خارج از قدرت هستند اعتبار و مرجعيت بيشتري قايلند به همين دليل اگر اين جنبش‌ها را به خوبي پيش ببرند، به زودي مي‌توانند به مرجع اعتبار بخشي عمومي نيز تبديل شوند. دومين كارويژه‌ آنان جهت‌دهي به همين لايه‌هاي جديد است. موضوعي كه از زمان بستن فهرست‌هاي انتخاباتي مطرح بود. بسياري معتقد بودند براي ياد گرفتن راه و چاه سياست‌ورزي به كساني كه شايد هرگز تجربه حضور در تشكيلات و احزاب را نداشته‌اند و تنها بخت با آنان ياري كرده تا به كرسي‌هاي سبز بهارستان برسند جلساتي برگزار شود و مشاوره‌هايي به آنان داده شود.

به هر روي خواسته يا ناخواسته حيثيت و اعتماد عمومي به اصلاحات به عملكرد و كنش و واكنش اين اصلاح‌طلبان تازه‌كار گره خورده است. كارنامه آنان مي‌تواند در تعميق اين اعتماد يا مخدوش شدن آن تاثير بسزايي داشته باشد. بنابراين اصلاح‌طلبان استخوان‌دار چه بخواهند و چه نخواهند بايد اين لايه جديد را جدي گرفته و راه سياست‌ورزي را براي آنان هموار كنند چرا كه در روزهاي نااميدي تنها كارنامه قابل دفاع است كه حضور اين جريان در حاكميت را مستمر خواهد كرد.

http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=93687

ش.د9603993
نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات