(روزنامه آسمان آبي ـ 1396/09/21 ـ شماره 131 ـ صفحه 10)
** به نظر من خطای بزرگ در تحلیل روحانیت این است که روحانیت را در مواجهه با دموکراسی، دوقطبی کنیم. همانطور که دموکراسی تعریف مشخص و دقیقی ندارد و هر نظام سیاسی و اجتماعی خود را با تعاریف موردنظرش، دموکرات تعبیر میکند، در مورد پاسخ به نسبت دموکراسی و روحانیت هم باید ابتدا بدانیم روحانیت به دنبال باورها و ارزشهایی است که این ارزشها و باورها سیاسی نیست؛ بلکه ارزشهایی مذهبی و اعتقادی است. روحانیت در تمام اتفاقات و مسائل پیرامونی خود و ازجمله دموکراسی تلاش میکند نسبت آن را با اعتقادات و ارزشهای موردنظر خودش بسنجد. بنابراین روحانیت به این فکر میکند که دموکراسی به نفع آن ارزشها و اعتقادات است یا به ضرر آن؟ لذا تقسیم روحانیت به دو گروه دموکرات و غیردموکرات، خطای بزرگی است که توسط اغلب جریانهای سیاسی اصلاحطلب و اصولگرا در ایران انجام شده و میشود. در کشورهای همسایه ما همچون عراق واقعبینانهتر به روحانیت نگاه میکنند و دنبال مرزبندی با روحانیت نیستند و میخواهند براساس واقعیت درونی روحانیت، آنها را به خود نزدیک کنند، اما در ایران اغلب جریانهای سیاسی طوری که علاقهمندند، روحانیت را آنالیز و تحلیل و معرفی میکنند. مثلا مدافعان دموکراسی در ایران، اگر به فردی به هر دلیلی علاقهمند نیستند، او را صددرصد مخالف دموکراسی تعریف میکنند و فرد دیگری را که به او تمایل دارند، صددرصد موافق دموکراسی میدانند. پس رابطه روحانیت با دموکراسی یک رابطه صفر و صدی نیست. روحانیت رابطهاش با دموکراسی را براساس نوع و شیوه دموکراسی در آن جامعه تعریف میکند؛ یعنی ممکن است در یک تعریف از دموکراسی، بخشی از روحانیت کاملا موافق آن باشد و در تعریف دیگر، براساس ارزشهایی که روحانیت به آن باور دارند، کاملا مخالف دموکراسی باشد. با تعریف مصطلح از دموکراسی در ایران، قطعا بخش عمدهای از روحانیت با آن همراه است، اما اغلب فعالان جریانهای مدافع دموکراسی در ایران، به دلیل اینکه «منظومه روحانیت» را خوب نمیشناسند، رفتارها و اظهاراتی را بروز میدهند و بیان میکنند که باعث تقویت جبهه مخالفان دموکراسی میان روحانیت میشوند. به نظرم در بدنه روحانیت و بهویژه در بطن اصلی روحانیت که مرجعیت سرآمد است، رابطهای بسیار مسالمتآمیز، دوستانه و گاهی همدلانه و تقویتبخش با دموکراسی وجود دارد. بههرحال رهبری نظام جمهوری اسلامی بهعنوان یکی از استوانههای جریانهای حوزوی، با نوعی از دموکراسی با نام «مردمسالاری دینی» خودشان را مدافع این نگاه میدانند. آیتالله سیستانی از محورهای تقویتکننده دموکراسی و حقوق بشر در عراق هستند. ایشان با کنشها و اتوریته خود در بحرانهای عراق، روند دموکراسی را در عراق تعمیق بخشیدهاند. دفاعشان از حقوق اقلیتها و قومیتها قطعا در جبهه دموکراسیخواهی قرار میگیرد، اما با تعریف خودشان و عدم تضاد دموکراسی با شریعت اسلامی-شیعی.
* قبول دارم. در دموکراسیخواهی همیشه با موارد خاصی روبهرو نیستیم، در بحث سپنتا، برخورد روحانیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
** این نظر بخشی از روحانیت بود، اما اینکه بگویید این نظر غالب روحانیت یا مرجعیت دینی است، چنین چیزی صحیح نیست. شما فتواهای دیگر آقایان را هم دیدید. کنشگری اصلی روحانیت در زمین سیاست نیست؛ البته در سیاست تأثیرگذار است که متصلب نیست. آنجا نظرات فقهی مطرح میشود و مقلدان و شاگردان آنان از آن دفاع میکنند.
* اما عمل روحانیت داخل در سیاست، بر دموکراسی تأثیر میگذارد.
** بله، اما وقتی فردی در مقام عضو شورای نگهبان نظری میدهد، نباید این را به تمام روحانیت تعمیم داد. چنین تعمیمی خلاف واقع است. متأسفانه طرفداران دموکراسی بلد نیستند با نهادهای مدنی که بخشی از این نهادهای مدنی، روحانیت هستند، بهخوبی در جهت ترویج دموکراسی تعامل کنند. آنها طوری رفتار میکنند که به جای همراه کردن روحانیت، آنها را به مخالف خود تبدیل میکنند.
* خواستههای مدنی را از طریق روحانیت چطور میتوان انتقال داد؟
** مهمترین ویژگی مدافعان دموکراسی در ایران شناخت نداشتن آنها از بخشهایی از قدرت به معنای عام آن در عرصه نظام سیاسی و نظام اجتماعی است. اشکالِ بعدی جریانهای دموکراسیخواه این است که خودشان را فقط به برخی خردهجنبشهای اجتماعی وصل کردهاند و سعی میکنند فقط دغدغههای آنها را به هر دلیل مثلا رأی آوردن مطرح کنند. بهعنوان نمونه، غالب اصلاحطلبان بیشتر به بیان مطالبات جنبش زنان و جنبش دانشجویی میپردازند؛ درحالیکه به جنبش کارگری پرداخته نمیشود. جریان دموکراسیخواه به جای برنامهریزی برای زندگی مسالمتآمیز براساس دموکراسی، سعی میکنند با طرح بخشی از مطالبات خردهجنبشها، منتقد بخشی دیگر شوند و این اشتباه است؛ اصلاحطلبی یعنی نمایندگی تمام جامعه. سیاستمداران دموکراسیخواه باید سیاست و قدرت را بشناسند و براساس آن برای دموکراسی تلاش کنند. دموکراسی صددرصد نیست؛ بلکه براساس شرایط، باید به نوعی از دموکراسی پرداخته شود که ممکن است مرحله به مرحله تقویت شود؛ یعنی کوهی بلند به نام دماوند روبهروی ما نیست؛ بلکه تپههایی پلکانی روبهروی ماست که پله پله آن را پشت سر میگذاریم. در این وضعیت باید جریانهای مذهبی را بهعنوان یک قدرت اجتماعی در نظر بگیریم و با آنها تعامل کنیم. متأسفانه گاهی برخی از جریان اصلاحگر سیاسی علاقهمندند با جریان روحانیت در قالب یک رقیب و منتقد روبهرو شوند که خطایی استراتژیک است.
* بهفرض، واکنش یک اصلاحگر سیاسی به رد صلاحیتش چیست؟
** هر کنش سیاسی نیازمند پسزمینه و پیشینهای است. مدافعان دموکراسی در ایران سالهاست در جبهه تقابل با غالب روحانیت قرار گرفته و همواره سعی کردهاند رقیب روحانیت باشند.
* آیا این روند دوطرفه نبوده است؟
** روحانیت نیازمند این نیست که دنبال آن جریان برود. جریان اصلاحگر سیاسی باید مانند بازی شطرنج، تمام جوانب امر را بسنجد و بعد تصمیم بگیرد که حرکتی را انجام بدهد یا ندهد. روحانیت هم جریانی صرفا سیاسی نیست که ما از آن توقع داشته باشیم دنبال توافق سیاسی باشد. این دو در یک کفه برابر قرار نگرفتهاند. اصلاحگر سیاسی باید بداند روحانیت یک کنشگر اجتماعی است و نه کنشگری صرفا سیاسی.
* بنابراین از نظر شما روحانیت در حوزه سیاسی قرار ندارد؟
** روحانیت در سیاست نیست؛ بلکه بخشی از روحانیت در قدرت است. اینکه تمام کنشهای یک نظام سیاسی را به جامعه بزرگی به نام روحانیت تعمیم بدهیم، اشکال دارد. نخبگان سیاسی هم اعم از اصلاحطلب و اصولگرا در تحلیل روحانیت، دچار این ناآگاهی هستند. رفورمیستها باید ویژگیهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی جامعه را بشناسند و کنش خود را براساس شناخت کامل از تمام ابعاد و عرصهها، تنظیم کنند. نمیتوانند صددرصد پشت یک جنبش بروند و فقط دغدغه آن جنبش را نمایندگی کنند و سپس توقع داشته باشند روحانیت هم همراهی کند. دغدغه آنان امر دیگری است. خلاصه بحث اینکه، روحانیت عقبه عمیقی دارد و تحولات اجتماعی- سیاسی- فرهنگی بدون همراهی آنان در ایران ناممکن است. روحانیت مثل جریان روشنفکری بیپشتوانه و جزیرهای نیست که چشممان را بر آن ببندیم؛ ریشهدار و در رگههای جامعه حاضر است. روحانیت نهاد مدنی قدرتمند و سابقهداری است که توانسته تجربههای گذشته را پشتوانه خود کند. اگر ما دنبال دموکراسی در ایران و کشورهای اسلامی هستیم، باید روحانیت را بهعنوان جریانی قدرتمند باور کرده و در کنشهای خویش آن را لحاظ کنیم و به دغدغههایش احترام بگذاریم؛ نه اینکه به جنگ آنان برویم. باید کنشهای اصلاحطلبانه خود را طوری طراحی کنیم که نهتنها غالب جریانهای حوزوی علیه آن نباشند، بلکه از آن حمایت کنند. پروژه دموکراسیخواهی بدون تعامل با روحانیت سراب است.
https://asemandaily.ir/post/9332
ش.د9604061