(روزنامه اعتماد ـ 1396/09/01 ـ شماره 3959 ـ صفحه 4)
جريان اصلاحات اگرچه بيست سال است كه با رخت و هويت يك جريان سياسي شناسنامهدار در نظام جمهوري اسلامي به كنشگري پرداخته است اما عمر كنشگري ساكنان اين جريان بيش از اين مدت و به قدمت فراز و فرودهايي است كه در قالب آن اين هويت تعريف شده است. همين عمر كوتاهمدت هم كافي بود تا اين جريان سياسي با حركت گسلهاي سياسي صعود و نزولهايي را تجربه كند. تجربه انتخابات ٨٨ و ٩٢ و ائتلاف سياسي با معتدلين و دو انتخابات اخير همگي نمودهايي از گرهگاههايي است كه آرايش داخلي اين جريان و نسبتش با حاكميت را در معرض تحولهاي گسترده قرار داد. واكنش اصلاحطلبان در مقابل اين تحولات پيش آمده و در جغرافياي آرايش سياسي جديد شكل گرفته در كشور چيست؟
شكلگيري طبقه جديد در بدنه جريان اصلاحات
اگر سال ٧٦ اين جريان زير پرچم دولت اصلاحطلب و اگر در مجلس ششم با اكثريت اصلاحطلب به سياستورزي پرداخت حالا برخي از فعالان سياسي اين جريان با برقراري مناسباتي با حسن روحاني وظايفي را در قوه مجريه پيدا كردهاند. اسفند ماه سال ٩٤ردصلاحيت گسترده نيروهاي اصلاحطلب از سوي شوراي نگهبان سبب شد تا اين جريان ادامه كنشگري در عرصه سياست را با نيروهايي دنبال كند كه بسياري از آنها در ١٨ سال پيش از آن سابقه حضور فعال در معادلات سياسي را نداشتند. اين رويه در انتخابات شوراي شهر در سال ٩٦ نيز ادامه پيدا كرد و امروز كمتر اصلاحطلبي است كه نداند اين نوع از سياست ورزي براي جريان اصلاحات ناگزير و ادامهدار خواهد بود. اصلاحطلباني كه امروز درون ساختار رسمي قدرت حضور دارند و به خصوص از شاهراههاي انتخاباتي ميتوانند ورود كنند، همين طبقه جديد اصلاحطلب هستند كه در حال شكلگيري است كساني كه نامشان براي بدنه اجتماعي ناآشنا بود و تنها به اعتبار امضاي اصلاحطلبان قديميتر بود كه توانستند به مجلس شوراي اسلامي و شوراهاي اسلامي شهر و روستا راه يابند. اين طبقه جديد اصلاحطلب پيش از آنكه تجربهاي در عرصههاي مختلف سياست ورزي داشته باشد، توانسته رخت نمايندگي مجلس و نمايندگي شوراي شهر را بر تن كند.
سونامي پرسش در برابر اصلاحطلبان ريشهدار
پس از تحولات پيش آمده در آرايش سياسي كشور، امروز سه طيف از اصلاحطلبان قابل شناسايي هستند. دسته اول اصلاحطلباني هستند كه به درون ساختار راه يافتهاند و توانستهاند ابزار لازم براي تاثيرگذاري در بدنه قدرت را به دست آورند. دسته دوم اصلاحطلباني هستند كه بيرون از ساختار قدرت ماندهاند. آنها اگرچه در ١٠ سال گذشته امكان كنشگري در عرصه قدرت را داشتند و نامشان در فراز و فرودهاي سياسي به عنوان شخصيت اثرگذار شنيده ميشد اما امروز خودشان هم به خوبي ميدانند كه عبور از فيلترهاي شوراي نگهبان و ساير فيلترهاي حاكميتي برايشان امري تحققنيافتني است و به نظر نميرسد هرگز نامشان در ميان كارگزاران نظام قرار گيرد. دسته سوم اما اصلاحطلباني هستند كه با اينكه در مقاطعي ممكن است ردصلاحيت شده باشند اما احتمال شكستن اين سد دربرابرشان وجود دارد. در چنين شرايطي شايد طرح اين پرسش خالي از لطف نباشد كه هر يك از اين اصلاحطلبان چه كارويژهاي بايد براي خود تعريف كنند. آيا اصلاحطلباني كه از دايره قدرت خارج ماندهاند بايد راه انفعال را در پيش بگيرند؟آيا بايد تنها در عرض تسليتها و مصاحبهها نامي از آنان شنيده شود و باز به فراموشي سپرده شوند؟ آيا تنها راه فعاليت سياسي براي اين دسته امروز در بدنه قدرت تعريف ميشود يا ميتوان اين سونامي پرسش و بازخواست را در برابرشان قرار داد كه چرا در برابر خلأهاي تشكيلاتي اصلاحطلبان و جامعه و كادرسازي در بدنه اصلاحطلبي كاري موثر انجام نميدهند؟ داعيه داران قديمي جريان اصلاحات اگر در برابر امري چون تقويت تشكيلاتي اصناف و گروههاي مختلف اعم از دانشجويان، كارگران، معلمان، بازنشستگان و اصناف سكوت كنند و راه انفعال در پيش بگيرند، تا چه اندازه ميتوان اساسا آنها را كنشگر ناميد؟ جاي قديميهاي اصلاحطلب در بين مطالبات اين اقشار و اصناف كجا است؟ چرا تا زماني كه اين اقشار مطالبات خود را فرياد نكنند و دست به اعتصاب و اعتراض نزنند، اين كنشگران قديمي خبردار نميشوند تا كاري در جهت سازماندهي مطالباتشان انجام دهند؟ چندي پيش در اراك تعدادي از كارگران در نبود تشكلهاي صنفي مستقل، انجياوها و سنديكاها نسبت به پرداخت نشدن ماهها دستمزدشان دست به اعتراض زدند.
اصلاحطلبان تا زماني كه اين اعتراض دامنهدار به مرحله هشدار نرسيد، خبردار نشدند. همچنين بازنشستگان و معلمان در اين مدت در راستاي تحقق خواستههاي صنفي خود مشكلاتي داشته و در مقابل مجلس شوراي اسلامي آن را بيان كردند. آيا سازماندهي اين اقشار در درجه اول به عهده اصلاحطلبان نيست؟ اصلاحطلباني كه همواره دغدغه اين مساله را داشته و به زبان گفتهاند؟ كنشگري اصلاحطلبانه اگر حكم ميكند كه در جهت تقويت ساختار تشكيلاتي اقشار و اصناف مختلف در كشور گامهايي برداشته شود، چرا امروز اين اصلاحطلبان بيرون مانده از ساختار قدرت نباشند كه اين كار را به دست بگيرند؟ همچنين از آنجايي كه اصلاحطلبان مجبور هستند به نيروهاي تازهكارتر ميدان حضور در قدرت دهند، آيا اين امر ضروري نيست كه كادرسازي ذيل احزاب و تشكلهاي اصلاحطلب با سرعت تمام آغاز شود؟ چه كساني به جز اين اصلاحطلبان قديميتر كه سابقه كنشگري در گذشته را داشتهاند ميتوانند، اين مسووليت را انجام دهند؟ خوراك فكري جريان اصلاحات به لحاظ روزآمدي با شرايط حال به دست چه كساني جز اين اصلاحطلبان ريشهدار ميتواند تامين شود؟ و پرسش نهايي اينكه اقدام فوري دسته اول اصلاحطلبان در مقابل اين سونامي پرسش كه در ذهن بدنه اجتماعي شكل گرفته است چه خواهد بود؟
هويت سرگردان طبقه تازه كار اصلاحات
همانطور كه پيشتر گفته شد امروز اصلاحطلباني پا به عرصه سياستورزي در بخشهاي بكر قدرت گذاشتهاند كه بعضا حتي سابقه كنشگري در احزاب و تشكلهاي اصلاحطلب را نداشتهاند. برخي از اين افراد به خوبي ميدانند كه بخت با آنها يار بود كه توانستند در قالب ليست اميد در معرض راي مردم قرار بگيرند. در غير اين صورت امروز صندليهاي سبز پارلمان را در اختيار نداشتند. همين امر مسووليت سنگيني را بر دوش آنان مينهد. امروز ويترين جريان اصلاحات تشكيل شده از همين دستهاي است كه در عرصه قدرت جاگيري كردهاند. هرگونه تزلزلي در انجام اين وضعيت خطير به معناي تخريب شمايل اصلاحطلبي خواهد بود. آيا امروز كه حدود نيمي از عمر مجلس شوراي اسلامي ميگذرد، كارنامه اصلاحطلبان مجلس در ارايه طرحهاي اصلاحطلبانه راضيكننده بوده است؟ شايد بد نباشد امروز المانهايي از فعاليتهاي نمايندگان اصلاحطلب مجلس در اذهان جامعه را واكاوي كنيم. امروز صداي مجلس بيش از آنكه از خلال طرحهاي اصلاحطلبانه ارايه شده، به گوش مردم رسيده باشد، از خلال مسائلي چون راي اعتماد به وزراي كابينه دوازدهم و كارت زرد به وزرا شنيده شده است. بعضا بابت دادن كارت زرد به وزراي دولت دوازدهم دلجويي هم صورت ميگيرد. امروز اين انتظار از مجلس شوراي اسلامي وجود دارد كه هر چه بيشتر براي اهداف اصلاحطلبانهاي كه سرلوحه كار خود ميداند، اقدام كند. فشارهاي بيروني به مجلس شوراي اسلامي نبايد از نمايندگان اصلاحطلب، افرادي مطيع بسازد. چنين چهرهاي از جريان اصلاحات مقابل ديدگان جامعه پرسشگر نزول اصلاحات در كشور را رقم خواهد زد و قطعا مسووليت چنين امري امروز با كساني است كه از اختيارات خود در بدنه قدرت براي پيشبرد اصلاحات در كشور بهره نميبرند. شوراي اسلامي شهر و روستا نيز بااينكه مدت كمي از عمرش را سپري كرده است، بيرون از اين تحليل نيست. شوراي شهر در همين مدت كوتاه طرح سازماندهي كودكان كار را در دستور كار قرار داده است. طرحي كه مخالفتها و موافقتهايي را برانگيخته است و البته بايد اين شورا در مقابل روشهاي اجرايي شدن آن پاسخگو باشد. مهمتر از همه اگرچه كار تشكيلاتي در جريان اصلاحطلبي به حد مساعد و مطلوبي نرسيده است اما به دليل سياست ورزي جبههاي جريان اصلاحات در انتخابات، آيا نبايد تعهدي براي نمايندگان راه يافته به قدرت تعريف شود؟ اصلاحطلبان راه يافته به ساختار نبايد پايبندي خود را به عقبه فكري خود نشان دهند؟ آيا فردا روزي كه مراد حاصل شد، فرد بايد همه راههاي ارتباطياش با بدنه تشكيلاتي و جرياني خود را ببندد و حتي در حد پاسخ به تلفن همكاران سياسي خود نيز امتناع كند؟ دفتر تاريخ بيست سال گذشته اصلاحطلبان را كه ورق بزنيم نام اصلاحطلباني ديده ميشود كه بعضا براي بردن طرحها و لوايح اصلاحطلبانه و حتي جنجالي براي اصلاح وضعيت موجود تلاش كردهاند. امروز با كدام منطق محافظهكارانه ميتوان راه انفعال را در پيش گرفت؟ تنها به اين دليل كه موانعي بر سر راه اين طرحها وجود دارد. اصلاح اگر بنا باشد كه بدون هيچ مانعي صورت بگيرد، يقينا همان ادامه وضع موجود است با لباسي پررنگ و لعابتر.
http://etemadnewspaper.ir/?News_Id=91838
ش.د9604085