(روزنامه آفتاب يزد ـ 1396/08/15 ـ شماره 5034 ـ صفحه 15)
** انسان بودن انسان، فراتر از تشخیص خوب و بد تعریف میشود. انسان علاوه بر انتخاب میان خوب و بد، در انتخاب میان بد و بدتر و خوب و خوب تر است که معنا مییابد. از سوی دیگر در زندگی اجتماعی و خصوصا در تصمیم گیریهای اجتماعی همیشه انتخاب میان خوب و بد انجام نمی گیرد. گزینش میان خوب و بد کار چندان سختی نیست. سختی انتخاب آنجایی معنا مییابد که ما با گزینههای گوناگونی روبه رو شویم و ناگزیر به انتخاب باشیم. به همین دلیل کنشگران سیاسیِ واقع بین ناچار هستند همواره بهترین انتخاب را در شرایط پیش روی خودشان داشته باشند.
* انتخاب از سر اضطرار مبنای علمی دارد؟
** مبنای این انتخاب، هم به تجربیات تاریخی ما باز میگردد و هم بر اساس نظریه انتخاب در علوم سیاسی است. ما در هر انتخابی ناگزیر به گزینش گزینهای هستیم که بیشترین سود و کمترین ضرر را برای ما به دنبال داشته باشد. البته نباید این انتخاب را تن دادن نسبت به شرایط تحمیلی بر بازیگران سیاسی معنا کرد. بازیگران سیاسی میتوانند با تغییر شیوه بازی شرایط خود را از وضعیت فرو دست به وضعیت فرا دست تبدیل کنند. به عنوان نمونه در انتخاباتهای گذشته همواره اصلاحطلبان در وضعیتی قرار گرفتند که ناگزیر بودند از میان کاندیداهای موجود دست به انتخاب بزنند. اینکه اصلاحطلبان این بازی گاه طراحی شده را بتوانند تغییر بدهند و خود را در شرایطی قرار دهند که در وضعیت مناسبتر و با گزینههای بهتری در عرصه انتخابات حاضر شوند، معلول کار سیاسی و تشکیلاتی و تعامل با جریانات همسو خواهد بود. در حقیقت با این شیوه تاکتیکی، اصلاحطلبان باید وضعیت خود را از انتخاب از سر ناچاری به انتخاب میان خوب و خوبتر تغییر دهند. اینکه کنشگران سیاسی تا چه حد میتوانند زمین بازی را به نفع خودشان برای به دست آوردن پیروزی تغییر دهند، تا حد زیادی از قابلیتها، انعطاف پذیریها، درک درست از واقعیتها و درک درست از میزان و توان کنشگر سیاسی و گروه متبوع او برخواهد خاست.
* آقای دکتر! این تکنیک که بیشتر از جانب اصلاحطلبان به کار گرفته میشود، هراسی میان افکار عمومی ایجاد میکند که اگر گزینه X را انتخاب نکنید، گزینه Y روی کار میآید و شرایط تان اضطراری خواهد شد. ترس از بهوجود آمدن چنین شرایطی چه زمانی زدوده خواهد شد؟
** انتخابات همواره میان دو جریان اصلی شکل میگیرد و هر کدام از جریانات به دلیل صائب دانستن و با کفایت دانستن خویش برای اداره کشور، وارد عرصه رقابت میشوند و طبیعتا میتوانند به تبیین مواضع طرف مقابل بپردازند. آنچه که اهمیت مییابد پذیرش حاکمیت مطلق مردم بر سرنوشت خویش است؛ آنگونه که قانون اساسی تبیین کرده است. در وهله دوم پذیرش اصل تفاوتها و رقابتها برای دستیابی به اداره امور کشور که بر اساس قانون اساسی میبایستی از طریق انتخابات تعیین گردد؛ اگر انتخابات با حضور دیدگاهها و گرایشات مختلف در جامعه انجام بپذیرد و گروههایی احساس نکنند که از گردونه رقابتها به دلایل مختلف حذف میشوند، در آن صورت بستر برای انتخاب مردم، بستر مناسب تری خواهد شد. تنها در این صورت است که رقابتهای دو قطبی آشتی ناپذیر فروکش خواهند کرد. راه عبور از ایجاد دو قطبی شدن جامعه اجازه حضور نگرشهای دیگر در امر انتخابات است. جامعه ایران یک جامعه متکثر است و به دو قطب معروف اصلاحطلب و اصولگرا نیز خلاصه نمی شود.
در صورت حضور جریانات و ایدههای مختلف شاهد کاهش رقابتهای دوقطبی در جامعه ایران خواهیم بود.
* اگر در انتخابات 1400 اصلاحطلبان با محدودیت مواجه شوند و گزینهای چون علی لاریجانی در مقابل شخصی چون ابراهیم رئیسی قرار بگیرد، احتمال آن میرود که بر اساس همین رویکرد « انتخاب از سر اضطرار» اصلاحطلبان به حمایت از یک اصولگرا بپردازند. با چنین گزینشی آیا مبانی اصلاحطلبانه زیر سوال نمی رود؟
** در این خصوص باید به چند مسئله توجه کرد. نخست آنکه از امروز برای 1400 نمی توان تصمیم قاطع و روشنی را اتخاذ کرد. دوم آنکه اصلاحطلبان باید بتوانند با تلاش بیشتر شیوه بازی را به گونهای پیش برند تا بتوانند از چهرههای مقبول اصلاحطلب در انتخابات حمایت نمایند اما واقع بینانه باید اظهار کرد که تنها تلاش اصلاحطلبان راهگشا نخواهد بود و حاکمیت است که میبایست امکان حضور چهرههای متنوع سیاسی را در عرصه انتخابات فراهم سازد تا در آن صورت اصلاحطلبان نیز به عنوان یک جریان قوی فکری بتوانند در انتخابات حضور یابند و نکته سوم آنکه اصلاحطلبان بیش از آنکه به منافع جناحی و حزبی خویش بیندیشند به منافع ملی توجه کردهاند و در هر تصمیمگیری و در هر زمان دیگر اگر اقتضای منافع ملی کشور در دست کاندیدایی است که میتواند با سیاستهای خویش به منافع آسیب برساند تکلیف اصلاحطلبان در این جهت روشن خواهد بود. ما در هر زمان و موقعیتی از میان یک اصولگرای خاص که منافع ایران را در معرض خطر قرار خواهد داد از گزینههایی که خطر آنها برای کشور کمتر خواهد بود باید حمایت کنیم و نکته چهارم آنکه همواره مردم و نیروهای سیاسی توجه دارند که حمایت از یک کاندیدا با نمایندگیِ یک کاندیدا و نیز مفهوم اتحاد و حمایت با مفهوم ائتلاف متفاوت است. بسیاری از احزاب بزرگ در کشورهای توسعه یافته نیز به دلایل مختلف سعی در ایجاد ائتلاف برای ایجاد شرایط بهتر در کشور خود دارند و ضمن اعلام و حفظ مواضع خویش از گزینههای ائتلافی حمایت میکنند. در نتیجه هنگام مواجهه با یک عمل سیاسی با توجه به مجموعه شرایط زمانی و مکانی و با حفظ هویت اصلاحطلبانه، به صورتی شفاف برای دفاع از منافع ملی میبایست دست به انتخاب مناسب زد.
* آقای دکتر! فکر نمی کنید اگر همواره انتخاب از روی ناچاری باشد و مردم همیشه این تصور را داشته باشند که به این شخص رای دادیم تا آن شخص رای نیاورد، یاس و ناامیدی بر جامعه مستولی میشود؟
** بله این نکته بسیار مهم است و دقیقا این اتفاق خواهد افتاد. اما باید توجه داشت که قدرت تعیینکننده در دست اصلاحطلبان نیست ازهمینرو این انتظار را میبایست از مسئولان نظارت بر انتخابات داشت که زمینههایی را فراهمآورند که مردم با تنوع بیشتر امکان رای دادن داشته باشند تا مردم هنگام انتخاب، ناگزیر به گزینش فردی از روی ناچاری نباشند.
* اصلاحطلبان در چنین شرایطی چگونه میتوانند « امید » را به جامعه تزریق کنند؟
** اصلاحطلبان نمی خواهند حتی در شرایط نا مطلوب با کنار کشیدن از حضور در انتخابات برای خود وجهه تنزه طلبانهای را تدارک ببینند. اصلاحطلبان برای حفظ اصل نهاد انتخابات نیز که شده، سعی میکنند در انتخابات گوناگون انتخابات شرکت کنند. لذا تحریم انتخابات حتی در شرایط خاص خود نه به سود اصلاحطلبان است و نه به سود مردم خواهد بود. درهرصورت عقل به انسان حکم میکند که در شرایط گوناگون از میان گزینهای مطلوب را و در شرایط خوب و خوب تر، خوب تر را انتخاب کند ضمن اینکه مسئله اساسی برای فعالان حزبی و جناحهای سیاسی تشخیص میزان مقبولیت و رای آوری یک کاندیدا مد نظر خواهد بود به همین دلیل در شرایطی ممکن است کاندیدایی از نظر جناح اصلاحطلبان فردی مطلوب باشد اما به دلیل آن که ممکن است امکان رای آوری او به دلایل مخلتف پایین باشد، اصلاحطلبان از گزینه مطلوب خویش به نفع رای آوری گزینه قابل قبول دست به انتخاب مناسب تری بزنند. به هرحال باید مسئله انتخابات آینده را در زمان خاص خود بررسی کرد. اصلاحطلبان از هم اکنون برنامه ریزیهایی را برای انتخابات 1400 خواهند داشت چرا که برنامه ریزی و اندیشیدن پیرامون آینده، فرایندی است که نمی توان آن را به آینده موکول کرد اما اتخاذ موضع و هرگونه تصمیم گیری قاعدتا از منطق «چو فردا شود فکر فردا کنم» برخوردار است.
* آقای دکتر! در شرایطی که گاهی انتخابهای ما از سر ناچاری انجام میشود، آیا جامعه روند رو به رشدی را طی خواهد کرد و به سمت توسعه یافتگی پیش خواهد رفت؟
** از منظر سیاسی، همواره افزایش عددی مطلوبیتها تنها به عنوان امر مطلوب تلقی نمیگردد؛ گاه کاستن و زدودن نکات منفی نیز امری مثبت و برای یک جریان سیاسی، تقویت کننده خواهد بود. ضمن آنکه انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و دوازدهم را ما در شرایط نامطلوب متصور نمیشویم و تصور میکنیم توانسته ایم گزینهای قابل قبول مثل آقای روحانی را به کرسی ریاست جمهوری بنشانیم. اما در زمینه انتخابات مجلس و شوراها با مشکلاتی مواجه بودیم که آثار برخی از تصمیم گیریهای بالضروره را امروز شاهد هستیم اما فراموش نکنیم در مجلس قبلی میدان دار صحن مجلس گروه اصولگرایان خاص بودند و امروز صحن مجلس از آرامش و تعادل برخوردار است و اگرچه شاید انتظار اصلاحطلبان را آنگونه که میخواهند برآورده نکرده باشند اما آسیب رسانی بخشی از جناح اصولگرا در مجلس خاتمه یافته است. امروز شما صدای آن بخش از اصولگرایان را در مجلس کمتر میشنوید و تا حد زیادی این گروه در مجلس و خارج از مجلس به حاشیه کشانده شده اند. این عمل سیاسی که بر مبنای انتخاب بالضروره صورت گرفته بدون تردید آثار مثبت زیادی برای کشور به ارمغان آورده است و میتوان حتی از کلیت تصمیماتی که در انتخابات مجلس و شورای شهر، اصلاحطلبان اتخاذ کردهاند، حمایت کرد.
http://aftabeyazd.ir/?newsid=89149
ش.د9604110